به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Monday, August 23, 2010

نکته 141 - مجموعه برنامه های کاربردی : برنامه اقدام شخصی





برای موفقیت در زندگی و بهبود موقعیت لازم است که هرکس یک برنامه اقدام در زندگی اش داشته باشد. در زیر نکاتی که در تدوین برنامه اقدام موثر است بیان شده است



  • 1- مشخص کنید که می خواهید چه کاری انجام دهید. به بیان دیگر اهداف خود را مشخص کنید. اهداف خود را چنان در ذهن خود شفاف کنید که وقتی به آن رسیدید، در شناخت آن مشکلی نداشته باشید. اهداف خود را به گونه ای تعریف کنید که اگر شخص دیگری آن را بخواند بتواند منظور شما را تشخیص دهد. اهداف غیرواضح و مبهم، سخت به تحقق می رسند
  • 2- مسیری که بر اساس آن می خواهید به هدف خود برسید را مشخص کنید. به عنوان مثال اگر می خواهید به درآمدتان ماهی پانصد هزار تومان افزایش یابد، تصمیم بگیرید که چگونه می خواهید به آن برسید. این کار شاید مدتی زمان ببرد و معلوم کردن دقیق آن سخت باشد اما برای برنامه اقدام ، مهم است. به عنوان مثال، اگر می خواهید از طریق نوشتن مقالات در سایت های اینترنتی، مبلغ مازاد خود را تامین کنید، مشخص کنید که در چه سایت هایی می توانید مطلب بدهید و چه تعداد مقاله برای آن سایت ها می توانید بدهید.
  • 3- برنامه خود را به فعالیت های قابل هضم و کوچک تقسیم کنید. اگر متقاعد شده اید که برای کسب ماهی 500 هزار تومان باید 25 مقاله بنویسید، معلوم کردن اینکه هفته ای باید 6 مقاله نوشته شود، ملموس تر و قابل هضم تر است
  • 4- پیشرفت های خود را مشخص و قابل اندازه گیری کنید. بهترین راه برای اینکه ببینید چقدر به هدف خود نزدیک هستید این است که مشخص کنید که تا کنون چه کرده اید. در نظر داشته باشید که موانع پیش بینی نشده ای در مسیر قرار دارد و اگر از برنامه خود قدری منحرف شدید، خود را سرزنش نکنید. فقط به یاد داشته باشید که به مسیر بازگردید و اهداف را به یاد داشته باشید. اگر در مسیر اشتباهی افتادید، ادامه ندهید
  • 5- وقتی که ضروری شد، تغییرات را انجام دهید. مثلاً اگر مشخص شد که برای کسب پانصدهزار تومان مازاد درآمد ماهانه باید 40 مقاله بنویسید، برنامه خود را متناسب با آن تغییر دهید. متناسب نکردن برنامه با تغییرات ، باعث شکست آن می شود
  • 6- اهداف اولیه خود را مشخص کنید. برنامه اقدام خود را هرچند وقت یکبار بازنگری کنید. اینکه آیا اهداف اولیه شما کماکان معتبر هستند یا خیر؟ اگر اهداف اولیه نیاز به اصلاح داشت، آن را انجام دهید. همواره به یاد داشته باشید که اهداف خود را به گونه ای بنویسید که هرکس که آن را خواند بتواند بگوید که آیا در مسیر آن هستید یا نه. همواره شفاف باشید


منبع

http://www.ehow.com/how_4545193_develop-personal-action-plan.html

Saturday, August 21, 2010

نکته 140- ويژگي‌هاي يك هدف



بعضی از اهداف انشاء آمال و آرزوهاست. اگر هدفی به درستی انتخاب نشود، تحقق نیز نخواهد یافت. به صورت کلی یک هدف باید واقع گرایانه باشد نه آرمان گرایانه. ابعاد واقع گرایی به قرار زیر است


1- چيزي را طلب كند.

2- دست يافتني باشد.

3- مشخص و قابل اندازه‌گيري باشد.

4- در محدودة زماني مشخص باشد.

5- مكتوب باشد.

6- انعطاف پذير باشد.

7- مورد تأييد كساني باشد كه در توفيق آن نقش دارند.

8- در تناقض با ساير اهداف نباشد.


منبع

http://prothinka-src.org/Persian/Books/Self_Management_A5-86-4-15.pdf

Friday, August 20, 2010

نکته 139 - مجموعه برنامه های کاربردی : برنامه ریزی بلند مدت شخصی


هدفگذاری یکی از مهم ترین کارهایی است که شما باید در زندگی فردی یا شغلی خود داشته باشید. اگر شما واقع بین و دارای پشتکار در هدفگذاری هستید این یک راه خوبی است که دائماً میزان پیشرفت خود را معلوم کرده تا در دام موفقیت های خود گیر نیافتید. ممکن است شما تصمیم بگیرید که شغل جدیدی انتخاب کنید. از این رو حداقل باید دارای یک برنامه 5 ساله برای خود باشید. برای تدوین این برنامه گام های زیر را بردارید

  • 1- زمانی بگذارید و فکر کنید که تا در 5 سال آینده می خواهید در چه موقعیتی باشید. واقع بین باشید. اگر خود را در این حالت می بینید که دارای یک زندگی خصوصی مستقل بوده و هم چنین تبدیل به یک هنرپیشه معروف باشید، ممکن است خود را در معرض نا امیدی قرار دهید
  • 2- برنامه 5 ساله شما همواره باید بهبودی یا تغییری در وضعیت کنونی شما باشد. اگر شما می خواهید ازدواج کنید، بچه دار شوید، شغل بهتری داشته باشید، تحصیلاتتان را ادامه دهید، باید اهدافتان را با وضعیت فعلی تان، منطبق سازید
  • 3- اگر اهداف مالی دارید باید مقدار آن را مشخص کنید. همچنین به راهی که منجر به رسیدن این هدف می شود نیز دقیق شوید، اینکه ظرفیت تحقق چنین هدفی را دارد یا نه
  • 4- به اهداف خود خیره شوید. اگر اهدافتان واقع بینانه باشد، شما را به سوی موفقیت سوق خواهد داد


منبع

http://www.ehow.com/how_5160426_set-five-year-plan-yourself.html

Thursday, August 19, 2010

نکته 138 - مجموعه برنامه های کاربردی – برنامه ریزی روزانه


مجموعه آمارهای به دست آمده از تحقیقات یک موسسه بهره وری، گویای آن است که افراد تحصیل کرده، به طور متوسط تنها برای بیست دقیقه از روز خود برنامه ریزی می کنند. در صورتی که با برنامه ریزی روزانه، میزان موفقیت در کار، افازایش خواهد یافت. در زیر برخی از نکاتی که در برنامه ریزی روزانه می تواند مورد توجه قرار گیرد، فهرست شده است

ء* موفقیت بلند مودت خود را به تصویر بکشید و آنچه را می بینید بنویسید. اهداف خود را مرتباً مرور کنید. اهداف شما باید مشخص، قابل اندازه گیری، قابل انجام و قابل مقایسه با وضعیت کنونی شما باید باشد. همچنین باید دارای یک سقف زمانی باشد. به قول استیفان کاوی (نویسنده کتاب هفت عادت مردمان موثر) : «در ذهن خود از آخر به اول شروع کنید»ء

ء* برای خود فهرستی از کارهای قابل انجام به صورت روزانه بنویسید. این فهرست به صورت تیتر وار باشد. مثلاً تهیه گزارش

ء* فهرست کارها را به اولویت های 1 ، 2 ، 3 و 4 تقسیم کنید

ء* اولویت 1 برای موفقیت بلند مدت شما لازم است. اگر کار دیگری برای انجام در آن روز نداشتید، اینها فعالیت هایی هستند که تا یکماه دیگر به نتیجه خواهند- رسید

ء* اولویت 2 مربوط به کارهایی است که به عنوان بخشی از وظایف شغلی خود باید انجام دهید. این فعالیت ها ممکن است ضروری باشد اما مهم نباشد

ء* اولویت 3 کارهای غیرنوشتاری و چاره ناپذیر اما مهم است مانند کارهای اداری ، مسافرت و امور شخصی

ء* اولویت 4 کارهایی هستند که می تواند به تاخیر بیافتد، واگذار شده و یا حذف شود

ء* با کارهای اولویت 1 شروع کنید. در ابتدا به کارهای اولویت 3 نپردازید زیرا ساده هستند. همچنین کارهای اولویت 1 خود را به کارهای کوتاه تر قابل راهبرد تقسیم کنید تا انجام آن ساده تر شود

ء* هر کاری که انجام می دهید را رویش خط بکشید تا به شما احساس پیشرفت دست دهد

ء* زمان خود را برای فعالیت های حجیم، محدود کنید. اگر کسی خواست شما در این زمان ببیند، بگویید متاسفم، دستم بند است

ء* برای تمام زمان خود برنامه ریزی نکنید. زمانی را برای کارهای ضروری، فرصت های خاص و تفکر کنار بگذارید

ء* مدیر خود باشید. از خود بپرسید که آیا به اهداف خود رسیده اید و چه تغییراتی را باید در برنامه بدهید تا بتوانید به اهداف خود برسید

ء* همین الان کارهای خود را انجام دهید. مردم اغلب می گویند «هفته بعد با من تماس بگیر تا یک قرار ملاقات بگذاریم». به این افراد بگویید : همین الان آن را انجام بده تا یک تماس تلفنی صرفه جویی کرده باشیم

ء* زمانی را برای ایجاد تعادل در زندگی اختصاص دهید شامل بودن با خانواده، ورزش، تفرج و فعالیت های معنوی و اجتماعی

ء* زمانی را برای مشاهده و بررسی نحوه انجام امور خود اختصاص دهید تا منوجه شوید که کارهایتان را چگونه انجام می دهید و چه فرصت هایی برای بهبود، نهفته است. اغلب مردم فقط می توانند یک چهارم وقتشان را صرف کارهای با اولویت 1 کنند، یعنی آنها 4 ساعت در هفته را صرف امور کلیدی می کنند


منبع

http://getmoredone.com/2010/02/how-to-plan-your-day/

Tuesday, August 17, 2010

نکته 137- هفت عامل برای افزایش تمرکز


ا) مشاهده فكر: اگر بتوان فكر را مورد مشاهده قرار داد تحت كنترل در مي‌آيد. اين گام اوّل است زيرا اگر نتوان فكر را مشاهده كرد، نمي‌توان آن را كنترل كرد و از آن بهره جست. براي مشاهده فكر، ببينيد در حال فكر كردن به چه چيزي هستيد و آيا آنچه كه در فكر شماست ارزش فكر كردن دارد يا اينكه بيهوده است. آن موضوعي كه ارزش فكر كردن ندارد كنار بگذاريد و ذهن خود را با آن مشغول نكنيد.

2) محدودكردن توجه:انسان به همان چيزهايي فكر مي‌كند كه در حوزه توجه‌اش قرار دارد. كسي كه داشتن اتومبيل لوكس برايش اهميت دارد هر ماشين لوكسي را كه ببيند به آن توجه مي كند و در مورد داشتن چنان ماشيني فكر مي‌كند. ببينيد چه چيزي براي شما اهميت دارد. مي‌توانيد ليستي از موضوع‌هاي مهم را براي خود تهيه كنيد. براي تهيه اين ليست ببينيد داشتن چه چيزي برايتان اهميت دارد، چه چيزي شما را عصباني مي‌كند و چه موضوع‌هايي براي شما جالب هستند. اين ليست موضوع‌هايي است كه فكر شما را به خود مشغول مي‌كند و هر چقدر كه اين ليست طولاني‌تر باشد پراكندگي فكر شما نيز بيشتر خواهد بود. تنها به موضوع‌هاي ارزشمند توجه كنيد، موضوع‌هايي كه اگر حذف شوند گويي زندگي چيزي را كم خواهد داشت.

3) اولويت‌بندي موضوع‌ها:همه موضوع‌هايي كه براي شما مهم هستند از يك درجه اهمّيت برخوردار نيستند. بنابراين نبايد به طور يكسان به آنها توجه كرد. بيشتر به موضوع‌هايي فكر كنيد كه براي شما اهميت بيشتري دارد. (چگونگي اولويت‌بندي در ادامه خواهد آمد).

4) تعيين مدّت براي انجام كارها:خود را به صورت نامحدود درگير كاري نكنيد (مگر آنكه موضوعي نامحدود باشد) بلكه مدتي را براي آن مشخص كنيد و سعي كنيد كار خود را در همان مدّت به انجام برسانيد. براي مثال حل مسئلهA : 15 دقيقه،/ نوشتن گزارش: 30 دقيقه،/ تصميم‌گيري در موضوع B: 10 دقيقه و . . .

5) مكتوب كردن تفكر:اگر در موضوعي مي‌انديشيد آن را مكتوب كنيد. در اين صورت اگر فكر شما از موضوع منحرف شود مي‌توانبا رجوع به متن مكتوب شده آن را از همان جايي آغاز كنيد كه قطع شده بود. در مورد مسائل (به نسبت بزرگي آنها) كه براي حل شدن به چند روز زمان نياز دارند، مكتوب كردن الزامي است زيرا حافظه، توان بخاطر سپاري همه جزئيات را ندارد.

6) افزايش توانايي در انجام كارها به مدّت طولاني:هر توقفي در كار عاملي براي پراكندگي فكر است. هر چقدر كه كارها با توقف كمتري انجام شود، ميزان تمركز در آن بيشتر است. يكي از دلايل توقف كار، خستگي است. با تمرين مي‌توان به مدّت طولاني پشت ميز نشست و به مطالعه يا نوشتن پرداخت. با تمرين مستمر خود را به انجام كار به مدت طولاني عادت دهيد. البته ازعوامل محيطي مانند كمي نور، گرما يا سرما و مكان ناراحت كننده نيز غافل نباشيدكه منجر به كاهش طاقت مي‌شود.

7) نظم:ايجاد نظم بيروني به گونه‌ای كه همه چيز سر جاي خود قرار گرفته باشد و محيط از نظر بصري داراي انسجام و آراستگي باشد آنگاه فكر نيز تأثير مي‌پذيرد. قرار گرفتن در يك محيط نامنظم باعث آشفتگي فكر مي‌شود.


منبع

http://prothinka-src.org/Persian/Books/Self_Management_A5-86-4-15.pdf


Monday, August 16, 2010

نکته 136- روش «پُرچه» در برنامه ریزی


این روش که یکی از ابداعات استاد ایلیا (میم) در حوزه تفکر کاربردی است ، شامل پرسش های متعددی است که با «چه» شروع می شود و از همین رو «پُرچه» نامیده شده است. این پرسش ها به قرار زیر است

1- چه هدفی؟ وضعیت مطلوب چیست؟ ( یا ) برای چه هدفی لازم است برنامه ریزی شود؟ ( یا ) چه نتایجی مورد نظر است؟

2- چه مشاورانی؟( یا ) بهترین مشاوران برای طرح این برنامه چه کسانی هستند؟

3 - چه روشی؟ چگونه می توانم به نتیجه برسم؟ ( یا ) چگونگی اجرای کار ؟ ( یا ) چه روشی عمل کنم ؟ ( یا ) چطوری ؟

روش های مختلف را در نظر بگیرید و بهترین روش را انتخاب کنید.

4- چه خطراتی؟ چه خطراتی در کمین است ؟ ( یا ) چه تهدیداتی وجود دارد ؟

5- چه کارهایی؟ چه کارهایی لازم است انجام دهم؟

6- چه امکاناتی؟چه امکاناتی دارم و چه امکاناتی لازم است؟

7- چه زمانی؟ زمان‌بندی برنامه چیست؟ ( یا ) برنامه در چه زمانی باید انجام شود؟ ( یا ) بهترین زمان برای اجرای برنامه چه وقت است ؟

8- چه مکانی؟ برنامه در چه مکانی باید انجام شود؟ ( یا ) برای اجرای برنامه چه مکانی (مکان هایی) لازم است ؟( یا ) قسمتهای مختلف برنامه در کجا باید انجام شود؟

9- چه کسی؟ در ارتباط با برنامه چه کسانی نقش دارند و نقش آنها چیست؟ ( یا ) حضور چه کسانی در اجرای برنامه لازم است ؟ ( یا ) چه کسانی می توانند کمک کنند ؟

10- چه حدودی؟ محدوده های برنامه کدام است؟ ( یا ) خطوط قرمز برنامه کدام است ؟ ( یا ) چارچوبهای اجرایی برنامه چیست ؟ ( یا ) نبایدها کدام است؟

11- چه سؤالات و ابهاماتی؟ چه سؤالات دیگری به موضوع وارد است؟

12- چه ترتیبی؟ برنامه بر اساس چه نظمی انجام شود؟ ( یا ) الویت‌های برنامه و روند اجرایی آن چطور باشد؟


سایر پرسش هایی که در برنامه های پیچیده تر به کار می رود عبارتند از:

چه موانعی؟

چه احتمالاتی؟

چه تجاربی؟

چه حداکثر کارایی هایی؟

چه مراحلی؟

چه ضمانت های اجرایی؟

چه نقص هایی؟

چه آزمون هایی؟


منبع

http://fa.wikipedia.org/wiki/پیمان_فتاحی


Saturday, August 14, 2010

نکته 135- نکاتی در برنامه ریزی


برنامه ریزی را می توان تفکر اجرایی نامید. برنامه ریزی یعنی چگونگی تحقق یک تصمیم یا راه حل. نکاتی که می تواند منجر به برنامه ریزی پیش از اجرا شود به قرار زیر است :

ا* خود را مقید به برنامه ریزی کنید

ا* عدم برنامه ریزی، یعنی برنامه ریزی برای شکست

ا* برنامه ریزی درست، جلوی اجرای ضعیف را می گیرد

ا* انتظار مشکلات احتمالی (از ناحیه افراد، مواد و وسایل) در حین اجرا را داشته باشید. برای این منظور در کارهایی که دارای ریسک زیاد است اقدامات پیشگیرانه یا طرح های موازی را تدبیر کنید

ء*امشب برای فردا برنامه ریزی کنید. در این صورت هنگامی که خواب هستید، ضمیر ناخودآگاه شما در سازماندهی کمکتان خواهد بود

ء* هر روز در انتظار فعالیت هایی باشید که باید آنها را انجام دهید

ء* کل برنامه تان را مد نظر قرار دهید

ء* برنامه هایتان را روی کاغذ بنویسید تا مطمئن شوید هیچ کاری از قلم نخواهد افتاد. ذهن بدون کاغذ ، قادر است تنها 7 اطلاعات را نگهداری کند

ء* هنگام نوشتن یک برنامه، هر فعالیت مستقل را روی یک تکه کاغذ نبویسید و سپس با کنار هم قرار دادن این تکه های کاغذ، توالی کل پروژه را تعیین کنید

ء* اگر لازم است، دفترتان را ترک کنید و به محل آرام تری بروید تا بتوانید بر کار تمرکز داشته باشید

ء* عجله نکنید تا چیزی را از قلم نیاندازید

ء* وقتی کاری به خوبی پیش نمی رود، به عقب برگردید زیرا دلیل آن یا برنامه ریزی ضعیف است یا عدم اجرای درست برنامه

ء* واژه های کلیدی مرتبط با یک پروژه را فهرست کنید. اینها شما را در برنامه ریزی کمک می دهد. مدت زمانی که انجام یک فعالیت طول کشیده است را یاداشت کنید. این اطلاعات شما را در برنامه های بعدی کمک خواهد کرد

ء* زیردستانتان را تشویق کنید تا آنها هم برای خودشان برنامه ای دشته باشند و سپس برنامه شان را با جزئیات برای شما تشریح کنند

ء* در هر سه ماه، یک هفته را به عنوان مرخصی در نظر بگیرید. تعطیلات کوتاه باعث تجدید انرژی می شود

ء* آرام بنشینید و به صورت ذهنی، گام های برنامه را مرور. برای دیدن گام هایی که طی می شوند، از قدرت تجسم خود استفاده کنید. شما احساس خواهید کرد که کجا گام های دیگری لازم است اضافه گردد و جلوی چه مشکلاتی لازم است گرفته شود

ء* ده دقیقه اول هر روز را برای برنامه ریزی یا مرور برنامه آن روز اختصاص دهید

ء* در آغاز هر پروژه، زمانی برای مرور برنامه آن پروژه و گام هایی که باید برداشته شود اختصاص دهید

ء* کارهای خود را پیش از موعد مقرر به پایان برسانید

ء* اگر نمی توانید اهداف یک پروژه و گام هایی که باید برداشته شود را مشخص کنید، یعنی آن پروژه واقع بینانه نیست

ء* از جدول های زمانبندی مانند گانت چارت استفاده کنید

ء* روزهای مهم و کارهای اصلی را نشان دار (های لایت) کنید

ء* با زیردستانتان ، جلسات منظم برنامه ریزی داشته باشید


منبع

http://www.liraz.com/tplannin.htm

Thursday, August 12, 2010

نکته 134- خطاهای رایج مردم در حل مسئله


1- احساسی و هیجانی وارد موضوع می شوند

در ظاهر، مسئله یعنی مشکل، ناکامی، ناتوانی، شکست، توقف و مواردی از این دست که بر احساسات تاثیر مخرب داشته و باعث بوجود آمدن خشم، نفرت، یاس و ... می شود. به خصوص آنجایی که مسایل ما مربوط به ارتباط با دیگران است، این موضوع شدیدتر می شود.

احساسات بسیار قوی هستند و کسی که در میدان یک احساس قوی بیافتد، بعید است بتواند آن را کنترل کرده و تفکرش را از تاثیر آن مصون بدارد.

همان طور که احساسات، لحظه ای است و ناگهان بوجود می آید، به همین صورت راه حل هایی که در حالت احساسات به ذهن می رسد، دارای نتایج مقطعی و عاری از آینده نگری است. در صورتی که نتایج این تصمیم ها مقطعی نیست و چه بسا در تمام مدت عمر بر زندگی فرد تاثیر بگذارد.

2- بر مبنای شرطی شدگی هایشان عمل می کنند.

شرطی شدگی، یعنی رفتار کلیشه ای که فاقد تفکر و هوشیاری است. کسانی که ذهنشان قالب گرفته و در یک شخصیت تثبیت یافته اند گرفتار این عارضه می شوند. گاهی نیز موفقیت های گذشته بر این رفتار تاثیر دارد. یعنی فردی که در استفاده از یک روش موفق بوده است، می خواهد که همه مسایلش را بر اساس این روش حل کند. مثلاً کسی که با رشوه توانسته از یک مانع اداری بگذرد، در برخورد با هر مانع اداری، سعی می کند این راه را به کار گیرد.

3- به جای یافتن راه حل، از دیگران تقلید کورکورانه می کنند.

پیدا کردن راه حل مستلزم تلاش و جستجو و همین طور تفکر و تحلیل است. این موضوع نیاز به تمرکز و گذاشتن وقت دارد. در صورتی که تقلید کورکورانه بسیار ساده و سریع است. از این رو آنها همان کاری را می خواهند انجام دهند که دیگران انجام داده اند. البته بین تقلید و الگو برداری خیلی فاصله است. الگو برداری یعنی مشاهده و تفکر در عملکرد دیگران و یادگیری از آنان و به کارگیری نتیجه این یادگیری برای مسایل خود با توجه به شرایط. الگوبرداری می تواند خیلی کارگشا باشد اما تقلید نتایج زیان بار به همراه دارد.

یافتن راه حل از طریق مطالعه کتاب نیز شکلی از تقلید است از این رو وقتی باید سراغ مطالعه رفت که حداکثر تفکر درباره مسئله انجام شده و ذهن با یک مانع روبرو شده و امکان پیش روی نیست.

4- به اولین چیزی که به ذهنشان خطور می کند عمل می کنند .

هر راه حلی دارای مزایا و معایبی است و معمولاً بهترین جواب به ناگهان به ذهن نمی رسد. از این باید راه حل های گوناگون را یافته و هماهنگ ترین آنها (که معمولاً ترکیبی از راه حل هاست) را انتخاب نمود.

گزینه یابی مستلزم توانایی در دیدن مسئله از زوایای گوناگون است.

5- وقتی موضوع و ابعاد آن برایشان روشن نیست ، مردد می شوند نظر دیگران را معیار خود قرار میدهند. این افراد دائم نظراتشان را تغییر می دهند.

حل مسئله و تصمیم گیری همواره داری بعدی تاریک یا ناشناخته است. هرچقدر هم که در مورد یک مسئله بررسی به عمل آید، باز هم امکان بررسی همه جنبه ها نیست، به خصوص جنبه هایی که به آینده مرتبط است. از این رو تا جایی می توان بررسی کرد و بعد از آن باید دست به عمل زد و نتیجه را در عمل فهمید و بر اساس این بازخوردها (فیدبک) دست به اصلاح زد.

کسانی که گرفتار ایده آل گرایی (وسواس) هستند، توانایی و تحمل حرکت در ناشناخته را ندارند، از این رو متوقف می شوند. آن طور که از استاد ایلیا یادگرفته ام، نباید مدت طولانی را در تردید به سر برد و در آن تثبیت یافت. شاید بتوان زندگی را با رانندگی در یک سطح لغزنده ، تشبیه کرد. در سطح لغزنده اگر متوقف شوید، دوباره راه افتادن سخت می شود و لاستیک ها به دور خود می چرخد (بکسواد) بدون آنکه اتومبیل پیشروی کنند. مولوی نیز شعر جالبی دارد که "نیم عمرت در پریشانی رود نیم دیگر در پشیمانی شود" یعنی یا مردد هستیم که چه کنیم یا اینکه نسبت به عملکرد گذشته خود، اینکه چه جاهایی که تصمیم نگرفتیم و فرصتی را از دست دادیم یا اینکه تصمیم اشتباهی گرفتیم و زمان و انرژی مان را از دست دادیم در حسرت و ندامت به سر می بریم.

6- بر اساس آسانترین و سریعترین راهی که آنان را به جواب می رساند حل مسئله می کنند.

تنبلی یکی از ویژگی های بارز انسان است. انسان ها به دنبال راه های آسان می گردند و علاقه ای به چالش ندارند. اما الزاماً ساده ترین راه ها ، بهترین راه ها نیستند. از منظر تفکر سیستمی نیز، هر چقدر یک سیستم پیچیده تر باشد، از ثبات بیشتری برخوردار است. فکر می کنید اگر بدن ما به جای میلیاردها سلول، فقط از یک سلول بزرگ تشکیل یافته بود، چه می شد؟ به محض اینکه این سلول دچار بیماری و مرگ می شد، زندگی انسان به خطر می افتاد. اما وقتی که جسم از میلیارد ها سلول تشکیل یافته، سلول ها می توانند دست به ترمیم بافت های مرده بزنند.

7- پیامدها را در نظر نمی گیرند .

هر عمل ما دارای پیامدهای بسیار است. نتایج برخی از این پیامدها در کوتاه مدت معلوم می شود ونتایج برخی در بلند مدت. از این رو شاید تصمیمی در کوتاه مدت دارای نتایج موثری باشد اما در دراز مدت خیر. مانند برخی از داروهای شیمیایی که میتواند درد را تسکین دهد اما عوارض آنها تا پایان عمر با بیمار خواهد بود.

یک ذهن بسته که با تفکر عجین نشده است، در یافتن راه حل ها، به پیامدها توجهی ندارد و اصلاً قادر به پیش بینی این پیامدها نیست.

8- به موقع اقدام نمی کنند، یا دیر یا زود اقدام می کنند.

هر کاری برای آنکه به بهترین جواب برسد لازم است که در زمان خودش به انجام برسد. یک میوه اگر زودتر از موعد چیده شود خام است و اگر دیرتر چیده شود پوسیده و خراب است. برخی از افراد خیلی زود به سراغ مسایلشان می روند. مثلاً هنوز دخترشان کودک است به فکر جمع کردن جهیزیه برای او هستند در صورتی که با توجه به پیشرفت های روز افزون تکنولوژی اصلاً معلوم نیست تاز زمانی که قرار است از آنها استفاده شود، کاربرد دارند یا نه. برخی هم خیلی دیر برای حل مسایلشان اقدام می کنند. مانند کسی که در سن پیری به فکر کمک به دیگران و خدمت به جامعه می افتد در حالی که گرفتار کهولت گشته و انرژی لازم برای روبرو شدن با مشکلات را ندارد. (البته خدمت به خداوند در هر زمان و با هر کیفیت و کمیتی ارزشمند است)

زمان شناسی یکی از ویژگی های متفکر است. کسی که می خواهد زمان شناس شود باید با زمان و حرکت های آن هماهنگ شود زیرا زمان هدفمند است و کسی که با زمان همراه است از انرژی آن برخوردار می شود. یادم افتاد که پنج شش سال پیش با دو نفر از بچه داشتیم در مورضوع تفکر جستجوی اینترنتی می کردیم. شب عاشورا بود. دوستمان آقای م.ر زنگ زد و پیشنهاد داد که برویم و غذای نذری بگیریم. گفتیم خیلی کار داریم و غذا خیلی هم مهم نیست. اما دوستمان گفت که می توانید غذای یک هفته تان را با اندکی تلاش به دست بیاورید و زمانتان را ذخیره کنید. پیشنهادش منطقی آمد. چند قابلمه برداشتیم و از خانه بیرون زدیم. شاید یک ساعت هم نگشتیم که تمام قابلمه ها پر شد و چند ظرف یکبار مصرف هم گرفتیم. برای من تجربه بسیار آموزنده ای بود و به کرات از این تجربه استفاده کردم و سود بردم. تازه وقتی مجدداً به کارمان برگشتیم، انرژی و ایده های بیشتری داشتیم و توانستیم با سرعت بیشتری کارکنیم و کاری که قرار بود در چند ساعت انجام دهیم را در چند دقیقه به انجام رساندیم.


منبع

http://daneshetafakor.persianblog.ir/

Wednesday, August 11, 2010

نکته 133 - چرخه حل مسئله


مسئله چیست؟ مسئله یک فاصله و شکاف است، فاصله ای بین آنچه داریم و آنچه می خواهیم یا شکافی است بین وضع موجود و وضع مطلوب. می توانیم تعابیر دیگری هم از مسئله داشته باشیم مثلاً اینکه مسئله یک دیوار یا مانعی است که سر راه تحقق اهدافمان قرار گرفته، یا اینکه مسئله عاملی که حرکت ما را دچار مشکل می کند. تمام این تعابیر یک مفهوم دارد اما تشبیه مسئله به یک فاصله یا شکاف، از نظر تصویری، واضح تر است.

با توجه به این تعریف، حل مسئله یعنی پر کردن این شکاف. از همین جا می توان نتیجه گرفت که برای پر کردن این شکاف، دو راه (یا دو استراتژی) پیش روی ماست: یا باید وضع موجودمان را تغییر دهیم تا با وضع مطلوب مان منطبق شود، یا از انتطارات و توقعات خود بکاهیم تا با وضع موجود ما سازگاری پیدا کند. به بیان دیگر یا باید خود را تغییر دهیم و مانند محیط کنیم یا اینکه محیط را تغییر دهیم و آن را آنطور که می خواهیم بسازیم. این ها دو استراتژِی کلی حل مسئله هستند اما در عمل ما باید ترکیبی از این دو را به کار ببندیم. هم از ایده آل گرایی خود کم کنیم و هم وضع موجودمان را تغییر دهیم.
در اینجاست که نقش هوشمندی آشکار می شود. ما با تفکر می توانیم به یک راه حل (حداقل روی کاغذ) برسیم اما تعیین اینکه از هر استراتژی چقدر را بکار بندیم با هوشمندی میسر است. البته هوشمندی در انسان ذاتی نیست و از طریق تفکر و به خصوص پرسشگری در موضوعات گوناگون و تلاش برای یافتن جواب، بهبود می یابد

اولین چیزی که در این باره به چشم می خورد این است که حل مسئله یک چرخه معرفی شده است. آنچه در دانش متعارف در این باره هست ، حل مسئله را یک فرآیند معرفی کرده اند. ویژگی فرایند این است که دارای نقطه آغاز و پایان است اما چرخه دارای نقطه آغاز یا نقطه پایانی نیست. آنچه در این چرخه به چشم می خورد، 5 نقطه عطف است. هر کدام از این پنج مرحله دارای ویژگی خاصی هستند . در واقع هرکدام از این مراحل از یک روش خاص تفکر استفاده می کند. اگر فرد نداند که در کدام مرحله قرار دارد و از این روش ها به درستی استفاده نکند، نه تنها مسئله اش حل نخواهد شد، چه بسا به یک گره کور نیز تبدیل شود همانطور که بسیاری از مسائل انسان ها چنین شده است

روش تفکری در هر مرحله به قرار زیر است

کشف مسئله : مشاهده - اینجا را کلیک کنید

طرح مسئله : هوشیاری و هماهنگی - اینجا را کلیک کنید
یافتن راه حل : تفکر تحلیلی، تفکر خلاق و تفکر انتقادی - اینجا را کلیک کنید
اجرای راه حل : تفکر اجرایی
گرفتن بازخورد و خروج از مسئله: بررسی واکنشی

بسیاری از انسان ها در انتظار واهی روزی هستند که همه مسایلشان حل شود و مسئله ای نداشته باشند. از این رو برای اینکه زودتر مسایلشان حل شود شتاب زده عمل می کنند. این یک هدف موهومی است مثلاً برخی از زوج های جوان فکر می کنند اگر زودتر بچه دار شوند بهتر است زیرا بچه زودتر بزرگ می شود و از دردسر آنها خلاص می شوند! در صورتی که بچه در هر سنی مسئله خاص خودش را دارد. بنابراین بهتر است به جای اندیشه خلاص شدن از دردسر بچه، نحوه تعامل و ارتباط موثر با او را فراگیرند
بر اساس چرخه حل مسئله، متوجه می شویم که وقتی یک مسئله را حل کردیم، مسئله دیگری بر ما نمایان می شود. علت این است که کسی که واقعاً مسئله ای را حل کند و از آن گذر موفقی داشته باشد، آگاهی اش افزایش یافته، بنابراین چیز تازه ای را می بیند که قبلاً ندیده بود. اگر قبلاً مو را دیده بود، با افزایش آگاهی پیچش مو را می بیند و به همین ترتیب هر چقدر در حل مسائل پیش می رود، با موضوعات جدیدتر و وسیع تری روبرو می شود. گاندی وقتی مسئله آفریقای جنوبی را حل کرد، به مسئله استعمار هند توسط دولت انگلیس پرداخت. وقتی مسئله استعمار هند توسط انگلیس حل شد، مسئله اختلافات مذهبی و طبقاتی هندیان رخ داد و به همین ترتیب اگر باز هم زنده بود هیچ وقت به نقطه پایان نمی رسید
از این رو چرخه مسئله به نظر من چرخه افزایش آگاهی است. اگر کسی می خواهد آگاهی اش افزایش پیدا کند باید بتواند از مسایلی که با آن روبروست گذر کند. اگر این چرخه را در یک فضای سه بعدی ببینید، می توجه می شوید یک سیکل بسته نیست بلکه یک شکل مارپیچ است که همچون یک پیچ وقتی در آن خرکت می کنی ، خودبه خود ارتفاع می گیری. بنابراین با آرام نشستن و هیچ کاری نکردن آگاهی انسان تغییر نمی کند و اگر هم تغییر کند، تغییری همه جانبه و 360 درجه نخواهد بود بلکه تغییری خطی و محدود است
سرعت حل مسایل هم از طرفی بستگی به شرایط دارد و از طرف دیگر بستگی به آگاهی افراد دارد. هرچقدر آگاهی فرد حل کننده بیشتر باشد، سرعت حل مسئله افزایش خواهد یافت
از طرف دیگر چون در این مدل مراحل گوناگون است، و هر مرحله نیاز به توانمندی خاص ذهنی دارد، نقش کارتیمی در حل مسئله بیشتر معلوم می شود. بعضی از افراد در تفکر انتقادی توانایی ذاتی دارند و برخی در تفکر اجرایی. مسایل بزرگ توسط یک نفر حل نمی شود و جهان امروز مملو از مسایل بزرگی است که باید همه ملت ها درگیر آن شوند و دست به دست هم دهند تا راه حلی واقعی برای آن پیدا شود. موضوعاتی مانند محیط زیست، تروریسم، جنگ های مذهبی یا عقیدتی، خودکامگی رهبران برخی از کشورها ، بیماری های شایع و یا خاص، گرسنگی و ... از جمله موضوعاتی هستند که حل آنها نیاز به عزم جهانی دارد. از این رو شناخت هرچه بهتر فرایند مسئله و شناخت بهتر افرادی که در حل مسئله نقش دارند، از اهمیت خاصی برخوردار است


منبع

http://daneshetafakor.persianblog.ir/

Tuesday, August 10, 2010

نکته 132- سه مشکل در طرح مسایل


مسئله، قابل حل شدن نیست مگر اینکه به خوبی طرح شود. کشف مسئله را می توان به احساس درد تشبیه کرد. اگر کسی در خود احساس درد کند آیا این به منزله یافتن درمان است؟ خیر . احساس درد ، ضمانت درمان نیست بلکه گامی در مسیر درمان شدن است. بیمار باید بتواند درد خود را برای پزشک بیان نماید. هر چقدر که دردمند، درد خود را دقیق تر و شفاف تر بیان کند، پزشک سریعتر و درست تر می تواند بیماری او را تشخیص دهد. اگر دردمند نتواند دردش را به خوبی طرح نماید، این دیگر به پزشک بستگی دارد که بتواند آن را تشخیص دهد یا نه. اما در اینجا نیز پزشک وقتی موفق به مداوا خواهد شد که بتواند درد را برای خویش بیان نماید. یعنی باز هم بیان درد صورت پذیرفته است اما این بار توسط پزشک. البته این کار پزشک ماهر است و از هر پزشکی نمی توان چنین انتظاری داشت.
طرح مسئله نیز چنین حالتی دارد. اگر مسئله ای به خوبی طرح نشود، چه بسا که هیچ گاه حل نشود. طرح مسئله را می توانیم نوشتن صورت مسئله بنامیم. اگر به شما مسئله ای را بدهند که صورت آن واضح نباشد، آیا می توانید آن را حل کنید؟ نه، مگر اینکه از طراح سوال شناخت قبلی داشته و بتوانید منظور او را حدس بزنید.
عدم وضوح مسایل معمولی در کتب درسی باعث می شود که نتوان آن را حل کرد چه برسد به مسایل زندگی که مانند مسایل کتب درسی، شسته رفته نیست و دارای جنبه ها و ابعاد گوناگونی است که منجر به پیچیده تر شدن آن می شود.
مشکلاتی که در طرح مسئله وجود دارند عبارتند از


یک - عدم بیان خواسته
اولین مشکل در طرح مسئله این است که خواسته و یا موضوعی که باید حل شود ذکر نمی شود. مردم معمولاً می گویند چه چیزی نمی خواهند و نمی گویند که چیزی می خواهند. و یا آنقدر به مسایل حاشیه ای می پردازند که مسئله اصلی در میان آن گم می شود و شفاف نیست. اگر کسی به یک سوپر مارکت وارد شود و بگوید: "برنج نمی خواهم، شیر نمی خواهم، حبوبات نمی خواهم، بستنی هم نمی خواهم" واکنش متصدی آن فروشگاه چه خواهد بود؟ احتمالاً بهت زده به این فرد نگاه می کند. وقتی مسئله ای دارید، به صورتی کاملاً شفاف خواسته خود را مطرح کنید و درخواست حل آن را بدهید.
برای این کار، مسئله را به صورت سوالی مطرح کنید. سوال در زبان عربی یعنی خواسته و سائل یعنی کسی که خواسته ای دارد. در زبان انگلیسی هم سوال کردن به معنی خواستن است. شکل سوالی، باعث می شود که شنونده نسبت به آن واکنش نشان دهد. جمله ای
که به صورت خبری بیان می شود باعث می شود که شنونده معمولی نسبت به آن منفعل باشد. البته شنونده هوشیار منفعل نیست اما اکثر انسان ها از هوشیاری بالا برخوردار نیست. مثلاً وقتی می گویید "هوای اتاق سرد است" شنونده معمولی اقدام خاصی نخواهد کرد. اما وقتی که گفته میشود "میشود پنجره را ببندید؟" در این حالت شنونده معمولی نیز واکنشی در این راستا نشان خواهد داد

در روش های نوین رهبری نیز گفته شده است که به جای دستور دادن (و حتی درخواست دادن)، سوال طرح کنید

دو- طرح مسئله به صورت کلی
جواب یک مسئله متناسب است با صورت مسئله. اگر مسئله ای به صورت کلی مطرح شود، پاسخ آن نیز کلی است. جواب کلی برای آگاهی ذهن نسبت به یک موضوع مناسب است اما برای حل یک مسئله عینی (نه ذهنی)، کاربرد ندارد. در جهان عینیات (نه جهان انتزاعی) هر چیزی با جزئیات کامل وجود دارد. مثلاً یک کامپیوتر برای اینکه به درستی کار کند باید تمام مدارها و نرم افزارهای مربوطه آن وجود داشته و به درسته کار کند. گاهی مشکلی در یک مدار و یا یک فقدان یک فایل ممکن است باعث شود که کامپیوتری کار نکند
جهانی که در آن زندگی می کنیم با دقت و جزئیات بسیار زیادی خلق شده است. مثلاً اگر تنها 2 دقیقه اکسیژن به مغز نرسد و یا 5 دقیقه اکسیژن به بدن نرسد، منجر به مرگ مغزی یا جسمی می شود. اگر فاصله زمین تا خورشید به اندازه درصد ناچیزی کمتر یا بیشتر شود، امکان زیستن در زمین از بین می رود. اگر قطر زمین به اندازه درصد کمی بیشتر شود، میزان جاذبه زمین بیشتر شده و امکان رسیدن خون به سطوح فوقانی مغز که مسئول کارهای انسانی و متعالی (نه غریزی و حیوانی) است از بین رفته و ممکن بود انسان هوشمند در زمین پا به عرصه حیات نمی گذاشت. در این باره مثال های بسیار می توان زد که گویایی این است که جهان ما با طرافت بسیار زیبا و شکننده ای شکل گرفته است
بنابراین صرف بیان خواسته کفایت نمی کند بلکه باید خواسته با جزئیات لازم بیان شود. منظور از بیان جزئیات این است که بگویید: چه می خواهید، چقدر می خواهید، تا چه زمانی می خواهید و .... مثلاً اگر بگویید مشکل مالی دارم کافی نیست. اگر کسی به شما گفت که مشکل مالی دارد به او صد تومان بدهید و بگویید خوب مسئله ات حل شد؟ باید مقدار آن نیز معلوم شود و زمانی که باید به شما برسد. زیرا اگر بعد از زمان مقرر نیز به خواسته خود برسید بازهم اثربخش نخواهد بود

سه- استفاده از واژه های دارای بار احساسی
سومین مشکل در طرح مسئله این است که از واژه هایی که دارای بار احساسی هستند استفاده می شوند. برخی واژه ها علاوه بر اینکه دارای بار مفهومی هستند، دارای بار احساسی نیز هستند. این موضوع بیشتر برای واژه هایی مصداق دارد که در بر گیرنده سیستم ارزشی افراد است. مثلاً اگر کسی نسبت به وطنش احساس مسئولیت می کند و وطن دوستی یکی از ارزشهایش باشد، اگر بیان یک مسئله ای به این صورت باشد که : "چگونه می توان کشور را از خطر تفرقه و نزاع داخلی، دور کرد؟" ممکن است واکنش تندی نشان دهد زیرا از نظر او شرایط کنونی مانند یک گفتگو است و منجر به شکل گیری ایده های خوبی خواهد شد و این یک نزاع داخلی نیست. بنابراین به همین سادگی ممکن است که ادامه گفتگو با این فرد مقدور نباشد
واژه هایی مانند دین، آزادی، عدالت، معنویت، رهایی، مادر و .... از جمله واژه هایی هستند که دارای بار احساسی هستند و باید با احتیاط با آنها برخورد کرد. گاهی فقط تغییر واژه منجر به حل مسئله می شود. مثلاً در یک سازمانی قرار بود پروژه کاهش هزینه اجرا شود. وقتی مدیر پروژه موضوع را با همکارانش مطرح کرد اکثر آنها موضع مخالفانه گرفتند زیرا معتقد بودند که افراد سالمی هستند و از کارشان مبلغی را حیف و میل نمی کنند بنابراین طرح این پروژه یعنی که مدیریت ارشد سازمان به آنها اعتمادی ندارد. به همین سادگی این پروژه متوقف شد تا اینکه یک کارشناس خبره به مدیر پروژه پیشنهاد داد به جای واژه کاهش هزینه از واژه مهندسی هزینه استفاده کند. این نام نه تنها با واکنشی روبرو نشد بلکه مورد استقبال سایرین هم قرار گرفت

علاوه بر طرح مسئله به یکی از سه صورت فوق، نکته مهم دیگری که باید به آن توجه شود اینکه مسائل زندگى پیچیده، مبهم و درهم تنیده هستند. بهترین شکل طرح مسئله، وقتى به دست مى‏آید که مسئله حل شود و براساس جواب به دست آمده، مسئله طرح شود. چون این کار عملاً امکان پذیر نیست، بنابراین لازم است که مسئله را به صورت های گوناگونی طرح کرده و در حین حل مسئله نزدیک‏ترین طرح‏ها را بیابیم. یعنى طرح کامل مسئله با حل آن، توأم با یکدیگر صورت مى‏گیرد


منبع

http://daneshetafakor.persianblog.ir/

Monday, August 09, 2010

نکته 131 - یافتن راه حل از طریق روش سه دهم


این درست است که در بسیاری از موارد، یافتن راه حل شبیه به الهام است زیرا از قبل در ذهن فرد نبوده است. اما این طور نیست که صرفاً با بحث و گفتگو و حتی ذهن ورزی، راه حل ناگهان آشکار شود. یافتن راه‌حل باید به صورت سیستماتیک و روشمند انجام شود. وجود روش باعث می شود که ذهن آماده شده و قابلیت دریافت راه‌حل را پیدا کند

مزیت دیگر استفاده از روش آن است که اگر یافتن راه حل به صورت جمعی انجام شود، تمرکز افراد بر موضوع بیشتر شده و پیشرفت سریعتر خواهد بود. در سازمان‌ها و نهادهای مردمی، تعداد قابل توجهی از جلسات در مورد حل مسئله است. حال اگر شرکت کنندگان در این جلسات بر اساس فرمول مشخصی جلسه را پیش ببرند، از پراکندگی اجتناب شده و از بحث های تنش‌زا جلوگیری به عمل می‌آید

برای یافتن راه حل، استاد ایلیا یک روش سه مرحله‌ای را مطرح کرده اند که به سه دهم معروف است. سه دهم در عین سادگی،‌ بسیار کارآمد است. این مراحل سه گانه عبارتند از

یک - شناخت مسئله

دو - ایده یابی

سه - انتخاب بهترین ایده


اینک هرکدام از این مراحل به اختصار توضیح داده می‌شود

مرحله اول- شناخت مسئله: در این مرحله صورت مسئله باید به شکل واضحی ترسیم شده و ابهامات پیرامونی آن روشن ‌شود. در این مرحله لازم است که تمامی اطلاعات مرتبط با موضوع گردآوری شود. تا زمانی که آمار و اطلاعات کافی در دست نباشد ناگزیر پندارها و برداشت‌‌های فردی جای واقعیت را می‌گیرد. حرکت بر اساس پندارها و تصورات، حرکتی متزلزل و به ناگزیر آکنده از سعی و خطاست

در این مرحله علاوه بر جمع‌آوری اطلاعات،‌ باید آنها را دسته بندی هم کرد. دسته بندی می تواند طیفی از درست تا نادرست باشد

در این مرحله از عناصر مهمی همچون عقیده و احساسات استفاده نمی شود از این رو این مرحله را تفکر انفعالی یا مشاهده‌گر نیز نامیده اند که قصد آن قضاوت نیست. البته می توان عقاید خود یا دیگران را به عنوان یک اطلاعات ذکر کرد؛ اینکه چنین عقایدی وجود دارد و میزان پایبندی به این عقاید چه حد است

بهترین ابزار در شناخت یک مسئله ، طرح سؤال از زوایای گوناگون و پاسخ به سؤالات ضروری است. طرح‌ پرسش‌های متنوع علاوه بر اینکه یک موتور قوی جستجواست، قالب‌های ذهنی را هم می‌شکند تا جمع‌اوری اطلاعات فقط بر اساس چک لیست‌ها نباشد. البته چک لیست‌ها را نباید کنار گذاشت اما نباید تنها به آن بسنده کرد

زمانی از این مرحله باید گذر کرد که شناخت کافی حاصل شده و اطلاعات ضروری جمع‌آوری شده باشد

خطاهایی که در شناخت مسئله ممکن است ایجاد شود عبارتند از : لحاظ کردن عقاید و احساسات، اطلاعات کم یا ناقص، اطلاعات بیش از حد و بی ارتباط با مسئله، قضاوت بدون بررسی و زودهنگام


مرحله دوم- ایده یابی: در این مرحله به جای انتخاب فوری یک راه‌حل، حداکثر امکانات دیگر باید جستجو و معلوم شود. هر ایده‌ای که ممکن است (هر چند با احتمالی ضعیف) راه‌حل مسئله باشد یا به حل آن کمک کند، باید در این مرحله ثبت شود

در زمان ثبت ایده‌های گوناگون، اصلاً نباید قضاوتی در مورد درستی یا نادرستی و همچنین اجرایی شدن ایده‌ها داشت. قضاوت یکی از موانع اصلی در دسترسی به ایده‌ است زیرا به محض آنکه ایده مطرح می‌شود در مورد آن جبهه گیری‌های متعددی می‌شود و حتی ممکن است ایده‌ دهنده دست به خودسانسوری بزند و از ارائه ایده اجتناب نماید

روش تفکری که در این مرحله به کار گرفته می شود، تفکر خلاق نام دارد. در تفکر خلاق کیفیت ایده‌ها مهم نیست بلکه کمیت و تنوع ایده‌ها مهم است. برای این منظور می توان یکی از این دو حد را برای ایده‌‌یابی قائل شد: حداقل ایده های لازم یا حداقل زمانی که باید بدون قضاوت به ایده‌یابی پرداخت. به عنوان مثال ممکن برای یک مسئله تشخیص داده شود که حداقل 5 ایده متنوع داشت و به بیانی دیگر تا زمانی که این 5 ایده حاصل نشده در مورد انتخاب ایده، اقدامی صورت نگیرد. یا ممکن است یک حد زمانی گذاشت مثلاً 10 دقیقه به ایده‌یابی پرداخت بدون اینکه ایده‌ای را رد یا تایید کرد.


مرحله سوم- انتخاب بهترین ایده: در این مرحله، ایده‌های به دست آمده در مرحله قبل را باید انتخاب کرد. در این گام از تفکر انتقادی استفاده می‌شود که از طریق نقد و بررسی ایده‌ها بر اساس هدف و وضعیت مطلوب ، بهترین ایده به عنوان راه‌حل مورد نظر پیدا شود

برای یافتن بهترین ایده نباید مستقیماً دست به انتخاب زد بلکه باید با کنار گذاشتن ایده‌‌های ضعیف، مناسب ترین ایده را پیدا کرد. در این مرحله می توان برخی از ایده را با هم ترکیب کرد

جایگاه استفاده از احساسات در همین مرحله است. یکی از مولفه‌هایی که می توان بر آن اساس دست به انتخاب زد، احساسات است زیرا بهترین ایده‌ها اگر خوش‌آیند نباشند مناسب نیستند. مشکلی که در به کارگیری احساسات در تفکر وجود دارد این است که احساسات باید در انتهای فرایند تفکر به کار گرفته شود نه در ابتدای فرایند تفکر؛ زیرا احساسات بسیار قدرتمند است و جریان‌های فکر را تحت الشعاع خود قرار می دهد

معیارهای انتخاب بهترین ایده به قرار زیر است

واقعی بودن

اجرایی بودن

پایین بودن هزینه نسبت به فایده

سهولت در اجرا

وجود مجری توانمند

همسویی و هماهنگی با سایر



سه روش برای انتحاب بهترین گزینه وجود دارد که عبارتند از : روش ماتریسی، روش ارزیابی دو به دو و روش سبک سنگین کردن گزینه ها

روش ماتریسی زمانی کاربرد دارد که گزینه ها هم سنخ هستند. مثلاً کسی که می خواهد خانه ای تهیه کند، یک سری گزینه دارد که همه آنها هم سنخ هستند و هرکدام دارای مزایا و معایبی است. در این روش یک سری مولفه انتخاب معلوم می شود و بر آن اساس به هر گزینه نمره ای داده می شود. بهترین گزینه آن است که بیشترین نمره را کسب کن. در مثال انتخاب خانه، مولفه ها می تواند بدین قرار باشد: قیمت، قدمت ساخت، دسترسی، محله، زیبایی و مواردی از این دست

روش سبک سنگین گردن برای زمانی است که تعداد گزینه ها کم است (حدود سه) و می توان به صورت ذهنی آنها را با یکدیگر قیاس کرده و بهترین را از بین آنها انتخاب کرد

روش ارزیابی دو به دو در زمانی که دو روش دیگر قابل استفاده نیستند به کار می رود. در این روش گزینه به صورت دو به دو و بر اساس روش سبک و سنگین کردن، قیاس شده و از بین آن دو انتخاب صورت می گیرد. ازاین رو باید تمام گزینه ها با یکدیگر مقایسه شوند. یعنی اگر اِن گزینه داشته باشیم، اِن فاکتوریل انتخاب بر اساس سبک سنگین کردن داریم. گزینه نهایی آن است که بیشترین تعداد انتخاب را داشته باشد


منبع

http://daneshetafakor.persianblog.ir/

Sunday, August 08, 2010

نکته 130 - کشف مسئله


هنگامی که خار کوچکی در کف پایتان برود چگونه آن را از پا در می آورید؟ اول کف پایتان را روی زانو می گذارید تا بتوانید آن را دقیق تر مشاهده کنید. بعد با یک سوزن به ناحیه ای که احساس درد دارید می کشید تا سر خار را پیداکنید. شاید هم کمی آن محل را تر کنید تا سر خار راحتتر دیده شود. کشف مسئله نیز چنین حالتی دارد.
کشف یک موضوع با مشاهده میسر است. کسانی در کشف مسئله موفق ترند که از توان مشاهده بهتری برخوردار باشند. به قول پاسکال : در میدان کشف، شانس به کسانی روی می آورد که از توان مشاهده بهتری برخوردارند. مشاهده گر خوب کسی است که می تواند تفاوت ها را دریابد. انسان هایی که مشاهده گر خوبی نیستند در نگاه به اجسام و جریان ها، تشابه ها را می بینند. مثلاً انسان های معمولی می گویند، این یک سیب است ولی یک مشاهده گر می تواند بگوید این چه نوع سیبی است، از چه درختی چیده شده است، در چه زمانی و چگونه چیده شده است، مربوط به کدام منطقه است، چگونه نگهداری شده است و بسیار اطلاعات دیگر که بقیه افراد در آن باره نمی دانند.
به بیان دیگر یک انسان معمولی مو می بیند و یک مشاهده گر پیچش مو. البته بسیاری از انسان ها اصلاً مو را هم نمی بینند.
در تعریف مسئله گفتیم که مسئله یعنی فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب. بنابراین برای حل مسئله در ابتدا باید این فاصله را دید. کسی که پی به وجود این فاصله نبرد هیچ گاه نمی تواند آن را حل کند. برخی از افراد تصوری از وضع مطلوب ندارند در نتیجه به یک روال روزمره ادامه می دهند. آنها از وضعیت خویش احساس خوبی ندارند و می دانند که باید تغییری صورت پذیرد اما نمیدانند به چه اندازه و در چه جهت. از طرف دیگر افراد آرمان گرا هم قادر به تحلیل وضع موجود نیستند از این رو راه تحقق آرمانشان را نمی توانند پیدا کنند.
کشف مسئله و دیدن تفاوت ها یک توانایی است که قابل رشد است. برای این منظور روش هایی نیز طرح شده اند که انجام آن کمک به یافتن مسئله می کند. برخی از مهم ترین این روش ها عبارتند از:
یک- مقایسه با دیگران یا بهترین‌ها
مقایسه با بهترین ها یعنی الگوبرداری. کسی (سازمانی، مردمی و ...) که فقط خود را می بیند، بناچار تصور می کند که بهترین است زیرا کس دیگر را نمی بیند. از این رو تلاشی نیز جهت بهبود عملکرد خویش ندارد.
دیدن دیگران از منظر الگوبرداری، اول از همه نیاز به کنار گذاشتن خودبینی دارد. در الگو برداری باید نقاط قدرت دیگران را یافت. کسی که نقاط قوت دیگران را می یابد و آن را با توانایی مشابه خود مقایسه می کند، پی به فاصله میان آن می برد و تلاش می کند تا خود را از این زاویه بهبود دهد. این موضوع موجب غبطه خوردن می شود. غبطه خوردن عکس حسادت است و انگیزه مثبتی را موجب می شود ولی حسادت منجر به تخریب می شود.
کسی که الگویی ندارد، به این معنی است که الگویش خودش است و بنابراین فاصله ای را درک نکرده و از این منظر نه مسئله ای می یابد و نه مسئله ای را حل می کند.
معمولاً نمی توان یک الگوی همه جانبه یافت. چنین الگویی بسیار نادر است. هر الگوی می تواند از یک زاویه و وجه خاص باشد. بنابراین برای بهبود همه جانبه نیاز به طیفی از الگوها وجود دارد.
دو- مشاهده نشانه‌ها
هر مسئله ای دارای نشانه هایی است که با یافتن آن نشانه ها می توان مسئله را کشف کرد. این روشی است که پزشکان در تشخیص بیماری از آن استفاده می کنند. مثلاً پزشک با دیدن دانه های قرمز در بدن تشخیص می دهد که بیماری سرخک است. هرچقدر که پزشک زودتر بتواند این نشانه های بالینی را پیدا کند و بیماری را تشخیص دهد، درمان ساده تر است. به همین صورت هرچقدر زودتر بتوان نشانه های یک مسئله را دید و مسئله را کشف کرد، حل آن ساده تر می شود.
نشانه شناسی بالینی یکی از دروس تخصصی پزشکان است و پزشکان باید قبل از روبرو شدن با بیمار، بر این نشانه ها تسلط داشته باشند. کسی که می خواهد در مسئله توانمند شود باید بر نشانه هایی که در آن حوزه است، تسلط پیدا کند. یکی از بهترین نشانه ها، نارضایتی (به حق) کسانی است که با ما کار می کنند. انتقادها و بازخوردهای کلامی یا رفتاری دیگران یکی از نشانه هایی است که اگر به ان توجه و مورد مداقه قرار گیرد بسیاری از مسایل را آشکار می سازد.
سه- مقایسه عملکرد با اهداف یا عملکرد گذشته
یکی دیگر از راه هایی که منجر به شناخت مسئله می شود، مقایسه عملکرد با اهداف است. چنانچه عملکرد ها با اهداف تفاوت محسوسی داشته باشد، بیانگر وجود مسئله است. حال یا اهداف به صورت واقع بینانه تدوین نشده که باید چگونگی تدوین هدف بررسی شود و یا اینکه اهداف به خوبی تدوین شده اما مشکل در برنامه ریزی و اجراست که باز هم در اینجا میتوان به وجود مسئله پی برد. در هر صورت عدم انطباق مسایل با اهداف، نشانگر مسئله است.
چنانچه هدفی وجود نداشته باشد، می توان عملکرد کنونی را با عملکرد گذشته و در زمانی که رضایت نسبی از آن وجود داشته مقایسه کرد. اگر بین وضعیت کنونی با وضعیت گذشته تفاوتی باشد، باز بیانگر مسئله است و باید این مسئله را پیدا کرد.
چهار- چک لیست‌ها یا مقایسه با استانداردها
استانداردها بر اساس تجربه و آزمایش نمونه های متعدد به وجود آمده اند. بنابراین چک لیست ها حالت الگویی دارند. بر اساس انطباق وضعیت کنونی با چک لیست ها و یافتن مغایرت ها می توان به وجود مسایل پی برد.
پنج- طوفان ذهنی
طوفان ذهنی یعنی شکستن چارچوب ها. وقتی که ذهن ما چارچوب دارد، خیلی از مسایل از ذهن ما پنهان می ماند چه برسد به اینکه کشف شود. با طوفان ذهنی می توان این چارچوب ها را تضعیف و یا در هم شکست.
کاربرد این روش وقتی است که از طریق دیگر روش ها، مسئله ای پیدا نشده است و البته پیدا نکردن مسئله در امور خودش مهم ترین مسئله است. برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید
شش- بازی ایفای نقش یا همذات پنداری
در بررسی یک موضوع جهت کشف مسئله لازم است که تمامی افراد ذینفع در آن باره حضور داشته باشند زیرا هر فرد از منظر خود موضوع را نگاه کرده و در کنار هم قرار دادن این نظرات، منجر به مشاهده کامل تر می شود.
اما حضور همه افراد ذینفع کاری دشوار است. بنابراین در بازی ایفای نقش، برای جبران کسانی که نیستند، عده ای نقش آنها را بازی می کنند. یعنی اینکه هر کس از حاضران، خود را جای یکی از افراد دینفع غایب می گذارد و سعی می کند فقط از منظر او مسئله را بررسی کند. به عنوان مثال در یافتن مسایل مربوط به مسکن، لازم است کسانی نقش وزیر مسکن، رئیس اصناف پیمانکاران، رئیس بانک، خریداران خانه و مطبوعات چالش گر را بازی کند.
بهتر است کسانی نقش بپذیرند که تجربه آن کار را داشته باشند و بتوانند با نقش خود همذات پنداری کنند

هفت- استفاده از سوالات پی در پی چرا
سوالات پی در پی چرا برای رسیدن به علت های بنیادین نهفته در یک مسئله است. در این روش در مواجه با یک نشانه، از خود می پرسید چرا. این چرا ها را نیز تا چند بار ادامه می دهید تا به ریشه های اصلی مسایل پی ببرید
این روش بیانگر این موضوع است که ما فرصت نداریم که همه مسایلی که با آن روبرو هستیم را حل کنیم. بنابراین به جای حل تعداد زیادی مسئله، می توانیم مهم ترین آنها را پیدا کنیم، یعنی مسائلی که اگر حل شود، طیفی از مسایل خود به خود حل شده اند.برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیلک کنید

هشت- استفاده از سوالات چه کسی؟ چه زمانی؟ کجا؟ چگونه؟
روش سوالات پی در پی چرا، حرکتی عمقی است در صورتی که سوالات چه کسی، چه زمانی، کجا و چگونه حرکت در سطح است. با این سوال می توان به مسایل اجرایی پی برد. به عنوان مثال با دیدن چراغ های روشن در طول روز می توان پرسید: چه کسی مسئول خاموش کردن این چراغ هاست؟ چه زمانی باید این چراغ ها را خاموش کند؟ محل خاموش کردن چراغ ها کجاست؟ چگونه این کار را انجام می دهد؟ به این ترتیب با یافتن پاسخ و تفسیر آن می توان به مسایل موجود پی برد.

****
تمام روش های فوق می تواند منجر به کشف مسائلی شود، اما چگونه می توان متوجه شد که کدام یک از این روش ها برای هر مسئله مناسب است؟ این موضوع نیاز به هوشیاری دارد
تاکید استاد ایلیا بر سوال سازی انبوه است. سوال سازی انبوه در موضوعات می تواند منجر به افزایش هوشیاری شده و با افزایش هوشیاری، توان مشاهده مسایل نیز افزایش می یابد. از نگاه استاد ایلیا هوشیاری یعنی توان درک تغییرات. بنابراین دربرخورد با موضوعات لازم است که در ابتدا سوال سازی انبوه داشت. سپس می توان در صورت لزوم و هوشمندانه از هرکدام از این روش های فوق استفاده نمود.


منبع