به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Tuesday, November 23, 2010

نکته 165: قالب بندی مشکلات

یک کشیش جوان از اسقف پرسید: من میتوانم در موقع دعا سیگار بکشم؟ پاسخ قاطعانه اسقف "نه"بود. بعد ها، وقتی‌ که کشیش جوان یک کشیش بزرگتر را دید که در حال دعا کردن سیگار هم میکشد به او گفت: شما در حال دعا کردن نباید سیگار بکشید، من از اسقف پرسیدم. کشیش بزرگتر جواب داد: عجیب است، چون من هم از اسقف پرسیدم که: آیا می‌توانم در هنگام سیگار کشیدن دعا کنم؟ و او گفت که ایرادی ندارد؛ شما در هر حالتی می توانید دعا کنید


همانطور که این جوک نشان میدهد، جهت نگاه به یک مسئله، حل مشکل را تحت تاثیر قرار میدهد. دیدن یک مشکل از زوایای مختلف به تفسیر‌های گوناگون منجر میشود. اگر مشکلات را از جهات مختلف بررسی کنیم و آنها را قالب بندی صحیح کنیم به راه حل و تصمیم بهتری میرسیم
: با قالب بندی صحیح مشکلات، به تله‌های فکری کمتری سقوط می‌کنیم. برای مثال
فرض کنیم که دولت برای جلوگیری از شیوع یک بیماری ویژه که انتظار میرود ۶۰۰ نفر را بکشد باید برنامه ریزی کند. دو برنامه برای پیشگیری از این بیماری پیشنهاد میشود و شما باید یکی‌ را انتخاب کنید
برنامه ۱: ۲۰۰ نفر زنده میمانند
برنامه ۲: به احتمال یک سوم همه ۶۰۰ نفر زنده میمانند و به احتمال دو سوم همه می‌میرند
انتخاب خود را یادشت کنید
حال فرض کنید که بجای دو برنامه بالا، دو برنامه دیگر به شما داده میشود
برنامه ۳: ۴۰۰ نفر خواهند مرد
برنامه ۴: احتمال یک سوم است که هیچ کس نمیرد و دو سوم که همه بمیرند
کدامیک از برنامه‌های بالا را انتخاب می‌کنید؟ اکثریت برنامه های ۱ و ۴ را انتخاب میکنند
این سوالی‌ بود که در یک آزمایش معروف توسط تورسکی و کاهنمن طرح شد (که به گرفتن جایزه نوبل به کاهنمن ختم شد) ۷۲% از شرکت کنندگان گزینه ۱ را به ۲ و ۷۸% از شرکت کنندگان گزینه ۴ به ۳ را ترجیح دادند
نظر شما را نمیدانم ولی‌ من از این نتایج شگفت زده شدم، چرا؟
در صورتی‌ که برنامه‌های ۱ و ۳ شبیه به همند و برنامه‌های ۲ و ۴ هم همینطور. آنها دقیقا یکی‌ هستند. همان تعداد نفرات زنده و یا می‌میرند، و نتیجه یکی‌ است ، اما آنها از جهت مختلف ارائه (قالب بندی) شده‌اند
اگر انتخاب کنندگان با ثبات بودند انتظار میرفت که جوابهای ۱ و ۳ و یا ۲ و ۴ بطور مساوی انتخاب کنند، اما تغییر در جمله بندی کافی‌ بود که مردم عقیده خود را بیشتر روی گزینه ۱ و ۴ تغییر دهند. بسیاری از مردم بی‌ ثبات انتخاب میکنند، و این نشانه قدرت قالب بندی است
مهم نیست که ما چقدر "عاقلانه" فکر می‌کنیم، احساسات و حالات روحی، نقش عمده‌ای در تصمیمات ما دارند. بسیاری از مواقع احساسات و حالات روحی انسان را از دیدین واقعی گزینه صحیح باز می‌دارد. در یک مشکل ترس از ریسک وجود ندارد بلکه ترس از دست دادن وجود دارد
آیا به حال شنیده اید که مردم مخالف خطر هستند؟ خوب، تجربه‌ای که ما در بالاتر داشتیم، نشان دهنده اینست که این جمله کاملا هم صحیح نیست. در هنگامی که برنامه‌ها ارائه داده شد، شرکت کنندگان برنامه‌های بی‌ خطر را ترجیح دادند (برنامه ۱) اما وقتی‌ که برنامه‌های خطرناک ارائه شد، شرکت کنندگان رای به ریسک دادند (برنامه ۴). اگر مردم ریسک کردن را دوست نداشته باشند راه امن را انتخاب میکنند. مردم تمایل به ریسک دارند اما فقط زمانی‌ که خسارت جبران ناپذیر باشد. در اینجا معلوم میشود که "تلفات"بسیار قویتر از "دستاورد" است
احساسات منفی‌ در زمان "باخت" قویتر از احساسات مثبت در زمان "برد" هستند (بر اساس برخی‌ مطالعات، حدود ۲ برابر). یعنی‌ ما وقتی‌ ۱۰۰۰ $ میبازیم خیلی بیشتر ناراحتیم تا وقتیکه ۱۰۰۰$ میبریم خوشحال باشیم. نجات دادن ۲۰۰ نفر خوب است اما نه برای اجتناب از دست دادن ۶۰۰ نفر

ابزار قالب بندی
اگر قالب بندی یک چنین تأثیری در تصمیمات و راه حل‌های ما دارند پس راه صحیح قالب بندی چیست؟
چگونه میتوانیم خود را از شر تعصبات مان حفظ کنیم؟ بفرمائید این هم چهار راه حل
یک- سعی‌ در داشتن دیدگاه‌های متفاوت. هرگز قالب‌های اولیه را بدون تفکر قبول نکنید حتی اگر توسط خود شما یا دیگری تنظیم شده باشند، سعی‌ کنید که به دنبال دیدگاه‌های مختلف و تفکرات متفاوت باشید
از آنجا که مسائل را همانگونه درک می‌کنیم که بما نشان داده میشوند، پس مهم است که بیاموزیم که از جهات مختلف به آنها نگاه کنیم
دو- نظرات بیطرف و همه جانبه بیابیم. برای جلوگیری از تعصبات و قرار گرفتن در حالت ویژه برد یا باخت، مشکل را بی‌طرفانه نگاه کنید، بطوری که ترکیبی‌ از دیدگاه‌های مثبت و منفی‌ باشد. بگونه‌ای که در حد امکان از زوایای مختلف، چند مجهوله و چند جانبه باشد. در مثل برنامه بیماری می‌توان اینگونه بیان کرد
برنامه ۱: ۲۰۰ زنده، ۴۰۰ مرده
برنامه ۲: یک سوم احتمال از ۶۰۰ نفر همه زنده بمانند و کسی‌ نمیرد ، دو سوم همه بمیرند و کسی‌ زنده نماند
صرف نظر از گزینه انتخابی، شما میتوانید آنها را از یک نگاه متعادل تر بنگرید
سه- وضعیت را به هم بزنید. نگاهی‌ به مشکل بیاندازید و آنرا به هم بزنید و احساس خود را ببینید. برای مثل اگر می‌خواهید ۱۰۰۰ $ درامد داشته باشید، تصور کنید که آنرا دارید و حال می‌خواهید که از دست بدهید. و مثل همین اگر می‌خواهید ۱۰۰۰$ از دست بدهید، تصور کنید که ۱۰۰۰$ عقبید و حال می‌خواهید بدست بیاورید. احساسات خود را در حالت‌های مختلف مقایسه کنید. اگر شما متوجه عدم تقارن قوی بین احساسات خود در شرایط متفاوت هستید این یک علامت قوی است که شما متاثر از قالب بندی سوال شدید
چهار- خودتان را از مشکل مجزا کنید. مواظب واکنش‌های بیمورد باشید. بسیار مهم است که همیشه آگاه از نقش احساسات خود در موقع تصمیم‌گیری باشید. به هر حال ما انسانها احساسات و عواطف داریم اما نباید اجازه دهیم که بینایی ما را محدود کنند. برای جدا کردن منطق از احساس در مشکلات با خود، مشکل را جدا کنیم و تصور کنیم که موقعیت برای شخص دیگری است که ما نمیشناسیم


مترجم : فرشاد سجادی


منبع

Friday, November 19, 2010

نکته 164 : 72 ایده برای ساده ساختن زندگی شما



یک زندگی‌ ساده معانی و ارزش‌های مختلف برای افراد مختلف دارد، برای من معنایی جز ضرورت‌ها ، اجتناب از هرج و مرج برای دوستی و گذراندن وقت برای آنچه که مهم است، بدین معنی‌ که از خیلی چیزها میگذرم که به زمان بیشتر برای کارهای مطلوب و عزیزانم دسترسی‌ پیدا کنم، یعنی‌ از مسائل مثلا فرهنگی‌ میگذرم که به مسائلی‌ که بمن ارزش بیشتری میدهند برسم. درواقع ساده زندگی‌ کردن همیشه هم ساده نیست. یک سفر است نه یک مقصد و اغلب سفری با دو گام به پیش و یک گام به پس است. اگر علاقمندید که زندگیتان را ساده کنید، این یک راهنمای خوب برای شما است.
لیست کوتاه: چون لیست زیر بسیار طولانی است از لیست کوتاه دو مرحله‌ای هم می‌توان استفاده کرد:
ء ۱- آنچه که برایتان مهمترین است شناسائی کنید
ء ۲- همه چیزهای بدرد نخور دیگر را دور بریزید
البته که چیزهای که امروز بدرد نخورند ممکن است که فردا بدرد بخورند.
حال به لیست بلند می‌پردازیم. در این فهرست راهنمای گام به گام وجود ندارد اما این فهرست ناقصی از ایده‌هایی‌ است که هر کسی برای پیدا کردن روش ساده زندگی‌ کردن خویش بدست بیاورد. هر یک از اینها ممکن است که برای شما کارایی‌ نداشته باشند، از بین اینها خودتان آنچه که لازم است انتخاب کنید.
یک نکته مهم: در این فهرست از منابع متفاوت استفاده شده است، شما میتواند که هر بار روی یکی‌ از آنها تمرکز کنید.
ء۱- یک فهرست از ۴-۵ کار خیلی مهم تهیه کنید، مهمترین و پر ارزشمند‌ترین آنها را بیابید. ساده زیستن با این اولویت‌ها آغاز میشود. همزمان با تلاش برای ساختن فضا در زندگی‌ با این مهمترین‌ها بیشتر وقت می‌دهید.
ء ۲- ارزیابی تعهدات. به تمام مسائل زندگیتان بنگرید، همه چیز، از کار، خانه، فعالیتهای اجتماعی، بچه ها، سرگرمییها، اضافه کاریها،... کدامیک از اینها به شما ارزش بیشتری میدهند؟ به کدامیک بیشتر علاقه‌مند هستید؟ کدامیک در بالای لیست شما قرار دارند؟ آنهایی که جزو مهمترینها نیستند خط بزنید.
ء ۳- ارزیابی وقت. روز خود را چگونه سپری می‌کنید؟ از زمان بیداری تا خواب چه کارهایی می‌کنید؟ یک لیست از کارهای روزمره تهیه کنید و اولویت‌ها را بیابید. کارهای غیر مهم را انجام ندهید و تمرکز روی مهمترین‌ها کنید، با طراحی مجدد روز خود را آغاز کنید.
ء ۴- ساده سازی وظایف کاری. وظایف کاری روزانه ما یک لیست بی‌ پایان هستند که اگر بخواهیم همه آنها را انجام دهیم وقت کم می‌آوریم و مهمتر از آن اینکه به مهمترین کارها نمی‌رسیم، تمرکز روی وظایف عمده و اصلی‌ خود داشته باشیم و جزئیات را فراموش کنید.
ء ۵-وظایف کاری هستند ساده سازی وظایف خانگی. به کارهای خانگی فکر کنید، بعضی‌ مواقع کارهای خانگی به زیادی
و تمام وقت ما را میگیرند
‌. پس فقط مهمترین‌ها را بیابید و روی آنها تمرکز کنید و مابقی را رفع یا به افراد دیگر خانواده واگذار کنید و یا کمک از بیرون بگیرید.
ء ۶- یاد بگیرید که "نه" بگویید. این یک کلید اصلی‌ برای ساده زیستن است، با نگفتن "نه" مسولیتتان بیش از اندازه خواهد شد.
ء ۷- محدودیت ارتباطات. زندگی‌ امروزه مملو از جریانات گسترده ارتباطی‌ است. ایمیل، اس‌ام‌اس، تلفن همراه، مکلمات تلفنی، ... اینها تمام وقت روزانه شما را میگیرند. ارتباطات خود را محدود کنید. برای ایمیل وقت محدود بگذارید مثلا ۲ بار در روز برای یک زمان ثابت، از دادن پیامک خودداری کنید، مکلمات تلفنی خود را به زمان ثابت و کوتاه محدود کنید و با ارتباطات دیگر خود هم همین کار را بکنید، زمان بندی و اجرا کنید.
ء ۸- محدودیت مصرف رسانه‌ها. این نکته برای همه نیست. فقط آنهائی که ضروری هستند انجام دهید، به اعتقاد من ، رسانه‌ها از قبیل، رادیو، تلوزیون، اینترنت، مجلات، روزنامه ها، ... بر زندگی‌ ما تسلط دارند، اجازه ندهید که بر شما مسلط شوند، زیستن با مصرف کمتر اطلاعات ساده میشود.فقط اطلاعات مهم را استفاده کنید.
ء ۹- پاکسازی وسایل. اگر یک آخر هفته را ، برای پاکسازی آنچه که نمیخواهید، وقت صرف کنید، واقعا عالیست. کیسه‌های زباله و جعبهٔ‌ها را از وسایل اضافی پر کنید.
ء ۱۰- خلاصی از وسایل بزرگ. زندگی‌ پر از اقلام ریز و درشت است، ولی‌ اگر از اقلام بزرگ شروع به پاکسازی کنید، بسرعت بسوی ساده زیستن می‌روید.
ء ۱۱- پاکسازی اتاقها. هر یک از اتاقها را در یک زمان. اتاق را دور بزنید و اقلام بدرد نخور را دور برزید. مثل یک سردبیر روزنامه عمل کنید، تلاش کنید که حداقل را نگاه دارید و باقی‌ را پاک کنید.
ء ۱۲- پاکسازی قفسه‌ها و کشوها. وقتی‌ که قسمت‌های اصلی‌ اتاق را پاکسازی کردید، به قفسه‌ها و کشوها سر بزنید و آنها را یکی‌ یکی‌ پاکسازی کنید.
ء ۱۳- پاکسازی کمد لباسها. آیا کمد لباس‌های تان در حال انفجار است؟ کشو‌ها طوری پر هستند که به سختی بسته میشوند؟ کمد لباس خود را با دور ریختن لباس‌هایی‌ که استفاده نمیکنید ساده کنید.
ء ۱۴- ساده کردن پرداخت ها. اگر پروندها و صورتحساب‌های به هم ریخته دارید، از پرداخت اینترنتی استفاده کنید.
ء ۱۵- ترتیب فایلهای دیجیتال. کارهای دیجیتالی خود را مرتب کنید، از بهم ریختگی بپرهیزید. پرونده‌های زیادی را دور بریزید.
ء ۱6- سادگی‌ اظهارات. زندگی‌ ساده خود را طراحی‌ کنید، آنرا چگونه می‌خواهید؟ بنویسید.
ء ۱۷- محدودیت خرید. اگر شما برده مادیگرایی و مصرف زدگی هستید، راه‌هایی‌ برای آزادی وجود دارند. من هم مثل شما بودم ولی‌ از آنها برای همیشه فرار کردم، اگر از مادیگرایی فرار کنید آنگاه کمتر خرید می‌کنید و معنی آن اینست؛ وسایل کمتر، هزینه کمتر، مسائل کمتر.
ء ۱۸- آزادی زمان. راه‌هایی‌ برای آزاد کردن زمان برای کارهای مهم خود بیابید. بدین معنی که کارهای که دوست ندارید انجام ندهید، در هدر رفتن زمان صرفه جوئی کنید و برای انجام کارهای مطلوب خود ایجاد فضا کنید.
ء ۱۹- آنچه دوست دارید انجام بدهید. وقتی‌ زمان بیشتر میابید، آنرا صرف کارهای مورد علاقه خود بکنید، به لیست ۴-۵ مهمترین‌ها نگاه کنید و آنها را انجام دهید نه چیز دیگر.
ء ۲۰- گذراندن زمان با عزیزان. احتمالا لیست ۴-۵ مهمترینها شامل عزیزانتان نیز میشود، اینها میتوانند همسر، شریک زندگی‌، والدین، فرزند، خانواده، دوستان و یا هر کس دیگر باشند که یافتن زمان انجام کارها و صحبت با آنها صمیمیت بیشتری بوجود می‌آورد.
ء ۲۱- زمانی‌ را صرف تنهایی‌ کنید. این فهرست را اینگونه ببینید که راه‌های آزادی زمان بیشتری برای خودتان میسازید. تنها بودن خوب است. هر چند که برخی‌ دیگر اینرا قبول ندارند. برای تنهایی‌ نیاز به تمرین است تا به صدای درون خود توجه بیشتری بکنید. تنهایی‌ آرامش بخش است و این آرامش برای شناخت خود ضروری است.
ء ۲۲- با آرامش بخورید. اگر شما غذای خود را از راه گلو قورت می‌دهید، نه تنها طعم عالی‌ آنرا نمیفهمید بلکه سالم هم نمیخورید. آرام بخورید تا وزن شما پایین بیاید، و هضم غذایی تان بهبود یابد تا لذت بیشتری از زندگی‌ ببرید.
ء ۲۳- با آرامش رانندگی‌ کنید. بیشتر مردم در ترافیک عجله دارند که باعث عصبانیت، استرس، آشفتگی‌، به خطر انداختن خود و دیگری میشود. آرام راندن نه تنها امن تر بلکه برای پول بنزین شما هه مفیدتر است و در ضمن میتواند آرامش بخش هم باشد. امتحان کنید.
ء ۲۴- حاضر باشید. این دو واژه میتوانند تفاوت بزرگی‌ در ساده زیستن شما ایجاد کنند. در لحظه و حالا و همینجا زندگی‌ کنید که هستید. آگاه بر زندگی‌ و پیرامون خود باشید، این سلامت عقلی شما را تضمین می‌کند.
ء ۲۵- در جهت جریان طبیعی زندگی‌ کنید. ما موقع بسیاری با بی‌ برنامگی زندگی‌ می‌کنیم. سیستمهای پیچیده‌ای از ما توان تفکر را گرفته اند. حال بیایید در هر زمان روی یک سیستم تمکز کنید. (سیستم لباسشویی، سیستم ماموریت، سیستم کاغذ بعضی‌، سیستم ایمیل،....) و سعی‌ کنید که آنها را ساده و کارا کنید، روی کاغذ بنویسید و اجرا کنید.
ء ۲۶- یک سیستم ایمیل و کاغذ بازی ساده درست کنید. اگر برنامه ریزی نکنید اینها روی هم تلنبار میشوند ولی‌ یک سیستم ساده همه چیز را راحت می‌کند.
ء ۲۷- یک سیستم ساده برای کارهای خانه بنا کنید. نمونه یک سیستم ساده اینست که با لبخند تمیز کنید.
ء ۲۸- میز تحریر خود را تمیز نگهدارید. یک میز تحریر به هم ریخته، شما را منحرف، آشفته و پر از تنش می‌کند. کافی‌ است که چند عادت ساده را کنار بگذارید.
۲۹- برای خود روال بسازید. کلید ساده زیستن ایجاد روال ساده است.
ء ۳۰- صندوق دریافت ایمیل خود را خالی‌ نگهدارید. صندوق دریافت ایمیل شما پر از نامه‌های خوانده نشده است؟ و پیام‌های جدید روی هم انباشته میشوند؟ اگر اینطور است، شما عادی هستید، ولی‌ میتوانید کارا تر هم باشید. ایمیل خود را هر روز چک و اضافی آنها را پاک کنید.
ء ۳۱- قناعت را بیاموزیم. قناعت یعنی‌ خرید و خواست کمتر و مستقیماً به ساده زیستن مرتبط است.
ء ۳۲- خانه خود را با حداقل پر کنید. بدین معنی که آنچه را لازم دارید، و نه بیشتر. این بسیار آرام بخش است ، حتی موقع تمیز کردن.
ء ۳۳- برای صرفه جویی راههای دیگری هم بیابید. راههای بیشماری برای صرفه جویی موجود اند که در هر گوشه از زندگی‌ میتوانید این راه‌ها را پیدا کنید.
ء ۳۴- به فکر یک خانه کوچکتر باشید. اگر شما وسایل اضافی را ببخشید یا دور بریزید، احتمالا فضای اضافی زیادی خواهید داشت. من پیشنهاد نمیکنم که در یک قایق کوچک زندگی‌ کنید (گو اینکه خیلی‌ها را میشناسم که به خوشی‌ در یک قایق کوچک زندگی‌ میکنند) در حالی‌ که میتوانید در یک خانه کوچک راحتتر باشید. در یک خانه کوچک همه چیز ارزانتر است و نگهداری آن نیز ساده‌تر برای ساده زیستن شما نیز بسیار مفید است.
ء ۳۵- ماشین کوچکتری بخرید. این یک حرکت بزرگ است. احتمالا ماشین شما واقعا بزرگتر از آن چیزست که لازم دارید، نگهداری یک ماشین بزرگ گرانتر است. بنزین بیشتر مصرف می‌کند. جای پارک هم مشکل پیدا میشود. حتما نباید یک ماشین خیلی کوچک بخرید، بوژه اگر بچه در هستید ولی‌ میتوانید یک ماشین کوچکتر ولی‌ راحت داشته باشید. شاید لازم نباشد که اینکار را همین امروز انجام دهید اما در موردش فکر کنید.
ء ۳۶- "بس است" را بیاموزید. هر روز جامعه مادیگرای ما وسعت می‌یابد و بنظر نمیرسد که این رشد پایان داشته باشد. مطمئناً شما توانایی‌ خرید وسایل آخرین سیستم و همچنین کفش و لباس بیشتری دارید ولی‌ این تمامی‌ ندارد و چه وقت شما به اندازه کافی‌ دارید؟ بیشتر مردم جواب را نمی‌داند و در نتیجه همیشه در حال خرید بیشتر هستند. این یک چرخش بی‌ پایان است. شما میتوانید این چرخه را به وسیله اینکه "بس است" مهار کنید.
ء ۳۷- برنامه شام هفتگی ساده تهیه کنید. اگر تهیه روزانه غذا برایتان تنش آور است، یک برنامه ریزی هفتگی کنید. تصمیم به خوردن ساده و مغذی هفتگی بگیرید. در طول هفته، هر شب را مشخص کنید که چه می‌خواهید میل کنید و هفتگی خرید کنید. حال که می‌دانید چه روزی چه غذای میخورید و مواد اولیه مورد نیاز آنرا‌ها هم دارید، یک غذای ساده ۱۰ - ۱۵ دقیقه‌ای آماده کنید.
ء ۳۸- سالم بخورید. ممکن است که ارتباط بین ساده زیستن و ساده خوردن در وحله اول واضح نباشد، ولی‌ بر عکس آنرا فکر کنید، اگر شما همیشه غذاهای چرب، شور، شیرنیجات، سرخ کردنی، میل کنید، مطمئناً در دراز مدت به دارو درمان بیشتری نیاز دارید، از حالا به چندین سال آینده فکر کنید، تصور کنید که هر روز به دکتر، بیمارستان، داروخانه، درمانهای مختلف، جراحی، تزریق انسولین... احتیاج دارید. حال ارتباط بین ساده زیستن و ساده خوردن واضح است، ساده خوردن در دراز مدت همه چیز را ساده می‌کند.
ء ۳۹- ورزش کنید. این هم مثل ساده خوردن در دراز مدت به ساده زیستن کمک میکند و حتی بیشتر. ورزش به تقلیل تنش کمک می‌کند و باعث میشود که شما احساس بهتری داشته باشید، که فوق‌ العاده است.
ء ۴۰- قبل از مرتب کردن اشغال‌ها را دور بریزید یا ببخشید. بسیاری از مردم میز تحریر آشفته، کابینت‌های شلوغ، کمدهای لباس و کشوهای پر خود را دوباره مرتب میکنند، متاسفانه این نه تنها کار را سختتر می‌کند بلکه مشکل را پیچیده تر میسازد. برای ساده کردن کار، آشغالها و لوازم غیر ضروری را ببخشید یا دور بریزید، اگر اینکار را بکنید حتی احتیاج به مرتب کردن هم ندارید.
ء ۴۱- جای کافی‌ داشته باشید. این یک پند قدیمی‌ است و بهترین اندرز برای مرتب کردن وسایل است. بعد از پاکسازی وسایل اضافی.
ء ۴۲- سادگی‌ درونی خود را بیابید. من یک شخص معنوی واقعی نیستم. اما بجای هول شدن در شلوغی، مقداری از زمان خود را صرف آرامش درونی‌ام می‌کنم. این زمان میتواند صرف دعا یا ارتباط با خداوند باشد یا مراقبه و خود شناسی‌ و یا سپری کردن مدت زمانی‌ در طبیعت. هر کاری که برای ارتباط درونی‌ خود باشد ارزشمند است.
ء ۴۳- یاد بگیریم که از تنش خارج شویم. هر زندگی‌ پر از تنش است حتی ساده زیستن. .پس باید یاد بگیریم که چگونه از تنش خارج شویم.
ء ۴۴- سعی‌ کنید که بدون ماشین زندگی‌ کنید. این چیزی نیست که خود من انجام داده باشم ولی‌ هستند کسانی‌ که اجرا کرده اند، خود من اگر بچه نداشتم انجام میدادم. بجای استفاده از اتومبیل قدم بزنید، دوچرخه سواری کنید و یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید. این کار هزینه شما را کاهش میدهد و مدت زمان تفکر شما را بیشتر می‌کند. اتومبیل زندگی‌ را پیچیده می‌کند و هزینه بردار است، بیمه‌، ثبت، مکانیک، بنزین...
ء ۴۵- راهی‌ برای رهایی خود بیابید. شعر، نقاشی، فیلم سازی، عکاسی، رقص، طراحی‌، ورزش و یا هر چیز دیگر. ما به این کارها احتیاج داریم تا زندگی‌ خود را پر معنا تر کنیم. اینکارها بهتر از مشغولیّت‌های کاری هستند که زندگی‌ شما را محدود میکنند.
ء ۴۶- اهداف خود را ساده کنید. بجای داشتن یک دوجین هدف یا بیشتر، یک هدف داشته باشید. این کار نه تنها تنش کمتری به شما وارد میسازد بلکه موفقیت شما آسانتر میشود. شما تمرکزتان روی یک هدف است و تمام انرژی خود را صرف آن یک هدف می‌کنید که شانس بیشتری هم برای موفقیت به شما میدهد.
ء ۴۷- یک وظیفه در یک زمان. وظایف زیادی پیچیده اند و تنش به همراه میاورند و معمولا غیر قبل اجرا.
ء ۴۸- یک سیستم ساده برای مدارک خود بسازید. کاغذ‌های زیادی کار آرایی کمتری دارند. و پرونده‌ها و مدارک شما نباید پیچیده باشند تا مفید واقع شوند، یک سیستم ساده طراحی‌ کنید.
ء ۴۹- متانت خود را حفظ کنید. اگر هر چیز کوچکی شما را عصبانی‌ می‌کند، شما از زندگی‌ ساده خیلی بدور هستید. یاد بگیرید که خود را کنترل کنید تا آرام بمانید.
ء ۵۰- کمتر به آگهی‌ها توجه کنید. آگهی‌های تبلیغاتی باعث خرید بیشتر میشوند، اینها را برای همین میسازند و کار آرایی هم دارند. راهی‌ برای کمتر در معرض تبلیغات قرار گرفتن بیابید، آنگاه کمتر میخرید.
۵۱- فکور و محاسبه گر‌ زندگی‌ کنید. هر وظیفه‌ای را به آهستگی انجام دهید. ساده بگیرید. توجه کامل به آنچه انجام می‌دهید بکنید.
ء ۵۲-فهرستی برای وظایف روزانه خود تهیه کنید. در روز ۳ عدد از مهمترین کارهای خود را به انجام برسانید. با یک فهرست بلند بالا شروع نکنید که توانایی‌ انجام همگی‌ در یک روز مقدور نباشد. یک لیست ساده ۳ عددی میتواند احساس راحتی‌ بیشتری به شما ببخشد.
ء ۵۳- برای صبح و شب خود روال و روش طراحی کنید. بهترین راه برای ساده زیستن ایجاد روش برای شروع و پایان روز است.
ء ۵۴- نوشتنی‌های خود را در صبح انجام دهید. اگر شما هم مثل من از نوشتن لذت میبرید صبح‌ها به آرامی و سازنده بنویسید.
ء ۵۵- بیاموزید که هیچ کاری نکنید. کاری انجام ندادن یک هنر است و آن بخشی از زندگی‌ است.
ء ۵۶_ ولدون، نوشته ترو را بخوانید، متن تبادل نظر برای ساده زیستن.
ء ۵۷- به کیفیت توجه کنید نه کمیت. اصلا سعی‌ در داشتن وسایل زیادی در زندگی‌ نکنید در عوض فقط چند وسیله، آنهایی که واقعا دوست دارید، و برای مدت طولانی قابل استفاده اند، داشته باشید.
ء ۵۸- کتاب ساده زیستن اثر ایلن سینت جیمز را مطالعه کنید. یکی‌ از نویسندگان مورد علاقه‌ من.
ء ۵۹- روز خود را با لذایذ ساده پر کنید. یک لیست از کارهای مطلوب و مورد علاقه‌ خود تهیه کنید و کم کم آنها را در طول روز انجام دهید.
ء ۶۰- منابع اطلاعاتی‌ خود را در روز محدود کنید. اگر شما از ده‌ها منبع مختلف اطلاعات جمع‌آوری می‌کنید، همانگونه که من بیش از یک صد تا از آنها را داشتم، احتمالا از تنش رنج میبرید که همه آنها را در یک روز مطالعه کنید. این منابع را محدود کنید.
ء ۶۱- مشترک وبلاگ‌های ضدّ جمع‌آوری اشغال بشوید. احتمالا بهترین روشهای ساده زیستن را در آنها میابید.
ء ۶۲- یک باغچه ساده طراحی کنید. اگر حیاط دارید که زمان زیادی صرف آن می‌کنید، آنرا ساده یک طراحی ساده کنید.
ء ۶۳- وسایل کمتری حمل کنید. فقط ملزومات خود را حمل کنید.
ء ۶۴- ساده زیستن در اینترنت. اگر شما بیش از اندازه انلاین هستید آنرا میتوانید محدود کنید.
ء ۶۵- سعی‌ کنید که درامد خود کار داشته باشید. این کار ساده نیست اما انجام شدنی است. خود من روی آن کار کردم و نتیجه گرفتم.
ء ۶۶- هزینه خود را سرشکن کنید. خیلی‌ها هزینه‌ها را سرشکن میکنند (خیلی هم مهم است) چون بسیار سخت و پیچیده است.
ء ۶۷- زندگی‌ مالی خود را با برنامه ریزی ساده کنید.
ء ۶۸- سبک سفر کنید. چه کسی‌ دوست دارد که مقدار زیادی چمدان در سفر با خود حمل کند؟
ء ۶۹- از یک سیستم بهره‌وری حداقل استفاده کنید. توجه به حداقل، مورد احتیاج است. هر چیز دیگری زیادی است.
ء ۷۰- روزانه فضای بیشتری به کارهای خود بدهید. همه کارها را پشت سر هم انجام ندهید. قرار ملاقات‌ها یا هر کار دیگری که لازم به انجام است، با فاصله انجام دهید. با این کار حساب احتمالات را هم کرده‌اید و روزتان را راحت تر به اتمام میرسانید.
ء ۷۱- نزدیک محل کارتان زندگی‌ کنید. این بدان معنی است که یا کاری نزدیک به منزل پیدا کنید یا منزل خود را به نزدیک محل کار تغییر دهید. هر دو به شما در ساده زیستن کمک می‌کند.
ء ۷۲- همیشه سوال کنید. آیا سوال کردن به ساده زیستن کمک می‌کند؟ اگر جواب شما منفی‌ است، تجدید نظر کنید.


مترجم : فرشاد سجادی

Tuesday, November 16, 2010

نکته 163: ۲۰ غذای عالی‌ برای مغز


ما میدانیم که غذای که می‌خوریم روی بدنمان تاثیر میگذارد ولی‌ برخی از مواد غذائی تاثیر بیشتری روی عملکرد مغز ما دارند. آنچه ما می‌خوریم میتواند تاثیر قدرتمندی بر روی انرژی مغز و چگونگی‌ انجام کارها بوسیله ذهن و حالت عمومی ما بگذارد. تمرکز ما در اینجا بروی آن دسته از مواد غذائی خاص است که موجب افزایش شلیک نورونها و ارتباط متقابل در مغز است. غذاهای لیست شده در زیر میتوانند بما در تمرکز، افزایش حافظه، تنظیم مهارتهای حسی و حرکتی‌، حفظ انگیزه، تسریع سرعت زمان واکنش، کنترل استرس و حتی تقلیل سرعت پیر شدن سلول‌های مغزی کمک کنند. حال در اینجا لیستی از ۲۰ نوع غذاهای مختلف همراه با تاثیر و چگونگی‌ فعالیت آنها وجود دارند که ما میتونیم به رژیم غذائی خود اضافه کنیم

یک - دانه‌های سبوس دار: محرک بزرگی‌ برای مغز بشمار میروند زیرا که حاوی درصد بالایی‌ از فولیت هستند. حتما از یک رژیم غذائی سرشار از دانه‌های سبوس دار را که در انواع نان از قبیل نان جو، ذرت، حبوبات، و غیره استفاده کنید زیرا آنها جریان خون به مغز را افزایش میدهند. هر عضو در بدن وابسته به جریان خون است، بویژه مغز. نان‌های سبوس دار و غلات حاوی مقدار سرشاری از ویتامین ب۶، که برای مغز بسیار مهم است، هستند. جوانه گندم علاوه بر این ویتامین‌ها دارای ماده بهبود حافظه "تیامین" نیز است

دو - گردو: در ظاهر و به معنای واقعی کلمه گردو غذای مغز است، از نظر شکل شبیه مغز انسان است. پوشش نازک و سبز بیرونی، که قبل از فروش آن گرفته میشود، شبیه با پوست سر و پوست سخت بیرونی مانند جمجمه انسان است. ورقه‌های نازک درونی در داخل با پارتیشن‌های کاغذی مانند آن بین دو نیمه گردو، مانند غشا و شکل آن خود نشان دهنده مغز انسان به دو نیم کره است. گردو شامل ۱۵ تا ۲۰ درصد پروتئین و حاوی لینولییک (اسید چرب امگا ۶)و آلفا لینولییک (اسید چرب امگا ۳)، ویتامین ‌ای و ب۶، یک منبع از مواد غذائی برای سیستم عصبی ما بشمار میرود
اسیدهای چرب امگا ۳ موجود در گردو بویژه در عملکرد مغز مفید است، مغز ما از بیش از ۶۰% چربی‌ ساخته شده که عمدتا به امگا۳ برای عملکرد صحیح غشای سلولی خود نیازمند است. غشای سلولی از چربی‌ تشکیل شده است که محافظ سلول‌های مغز است. چربی‌ امگا۳ مایع‌ و انعطاف پذیر است که از طریق عبور از غشا بیرونی سلول، به مواد مغذی تبدیل و ضایعات آن حذف میشود. سلول‌های مغز شما قطعاً ارزش چنین غذائی را دارند. گردو کمک به درست کار کردن سطوح "سراتونین" مغز انسان می‌کند. سراتونین یک ماده شیمیایی در مغز است که کنترل اخلاق و اشتهای ما را دارد. گردو قادر به رفع اختلالاتی مانند بی‌خوابی، افسردگی، پر خوری، رفتار‌های مشابه اینها که عموماً با داروی ضدّ افسردگی "پرزاک" دارمان میشوند ولی‌ بدون عوارض جانبی خطرناک

سه- بادام هندی: وقتی‌ به مغازه آجیل فروشی می‌روید که گردو و آجیل بخرید، حتما بادام هندی و گردو آمریکایی‌ و بادام زمینی‌ را هم انتخاب کنید. هر آجیل به نوبه خود میتواند سلامتی‌ روحی شما را افزایش دهد. بادام هندی دارای منیزیم بالا است که برای باز کردن شریان‌های خونی بدن لازم است. اکسیژن بیشتر در خون باعث عملکرد بهتر مغز میشود

چهار- بادام: "فنیل الانین" موجود در بادام توانایی‌ شگفت انگیزی برای سلامت روحی و عصبی شما را دارد.فنیل الانین توانایی‌ عجیب برای عبور از موانع خون مغز که باعث تحریک مغز و تولید و تقویت انتقال دهند‌های عصبی برای رفتار طبیعی بنام "دوپامین"، "ادرنالین" و "نورادرنلین"دارد. علاوه بر این بادام دارای مقدار زیادی از "ریبوفلاوین" است که برای تقویت حافظه ضروری است

پنج- گردو آمریکایی: گردو آمریکایی‌ و بادام زمینی‌ دارای "کولین"، که یکی‌ دیگر از مواد مغذی و مطلوب برای عملکرد مغز است،هستند. کولین کمک به ازدیاد حافظه و رشد مغز می‌کند

شش- ذغال اخته: خوردن آن که دارای رنگدانه‌های عمیقتر از میوه‌ها و سبزیجات دیگر است، کمک به حفظ ماشین آلات مغز و تقویت قدرت شلیک سیگنال‌های نورن می‌کند، ذغال اخته به معنای واقعی‌ کلمه تقویت کننده مغز است. ذغال اخته دارای ترکیباتی است که سیستم‌های کلیدی مغز را قادر میسازد که با دیگر پروتئین‌های حافظه ترکیب شوند. در مطالعاتی ثابت شده است که دانشجویانی که در طول دو هفته روزانه مقداری ذغال اخته مصرف میکنند، به افزایش زد و ولد سلول‌های مغزی در هیپو کامپ (منطقه مسئول حافظه) کمک شده و نمرهای به مراتب بهتری نسبت به دیگر دانشجویان داشتند. ذغال اخته همچنین مغز را علیه استرس‌های سمّی محافظت کرده و اثرات شرایط بیماریها یی مانند آلزایمر و دمانس (زوال عقل) که مربوط به کهولت سنّ است، را کاهش میدهد. ذغال اخته همچنین حاوی اسید الاجیک که یکی‌ دیگر از فیتو شیمیایی است که برای جلوگیری از تخریب سلولی بکار میرود

هفت- توت فرنگی: ضدّ سمّی غنی که میتواند به کاهش بیماری‌های عصبی مربوط به سنّ منجر شود و همچنین توانایی‌ بهبود نحوه ارسال و دریافت مولکول‌های پیام به سلول‌های مغز را دارا است. مغز از این مولکول‌ها برای ارتباطات استفاده می‌کند، پژوهش‌های جدید نشان میدهند که ضدّ سم قوی در توت فرنگی‌، اسفناج و ذغال اخته میتواند ارتباط سلول‌های مغزی، حتی در میان افراد مسن را بهبود بخشد

هشت- تمشک: حاوی مقدار سرشاری از مواد مغذی "انتوسیانین" است. مغز ما در مقابل آسیب‌های سمّی بسیار آسیب پذیر است که "انتوسیانین" کمک به محافظت مغز ما در مقابل این آسیب‌ها و استرس‌های سمّی ، که از دعوا و مشاجره ناشی‌ میشود، می‌کند. تحقیقات روی افراد مسن نشان داده که مصرف تمشک مقادیر بیشتری از انتوسیانین تولید می‌کند که عمل معکوس کردن شرایط عصبی را برای این افراد ایجاد می‌کند

نه- تخمه آفتاب گردان: مثل گردو و دانه‌های سبوس دار روحیه و قدرت مغز را افزایش میدهد. تخمه آفتاب گردان حاوی "تریپوفان"، یک اسید آمینه که مغز آنرا تبدیل به "سراتونین" می‌کند. راهی‌ طبیعی برای از بین بردن افسردگی خفیف و بی‌خوابی است. علاوه بر این تخمه آفتاب گردان مقدار سرشاری از تیامین و ویتامین ب را داراست که باعث افزایش حافظه و عملکرد شناختی‌ مغز است

ده- تخمه کدو: شگفت انگیز است که بخش قدرتمند کدو در تخم‌های آن نهفته است که کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. تخمه کدو قاضی‌ قدرت است، سرشار از مواد مغذی از جمله؛ روی، ویتامین آ، ویتامین ای‌، اسید‌های چرب امگا۳ و امگا۶. روی موجود در تخمه کدو نقش حیاتی در تقویت حافظه و مهارتهای تفکری دارد

یازده- چای سبز: نوشیدنی فوق‌العاده‌ای است. تازه دم آن به افزایش حافظه و تمرکز کمک می‌کند و دشمن خستگی‌ فکری است. چای سبز حاوی "کت چینز" است که به شما کمک می‌کند تا به آرامش روحی برسید و تمرکز عقلانی داشته باشید. همچنین کمک به حفظ روحیه مثبت و مقاومت و مبارزه در برابر بسیاری از اختلالات مغزی می‌کند. "پولی‌ فنول" که ضدّ سمّی قوی است در چای سبز موجود است و میتواند ماده مهم "دوپامین" که برای پیامها در مدار‌های مغز لازم هستند، افزایش دهد، "دوپامین" نقش حیاتی در ایجاد روحیه مثبت و خوش اخلاقی‌ دارد همچنین به مغز و بدن کمک می‌کند که مصرف ملایم و لازم از یک منبع ثابت و سوخت اولیه بدن ما یعنی‌ قند، انجام شود. این "پولی‌ فنول"های قدرتمند به پیشگیری سرطان و حملات قلبی هم کمک میکنند

دوازده- تخم مرغ: تخم مرغ برای ۷۰ کالری که ارائهٔ میدهد در عوض حاوی مواد غذایی بسیار زیادی است که منبع پر ارزشی از پروتئین با کیفیت بالا و ویتامین‌ها و مواد مغذی است و حتی بیشتر: یک ماده غذایی که "کولین" نامیده میشود در تخم مرغ موجود است که توانایی‌ کمک به مرکز حافظه در مغز را دارد. پژوهشگران کشف کرده‌اند که کولین برای افزایش اندازه سلول‌های عصبی مصر است و کمک می‌کند که سیگنال‌های الکتریکی بیشتری از مغز شلیک شده و واکنش عصبی تسریع یابد. ضدّ سم‌های موجود در تخم مرغ به نام‌های "لوتیین"و "زیاکساندین" کمک به پیشگیری از خطر ابتلا به بیماری "کاتاراکت" که در افراد مسن رایج تر است و "دژنراسیون ماکولا" که از بیماری‌های چشمی سنین بالا است، می‌کند. به یاد داشته باشید که دفعه آینده که درب یخچال را باز می‌کنید، تخم مرغ‌های شگفت انگیز را به عنوان یک خوراک طبیعی خوب ببینید

سیزده- آواکادو: غذایی برای سلامتی‌ مغز و تقریبا به خوبی‌ ذغال اخته است. حاوی چربی‌‌های اشباع نشده که کمک به جریان یافتن خون سالم می‌کند که برای سلامت مغز شرط اولیه است. به غذای‌ روزانه خود یک چهارم ت نصف آواکادو را اضافه کنید

چهارده- گوجه فرنگی: "لیکوپن" گوجه فرنگی‌ یک ضدّ سم شگفت انگیز است که میتواند سلول‌ها را از آسیب‌های رادیکال آزاد حفاظت کند که تصور میشود عامل اصلی‌ بیماری دمانس (زوال عقل) و الزایمر است

پانزده- بروکولی: یک غذای فوق‌العاده است که حاوی مواد مغذی بالایی‌ است. یک منبع عظیم ویتامین کا که باعث میشود، قدرت و عملکرد مغز بهتر شود

شانزده- کلم قرمز: مملو از ضدّ سم "پولی‌ فنول" که باعث کاهش خسارت سلولی به مغز میشود و بویژه برای دارمان آلزایمر مفید است

هفده- بادمجان: پوست بادمجان حاوی مواد مغذی "ناسونین" است که واکنش مغز ما را افزایش میدهد بطوری که ملکول‌های پیام رسان در مغز و سلول‌های عصبی ارتباط بهتری پیدا میکنند. بیاد داشته باشید که پوست بادمجان مزایای فوق‌ العاده‌ای در بهبود افزایش مغز دارد

هجده- اسفناج: اسفناج اثرت مضر افزیأش سنّ در مغز را کاهش میدهد و به عملکرد مغز کمک می‌کند و محافظ مغز از استرس سمّی است. پژوهشگران معتقدند که رژیم غذایی غنی از اسفناج میتواند ظرفیت یادگیری و مهارتهای حرکتی‌ را به میزان قابل توجهی‌ افزایش دهد

نوزده- ماست: غذایی مملو از کلسیم، مثل شیر و پنیر، ماست در بهبود عملکرد اعصاب مصر است و حاوی اسید آمینه "تیروزین" است که مسئول تولید انتقال دهنده‌های عصبی "دوپامین" و "نورادرنلین" است. بطور خلاصه به بهبود هوشیاری و حافظه کمک می‌کند

بیست- شکلات: چه بهتر از شکلات برای پایان دادن به بحث!!! باور کردنی نیست که چیز فوق‌العاده خوش مزه‌ای مثل شکلات فوق‌العاده خوب برای سلامتی‌ نیز است. شکلات سیاه دارای خواص ضدّ سم بسیار قوی و شامل چندین محرک طبیعی است که باعث افزایش تولید "آندروفین"میشود. آندروفین کمک به بالا بردن تمرکز و هوس جمعی می‌کند. محرک موجود در شکلات سیاه همچنین در بهبود خوش اخلاقی‌ موثر است، بدین ترتیب که این محرک باعث میشود که مقدار زیادی خون به مغز جریان پیدا کند و این جریان خون به تقویت شناختی‌ مغز کمک می‌کند. شکلات سیاه ضربان و زمان واکنش‌ها را بهبود می‌بخشد و همچنین تقویت کننده بصری و کلامی حافظه نیز است. اما متاسفانه وقتی‌ به شکلات میرسیم به جای اعتدال، افراط می‌کنیم.

نتیجه: مغز ما حریص‌ترین عضو بدن ما است، اما تغذیه مناسب آن بسیار حیاتی است، زیرا که تفکر خلاق، خوش اخلاقی‌، حافظه و سلامت کلی‌ ما به آن بستگی دارد. این جای تعجب نیست که آنچه می‌خوریم بر نحوه تفکر، احساس، حافظه و حتی افزایش هوش ما تاثیر دارد. حال چه کسی‌ نمی‌خواهد که با تغذیه خوب نابغه شود؟


مترجم : فرشاد سجادی


منبع

http://leftofzen.com/brain-food/2008/01/04/

Wednesday, November 10, 2010

نکته 162: 10 راه مطمئن برای افزایش واژگان


1- مطالعه حریصانه

مطالعه بهترین راه برای افزایش واژگان است. با دیدن محتوای جمله، می توان معنی لغات تازه را نیز پیدا کرد. این یک راه طبیعی برای یادگیری لغات است.

2- دوستی با لغت نامه ها

لغت نامه منبعی ضروری برای افزایش واژگان است. با پیدا کردن لغت در لغت نامه است که به ارزش معنی لغت پی می برید. همچنین می توان لغات مترادف و متضاد آن را یافت. برای کتابخانه خود، حتماً فرهنگ لغات را هم مدنظر قرار دهید.

3- یا از آن استفاده می کنی یا آن را از دست خواهی داد

با استفاده از یک لغت، می توان آن را به حافظه بلند مدت وارد کرد. این راه های استفاده از لغات جدید عبارتند از است : نوشتن آن، بلند خواندن آن، جمله سازی، استفاده از آن در گفتگو و بحث در مورد آن با دوستان

همچنین مهم است که از نحوه گویش و نوشتن خود هم آگاه باشید. به فرض هرگاه که از لغات عمومی و غیرتخصصی مانند "متشکرم" استفاده می کنید، سعی کنید به جای آن از لغات و عبارات زیباتر و غنی تر استفاده کنید

4- روزی یک لغت جدید بیاموزید

اگر روزی یک لغت جدید بیاموزید، به زودی تعداد واژگان شما افزایش چشم گیری خواهد کرد.

5- فهم معنی درست لغات

با فهم درست معانی لغات، توانایی افزایش واژگان شما رشد خواهد کرد. به جای صرفاً حفظ کردن واژگان جدید، سعی کنید که ریشه آن لغت، پسوند و پیشوندهای آن را نیز بیاموزید.

6- برای خود لغت نامه شخصی داشته باشید

اگر لغاتی که یاد می گیرید را برای خود در دفترچه ای یا در کامپیوتر ثبت کنید، مرجعی برای استفاده و یا مرور در دیگر دفعات خواهد بود.

7- پیگیری فرایند

برای اینکه یادگیری لغات تازه در شما نهادینه شود باید آن را تا جایی که امکان دارد با کار روزانه تان پیوند بزنید در غیر اینصورت اگر مشغله روزانه شما زیاد باشد، نمی توانید آن را انجام دهید

8- بازی و سرگرمی

بازی و فعالیت های گروهی در هر نوع یادگیری موثر است اما در یادگیری زبان تاثیر ویژه دارد. بازی هایی مانند اسم و فامیل، نمونه ای است که بسیاری از ما تجربه اش را داریم. می توان این بازی را با ستون های تخصصی تر انجام داد.

9- استفاده از هم منبع دیگر

برای افزایش واژگان، اینترنت یک مرجع طلایی است. اجازه دهید کنجکاوی شما راهنمایتان باشد. در اینصورت هرگز منابع مورد نیاز را تمام نخواهید کرد

10- تنوع

هر فعالیتی که بخشی از زندگی روزمره شما نباشد، می تواند منبعی برای یادگیری لغات جدید باشد. هر شغل جدید، واژگان و ارتباطات تخصصی خود را داراست. خواندن کتب و مجله های جدید هم می تواند لغات جدید را پیش روی شما قرار دهد. با کارهای جدید نه تنها واژگان بلکه زندگی تان هم جالب تر می شود


منبع

http://litemind.com/10-strategies-improve-vocabulary/

Tuesday, November 09, 2010

نکته 161 : سه دلیل برای لزوم افزایش واژگان


تصور بسیاری از مردم این است که دانستن لغات زیاد تنها برای نویسندگان و سخنرانان کاربرد دارد اما واقعیت این است که هر کسی از آن منتفع می شود؛ چه در زمینه فردی و چه در زمینه شغلی. دلایل این امر عبارتست از

افزایش واژگان باعث گشایش ذهن می شود

داستان مورد علاقه من، اهمیت یادگیری واژگان بیشتر را معلوم می کند. این داستان از جرج اورول است با نام 1984. اورول در این داستان آینده ای تاریک را به تصویر می کشد که دولتی دیکتاتور بر همه شهروندان کنترل دارد. در آن زمان، در همه جا دوربین هایی کارگذاشته شده، حتی در خانه مردم تا آنها تحت نظر باشند. همچنین مردم باید از یک زبان رسمی برای صحبت استفاده کنند به نام "کلام نو"

کلام نو به شدت توسط دولت کنترل می شود. این تنها زبانی است که هر سال، واژگانش کمتر می شود. در کلام نو، واژه هایی که حاوی اندیشه های توطئه گرانه هستند، مانند واژه "آزادی"، به راحتی حذف می شود. با حذف یا تحریف نظام مند واژه ها، دولت ابزار زیر سوال بردن قدرتش را کنار می گذارد. بدون لغاتی که باعث تبادل و یا جاودانه شدن عقاید می شود، این عقاید به تدریج از ذهن مردم ناپدید می شود. مردم بدون اینکه آگاه باشند، قدرتشان را از دست داده و به سادگی قابل کنترل می شوند

اگرچه این مثال با اغراق همراه است اما قابلیت روشن کردن این نکته را دارد که : هنگامی که واژه ها را فراموش می کنیم، بینش های جدید و استدلال را نیز متوقف می کنیم. کسانی که دایره لغوی شان محدود باشد، سخت تر می توانند الگوهای کهنه را کنار گذاشته و یا آن را زیر سوال ببرند. یا به بیان دیگر، هر لغت جدیدی که می آموزید، ذهن شما را بر اندیشه جدیدی باز کرده و قدرت شما را در تفکر و اقدام به روشی که قبلاً قادر به آن نبودید، افزایش می دهد.

"ابزار اولیه برای دستکاری واقعیت، دستکاری لغات است. اگر بتوانید معنی لغات را تحت کنترل درآورید، می توانید مردمی که از این لغات باید استفاده کنند را هم تحت کنترل درآورید" فلیپ دیک


واژگان، ارتباطات شما را موثرتر می کند

برخلاف آنچه مردم معتقدند، امتیاز دانستن واژگان زیاد برای لفاظی، دلبری، ابهام آمیز کردن و یا گیج کردن به کار نمی رود. برای موثر بودن، ارتباطات باید به صورت ساده و روانی انجام شود. حال امتیاز دانشتن تعداد زیادی لغت چیست؟ آیا باعث پیچیده تر شدن گفتار نمی شود؟ در جواب باید گفت که دانستن تعداد زیادی لغت منجر به این می شود که لغاتی که معنی دقیق تری دارند استفاده شوند

واژگان، همچون جعبه ابزار ارتباطات هستند. هر واژه یک ابزار است که می تواند در زمان مناسب به کار برده شود. هرچه تعداد لغات بیشتر باشد، شانس پیدا کردن لغت مناسب نیز افزایش می یابد. مقایسه معنی لغت جدید با لغت قدیم، فهم آن را بهتر کرده و توانایی انتخاب لغت موثرتر فراهم می شود؛ یعنی انتخاب لغت ساده تر با معنی هماهنگ تر.

"تفاوت بین لغت درست و لغت نسبتاً درست مانند تفاوت بین آذرخش و کرم شب تاب است" مارک تواین


واژگان، منجر به موفقیت می شود

محققی به نام جانسون کونور که به خاطر تحقیقش در مورد تاثیر واژگان بر زندگی مردم معروف است از آزمایش های متعددی که در مدت 20 سال انجام داده، به این نتیجه جالبی رسیده است. مردم جدای از آنکه در چه زمینه ای فعالیت می کنند، هرچقدر دایره لغوی شان وسیع تر باشد، موفق تر عمل می کنند. همچنین تحقیقات او نشان داد که واژگان قبل از پیروزی هستند نه متاخر از آن.

چه چیزی تعیین کننده موفقیت است؟ به خصوص برای افراد متخصص و کارشناس، موفقیت آنها بستگی به نحوه تفکر و مهارت های ارتباطی آنها دارد. خوب اگر واژگان هم برای تفکر و هم برای ارتباطات تاثیر به سزایی دارند، تعجبی ندارد که منجر به موفقیت هم می شوند

منبع

http://litemind.com/top-3-reasons-to-improve-your-vocabulary/

Friday, November 05, 2010

نکته 160: خطای ذهنی مقایسه


ذهن ما با قیاس کردن، جهان را می شناسد. مثلاً شما چگونه می گوید چیزی گران است یا ارزان است؟ از طریق مقایسه آن با چیزی دیگر. درسته؟ این برای بسیاری از دیگر موارد هم صادق است. ما در زندگی به طور پیوسته مقایسه می کنیم.

درست است که مقایسه جزء طبیعت انسان محسوب می شود اما قضاوت مبتنی بر مقایسه گاهی منجر به خطا و گرفتن تصمیم های بد می شود.

یک تمرین :

خود را در موقعیت های زیر تصور کنید : برای امروز باید یک خودنویس و یک کت و شلوار بخرید

خرید اول : در فروشگاه لوازم التحریر، شما یک خودنویس مورد نظرتان را پیدا می کنید به مبلغ 11000 تومان. اما مغازه بغلی که 15 دقیقه دیگر باز می کند دقیقاً همین خودنویس را به قیمت 1000 تومان می فروشد. شما چه می کنید؟

خرید دوم: شما یک کت و شلوار زیبا را در مغازه ای می بینید به قیمت 200 هزار تومان. قصد خرید می کنید اما کسی به شما می گوید که دقیقاً همین کت و شلوار در مغازه دیگری که فقط 15 دقیقه تا اینجا راه دارد، به قیمت 190 هزار تومان فروخته می شود. شما چه می کنید؟

این تست را از گروهی از مردم گرفتند و نتیجه این بود که اکثر مردم، حاضر شدند برای خودنویس 1000 تومانی ، یک ربع صبر کنند اما برای برای کت و شلوار نه. در اینچا چه اتفاقی افتاد. 10 هزار تومان برابر 10 هزار تومان است. مگر نه؟

آنچه روشن است اینکه ذهن فریب خورد. در هر دو حالت می شد 10000 تومان به ازای 15 دقیقه وقت، صرفه جویی کرد. قیمت آن کالاها، اصلاً تاثیری نداشت. تنها سوالی که در اینجا باید پرسیده می شد، این بود: با 15 دقیقه وقت گذاشتن می توان 10000 تومان صرفه جویی کنم. آیا ارزش دارد؟ گاهی شاید با 15 دقیقه صبر کردن ضرر بزرگتی ایجاد شود و یا اینکه اگر فرد 15 دقیقه زودتر به مجل کارش برود بتواند بیشتر کسب درآمد کند

خطای رخ داده این بود که ذهن، میزان صرفه جویی را به نسبت قیمت اولیه حساب کرد. مسئله اینجاست: ما چیزها را در نسبت شان با یکدیگر نگاه می کنیم نه اینکه ارزش هر چیز را مستقل از دیگر چیزها حساب کنیم

چند مثال در مورد خطای مقایسه

مقایسه خود با دیگران: اگر خود را با دیگران مقایسه کنید (از هر منظری که می خواهید) شما افسرده خواهید شد زیرا همواره کسانی هستند که بهتر از شما می باشند

برنده شدن (و یا بازنده شدن) : برنده مدال نقره، از برنده مدال برنز احساس بدتری دارد. کسی که مدال نقره دارد، خود را نسبت به کسی که مدال طلا دارد مقایسه می کند در صورتی که کسی که مدال برنز دارد خود را نسبت به کسی که اصلاً مدالی ندارد مقایسه می کند

سود بردن از یک معامله بزرگ: یک تکنیک معروف این است که اول گران ترین محصل را به مشتری نشان دهید. بعد وقتی که جنس ارزان تری را نشان می دهید، مشتری به نظرش کالای ارزانی را خریده است در صورتی که آن کالا ممکن است اصلاً ارزان نباشد ولی مشتری فکر می کند که چه معامله خوبی را انجام داده است.

گاهی مردم گران ترین چیز را می خرند زیرا قیمت آن نسبت به یک چیز ارزان ، بزرگ به نظر نمی رسد. مثلاً کسی ممکن است برای ماشینش که 25 میلیون تومان می ارزد، یک صندلی چرمی 3 میلیون تومانی بخرد اما خرید یک مبل 3 میلیون تومانی برای خانه اش، کار سختی به نظر برسد زیرا معیاری برای مقایسه ندارد.

چگونه بر این خطا غلبه یابیم؟

برای رهایی از دام مقایسه، در مورد چیزها به صورت مطلق فکر کنید. به جای اینکه چیزی را در مقایسه با چیزهای دیگر ببینید، آن را از منظر (پرسپکتیو) بزرگتری مشاهده کنید.


منبع

http://litemind.com/relativity/

Wednesday, November 03, 2010

نکته 159: چرا برخی از ایده ها بقا می یابند و برخی ایده ها می میرند؟


آیا تا کنون به این درک رسیده اید که هیچ کس ایده های شما را جدی نگرفته است؟ چرا اینقدر دشوار است که بتوانید ایده های خود را فراگیر کنید در صورتیکه برخی ماجراها و تئوری های توطئه بدون کمترین تلاش خاصی، در بین مردم جاری می شود؟

ایده ها و داستان هایی که مانند آتش سوزی های مهیب، چنین شایع و فراگیر می شوند از اصول یکسانی تبعیت می کنند. اگر می خواهیم ایده مان فراگیر شود باید این اصول را بشناسیم و فراگیرش کنیم

یک ایده فراگیر، چیست؟ ایده فراگیر، ایده ای است که توسط دیگران فهمیده شده و در خاطرشان می ماند و تاثیر آن طولانی است و عقاید و رفتار افراد را تغییر می دهد.

اگر نتوانید ایده تان را فراگیر کنید، هیچ کس نمی تواند به آن توجه کند. بیشتر افراد خلاق دچار این اشتباه می شوند که به جای برقراری ارتباط با دیگران در مورد ایده شان و فراگیر ساختن آن، تلاش می کنند تا ایده شان را توسعه دهند.

برای فراگیر شدن یک ایده، اصول زیر باید رعایت شود

سادگی: جوهره و اساس ایده چیست؟

غیرمنتظره: آیا ایده می تواند توجه مردم را جلب کند؟

عینی: آیا ایده عینی و واضح است؟ آیا انتزاعی نیست؟

باور کردنی: آیا مردم آن را باور می کنند؟

هیجانی: آیا مردم به این ایده توجه نشان می دهند؟

داستانی: آیا این ایده برای مردم الهام بخش است؟ آیا مردم مطابق آن عمل می کنند؟


یک مثال واقعی: ساندویچ جِرد (با 45 گرم وزن) باعث لاغری می شود. مردم آمریکا این ساندویچ را خوب می شناسند. تبلیغاتی که برای معرفی ساندویچ جرد به کار رفت (برای دیدن تبلیغ، اینجا را کلیک کنید) ، به صورت زیر از اصول فراگیر شدن ایده تبعیت کرد :

سادگی: ساندویچ بخور و لاغر شو

غیرمنتظره: یک مرد با خوردن ساندویچ جرد، کلی وزن کم کرد

عینی: آن مرد در حالی که نشان می دهد شلوارش برایش گشاد شده، به ساندویچ اشاره می کند

باور کردنی: در تبلیغات دیده می شود که آن مرد لباس ایکس لارج می پوشیده و الان قلمی شده است

هیجانی: آن مرد (بدون اینکه صورتش مشخص باشد) در میان جمعیت دیده می شود. یعنی یک فرد خاص نیست و می تواند هرکسی باشد

داستانی: آن فرد موفق می شود بنابراین بقیه نیز می توانند مانند او باشند


منبع

http://litemind.com/made-to-stick/

Tuesday, November 02, 2010

نکته 158: قوانین مغز: 12 اصل برای استفاده بهتر از مغز


قانون اول- تمرین های بدنی: تمرین های بدنی، قدرت مغز را افزایش می دهد

مغز انسان به صورت پیوسته در حال تکامل است. یک تحقیق که بر روی دو گروه مردم، یکی افراد فعال و دیگری افراد تنبل انجام شد، نتایج جالبی داشت. تمرین های بدنیبر فعالیت های اجرایی، وظایف خاص و زمان نشان دادن واکنش اثر مثبتی دارد. محققان پرسیدند: اگر افراد تنبل نیز فعال شوند، آیا نتایج بهتری را در آزمون های روان شناسی کسب می کنند؟ نتیجه مثبت بود حتی با تمرین های اروبیک. بعد از چهار ماه تمرین، نتایج به طور زیادی بهبود یافت

تمرین های بدنیبه دو دلیل توانایی شناختی را افزایش می دهد: اول اینکه جریان اکسیژن به مغز را افزایش می دهد که منجر به کاهش اکسیدان می شود. دوم اینکه بر ساختار مولکولی مغز هم تاثیر دارد. تمرین های بدنیباعث افزایش تولید نرون ها، بقا و مقاومت در برابر استرس و ضایعات می شود


قانون دوم - بقاء: مغز انسان بیش از حد تکامل یافته است

مغز یک عضو تکامل یافته است و برای این طراحی شده که مسایلی را حل کند که مرتبط با محیط ناپایدار پیرامونی است. انسان قوی ترین موجود در کره زمین نیست اما کلید بقای انسان این است که قوی ترین مغز را دارد

قوی ترین مغزها باقی خواهند ماند نه قوی ترین جسم ها. توانایی ما در حل مسایل، یادگیری از خطاها و اتحاد با دیگران منجر به بقای انسان شده است. ما به واسطه یادگیری همکاری و تشکیل تیم با همسایگانمان توانستیم بر جهان تسلط یابیم

توانایی ما در درک یکدیگر، مهم ترین عامل بقاست. ارتباط به ما کمک کرد تا در جنگل بقا یابیم و همین عامل باعث خواهد شد که امروزه در محیط کار و مدرسه نیز موفق باشیم. اگر کسی با رئیس یا معلم خود احساس راحتی نداشته باشد، نمی تواند کارش را به خوبی انجام دهد. اگر دانش آموزی به علت روش نادرست معلم در آموزش، احساس ناتوانی در یادگیری داشته باشد ممکن است گوشه گیر و منزوی شود


قانون سوم - رشته های ارتباطی: هر مغزی دارای رشته های ارتباطی متفاوتی است

آنچه که در زندگی واقعی انجام می دهید و می آموزید، منجر به تغییر رشته های ارتباطی مغز شما می شود. این رشته های ارتباطی عیناً مانند سیم کشی است. قبلاً بشر تصور می کرد که هفت نوع هوش وجود دارد اما تعداد هوش ها شاید بالغ بر 7 میلیارد یعنی به تعداد انسان ها باشد

نواحی گوناگون مغزی افراد به صورت های گوناگونی رشد می یابد. هیچ دو نفری دارای رشته های ارتباط مغزی یکسان نیستند، حتی دوقلوها. شما می توانید این را قبول کنید یا رد کنید. نظام فعلی آموزش این موضوع را رد کرده زیرا طبقه بندی را بر اساس سن انجام می دهد.


قانون چهارم - توجه: ما نمی توانیم به چیزهای کسل کننده توجه کنیم

آنچه که ما بدان توجه می کنیم، عمیقاً متاثر از حافظه ماست. تجارب قبلی ما، تعیین کننده جایی است که بدان توجه می کنیم. مغز به 3 موضوع واکنش شدید دارد: خوراک، خطرات و سکس. جدای از اینکه شما چه کسی هستید، ذهن توجه زیادی به این پرسش ها دارد: می توانم آن را بخورم؟ آیا آن مرا خواهد خورد؟ می توانم با آن جفت شوم؟ آن می تواند با من جفت شود؟ آیا آن را قبلاً دیده ام؟

مغز چندکاره نیست. ما می توانیم حرف بزنیم و نفس بکشیم. اما درمورد کارهای سطح بالاتر، ما فقط یک کار می توانیم انجام دهیم. نقاشی کیدن هنگام صحبت با تلفن، مانند نقاشی یک فرد مست است. مغز به صورت مرحله به مرحله کارش را انجام می دهد و برای تغییر کارکردش تنها نیاز به کسر کوچکی از زمان دارد. برای همین است که کسانی که در حال رانندگی با تلفن همراه صحبت می کنند، نیم ثانیه در گرفتن ترمز، تاخیر دارند و این می تواند منجر به تصادف شود

مدرسه و محل کار افراد را تشویق می کنند تا چندکاره باشند. در حین زدن ایمیل به تلفن هم جواب دهند و نامه ای را مهر کنند. مطالعات نشان می دهد که در این حالت، خطاها 50% افزایش می یابد و زمان انجام کار دو برابر می شود

بنابراین تا زمانی که به صورت آنلاین کار می کنید، پریشان هستید. بنابراین سازمان های آنلاین، سازمان های مولدی نیستند


قانون پنجم - حافظه کوتاه مدت: تکرار کن تا به خاطر بسپاری

مغز انسان در هر 30 ثانیه تنها 7 اطلاعات را می تواند نگه دارد. این یعنی، ذهن شما تنها یک تلفن 7 رقمی را می تواند حفظ کند. اگر شما می خواهید این اطلاعات را برای چند دقیقه، یا یکی دو ساعت نگه دارید، باید دائماً آن را تکرار کنید

برای تقویت حافظه، باید در همان لحظه های اول، آنرا رمزگزاری کنید. بسیاری از ما در به خاطر سپاری نام ها مشکل داریم. اگر در یک مهمانی می خواهید نام مری را به خاطر بسپارید، بهتر است که برای خودتان برخی از اطلاعات مربوط به مری بازگویی کنید. مثلاً "مری یک لباس آبی پوشیده و رنگ مطلوب من هم آبی است". این روش شاید بصری به نظر نیاید اما آزمایش ثابت کرده که اینکار به حافظه کمک می کند

در یک کلاس سوم دبستان، از دانش آموزان خواسته شد تا جدول ضرب را در مدرسه تکرار کنند. عملکرد این کلاس از کلاس مشابه ای که جدول ضرب را تکرار نکرده بودن، به مراتب بهتر بود. اگر معلمان و دانشمندان مغز با کمک همدیگر کار تحقیقاتی می کردند چه بسا یادگیری در همان کلاس رخ می داد نه در خانه


قانون ششم - حافظه بلند مدت: به خاطر بسپار تا تکرار کنی

تقویت حافظه به سال ها زمان احتیاج دارد نه به دقایق، ساعات یا روزها. چگونه می توان به خاطر سپاری را تقویت کرد؟ در معرض مکرر اطلاعات قرار گرفتن / در زمان های مشخص / یکی از قدرتمندترین راه ها برای ثبت اطلاعات در مغز است

فراموشی به ما اجازه می دهد تا حوادث را اولویت بندی کنیم. اما اگر می خواهید به خاطر بسپارید، به یاد داشته باشید که تکرار کنید


قانون هفتم - خواب: خوب بخواب تا خوب فکر کنی

وقتی که می خوابید، مغز اصلاً استراحت نمی کند، بلکه به صورت باور نکردنی فعال است. ممکن است که دلیل نیاز ما به خوابیدن، این باشد که بتوانیم یادبگیریم

خوابیدن مهم است زیرا یک سوم از وقت خود را در خواب می گذرانیم. کم خوابی به توجه، کارکردهای اجرایی، حافظه، را صدمه رسانده، مزاج، مهارت های کمی، استدلال و حتی مهارت های حرکتی آسیب می رساند

دانشمندان هنوز نمی دانند که چه مقدار به خواب نیاز داریم. این مقدار با تغییر سن، جنسیت، بارداری، بلوغ و بسیاری چیزهای دیگر تغییر می کند

خواب میان روز، طبیعی است. آیا بعد از ظهر احساس خستگی کردید؟ این به خاطر آن است که مغز شما می خواهد چرتی بزند. در سر شما بین دو لشکر یک جنگ است. هر لشکر تشکیل یافته است از تعدادی سلول های مغزی. یک لشکر می خواهد که شما به خواب بروید و لشکر دیگر می خواهد شما بیدار بمانید. حدود ساعت 3 بعد از ظهر، یعنی 12 ساعت بعد از نیمه خواب شما، تمام مغز شما می خواهد که چرتی بزند

خواب نیمروزی منجر به آن میشود که کارایی ذهنی شما افزایش یابد. در یک مطالعه، یک چرت 26 دقیقه ای، کارکرد خلبان های ناسا را 34 درصد افزایش داد

جلسات مهم را در ساعت 3 نگذارید چون نتایج خاصی نخواهد داشت


قانون هشتم - تنش (استرس): مغز دارای تنش از شیوه دیگری یاد می گیرد

مغز شما به گونه ای ساخته شده است که بتواند تنش های در حدود 30 ثانیه را تحمل کند. مغز شما برای این طراحی نشده است که استرس های بلند مدت که کنترلی بر آن ندارد را تحمل کند. یک ببر دندان شمشیری شما را می خورد مگر اینکه شما فرار کنید. اما این ها در کمتر از یک دقیقه رخ می دهد. اگر شما رئیس بدی داشته باشید، گویی ببر دندان شمشیری سالهاست که جلوی درب اتاقتان ایستاده است و ثبات شما را به هم می زند. اگر شما ازدواج بدی کرده اید، گویی ببر دندان شمشیری سال ها در رختخواب شماست. در این حالت ها شما فقط می توانید کوچک شدن مغزتان را شاهد باشید.

تنش می تواند تمام شناخت موجود را به هم بزند. می تواند حافظه و کارکردهای اجرایی را به هم بزند. می تواند مهارت های حرکتی شما را به هم بزند. وقتی که شما به مدت طولانی در معرض استرس هستید، سیستم ایمنی بدن شما هم به هم می خورد. در این حالت زود مریض می شوید. اجازه خواب را از شما می گیرد و باعث افسردگی شما می شود.

ثبات روانی خانه، مهم ترین عامل موفقیت تحصیلی است. اگر می خواهید فرزندتان در تحصیل موفق باشد همسرتان را دوست داشته باشید

شما فقط یک مغز دارید. همان مغزی که شما در خانه دارید، همان مغز را هم در محل کار یا مدرسه دارید. استرسی که شما در خانه متحمل می شوید بر کار شما در مدرسه یا خانه هم اثر می گذارد و بالعکس


قانون نهم - یکپارچه سازی ذهنی: تحریک بیشتر حس ها

حس های ما با هم کار نمی کنند بنابراین باید آنها را فعال کرد. اگر مغز ما می خواست در یک مهمانی شلوغ، همه صداها، مناظر، بوها و تماس های بدنی را دریابد که عملاً متلاشی می شد. بویدن، اثر غیرمعمولی در تحریک حافظه دارد. اگر شما از جزئیات یک فیلم بپرسند در حالی که بوی پاپ کورن در هوا پخش باشد، شما 10 تا 50% بیشتر به خاطر می آورید

بو در کسب و کار هم مهم است. در رستوارن های استارباکس، اولین چیزی که به مشام می رسد، بوی قهوه است. آنها برای اینکه مطمئن شوند که بوی قهوه بیشترین تاثیر را دارد، کارهای زیادی را در طی سال ها انجام دادند.

کسانی که در محیط چند حسی هستند، بهتر از کسانی عمل می کنند که در محیط تک حسی هستند.


قانون دهم - دیدن: دیدن بر دیگر حس ها برتری دارد

ما در به خاطر سپاری تصاویر خیلی بهتر عمل می کنیم. اگر در معرض اطلاعاتی قرار بگیرید، بعد از سه روز تنها 10% آن را به خاطر می سپارید. اما اگر یک تصویر به آن اضافه کنید 65% آن را به خاطر می سپارید

تصاویر از متون هم بهتر است زیرا متون خیلی بر ما تاثیر ندارد. مغز ما یک متن را مانند انبوهی از تصاویر کوچک می بیند و ما برای فهمیدن آن متن باید علائم مشخصی را پیدا کنیم (که همان کلمات باشد). این کار زمان می برد

اگر با پاورپوینت و تنها بر اساس کلمات بخواهید موضوعی را ارائه دهید، چندان موفق نخواهید بود. اطلاعاتی که تنها مبتنی بر متن باشد، اثرگذاری اش کم است. پس روش ارائه خود را کاملاً تغییر دهید


قانون یازدهم - جنسیت: مغز زن ها و مردها متفاوت است

تفاوت ها کدام است؟ متخصصان سلامت روان سال هاست که تفاوت های جنسی را در انواع و اقسام اختلالات روانی می شناسند. مردها بسیار بیشتر از زن ها دچار شیزوفرنی می شوند. زنان 2 برابر بیش از مردان گرفتار افسردگی می شوند که این افسردگی بعد از بلوغ شروع شده و تا 50 سال ادامه می یابد. مردان بیشتر از زنان رفتارهای ضداجتماعی دارند. زنان بیشتر عصبی هستند. بیشتر معتادان به الکل ومواد مخدر، مرد هستند. لاغری مضمن بیشتر گریبانگیر زنان می شود

مردان و زنان به صورت متفاوتی با استرس روبرو می شوند. در یک آزمایش که با نمایش یک فیلم ترسناک انجام شد، در مردان نیمکره سمت راست مغزشان نسبت به موضوع واکنش نشان داد ولی در زنان، نیمکره سمت چپ مغزشان. بنابراین وجود یک تیم متشکل از زنان و مردان که به صورت همزمان در معرض موقعیت های استرس آور قرار بگیرند، می تواند بهتر بر آن موضوع غلبه پیدا کند.

مردان و زنان موقعیت های عاطفی را به صورت متفاوت پردازش می کنند. عواطف مفیدند. آنها باعث می شوند که مغز توجه نشان دهد. تفاوت ها محصولی از واکنش پیچیده بین غریزه و تربیت هستند


قانون دوازدهم - اکتشاف: ما در کشف کردن قوی و ذاتاً یک کاشف هستیم

میل به کشف کردن هرگز ما را ترک نمی کند؛ حال چه در مدرسه باشیم و چه در اداره. کودکان، مدلی از روش یادگیری هستند، نه انفعال نسبت به محیط بلکه با آزمودن درست از طریق : مشاهده، فرضیه، آزمایش و نتیجه گیری. با روش کودکانه بر چیزها آزمایش انجام دهید به طور مثال ببینید که آنها چه خواهند کرد

گوگل، قدرت اکتشاف را درک کرد. کارکنان گوگل 20% زمانشان را صرف رفتن به جایی می کنند که مغزشان مایل است.. 50% محصولات جدید گوگل مانند جی میل و گوگل نیوز، از همین پرسه زنی های 20% ایجاد شده است


منبع

http://www.brainrules.net/the-rules