به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Sunday, October 31, 2010

نکته 157: چگونه قدرت تجسم خود را افزایش دهید؟


در این باره فکر کنید: هرآنچه ما انجام می دهیم از یک اندیشه آغاز می شود. هر عمل، هر کلمه، هر ابداع از تجسم های ما بوجود آمده است. توانایی دیدن چیزها قبل از اینکه رخ دهند ما را قادر می سازد تا رویاهای خود را دنبال کنیم و در نهایت آنها را انجام دهیم. در واقع، تجسم بهتر آینده ای که به دنبالش هستیم، شانس ما را در تحقق آن افزایش می دهد.

آموزش ذهن، آموزش جسم است

مغز نمی تواند بین یک اقدام واقعی با یک اقدام ذهنی تفاوتی را دریابد. تحقیقاتی که در این باره انجام شده نشان می دهد که تفکر درباره یک اقدام، حتی اگر بدن ما در حالت استراحت باشد، منجر به تحریک و فعالیت رشته های عصبی مرتبط در مغز می شود به گونه ای که واقعاً آن کارها را انجام داده اید.

برای تجربه بهتر این موضوع، این تمرین را انجام دهید: سعی کنید که در دهان خود بزاق (آب دهان) تولید کنید. کار خیلی سختی است.حال تجسم کنید که یک آلوی نرم ورسیده، ترش و آبدار در دهان خود دارید و با زبان خود، آن را به این طرف و آن طرف دهان خود می اندازید. در این حالت به سادگی، بزاق دهان تولید می شود

این هم یک خبر خوب: آموزش های ذهنی می تواند تقریباً تمام مهارت های ما را بهبود داده و سرعت ما را در رسیدن به هدف افزایش دهد

به عنوان مثال، بسیاری از روانشناسان و مربیان پرورشی، تمرین های ذهنی را برای هر نوع کاری توصیه می کنند. اینها معمولاً اجتماعی یا مرتبط با کار هستند: برای افزایش اعتماد به نفس، برگزاری روان یک جلسه یا مصاحبه یا افزایش کارایی روزانه. بیشترین تشویق برای استفاده از تصور در مورد ورزشکاران اعمال می شود تا بتوانند تکنیک های کاری شان را بالابرده و تشویق به فعالیت و پیشرفت بیشتر شوند. در مصاحبه ای که با قهرمان های رتبه اول المپیک، مشخص شد که بسیاری از آنان از تجسم استفاده کردند، نه تنها در انجام تکنیک های ورزشی بلکه برای بوجودآوردن احساس برنده شدن

5 تکنیک کاربردی جهت تجسم

این تکنیک ها از ساده به پیچیده، مرتب شده اند. زمانی سراغ تمرین بعدی شوید که در تمرین اول به اندازه کافی مهارت کسب کرده اید. هیچ عجله ای نیست. هر چقدر که خواستید روی یک تکنیک بمانید

تکنیک اول:

عکسی را انتخاب کنید و روی آنالیز و تحلیل آن زمان بگذارید. هرچقدر می توانید، جزئیات آن را به خاطر بسپارید. سپس چشمانتان را ببندید و سعی کنید که این تصویر را در ذهنتان تجسم کنید. سعی کنید که تصویر ذهنی شما هرچه بیشتر این موارد را داشته باشد: رنگ ها، پرندگان در آسمان، چروک های روی صورت و هرآنچه که در تصویر اصلی هست. چشمانتان را باز کنید و ببینید که چه جزئیاتی را از قلم انداخته اید. این کار را تا جایی ادامه دهید که بتوانید تصویر اصلی را به خوبی مجسم کنید

تکنیک دوم:

در این تکنیک به صورت سه بعدی کار می کنیم. حالا یک شی کوچکی را برداید مثلاً کلید یا قلمتان را. مجدداً آن را آنالیز کرده و به خاطر بسپارید. زمان بگیرید.

حالا چشمانتان را ببندید و آن شی را در ذهن خود مجسم کنید. چالش این تمرین، چرخاندن شی در ذهن است. تمام جزئیات را ببینید اما از تمام زوایا. اگر راحت هستید، محیط اطراف آن را هم به تجسم بکشید. آن را روی یک میز خیالی بگذارید. بر آن کمی نور بتابانید و سایه آن شی را به تصویر بکشید

تکنیک سوم:

این تکنیک بر اساس تکنیک دوم ساخته می شود. برای برخی از افراد سخت است اما برخی هم آن را راحت یاد می گیرند. در این جا همان شکل کوچک را تجسم کنید اما با چشمان باز. آن را در دنیای واقعی ببینید، درست در جلوی خودتان. مجدداً آن را حرکت دهید، بچرخانید و با آن بازی کنید. ببنید که چگونه جلوی دیگر اشیائی که پیش رویتان است قرار می گیرد. تجسم کنید که روی کی بردتان است، سایه آن را روی موس ببینید یا با آن به فنجان چای خود ضربه بزنید.

تکنیک چهارم:

در این مرحله، شما را به داخل تصویر می بریم. یک محل زیبا را تجسم کنید. من دوست دارم که ساحل مورد علاقه ام را به مجسم کنم. حال خود را در آن منظره ببینید. مهم است که خود را در آن جا ببینید نه اینکه درباره آن فکر کنید.

دیگر حس های خود را هم به میدان بکشید. چه صدایی را می شنوید؟ آیا صدای حرکت برگ ها در اثر باد را می شنوید؟ آیا صدای گفتگوی مردم در پشت سر خود را می شنوید؟ با احساس لامسه چطورید؟ آیا شن هایی که بر روی آن ایستاده اید را احساس می کنید؟ با بوییدن چطورید؟ آیامی توانید خوردن یک بستنی را تجسم کنید و احساس کنید که از گلوی شما پایین می رود؟

مجدداً مطمئن شوید که در صحنه هستید نه اینکه فقط درباره اش فکر می کنید. این فیلم ذهنی را هرچه با وضوح و جزئیات بیشتر ببینید.

تکنیک پنجم:

در آخرین تکنیک، قصد داریم که چیزهایی کمی زنده تر ایجاد کنیم. تصویر تمرین قبل را تجسم کنید. حالا شروع کنید در حرکت و گذر از میان چیزها. صخره ای را بگیرید. روی یک نیمکت بنشینید. در آب بدوید. روی شن ها بقلتید.

حالا کس دیگری را هم اضافه کنید. معشوق خود را تصور کنید که با هم در حال رقص هستید. یا دوستتان را تصور کنید که در حال گفتگو با او هستید. تصور کنید که وقتی برایش جوکی تعریف می کنید، می خندد. حال تصور کنید که روی شانه شما می زند. چه احساسی خواهید داشت؟

جزئیات و واقع گرایی

علت اینکه بر جزئیات و واقع گرایی تاکید می کنیم این است که بدون آنها، تمرین اثربخش نیست. اگر من از تو بپرسم که خود را حال انجام کار مطلوبت تجسم کن (حال در یک جلسه یا یک کار ورزشی) شما احتمالاً خودت را می بینی که مستقیماً در حال اجرای کار هستی. شما به خوبی و در عین خونسردی کارتان را انجام می دهید. این احساس خوبی دارد و باعث انگیزه می شود اما در واقع چنین کاری اتلاف وقت است

واقع گرایی، مهم ترین جنبه تجسم است. سربازان باید در تمرین هایشان، همان شرایطی را داشته باشند که در میدان واقعی مبارزه با آن روبرو هستند. تمرین صرف با بازی های کامپیوتری یا در میدان های پینت بال، کافی نیست

تمرین های ذهنی نیز چنین هستند. هرچیز تا آنجا که می تواند باید واقعی باشد. من یک بوکسور آماتور بودم و برای موفقیت، تجسم می کردم. اولین فیلم های ذهنی ام، مانند محمد علی، ضربه می زدم. اما واقعیت به زودی مشتی بر صورتم زد، در اولین مبارزه با یک حریف واقعی، از پا در آمدم

تا آن زمان، تجسم های من کاملاٌ فانتزی بود، مانند ساختن قصری در هوا. من داشتم وقتم را تلف می کردم. اما از زمانی که تجسم را به صورت درستی انجام دادم، متوجه شدم که تمام خطاهای خود را مرتکب می شوم، حتی در تمرین های ذهنی. قلبم تندتر می زد، مشت هایم گره می شد و همان ترس واقعی بر من مستولی می شد. تمام این ها در حالی بود که فقط روی نیمکت نشسته بودم

آیا این بدین معنی بود که شکست خوردم؟ نه معنی اش این بود که پیروز شدم. از آن زمان به بعد، تمرین های ذهنی من، در خدمتم بود. چون تمام ضعف ها و ترس ها در رینگ ذهنی من بود و هرپیشرفتی که در آن داشتم در جهان واقعی هم به تحقق می پیوست

به کارگیری تجسم در اهداف

تجسم ابزار قدرتمندی است که شما را در تحقق اهدافتان یاری می دهد. برای استفاده از تجسم در تحقق اهداف به نکات زیر توجه کنید

به جنبه مثبت کار تمرکز کنید. یک خطای عمومی این است که به جنبه منفی هدفتان تمرکز کنید. مثلاً کسی که می خواهد لاغر شود عکس افرادی با شکم های چاق را در اتاقش بزند و فکر کند که این کار او را تشویق می کند. با تمرکز بر چاقی، فرد تنها چاق تر می شود. باید فرد خود را لاغر تصور کند

آن را داشته باشید، نه آنکه آن را بخواهید. به چیزهایی فکر کنید که واقعاً آن را می خواهید. حال، آیا شما آن را دارید؟ احتمالاً نه. اغلب اوقات خواستن در خلاف داشتن است. بنابراین هنگام تجسم، درباره داشتن چیزی فکر نکنید، خود را در وضعیتی ببینید که آن را دارید

استمرار داشته باشید. شما باید برای اینکار سخت کوش باشید. ذهن شما مانند یک عضله است، همانند عضلات بدن تان. ورزشکاران بدنسازی، اندازه تمرین هایشان را کم نمی کنند و هر روز دو دقیقه مدت زمان تمرین هایشان را افزایش می دهند. آنها برای کسب هدفشان سخت می کوشند. هدف خود را ، دغدغه خود کنید و پی در پی به آن بپردازید

دقیق باشید. بسیاری از افراد، اهداف مبهم دارند. آنها به صورت مبهم می خواهند که ثروتمند شوند یا به جای خوبی سفر کنند. کجا؟ در این باره خیلی فکر نکرده اند. مانند کسی که به فروشگاهی می رود تا یک چیز مبهم بخرد. هیچ اتفاقی نمی افتد. شما باید هدف مشخصی داشته باشید: من میخواهم به سوپر مارکت بروم تا یک شامپو و مسواک بخرم. هدف شما نیز مانند این است. تا آنجا که می توانید جزئیات هدف خود را معلوم کنید: دقیقاً چقدر پول می خواهید، از یک جلسه انتظار چه خروجی هایی را دارید و مواردی از این دست

منبع :

http://litemind.com/how-to-develop-visualization-skill/

Monday, October 25, 2010

نکته 156 - روش انیشتین در فهم صورت مسئله



انیشتین می گوید: اگر برای حل مسئله ای که جانم در گرو حل آن باشد، یک ساعت وقت داشته باشم، 55 دقیقه اول را صرف تعیین پرسش های صحیح می کنم چون اگر پرسش صحیح را بدانم، مسئله در کمتر از 5 دقیقه حل می شود

این گفته حاوی نکته مهمی است: قبل از پرداختن مستقیم به راه حل، باید به خود مسئله برگشت و برای فهم آن زمان گذاشت. در واقع مسئله در ابتدا، فهم خود مسئله است. مهم ترین قسمت حل مسئله در فهم خود مسئله است. در واقع شاید انیشتین می خواهد به ما بگوید که نسبت درسی یک راه حل ، در نسبت مستقیم با میزان فهم از مسئله است

در این جا ده روش برای فهم بهتر مسئله بیان شده است

یک – بازنویسی صورت مسئله

هنگامی یکی از مدیران اجرایی شرکت تویوتا در یکی از جلسات طوفان ذهنی این سوال را مطرح کرد: "چگونه می توان تولید را بالا برد؟ "، ایده های زیادی نگرفت. اما هنگامی که پرسید : "چگونه می توان انجام کار را ساده تر کرد؟"، ایده های زیادی جمع آوری کرد.

کلمات بار مفهومی بالایی دارند و تغییر کلمات منجر به تغییر فهم می شود. در مثال بالا، افزایش تولید، برای کارمندان چنین متبادر

شده بود که چگونه می توانید خود را برای شرکت قربانی کنید. اما ساده کردن کار، به مفهوم افزایش منافع فردی و منافع سازمانی است. در خاتمه ، مسئله همان است اما نوع نگاه به مسئله و احساس مسئله، خیلی متفاوت است

با صورت مسئله بازی کنید و آن را به شیوه های گوناگون بنویسید. به عنوان یک روش، لغات اصلی را استخراج کنید و مترادف ها و متشابه های آن را جایگزین کنید. مثلاً به جای "افزایش فروش" بگویید جذاب کردن محصولات، توسعه شرکت، سرعت فروش و مواردی از این قبیل و ببینید که درک شما از مسئله چقدر متفاوت می شود. داشتن دایره لغات بیشتر، منجر به توانمندی در بازنویسی بهتر مسئله می شود . بنابراین در افزایش دایره لغات خود بکوشید

دو- فرضیات را آشکار کرده و آنها را به چالش بکشید

هر مسئله، خواه ساده باشد و خواه پیچیده، دارای لیستی از فرضیات است. برخی از این فرضیات ممکن است درست نبوده و صورت مسئله را نادرست و یا گمراه کننده نماید.

گام اول رهایی از فرضیات غلط این است که آنها را آشکار کنید. بنابراین لیستی از فرضیات ممکن در صورت مسئله را مشخص کنید. سپس اعتبار هر فرضیه را مشخص نمایید. نتیجه شاید حیرت آور باشد چون معمولاً بسیاری از فرضیات نادرست است.

سه- عمومیت بخشیدن به مسئله

هر مسئله، بخشی از یک مسئله بزرگتر است. بنابراین وقتی یک مسئله را از سطح بالاتری ببینیم، صورت آن تغییر می کند. برای اینکار از خود چنین پرسش هایی بپرسید: این مسئله بخشی از چه چیزی است؟ این مسئله مصداقی از چه چیزی است؟ چه قصدهایی درون این مسئله نهان است؟ تکنیک " 5 چرا" می تواند در این قسمت به شما کمک کند. برای مطالعه این تکنیک ، اینجا را کلیک کنید

یک راه دیگر برای عمومیت دادن به یک مسئله این است که از مترادف کلی تر لغات اصلی به کار رفته در آن مسئله استفاده کنیم. مثلاً مترادف کلی تر اتومبیل می شود "وسیله نقلیه " که مفهومی عام تر از اتومبیل دارد

چهار- خورد کردن مسئله

هر مسئله ، از تعدادی مسئله کوچکتر تشکیل شده است. با یافتن این مسایل کوچکتر، می توان به فهم بهتری از مسئله رسید. این تکنیک به خصوص برای مسایلی که دلهره آور و یا نامید کننده هستند، کاربرد دارد.

یکی از راه های خورد کردن مسئله این است که چنین پرسش هایی بپرسید: اجزای این مسئله کدام است؟ مصادیق این مسئله کدام است؟ همچنین می توانید از مترادف های جزئی تر برای لغات اصلی مسئله استفاده کنید. مثلاً به جای اتومبیل از واژه سواری، وانت، تاکسی و مواردی از این دست استفاده کنید

پنج- یافتن دیگر چشم اندازها

قبل از یورش به مسئله برای یافتن راه حل، ببینید که آیا مسئله را از زاویه درستی بررسی می کنید؟ مثلاً اگر شما دارای کسب و کاری هستید و می خواهید فروش خود را بالا ببرید، موضوع را از منظر مشتری نگاه کنید. مثلاً اگر یک سری خدماتی را به محصول خود اضافه کنید، مشتری برای آن حاضر است پول بیشتری بپردازد

برای انجام این کار، مسئله را به صورت های گوناگون نوشته و هر بار آن را از زاویه مختلفی نگاه کنید: از زاویه رئیس، مرئوس، همکار، مشتری، عضوی از خانواده و مواردی از این دست. همچنین بررسی کنید افراد با تخصص های گوناگون چگونه این مسئله را نگاه می کنند؛ مثلاً یک حقوق دادن، یک سیاستمدار، یک مذهبی، یک هنرمند و غیره. سعی کنید که تشابهات و تفاوت ها را بیابید و اینکه چگونه این تفاوت ها می تواند در نتیجه تاثیر بگذارد

شش- استفاده از ساختار زبانی تاثیرگذار

برخی از ساختارهایی که می تواند برای بیان صورت مسئله مناسب باشند عبارتست از

فرض کردن تعداد زیادی جواب: یکی از راه های خوب برای بیان صورت مسئله عبارتست از: "از چه راه هایی می توانم ..." این روش ارجحیت دارد بر اینگونه نوشتن "چگونه می توانم ..." . در شکل دوم، فرض بر این است که یک راه وجود دارد

مثبت نوشتن: فرایند فهم جملات منفی، طولانی تر و کندتر از فهم جملات مثبت است. همچنین استفاده از جملات مثبت، واقعی تر و انگیزه بخش تر هستند. مثلاً به جای عبارت ترک سیگار، می توانید از عبارت افزایش انرژی، طولانی زیستن و مواردی مشابه استفاده کرد

استفاده از جملات پرسشی: مغز ما پرسش ها را دوست دارد. اگر جملات قدرتمند و انگیزه بخش باشند، مغز تمام تلاش خود را برای یافتن پاسخ آن به کار می برد حتی وقتی که ما در خوابیم، ضمیرناخودآگاه ما مشغول یافتن پاسخ سوال هایمان است.

یک فرمول برای ساختار موثر صورت مسئله عبارتست از: از چه راه هایی (اشیاء) (کیفیت) (فعل) و (نتایج)؟

به عنوان مثال: از چه راه هایی می توانم کتابم (اشیاء) را جذاب تر (کیفیت) بنویسم (فعل) تا مردم بیشتر از آن استقبال کنند (نتیجه)؟

هفتم- جذاب سازی

مسئله هرچقدر جذاب تر باشد، انگیزه برای حل خلاقانه آن افزایش می یابد. مثلاً به جای افزایش فروش، از واژه هیجان زده کردن مشتریان استفاده کنید.

هشتم- معکوس کردن مسئله

وقتی که در رسیدن به جواب یک مسئله متوقف می شوید، مسئله را معکوس کنید. اگر می خواهید پیروز شوید، ببینید چه عواملی باعث شکست شما می شود. اگر به دنبال افزایش فروش هستید، ببینید عوامل کاهش فروش کدام ها هستند. وقتی در این حالت جواب را می یابید، کاری که باید انجام دهید این است که جواب ها را منفی کنید. مثلاً عواملی که باعث کاهش فروش می شود را انجام ندهید.

نهم- جمع کردن واقعیت ها

در مورد شرایط و علل مسئله، بررسی کنید. جزئیات بیشتری را بیابید به خصوص وقتی که مسئله پیچیده و بزرگ است، یافتن واقعیت ها قبل از رفتن سراغ راه حل، ضروری است. گفته می شود شناخت مسئله نیمی از یافتن راه حل است. من می گویم مسئله ای که به شناخت درآید ، دیگر مسئله نیست

برای یافتن واقعیت ها و شناخت بهتر مسئله ، پرسش هایی را بپرسید. مثلاً : چه چیزهایی در مورد مسئله روشن نیست؟ آیا می توان مسئله را به صورت دیاگرام ترسیم کرد؟ مرزها و حدود مسئله کدام است؟

دهم- مسئله یافتن صورت مسئله

با توجه به مواردیکه مطرح شد، می بینید که نوشتن درست صورت مسئله ، خود یک مسئله است. البته گذاشتن زمان برای تعیین صورت مسئله، بستگی به اهمیت مسئله دارد و باید یک تعادلی برای صرف زمان جهت تعیین صورت مسئله و صرف زمان جهت تعیین راه حل ایجاد کرد

منبع

WWW.LITEMIND.COM


Friday, October 15, 2010

نکته 155: 10 دام ذهن



ذهن برای ما تله های متعددی چیده است. اگر نسبت به این دام ها، آگاه نباشیم، با موانع زیادی برای عقلانی فکر کردن روبرو هستیم که منجر به تصمیم های احمقانه و استدلال های نادرست می شود. برخی از مهم ترین دام های ذهنی عبارتند از:

یک – دام لنگر: چسبیدن به اولین ایده

«آیا جمعیت کشور ترکیه بیش تر از 35 میلیون نفر است؟ تخمین شما چیست؟» محققان این سوال را از بسیاری از مردم پرسیدند و تخمین های آنها خیلی بیش از 35 میلیون نفر نبود. همین سوال از گروه دیگری هم پرسیده شد با این تفاوت که برای گروه دوم، رقم 100 میلیون نفر مطرح شد. گروه دوم هم جواب هایی که دادند، نزدیک 100 میلیون نفر بود. در صورتی که جمعیت ترکیه حدود 70 میلیون نفر است.

نکته: نقطه آغاز تفکر ، بر تمامی فرایند تفکر تاثیر می گذارد. درک، ایده ها، اطلاعات و تخمین های آغازین ، ادامه تفکر را حول خود نگه می دارد و اجازه آزادی فکر را نمی دهد.

این خطر از آنجایی خطرناک است که عده ای آن را عامدانه به کار می برند. مثلاً فروشندگان در ابتدا قیمت بالا را به شما می دهند و این قیمت در ذهن شما حک می شود. سپس وقتی قیمت پایین تری را می دهند شما آن را می پذیرید.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

همیشه یک مسئله را از جنبه های گوناگون بنگرید. قبل از حل مسئله ، صورت مسئله را به صورت های گوناگون برای خود بنویسید

قبل از اینکه از دیگران مشورت بگیرید، حداکثر اطلاعات را کسب کنید و خودتان به یک راه حل و نتیجه گیری برسید. به این ترتیب تحت تاثیر مشاور قرارنخواهید گرفت

اطلاعات را از یک منبع کسب نکنید و از منابع گوناگون کسب اطلاعات نمایید

دو – دام وضعیت موجود : ادامه دادن و ادامه دادن

در یک آزمایش به همه افراد به صورت تصادفی، یکی از دو هدیه داده می شد. به نیمی از افراد یک ماگ داده شد و به نیمی دیگر یک بسته شکلات سویسی. به افراد گفته شد که می توانند هدایای خود را با همدیگر معاوضه کنند. نتیجه جالب این بود که تنها 10% حاضر به تعویض هدیه خود شدند.

ما معمولاً مایل به حفظ وضعیت موجود هستیم مگر آنکه انگیزه ای ما را تحریک به تغییر وضعیت موجود کند.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

وضعیت موجود را به عنوان یک گزینه در نظر داشته باشید. وضع موجود را گزینه ای در برابر دیگر گزینه ها نبینید. از خود بپرسید اگر وضعیت موجود، وجود نداشت چه گزینه ای را انتخاب می کردید

اهداف خود را به خوبی بشناسید و ببینید که آیا وضع موجود به خوبی در همان راستاست یا نه

در مورد هزینه های تغییر وضعیت موجود خود، دچار اغراق نشوید. شاید این هزینه ها به آن بدی که فرض می کنیم نباشد

سه – دام هزینه پرداخت شده: حفظ انتخاب قبلی

تصور کنید که شما بلیط یک مسابقه بسکتبال را پیش خرید کرده اید و این بلیط پس گرفته نمی شود. شب مسابقه شما خیلی خسته هستید و بیرون هم بوران است. شما از اینکه بلیط را خریده اید ، پشیمان هستید زیرا ترجیح می دهید که شومینه را روشن کرده و روی کاناپه لم داده و از تلویزیون مسابقه را تماشا کنید. در این حالت چه می کردید؟

شاید این برای پذیرش سخت باشد اما بهترین گزینه این است که در خانه بمانید. در هر حال پول بلیط از دست رفته است. این یک هزینه پرداخت شده است و نباید بر تصمیم شما اثر بگذارد

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

خطاهای خود را بپذیرید. بررسی کنید که چرا خطای انجام شده باعث پریشانی شما می شود. هیچ کس از خطا مصون نیست، بنابراین از خود انتظار نابجایی نداشته باشید. فقط مطمئن شوید که از خطای خود به درستی آموخته اید

به کسانی که گرفتاراین خطا نشده اند گوش دهید. کسانی که نسبت به هزینه پرداخت شده ذینفع نیستند را پیدا کنید و نظر آنها را نیز جویا شوید

به هدف خود تمرکز کنید. تصمیم های ما برای رسیدن به اهدافمان است. همواره به این بیاندیشید که چگونه بهتر می توانید به اهداف خود برسید و به گام هایی که در گذشته برداشته اید، نچسبید.

چهار- خطای تایید: ببینید که چه چیز را می خواهید ببینید

شما احساس می کنید که بازار سهام در حال نزول است از این رو با خود می گویید که زمان خوبی برای فروش سهام است. برای اینکه از این نظر خود مطمئن شوید، با دوستی که به تازگی سهامش را فروخته تماس می گیرید و نظر او را جویا می شوید.

تبریک؛ شما در خطای تایید افتادید زیرا به دنبال اطلاعاتی هستید که ایده شما را تایید می کند. در حالی باید به دنبال اطلاعاتی باشید که ایده شما را به چالش می گیرد

خطای تایید، تنها در گردآوری اطلاعات موثر نیست بلکه در تفسیر داده ها هم موثر است. ما معمولاً دلایلی که در تایید ایده های ما هستند را به چالش نمی گیریم و از دلایلی که در رد ایده ماهستند صرف نظر می کنیم

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

خود را در معرض اطلاعاتی بگذارید که در تضاد با ایده های شماست. اطلاعاتی که ایده شما را به چالش می کشد را نیز مورد بررسی قرار دهید. ببینید که به دنبال چه هستید: ایده هایی جایگزین یا ایده های تایید کننده؟

وکیل شیطان را بیابید. آن کسی که مخالف با شماست. اگر چنین کسی را نمی یابید خودتان ایده های رقیب بسازید

پرسش های سوق دهنده نسازید. وقتی که جویای مشورت هستید، پرسش هایی نپرسید که مشاوران مطابق میل شما پاسخ دهند. پرسش "با سهام خود چه باید بکنم؟" بهتر است از پرسش "آیا باید سهام خود را بفروشم؟"

پنجم – دام اطلاعات ناقص : فرضیات خود را مرور کنید

تام، فردی درونگراست. ما می دانیم که او یا یک کتابدار است یا یک فروشنده. به نظر شما شغلش چیست؟

البته بسیاری از ما تصور می کنیم که او باید یک کتابدار باشد. آیا شرطی نشده ایم که یک فروشنده باید فردی برونگرا باشد زیرا باید با تهاجم اجناسش را بفروشد؟ اما متاسفانه این استدلال اشتباه است یا اینکه حداقل کامل نیست.

نتیجه گیری شما ، فاقد این واقعیت است که نسبت فروشندگان به کتابدارها، یک به 100 است. قبل از اینکه نظرتان را بگویید باید توجه کنید که احتمال اینکه این فرد یک کتابدار باشد 1% است. یعنی اگر همه کتابدارها افرادی درونگرا باشند باز هم احتمال اینکه تام یک کتابدار باشد ، 1% است.

تصاویر ذهنی ما، واقعیت را ساده سازی می کند. از این رو بدون بررسی صحت فرضیات خود یا اینکه آیا اطلاعات کافی را گردآوری کرده ایم یا نه، نتیجه گیری می کنیم.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

فرضیات خود را شفاف کنید. صورت مسئله را به آن صورت که می بینید، در نظر نگیرید. بررسی اعتبار فرضیات سخت نیست اما ابتدا باید آنها را شناخت

از اطلاعات فشرده بیشتر استقبال کنید تا ساده سازی های ذهنی. پیش فرض های ما (مانند قالب های ذهنی) می تواند در خیلی از موقعیت ها مفیئ واقع شود اما نباید بیش از حد به آن اتکار کرد.

شش- دام انطباق

در یک سری از آزمایش ها، محققان پرسشهای ساده ای را از دانش آموزان میپرسیدند و اغلب آنها جواب های درست می دادند. در گروه دوم، نیز همان پرسش ها مطرح شد اما محققان، عده ای بازیگر را در بین دانش آموزان نشانده بودند تا جواب های نادرست را به دانش آموزان القا کند. در این گروه بسیاری از دانش آموزان در اثر القائات همکاران بازیگر محققان، پاسخ های نادرست دادند.

غریزه پیروی از دیگران، در بسیاری از ما هست حتی اگر با ن مخالف باشیم. رفتار دیگران بر ما تاثیر دارد. ما از اینکه نادان به نظر برسیم، نگرانیم. همراه شدن با بقیه مردم این ترس را کاهش مید هد اما کسی که به تنهایی گام بر می دارد، زیر فشار نگاه تحقیرآمیز دیگران است.

در تبلیغات از علاقه به انطباق خیلی سواستفاده می شود. در دنیای کسب و کار فقط بر اساس نیاز، اقدام به تولید و فروش نمی شود بلکه بیشتر به مد و مردم پسند بودن عمل می شود. یکی از دلایلی که گاهی یک کتاب یا فیلم خیلی پر طرفدار می شود، همین انطباق پذیری است. مردم دوست دارند آن چیزی را مصرف کنند که دیگران مصرف می کنند

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

تاثیر دیگران را کاهش دهید. وقتی می خواهید اطلاعاتی را تحلیل کنید، خود را از عقاید دیگران مصون سازید، حداقل در ابتدا. این بهترین راه برای تصمیم گیری است بدون اینکه بواسطه عقاید دیگران در تردید و نوسان باشید.

متوجه آنچه که مورد پذیرش جامعه است باشید. براساس آنچه مزیت دارد انتخاب کنید نه آنچه مورد پسند دیگران است و مقبولیت دارد.

شجاع باشید. به دنبال آن باشید که موانع را پشت سر بگذارید و دیدگاه های خود را اثبات کنید، بدون اینکه چه چیزی مردم پسند است. از اینکه بگویید، پادشان لباس ندارد، نترسید

هفت- دام توهم کنترل : تیراندازی در تاریکی

ما ترجیح می دهیم که همه چیز در کنترل باشد، حتی اگر مطمئن باشیم که کنترل غیرقابل انجام است، بازهم به گونه ای عمل می کنیم که گویی بر اوضاع کنترل داریم. اثبات این دام از طریق بازی های مبتنی بر شانس، صورت می گیرد. این تمایل کنترل داشتن بر تمام جنبه های زندگی تاثیر گذار است.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

بپذیرید که حوادث غیر مترقبه نیز بخشی از زندگی است. خیلی چیزها کاملاً اتفاقی است و اصلاً به تلاش های شما بستگی ندارد. مسئولیت آنچه که در اختیار شماست را بپذیرید اما در مورد آنچه که نمیتوانید در موردش کاری انجام دهید خود را مسئول ندانید. به جای اینکه فرض کنید که همه چیز در کنترل و وابسته به شماست، بدانید که در هر موقعیت چگونه باید واکنش نشان دهید.

متوجه خرافات باشید. متوجه باشید که چقدر از تصمیم های شما مبتنی بر آنچیزی است که نمی توانید در موردش توضیح دهید. به جای اینکه این گونه امور را تحت کنترل بگیرید، سعی کنید که آنها را شناخته و مورد مداقه قرار دهید.

هشتم- دام هم زمانی: ما غرق در احتمالات هستیم

جان ریلی یک افسانه است. نام او دوبار در قرعه کشی های بخت آزمایی ، اعلام شد. احتمال این اتفاق یک در تریلیون است. یعنی یا قرعه کشی بخت آزمایی، چشم بندی است یا اینکه جان فردفوق العاده خوش شانسی است.

اجازه بدهید کمی از ریاضیات استفاده کنیم. اگر در سال 1000 برنده قرعه کشی بخت آزمایی ، در 100 قرعه کشی بخت آزمایی دیگر هم اقدام کنند، شانس اینکه کسی دوباره برنده شود، 10% می شود که احتمال قابل توجهی است. بنابراین معجزه نه تنها ممکن است بلکه با تلاش های قابل توجه، اجتناب ناپذیر هم می شود.

یک مثال کلاسیک دیگر: در یک گروه 23 نفره، احتمال اینکه دو نفر تاریخ تولدشان (بر اساس ماه و روز)، یکی باشد، خیلی محتمل است.

بنابراین احتمالات خیلی محسوس نیستند.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

بر تخمین های حدسی، خیلی تکیه نزنید. اگر چه ممکن است، تخمین های حدسی، در مواردی کارساز باشد اما ممکن است شما را از واقعیت دور سازد.

از احتمال "بعد از واقعیت" آگاه باشید. اینکه کسی در قرعه کشی بخت آزمایی، دوبار برنده می شود یک چیز است. اینکه شخص معینی قبل از قرعه کشی ، برنده شود یک چیز دیگر. این کار باعث می شود که در مورد قاعده مندی این قرعه کشی، تردید های جدی وارد شود.

نهم- دام یادآوری : همه حافظه ها، یکسان نیستند

به نظر شما چند درصد از پروازهای هوایی، دچار سانحه سقوط می شود؟ مطالعات دانشگاه ام ای تی، بیانگر این واقعیت است که مردم درباره این احتمال حدس بسیار اغراق آمیزی می زنند. واقعیت این است که احتمال سقوط یک هواپیما یک در ده میلیون است. اگر بعد از یک سانحه هوایی ، این نظرسنجی انجام شود، این حدس باز هم به صورت قابل توجهی افزایش خواهد یافت.

این تحقیق بیانگر این است که تحلیل اطلاعات بر اساس تجارب است و اینکه چقدر تجارب را به خوبی به یاد می آوریم. یعنی هر چقدر که یک تجریه برجسته تر باشد، تاثیرگذاری آن بیشتر بوده و افکار را بیشتر منحرف می کند.

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

اطلاعات شاخص را جمع آوری کنید. تا لازم نشده به حافظه خود اتکا نکنید.

متوجه احاساسات خود باشید. هنگام تحلیل اطلاعات سعی کنید که عواطف خود را دخیل نکنید. چنین وانمود کنید که مربوط به سال ها پیش بوده یا مربوط به کس دیگری است. همچنین اگر می خواهید از عقیده ای مطلع شوید از کسی پرسش کنید که تحت تاثیر عواطفش نباشد

متوجه رسانه ها باشید. رسانه ها به علت اغراق در اهمیت دادن به برخی حوادث و صرفنظر کردن از دیگر حوادث ، بدنام هستند. همواره اطلاعات را بر اساس ارتباط و صحت آن ارزیابی کنید نه بر اساس میزان نمایش دادن آن

دهم- دام برتری: میانگین از میانگین بیشتر است

در یک نظرسنجی از رانندگان پرسش شد که آیا مهارت شما در رانندگی بیشتر از مهارت متوسط عموم مردم در رانندگی است. تقریباً همه آنها (93%) پاسخ مثبت به این پرسش دادند. بر اساس این نظرسنجی، آنها توجه زیادی به خودشان داشته اند. آنها خود را بیش از حد توانمند می دیده اند در صورتی که در عمل چنین نیست

برای همین این دام در انتها بیان شده است. اینکه خود را ایمن و مصون از این خطاها بدانیم. البته اولین گام برای اجتناب از این دام ها، هوشیاری و توجه دائم بر آنهاست. اما به این توجه داشته باشید که دیدن خطا در دیگران بسیار راحت تر از دیدن خطای خودمان است

برای اجتناب از این خطا، اقدام های زیر می تواند موثر باشد

متواضع باشید. توجه کنید که هرکسی نقاط کوری دارد

با افراد صادق، دمخور باشید. اگر ما نقاط کوری داریم، تنها افراد صادق می توانند این نقاط را به ما گوشزد کنند

منبع

www.litemind.com

Monday, October 04, 2010

نکته 154 - لیست صدتایی برای افزایش خلاقیت


برای آنکه ضمیر ناخودآگاه تان را فعال کرده و آنچه در گوشه و کنار ذهنتان نهفته است را بیابید، این لیست صدتایی را کامل کنید. 100 تا اصلاً زیاد نیست. شاید در ابتدا بترسید و فکر کنید شاید هفت هشت تا را بتوانید انجام دهید اما وقتی تکنیک را با جدیت انجام دهید، خودتان متعجب می شوید. لیست 100 تایی، بزرگنمایی نیست بلکه کارآمدی تکنیک به این است که تعداد کم نباشد

انجام این تکنیک دو قاعده ساده دارد: این تکنیک را در یک مرحله انجام دهید 2- مانند طوفان ذهنی، هز ایده ای که به ذهنتان می رسد را سریع بنویسید و در حین انجام تکنیک نسبت به ایده های خود قضاوت و یا ارزیابی نداشته باشید

سعی کنید از حداقل کلمات استفاده کنید و تا آنجا که امکان دارد به صورت فهرست وار به مطالب پاسخ دهید. اگر مواردی را تکراری نوشتید مهم نیست. این موضوع می تواند به شما نشان دهد که تا چه اندازه به موضوعات توجه دارید


لیست صدتایی که درباره هر کدام صد مورد بنویسید

100 چیزی که از آن سپاسگزارم

100 روش برای مراقبت از خودم

100 روش برای آسیب رساندن به خودم

100 کاری که در آنها خوب عمل می کنم

100 چیز در مورد خود آنها را دوست دارم

100 پرسشی که دوست دارم پاسخ آنها را بدانم

100 راه برای بهبود زندگی ام

100 کاری که در زندگی ام به پایان رسانده ام

100 چیزی که نسبت به آنها احساس تنش دارم

100 کاری که اگر فرصت داشتم انجامشان می دادم

100 چیزی که به آن نیاز دارم یا می خواهم که انجامش دهم

100 کاری که در آینده باید آنها را انجام دهم

100 کاری که باید قبل از مرگ آنها را انجام دهم

100 چیزی که درست است

100 چیزی که غلط است

100 دلیل برای اینکه می خواهم متعهد بمانم

100 دلیل برای اینکه نمی خواهم متعهد بمانم

100 چیزی که از شریکم انتظار دارم

100 چیزی که شریکم از من انتظار دارد

100 ترسی که هم اکنون دارم

100 چیزی که قبلاً از آنها می ترسیدم

100 دلیل برای پس انداز

100 چیزی که من گم کردم

100 چیزی که قربانی کردم

100 ایده برای بازاریابی محصولاتم

100 راه برای پول درآوردن

100 راه برای ایجاد تغییر

100 شغلی که دوست داشتم داشته باشم

100 ترس برای میلیاردر شدن

100 چیزی که به آن معتقدم

100 کاری که از آنجام آن راضی هستم

100 ارزش در زندگی ام

100 راه برای کمک به دیگران

100 چیزی که مرا آرام می کند

100 چیزی که مرا عصبانی می کند

100 قضاوتی که داشته ام

100 چیزی که نمی توانم با دیگران به شراکت بگذارم

100 چیزی که در مورد آن ناراحتم

100 چیزی که در مورد آن عصبانی ام

100 چیزی که در مورد آن غمگینم

100 چیزی (مردم، محل و ...) که دوستشان دارم

100 کاری که هنگام افسردگی باید انجام دهم

100 کاری که هنگام تنهایی باید انجام دهم

100 قانونی که شکسته ام

100 مهارتی که دارم

100 احساسی که اکنون دارم

100 خاطره از دوران کودکی

100 چیزی که پدر و مادرم به من می گفتند

100 کاری که در آن بخشنده هستم

100 راه برای آنکه مولد تر باشم

100 چیزی که از آن متنفرم

100 چیزی که خواستارشان هستم

100 مکانی که دوست دارم از آن بازدید کنم

100 چیزی که دوست دام دیگران به من بگویند

100 چیزی که دوست دارم بشنوم

100 چیزی که دوست دارم به فرزندم بگویم

100 چیزی که دوست دارم فرزندم درباره من بداند

100 دلیل برای داشتن بچه

100 دلیل برای نداشتن بچه

100 صفت که مرا توصیف می کند

100 تصمیمی که دیگران برای من گرفتند

100 تصمیمی که اشتباه از آب درآمد

100 کاری که باید انجام دهم اگر تا شش ماه دیگر بیشتر زنده نبودم

100 انتظاری که دیگران از من دارند

100 انتظاری که از خودم دارم

100 چیزی که در مورد آن قضاوت نکردم

100 راه برای خلاق تر بودن

100 چیزی که خوب است همواره به همراه داشته باشم

100 چیزی که اگر خانه ام آتش گرفت باید نجاتش دهم

100 چیزی که می خواهم به پدر و مادرم بگویم

100 چیزی که اصلاً نمیخواهم به پدر و مادرم بگویم

100 ترس اقتصادی

100 عذرخواهی که از خودم باید بکنم

100 چیزی که باید کنترلشان کنم

100 ترسی که نسبت به از دست دادن کنترل دارم

100 دعای اجابت شده

100 کسی که باید آنها را ببینم

100 دلیل برای حسود بودن

100 کسی که به آنها احترام می گذارم

100 وظیفه ای که در انجامش سهل انگاری می کنم

100 خاطره از گذشته

100 چیزی که می خورم

100 کاری که تمامش نکرده ام

100 کاری که از اتمامش خوشحالم

100 کاری که هرگز دوباره انجامش نمی دهم

100 راه برای افزایش درآمد

100 اصل برای زندگی مشترک

100 کسی که می خواهم ببخشمشان

100 کسی که می خواهم مرا ببخشند

100 چیزی که در مورد خودم باید ببخشم

100 اشتباهی که کردم

100 درسی که یادگرفتم

100 راه برای سلامت بودن

100 چیزی که مرا به گریه می اندازد

100 چیزی که مرا می خنداند

100 کاری که باید به دیگران واگذارش کنم

100 چیزی که برای روز تولدم می خواهم

100 چیزی که از داشتن آن خسته شدم

100 مسئولیتی که دوست داشتم آنها را نمی داشتم

100 چیزی که می توانم در موردش 100 چیز بنویسم


منبع

www.litemind.com