به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Monday, January 10, 2011

نکته 186 : مفروضات خود را معکوس کنید


چه موقع نیاز به این کار است؟

معکوس سازی مفروضات، یک تکنیک وابسته به نیمکره چپ مغز است که می توان آن را به منظور آشنایی با ایده های تکنیکهای تصویری، برای گروههایی که از قابلیتهای خلاقیتی خود مطمئن نیستند بکار گرفت. استفاده از نیمکره چپ مغز برای بیشتر مردم راحت است بنابراین این تکنیک، اعتماد به نفس آنها را در خلاقیت تقویت می کند و به تدریج آنها را به فرآیند تفکر خلاق وارد می سازد. پس از آشنایی با این تکنیک و تمرین کردن آن تا بیشترین مقدار ظرفیتش، می توان با دیگر تکنیکهای تصویری برای کاوش و تفکر خلاق بیشتر، آشنا شد.

چگونه از این تمرین استفاده کنیم؟

از شرکت کنندگان خواسته می شود که مفروضات خود را درباره مسئله یا مشکلی که با آن روبرو هستند بنویسند. مفروضات، اظهارات ساده ای درباره این است که اوضاع چطور پیش می رود. سپس از شرکت کنندگان خواسته می شود که مفروضات را برعکس کنند و از خود بپرسند که "آیا عکس این هم می تواند درست باشد؟"

مثال:

فرض اول: بیماران به بیمارستان می روند.

معکوس شده فرض اول: بیمارستان به بیمارها می رود.

اکنون معکوس شده فرض اول "بیمارستان بدون دیوار" نامیده می شود.

تکنیک تصویری بر اساس ایده های زیر است:

یک. همه مفروضات نادرست هستند.

دو. همه مفروضات محدود کننده هستند.

سه. همه مفروضات معکوس پذیرند.

چهار. ما مجبور به ایجاد مفروضات هستیم.

چه باید کرد؟

آینده معمولاً معکوس مفروضات حال است. چشم اندازها و اعمال جاری را معکوس کنید تا بتوانید چشم اندازی از آنچه که می تواند باشد داشته باشید. مفروضات، واقعیتهای اجتماعی را می سازند. با تغییر مفروضات، واقعیتهای مختلفی را ایجاد کنید. مفروضات متفاوت، نتایجی متفاوت خواهد داشت. اگر شما این نتایج را دوست دارید، باید مفروضات جدید را بپذیرید. اگر فرض معکوس شده، هزینه را کاهش می دهد یا کیفیت را افزایش می دهد و دسترسی را بهبود می دهد، با آن پیش بروید. ولی اگر نتیجه ای برعکس این ایجاد می کند، آن را دور بیاندازید. معمولاً کار کردن با این تکنیک برای یک گروه، بسیار سرگرم کننده است. نتیجه این تمرین، تبادلات بسیار زیاد احتمالات ناشی از این معکوسهاست.


مترجم : غ.س

منبع

http://www.qualityoflife.org/innovation/assumption.cfm

نکته 185 : پانزده پیشنهاد برای تولید ایده


تولید ایده : یک هنر تجسمی

به نظر می رسد که ایده ها در بدترین موقع ممکن سراغ ما می آیند و وقتی که ما نیاز به ایده داریم، آنها سراغ ما نمی آیند. غالب اوقات آنها اصلاً نمی آیند. هیچ احساسی بدتر از این نیست که به یک ایده نیاز داشته باشید و حتی یک ایده هم نداشته باشید.

با این وجود تکنیک هایی را می توان به کار برد تا بتوان اطمینان حاصل کرد که در بهترین جایگاه ممکن برای دریافت ایده ای بزرگ هستیم. در اینجا پانزده روش آورده شده که شما را مطمئن می کند که در زمان نیاز، برای دریافت آن ایده بزرگ آماده هستید.


یک. شروع به تمیز کردن نواحی اطراف خود کنید

تمیز کردن به شما در چند سطح کمک می کند. برای تازه کارها، تمیز کردن شانسی است که آنها را از فضای کاری اطراف (مثل کامپیوتر) دور می کند و این حرکت باعث پمپاژ خون در بدنتان می شود. از لحاظ روان شناسی، مزیت دیگر تمیز کردن از بین بردن درهم ریختگی است که اثری بسیاری بر تمرکز و ناخودآگاه ما دارد.

تمیز کاری یکی از روشهای بسیار محبوب من، برای خروج از باتلاق خلاقیتی است. در لحظه ای که شروع به مضطرب شدن می کنم، میز، اتاق نشمین یا آشپزخانه را تمیز می کنم و بعد از آنکه تمام شد، دریاچه ای از ایده خواهم داشت.

دو. یک ضرب الاجل تحمیل کنید

ممکن است کسی فکر کند که اجبار ضرب الاجل برای حصول سریع ایده، بد باشد و اصولاً من هم موافقم. اما ضرب الاجلها، می توانند کار مهمی انجام دهند: آنها شما را مجبور به تمرکز بر یک هدف می کنند. با ضرب الاجلها ما می دانیم که نیاز است چه چیزی اتفاق بیافتد و چقدر طول می کشد که آن را انجام دهیم. آنها به ما چشم انداز و میدان دید می دهند.


سه. از یک رسانه متفاوت استفاده کنید

گاهی اوقات تغییر ابزار و رسانه هایی که برای کار کردن با ایده از آنها استفاده می کنید، واقعاً تغییر ایجاد می کند. اگر نقاش هستید، سعی کنید به جای آبرنگ از زغال یا مداد استفاده کنید. اگر عموماً برای تولید ایده از کامپیوتر استفاده می کنید، سعی کنید که آن را به کاغذ و خودکار تغییر دهید. اگرچند که ممکن است به نظر تغییر بی اهمیتی باشد، اما یک تغییر کوچک می تواند اثر بسیاری بر خلاقیت شما داشته باشد. تغییر دادن یک رسانه متفاوت، می تواند بسیار رهایی بخش باشد.

چهار. مسئله را به وضوح تعریف کنید

بعضی اوقات در هنگام تلاشمان برای فکر بر ایده ها چنان گم می شویم که به قدر کافی بر هدفمان متمرکز نمی شویم. صرفاً ایده تولید می کنیم که ایده تولید کرده باشیم. باور کنید وقتی به این نکته دست یافتید، بهترین کار این است که متوقف شوید . به نقطه اول باز گردید و دوباره شروع کنید. ما مجبوریم که مطمئن شویم مسئله ای که در حال حل آن هستیم، تنها چیزی است که می خواهیم آن را حل کنیم.

پنج. خود را با وسایل احاطه کنید

بعضی اوقات خیلی خوب است که شروع کنید به جمع کردن چیزهایی که به آن نیاز خواهید داشت. اگر چیز دیگری جواب نمی دهد، مطمئن شوید که همه مواردی که نیاز دارید را در دسترس دارید. شروع کنید به جمع کردن موارد مرجع، کتابها، مواد تحقیق و هر چیزی که ممکن است نیاز شود. گاهی ممکن است که نگاه به این منابع برای گرفتن یک ایده کافی باشد.

اگر جمع کردن وسایل برای شما الهامی به ارمغان نیاورد، حداقل وقتی ایده ای جرقه خورد، برای خلق کردن آماده اید.


شش. تنفس خود را ریلکس کنید، اعصابتان را آرام کنید

آه! چه کسی هست که احساس بلاتکلیفی عذاب آور را تجربه نکرده باشد؟ گلو خشک می شود، ذهن آشفته می گردد و قطرات عرق بر پیشانی و قسمتهای مختلف بدن شروع به شکل گیری می کند... اصلاً جالب نیست. فقط این نیست، بلکه استرس باعث عدم ظهور ایده ها می شود. سعی کنید که از تکنیکهای تنفسی استفاده کنید تا در ریلکسیشن و پایین آوردن ضربان قلب و آرامش اعصابتان کمکتان کند. برای تولید ایده های بزرگ، نیاز به ذهنی واضح و آرام است.

تنفس کنترل شده، از لحاظ روان شناسی به شما کمک می کند زیرا حداقل فایده ای که دارد این است که به ما توانایی کنترل می دهد. ممکن است که قادر به کنترل این واقعیت که داریم ناموفق عمل می کنیم نباشیم، اما ما می توانیم با کنترل مواردی مثل تنفسمان، اعتماد به نفس خود را پرورش دهیم.

هفت. یک نقشه ذهنی درست کنید

نرم افزاز ذهن نگاری MindMeister

نقشه های ذهنی راهی بسیار خوبی برای آغاز جایگذاری و سازمان دهی آنچه که می دانید است. بعضی اوقات، سازماندهی افکارمان می تواند به طور باورنکردنی در تولید ایده موثر باشد. با ایجاد یک نقشه ذهنی، می توانید دانسته های خود و آنچه را که نیاز به دانستنش دارید اداره کنید.

هشت. از دوستی بپرسید

اگر ضرب الاجل شما در حال به پایان رسیدن است و هنوز الهامی ندارید، از دوستی پیشنهاد بخواهید. هر دوستی که باشد فرق نمی کند. مهم نیست اگر آنها جزئیات آنچه را که بر آن کار می کنید ندانند. توضیح یک مسئله به یک دوست، در پردازش مسئله به شما کمک می کند.

تقریباً هر ایده ای که دارم، به کمک دوست نزدیکی ایجاد شده است. درخواست کمک از دوستان، اشکالی ندارد و چه باور کنید و چه نه، دوستان علاقه مند هستند که در عوض به شما کمک کنند.

نه. با چشمان کاملاً بسته بیاندیشید

گاهی اوقات بستن چشمها و کنار زدن همه مزاحمتهای تصویری، بسیار یاری بخش است. این یک مفهوم ساده است که با تصویرسازی اینکه چگونه چیزی قرار است جواب دهد و یا چگونه به نظر برسد، در کار واقعاً، تفاوتی ایجاد می شود.

ده. با آن بخوابید

بگذارید یک پله از مورد شماره نه بالاتر برویم و چرت کوتاهی بزنیم. ذهن نیاز به تازه شدن دارد و اگر بتوانید بیست دقیقه را در یک چرت قدرتی بگذرانید، تازه خواهید شد و برای روبرو شدن با ضرب الاجل آماده می شوید. بعضی اوقات وقتی مغزتان در حال آتش گرفتن است، صرف کردن بیست دقیقه برای چرت زدن می تواند خیلی مفید باشد. دادن شانس استراحت به مغزتان می تواند شما را در موقعیت بهتری برای طوفان ذهنی و تولید ایده های بعدی قرار دهد.

یازده. از استفاده کردن از گوگل اجتناب نکنید

هنوز در شگفتم که در پیدا کردن راه حلها، چقدر "تصحیح کننده" وجود دارد. این یک تذکر است: زیر این آسمان، هیچ چیز جدیدی وجود ندارد. ایده ها معمولاً از دیگر ایده ها اتخاذ شده اند. ایده ها از همدیگر ساخته شده اند. احتمالاً قبل از شما کسی، بیشترِ بار سنگین شما را در ایجاد نمونه اولیه برداشته است. کاملاً کار درستی است که از کار آنها به عنوان الهام استفاده کنید. فقط دزدی نکنید. دزدی هیچ نتیجه خوبی نخواهد داشت.

دوازده. از سوال کردن نترسید

وقتی که منفرداً برای مشتریان کار می کنم، به نظر می رسد که خیلی زیاد سوال می کنم. اما اگر سوال نمی کردم، احتمالاً نمی توانستم به جوابهایی که آنها نیاز دارند برسم. درک کامل مسئله یا وظیفه، به شما کمک می کند که دید بهتری از این داشته باشید که راه حل چگونه باید به نظر برسد.

و درباره رئیس (یا مشتری) خود نگران نباشید. آنها شما را تحسین خواهند کرد که تمام سعی تان را می کنید که کارِ در دست را درک کنید. (فقط سوالهایی را نپرسید که قبل از این هشت بار به شما جوابش را گفته اند.)


سیزده. کمی آهنگ گوش کنید

موزیک می تواند اثر مهمی بر خلاقیت و حل مسئله داشته باشد. مطالعات نشان داده که موزیک بخشهایی از مغز را که با استدلال فضایی ارتباط دارد تحریک می کند، که برای حل مسئله خیلی خوب است. من موزیک بدون کلام مانند کلاسیک یا جاز را موثرتر یافته ام زیرا مزاحمتی برای کاری که انجام می دهم ایجاد نمی کند.

چهارده. ورزش

ورزش، راه بسیار خوبی برای طوفان ذهنی است. همانند تمیزکاری، ورزش نیز باعث پمپ خون در بدن (و خصوصاً مغز) می شود و به شما اجازه می دهد که در محیطی متفاوت بر مسئله کار کنید. این ورزش، می تواند راه رفتن، کشیدن بدن، یوگا، دویدن، دوچرخه سواری یا هر چیز دیگری باشد که بدن شما را حرکت می دهد.

من ترجیح می دهم که وقتی واقعاً نیاز به ایده ای دارم بدوم. زمانی که دویدنم تمام می شود، خودم را به راه حل نزدیکتر احساس می کنم تا زمانی که بجای آن از صفحه کامپیوتر شروع به کار می کنم.

پانزده. کار سخت نه الهام

اگر چند که ممکن است این راه خیلی جالب نباشد، اما بعضی اوقات مجبور کردن خودتان به کار کردن بر روی یک راه حل، بهترین روتین است. توماس ادیسون گفته است: "نبوغ یک درصد الهام و نود و نه درصد کار سخت است." بعضی اوقات مجبوریم که بر روی پنجه هایمان خم شویم و بر روی یک راه حل کار کنیم و با کمی عرق ریختن، به ایده ای برسیم.

این اتفاقی است که همیشه برای نویسندگان رخ می دهد. خیلی وقتها، نوشتن، فرآیندی برای تولید کلمات و نوشته ها به شیوه روتین و یکنواخت است. در نهایت، کار سخت به الهام منتهی می شود.


مترجم : غ.س

منبع

نکته 184: ده تمرین برای بهبود توجه و تمرکز

می توانید عملاً قدرت فوق العاده تمرکز را دریابید؛ وقتی که واقعاً مصمم هستید و خالصانه سعی در پیشرفت درستان یا قبول شدن در امتحانی را دارید یا وقتی که در حال انجام دادن یکی از بازی های مورد علاقه خود هستید، قدرت تمرکز در اختیار شماست. این نوع تمرکز، در اثر نیاز و یا خواسته ای از شما افزایش می یابد. با افزایش اصولی و سیستماتیک تمرکز، می توانید آن را به تسلط خود درآورده و از توانا بودن در بکارگیری آسان مهارت تمرکز بدون هیچ تقلایی، اطمینان حاصل کنید. تمرکز عالی و واقعی در طی یک پروسه کند و حلزونی از طریق کارهای روزمره و فقط با انجام تمامی تمرینهای آن، پرورش پیدا می کند. برای حصول چنین تمرکزی، باید از روشی منطقی و عملی استفاده کرد.

وقتی شروع به یادگیری تمرکز می کنید، باید مکان مناسبی را بیابید که بتوانید در آنجا تنها باشید و مزاحمتی برایتان ایجاد نشود. اگرمی توانید چهار زانو روی زمین یا روی صندلی بنشینید. طوری بنشینید که ستون فقراتتان صاف باشد. چند نفس عمیق و آرام بکشید و بدن خود را ریلکس و شل کنید. در ذهن خود همه ماهیچه ها و همه بخشهای بدن را مرور کرده و آرام کنید.

تمرینهای زیر در بهبودی مهارت تمرکز، به شما کمک می کند:

تمرین اول:

طرحی را در ذهن خود روشن و واضح کنید و ببینید که چقدر می توانید ذهن خود را بر آن متمرکز نگاه دارید. خوب است که در ابتدای کار ساعتی داشته باشید و زمان را پیگیری کنید.

فرض کنید که می خواهید سلامتی را به عنوان یکی از بهترین نعمتهای این دنیا به تصور در آورید. اجازه ندهید که هیچ طرح دیگری به ذهنتان سرک بشکد. اگر در لحظه ای، طرح دیگری مزاحمت ایجاد کرد، آن را از ذهن خود دور کنید. عادت کنید که بر این طرح به مدت ده دقیقه در روز تمرکز کنید. آنقدر تمرین کنید تا بتوانید در هنگام تمرکز، فکر چیزهای دیگر را از ذهن حذف کنید. ممکن است نیاز داشته باشید که این تمرین را مرتباً در ده روز یا بیشتر اجرا کنید تا بتوانید مهارتهای تمرکزی را کم کم ملکه ذهن خود کنید.

تمرین دوم

کتابی را بر دارید و کلمات هر پاراگراف را بشمارید. برای بار دوم کلمات را بشمارید تا مطمئن شوید که تعداد آن را درست شمرده اید. اول با شمردن کلمات یک پاراگراف شروع کنید و وقتی که آسان تر شد، همه کلمات صفحه را بشمارید. این کار را بطور همزمان بصورت ذهنی و فقط با چشمانتان انجام دهید.

جسم ساده ای مانند قاشق، چنگال و یا لیوانی را بر دارید. به آن تمرکز کنید و شی را از هر طرف بدون بیان توصیفی از آن، نگاه کنید؛ یعنی هیچ کلمه ای در ذهنتان نباشد. فقط به شی بدون فکر کردن به کلمات نگاه کنید.

تمرین سوم

یک نقشه هندسی کوچک بکشید که سایزی حدود سه اینچ (7.6 سانتی متر) داشته باشد و به شکل یک مثلث، مربع یا دایره باشد. آن را با هر رنگی که دوست دارید بکشید و بر آن تمرکز کنید. فقط به نقشه نگاه کنید. هیچ کلمه ای را در ذهن نیاورید، انگار فقط نقشه وجود دارد. نقشه روبروی خود را نگاه کنید و سعی کنید که چشمانتان را خسته نکنید.

تمرین چهارم:

به درون خود تمرکز کنید. دراز بکشید و مصرانه ماهیچه های خود را شل کنید. به ضربان قلب خود تمرکز کنید. به چیز دیگری توجه نکنید. تصور کنید که این عضو فوق العاده بدن شما چگونه خون را به دیگر بخشهای بدنتان پمپاژ می کند. سعی کنید بطور واقعی تجسم کنید که خون چگونه مخزن فوق العاده خود را ترک کرده وبه داخل جریانی که مستقیماً به سوی انگشتهای پای شما پایین می رود، جاری می شود. باز هم جاری شدن خون را از بازوها به نوک انگشتان خود تصور کنید. بعد از کمی تمرین، می توانید واقعاً بوسیله فکر خود، عبور خون را احساس کنید.

تمرین پنجم:

تمرکز خود را مشاهده کنید. بر روی صندلی بنشینید و ساعتی را که ثانیه شمار دارد، بر روی میز قرار دهید. در حین اینکه ثانیه شمار نزدیک می شود، آن را با چشمان خود دنبال کنید. این کار را حدود پنج دقیقه انجام دهید و به هیچ چیز جز ثانیه شمار ساعت فکر نکنید؛ اگر بتوانید هر فکر یا طرح دیگری را که در جریان آگاهی شما قرار می گیرد تابع این تصور کنید، می تواند تمرین بسیار خوبی برای زمانهایی باشد که فقط چند دقیقه برای سپری کردن دارید. انجام این کار خصوصاً با عقربه ثانیه شمار، دشوار است اما با افزایش قدرت خواستن که برای موفقیت در این کار لازم است، به ارزش آن دست می یابید. سعی کنید که تا جایی که می توانید در طی این تمرینها آرام بمانید.

تمرین ششم:

چشمهای خود را ببندید و رقم یک را در جلوی خود تصور کنید و وقتی که توانستید آن را واضحاً ببینید، در ذهن خود بگویید "یک". اجازه دهید که یک ناپدید شود و شروع به تصویرسازی رقم دو کرده و وقتی آن را دیدید، در ذهن خود بلند بگویید "دو". اگر می توانید، این پروسه را تا عدد صد ادامه دهید.

تمرین هفتم:

یک شی مانند یک شیرینی نیمه خورده شده ، سکه یا خودکاری را در روشنی نگه دارید و سعی کنید که هر یک از ماهیچه های بدن خود را شل کرده و بر جسم تمرکز کنید. سعی کنید که به شکل، رنگ و جنس آن فکر کنید و فرم آن را بخاطر بسپارید. سپس چشمان خود را ببندید و سعی کنید که آن را در ذهن خود تصویرسازی کنید. اگر نتوانستید، چشمانتان را دوباره باز کنید و از اول شروع کنید.

تمرین هشتم:

هر صبح وقتی که تلاش می کنید خواب خود را بخاطر بیاورید، گزارشی از خواب خود بنویسید و در شب، قبل از اینکه بخواب بروید، روزی که بر شما گذاشته را ارزیابی کنید. این تمرین در بخاطر آوردن و وضوح رویاهایتان به شما کمک می کند.

تمرین نهم:

نقطه ای را بر روی دیوار اتخاب کنید و به آن نگاه کنید، البته خیلی روی آن متمرکز نشوید. همه افکار را از ذهنتان پاک کنید و با تمام تلاش خود بر تنفستان تمرکز کنید. تا جایی که می توانید ادامه دهید.

تمرین دهم:

در هنگام مطالعه، کسی فکر نمی کند که بتواند در آن لحظه افکارش را بر موضوع متمرکز کند. هر کسی باید خود را طوری آموزش دهد که بتواند واضحانه تصور کند. یک تمرین استثنایی برای این منظور، این است که موضوعی را در روزنامه خوانده و ببینید که تا چند کلمه می توانید ادامه دهید. خواندن موضوعی در روزنامه به منظور گرفتن مطلب اساسی، نیازمند به تمرکز مرزی است. اگر توانایی نوشتن آنچه را که خوانده اید ندارید، می توانید بفهمید که تمرکزتان ضعیف است. اگر مایل باشید می توانید بجای اینکه آن را بنویسید، سعی کنید آن را بصورت ذهنی حفظ کنید. به اتاق بروید و اگر در حال صحبت با کسی بوده اید، صحبت خود را قطع کنید. شما خود خواهید توانست که از تمرینهای با ارزشی مانند این تمرینها، در توسعه تمرکز و پرورش قدرت تصور استفاده کنید.

نتایج پرورش تمرکز:

تسلط بر افکار

آرامش فکر

اعتماد به نفس

قدرت درونی

قدرت خواستن

مهارت متمرکز کردن فکر

حافظه بهتر

مهارت انتخاب تصمیمات و ادامه دادن آنها

عملکرد بهتر در زندگی روزانه، چه در خانه و چه در کار

مهارت در مطالعه کردن و درک بی درنگ

جلوگیری از متوقف شدن با افکار وطرحهای گذرا از ذهن

رهایی از افکار غیرضروری و آزاردهنده

توانایی اینکه هر وقت مایلید بتوانید چیزی را که می خواهید تصور کنید

شادی درونی

کمک به پیشرفت توانایی های ذهنی

تصویرسازی و تخیل هدایت یافته ی خلاقانه تر، موثرتر و قدرتمندتر

تعمق صحیح

روشن بینی معنوی

تمام تلاش خود را بر تمرینها بگذارید. چیز دیگری را در نظر نگیرید. سعی کنید که به خواب نروید یا موضوعهای دیگری را تصور نکنید و در ذهن به تصویر نکشید. در لحظه ای که می بینید که عملاً به اندیشیدن درباره چیز دیگری مشغول شده اید، تمرین را متوقف کرده و از اول شروع کنید. وقتی در انجام آن ماهر شدید، زمان را بیشتر کنید و در صورت امکان، بخش دیگری را در روز به آن اختصاص دهید. در ابتدای کار خیلی تلاش نکنید. ممکن است که فکر کنید تمرینها خیلی آسان و ساده است و سعی کنید که همه آنها را یک باره انجام دهید. اما بهتر است که با سرعت حلزونی شروع به کار کنید، از مغزتان زیاد کار نکشید و به آن فشار نیاورید. سعی کنید که قبل از شروع تمرین بعدی، تمرین قبلی را کامل اجرا کنید.

اگر این تمرینها به نظرتان خیلی سخت می رسد، یا افکار برای شما مزاحمت ایجاد می کند و باعث می شود که به چیزهای دیگری فکر کنید نگران نشوید. هر کسی در طی راه با سختی ها مواجه می شود. کسانی موفق می شوند که ادامه می دهند و هرگز تسلیم نمی شوند. اگر علیرغم سختی ها و پریشانی ها سماجت بخرج دهید، تاج موفقیت بر سر تلاشهای شما قرار خواهد گرفت.


مترجم : غ.س

منبع

http://www.egodevelopment.com/10-exercises-for-better-focus-and-concentration/

نکته 183 : با گفتن مسائل خود با صدای بلند، به سادگی آنها را حل کنید

چند بار برای شما اتفاق افتاده که در حال توضیح مشکلی برای دوستتان و قبل از اینکه او حتی یک کلمه درباره آن بگوید، خودتان راه حل را پیدا کرده اید؟ توضیح مناسب یک مسئله با صدای بلند می تواند به خودی خود برای حل یک مسئله کافی باشد.

چگونه این استرتژی ساده و فریبکارانه، به این خوبی جواب می دهد؟ چگونه می توانیم آن را به تسلط خود درآوریم و آن را به تکنیک حل مسئله تبدیل کرده و هروقت که می خواهیم از آن استفاده کنیم؟

جادوی پنهان در توضیح مسئله با صدای بلند

بیان مشکلات خود با صدای بلند نسبت به آهسته اندیشیدن در مورد آن، چند مزیت دارد:


یک. واضح سازی افکار شما

برای اینکه بتوانید یک مسئله را به شکل قابل ارتباطی دربیاورید مجبورید که آن را واضح و با عبارات عینی بیان کنید. برای اینکه بتوانید به وضوح، پیام خود را بیان کنید مجبور می شوید که همه اطلاعاتی را که دارید از لحاظ ذهنی مرتب کنید. به علاوه، با وضوح بخشیدن به مسئله خود، آن را از نویزها و پارازیتهای روانی مثل اضطراب و وحشت از ناتوانی در حل آن، رها می کنید.

بیان مسئله در قالب کلمات، به طرز فوق العاده ای به شما کمک می کند که آن را درک کنید: زبان آنطور که بسیاری معتقدند، تنها وسیله ای برای ارتباط نیست بلکه ابزاری برای فکر است (برای اطلاعات بیشتر در این مورد، مقاله "سه دلیل اصلی برای اینکه واژگان خود را توسعه دهید" را مشاهده کنید).


دو. آشکاری مفروضات پنهان

توضیح مشکلتان برای شخص دیگر خصوصاً زمانی موثر است که شما فرض کردید که شخص دیگر دانشی درباره آن ندارد. یک روش تقریبی خوب، خصوصاً برای حل تکنیکی مسائل، این است که تظاهر کنید که مشکل خود را به مادربزرگتان توضیح می دهید.

با فرض اینکه شخص کلاً از موضوع دانشی ندارد، تمرکز خود را در توضیح آنچه که می دانید می گذارید. با وضوح بخشیدن به دانش و مفروضات خود، معمولاً به داده های مختلف و نادیده گرفته شده دست می یابید و همچنین به یک خیابان جدیدی از اندیشه راه می یابید.


سه. بکار گرفتن بخشهای مختلف مغز

گفتن مسئله با صدای بلند، ناحیه های بیشتری از مغز را بکار می گیرد تا اینکه فقط درباره آن فکر کنید. به همین دلیل از تظاهر کردن به اینکه برای کسی مسئله را توضیح می دهید _به صورت ذهنی_ کمتر استفاده می شود. فیلسوف شناختی، دانیل دِنِت، می گوید:

" ... آگاهی به عنوان راهی برای درونی کردن صحبت با دیگری، توسعه پیدا کرده. صحبت کردن، بخشهایی را از مغز که در حرکت دادن دیافراگم، زبان، لبها، اعصاب صوتی و غیره دخیل است راه اندازی می کند. شنیدن کلمات، بخشهایی از مغز را فعال می کند که به گوشها مرتبط است. بلند صحبت کردن می تواند استراتژی بدی برای بقا باشد، خصوصاً زمانی که درباره همسر رئیس می اندیشید، بنابراین ما آگاهی را به صورت یک مونولوگ درونی توسعه داده ایم. درست است که این جواب می دهد اما همه ناحیه های مغز را مثل زمانیکه کلمات خود را می گوییم و می شنویم تمرین نمی دهد...") (منبع: WikiWikiWeb )


ارتباط با اردک پلاستیکی

اگر برای حل مسئله کافی است که آن را توضیح دهید، پس چه نیازی به کسی است که به آن گوش دهد؟

نیاز به کسی ندارید. دفعه بعدی که در مسئله ای گیر کردید، چرا تلاش نکنید که مسئله خود را به یک شی بی جان مثل یک اردک پلاستیکی توضیح دهید؟

می دانم که پدر و مادرتان به شما درباره کسانی که با اشیا صحبت می کنند هشدار داده اند، اما حقیقت این است که این کار جواب می دهد. گفتن مشکلات به یک اردک پلاستیکی به موثری گفتن آن به یک انسان است (البته اگر موثرتر هم نباشد). گوشت، پر یا پلاستیک، فرقی نمی کند که شنونده شما از چه ساخته شده است، اصولی که این تکنیک را موثر ساخته، در هر صورت عمل می کند.

اگر دانستن این نکته باعث کاهش مقاومت و احساس عجیب و غریب بودن این ایده می شود باید بدانید که این ایده درصنعت توسعه نرم افزار، ایده نسبتاً معروفی است. حتی یک اصطلاح هم برای آن اختراع شده: "rubber ducking= ارتباط با اردک پلاستیکی" ( این ایده با کتاب "برنامه نویس عملگرا" معروف شده که مطالعه آن برای توسعه دهندگان نرم افزار ضروری است).

"آیا می گویی که باید مردم واقعی را کنار بگذارم و با اردکهای پلاستیکی صحبت کنم؟"

خوب، کنارگذاری که نه، اما نظرتان چیست که همیشه اول با اردک پلاستیکی تان مشورت کنید؟ قصد ندارم که انسان را ناچیز بشمارم اما اردکهای پلاستیکی حقیقتاً مزیتهایی دارند:

اردکهای پلاستیک هیچوقت جریان اندیشه شما را قطع نمی کنند.

لازم نیست که نگران باشید که با مشکلاتتان باعث مزاحمت اردکهای پلاستیکی می شوید.

اردکهای پلاستیکی با دیگر اردکها درباره مسائل خصوصی شما غیبت نمی کنند.

اردک پلاستیکی مورد اعتماد شما، هیچوقت سرش شلوغ نیست و همیشه منتظر سوالهای شماست.

اردک پلاستیک را امتحان کنید. وقتی که از حس عجیب صحبت کردن با یک شی گذشتید، مطمئناً از احساس راحتی و استقلالی که برایتان می آورد لذت خواهید برد؛ نیازی به اشاره این نکته نیست که این باعث صرفه جویی در زمان شما و دیگران نیز می شود.

در مواردی که اردک پلاستیکی مسئله شما را حل نمی کند، پیشروی کنید و مسئله خود را به دوست دیگری بگویید. به این طریق مسئله شما تعریف شده تر و واضحتر است و بسیار شانس بیشتری خواهد بود که دوستی بتواند در حل آن کمک کند.


ارتباط ساکت با اردک پلاستیک

همیشه باید ارتباط با اردک پلاستیکی را بلند انجام دهید اما مواردی است که نمی توانید با صدای بلند این کار را انجام دهید و نمی توانید عجیب بودن این عمل را از لحاظ اجتماعی نادیده بگیرید ("من را ببخشید دارم با اردک پلاستیکی ام صحبت می کنم...."). نگران نباشید، می توانید ارتباط با اردک پلاستیکی را به صورت نوشتنی انجام دهید. مطمئناً مزیتهای به صورت کلامی در آوردن را ندارد اما با این حال تکنیک بازهم به خوبی جواب می دهد.

یک راه خوب برای این کار، این است که یک ایمیل درباره مشکلتان بنویسید و در آن مسئله را توضیح دهید. تظاهر کنید که تصمیم دارید این ایمیل را به باهوش ترین و پر مشغله ترین آدم دنیا بنویسید. مسئله و راه حلهایی را که تا به حال امتحان کرده اید و جواب نگرفته است مفصلاً توضیح دهید. همه مفروضات خود را لیست کرده و مطمئن شوید که همه اطلاعات مربوطه را دربر بگیرد. سعی کنید کامل و عینی باشد.

وقتی که نوشتن پیام را به پایان رساندید، احتمالاً ایده های بسیاری دارید که می توانید امتحان کنید. اگر نه، یک فروم تخصصی پیدا کرده و آن را همانطوری که هست ارسال کنید: بصورت یک پیام کاملاً ماهرانه، مطمئنم که خدایان اینترنتی به شما کمک خواهند کرد.


اردک پلاستیک خود را تهیه کنید

آماده ارتباط با اردک پلاستیکی هستید؟ همانطور که می توانید تصور کنید، احتیاجی نیست که کار چندانی انجام دهید بجز اینکه برای خود یک اردک پلاستیکی بگیرید. نیازی نیست که حتماً یک اردک پلاستیکی واقعی باشد، می تواند هر شی بی جانی باشد. اما اگر شی ای را انتخاب کنید که واقعاً دوستش دارید نتیجه خوبی می گیرید، جدایی از اینها یک رابطه دراز مدت خواهید داشت.


چند پیشنهاد:

اردک پلاستیک واقعی: این تکنیک به همین علت، تکنیک "ارتباط با اردک پلاستیکی" نامیده شده است. در ضمن، چگونه می توان از آن نگاه زرد اجتناب کرد؟

شخصیتهای شش دیلبرت: شخصیت محبوب خود را بکار ببرید و یا از همه آنها با هم استفاده کنید(خصوصاً این روش با تکنیک کلاه های فکری دی بونو که در مقاله های آینده درباره آن صحبت می شود، به خوبی جواب می دهد).

عکسهای مقوایی ایستاده تمام بدن: حداقل یک توسعه دهنده نرم افزار را دیدم که از این روش استفاده می کند. فکر نمی کنم بیشتر از این روش بتوان به هسته اصلی هدفمان برسیم، مگر اینکه ترجیح بدهید که همکاری داشته باشید که قابل باد کردن باشد، البته من این را پیشنهاد نمی کنم.

کسی که مسائل من را حل می کند و کنار مونیتر من نشسته و با حس مسئولیت به من خدمت می کند، اژدها باب است. تغییر سر آن به جهتی که مستقیماً به چشمهای من نگاه کند، بدون شک اثری جذاب دارد، خصوصاً برای کسانی که مثل من شیفته خیالهای بصری هستند.


مترجم : غ.س

منبع

http://litemind.com/solve-your-problems-simply-by-saying-them-out-loud/

نکته 182: راهنمای ضروری برای ساخت تصمیم‌گیری مؤثر


تصمیمات زندگی‌ ما را شکل میدهند. "آیا باید تغییر شغل دهم؟" "کجا زندگی‌ کنم؟" "پس اندازم را در کجا سرمایه گذاری کنم؟" تصمیم‌گیری یک مهارت اساسی‌ در زندگی‌ است، و ما یاد میگیریم که چگونه بهتر شویم. در اینجا من به صورت ساده‌ای یک رویکرد سیستماتیک به شما میاموزم که با استفاده از آن از امروز دست به انتخابهای دقیقتری بزنید



تصمیم‌گیری "پرو اکت

رویکرد "پرو اکت" بهترین مدل تصمیم‌گیری است که من تا بحال دیده‌ا‌م

http://www.amazon.com/exec/obidos/ASIN/0767908864/phaedrus0b

این روش کمک می‌کند که شما جنبه‌های محسوس و نامحسوس از وضعیت خود را با تمام واقعیت‌های مربوط مثل احساسات، عقاید، باورها و ... را روشنتر ببینید و مشاور خوبی‌ برای بهترین تصمیم‌گیری ممکن است. این مدل (پرو اکت) شامل پنج عامل کلیدی است

شرح مسئله - اهداف- جایگزین‌ها - عواقب و راه حل ها. این روش شامل بررسی جداگانه هر یک از این عوامل و استفاده از آنها برای روشن کردن و برنامه‌ریزی افکار شما است

شرح و تعریف مسائل

در پشت هر تصمیم یک مشکل نهفته است که شما سعی‌ در حل آن دارید. شرح و تفسیر مسئله در قالب بندی تصمیم‌گیری شما مؤثر است و کمک به چگونگی‌ ارزیابی و توجه به راه حلهای مختلف شما می‌کند. بطور موثری مشکل شما را بالاتر از هر چیز دیگری نشان میدهد و به همین صورت تمام تفکرات بعدی شما را در طول مدت تصمیم‌گیری تحت تاثیر قرار میدهد. به رغم اهمیت آن، بسیاری از ما از این مرحله فرار می‌کنیم و فکر می‌کنیم که شرح مشکلی‌ که درون ذهن ما است بسیار ساده است

مثال: دوست من علاقمند به کار خود در شرکتی که کار میکرد بود ولی‌ در عین حال از رئیس خود نیز متنفر بود. معضل او این بود که در شرکت بماند یا استعفا دهد؟ بجای انتخاب بین این دو گزینه، او در توصیف دوباره مشکل خود به این نتیجه رسید که چگونه شغل خود را حفظ کند ولی‌ از شر رئیس خود نیز خلاص شود. او سابقه کاری رئیس خود را برای شغلی‌ پر درامد تر به شرکتهای دیگر فرستاد. رئیس او شغل دیگری بدست آورد و دوست من شغل رئیس سابق خود را در شرکت تصاحب کرد

تعریف دوباره و هوشمند یک مشکل جلوگیری از تشدید افکار می‌کند. برای راحت تر کردن بیان مشکل خود، متن "راز شگفت انگیز حل مسائل انیشتین" شروع خوبی‌ است

http://litemind.com/problem-definition/

اهداف

پس از تعریف بهتر مشکل خود، حال زمان آن است که بروشنی بدانید‌ که بوسیله تصمیم خود در صدد بدست آوردن چه اهدافی هستید. این گام دیگری است که بسیاری از ما اشتباه درک می‌کنیم. ما فکر می‌کنیم که اهداف ما کاملا روشن هستند و از آنها براحتی میگذریم، مثل همان مرحله تعریف مشکل و اجازه میدهیم که بصورت غیر شفاف در ذهن ما باقی‌ بمانند

اهداف عناصری هستند که تصمیمات ما را راهبری میکنند. واضح شدن آنها درک مشکل ما را بهبود می‌بخشند و مجموعه‌ای از راه حلهای احتمالی‌ را مقدور میسازند و همچنین بشما در شرح مشکل خود برای دیگران کمک میکنند. بنابرین بصراحت و روشنی فهرستی از اهداف خود تهیه کنید. مثلا، چرا می‌خواهید شغل خود را تغییر دهید؟ آیا بخاطر رئیس شما است؟ یا وقت کمتری برای رفت و آمد خود می‌خواهید صرف کنید؟ دلایل را به روشنی بنویسید.

اگر شما اهداف خود را نمیابید، "جرنالینگ" روش خوبی‌ برای کمک به شما است

http://litemind.com/journal-to-the-self/

و برای دید مشکل از زوایای متفاوت، تکرار سوال "چرا" راه بسیار خوبی‌ است

http://litemind.com/boost-brainstorm-effectiveness-why-habit/

 

گزینه یابی

پس از شرح مشکل و وضوح اهداف وقت اینستکه گزینه ها را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید. اول باید گزینه هارا کشف و گسترش دهیم، نتیجه حاصل از جستجو برای گزینه‌های جدید میتواند بسیار خوب باشد پس برای فرار از این مرحله بهانه‌ای نمیماند. یک پند ساده برای تصمیم‌گیری وجود دارد که می‌گوید: آخرین انتخاب همیشه بهترین گزینه نیست. البته واضح است. اما یادآور اینست: قبل از اینکه وقت خود را صرف انتخاب بین گزینه‌های نامطلوب کنیم، زمان گذاشتن برای تولید گزینه‌های بیشتر چقدر مهم است

در واقع بمراتب راحتتر و سرگرم کننده تر است که تولید گزینه‌های بیشتری داشته باشیم تا اینکه خود را بین دو گزینه بی‌ارزش گیر بیندازیم. هرگز به اولین گزینه که به ذهن شما میاید اکتفا نکنید. به دو گزینه هم راضی‌ نشوید. برای گزینه‌های بیشتر وقت بگذارید. برای تولید گزینه‌های جدید هر هدفی‌ را مدّ نظر بگیرید و از خود بپرسید "چگونه؟" و "راه تحقق این هدف چیست؟" بیاد داشته باشید که بدنبال تعداد بیشتر گزینه باشید و به ارزیابی تعداد کم آنها قانع نباشید

عواقب

پس از دور ریختن گزینه‌های نامطلوب هر یک از گزینه‌های باقیمانده را، در صورت امکان بصورت نوشته، توصیف و دوباره تعریف کنید و عواقب انتخاب آنها را بررسی و آینده نگری کنید، اگر عواقب هر گزینه را بخوبی بررسی کنید، تصمیم شما آشکار خواهد شد

متأسفانه، گفتنش راحت است. پیش بینی‌ دقیق شرایط هر یک از عواقب دشوار است. آینده نگری چیزی است که ما انسانها در آن اصلا خوب نیستیم، بویژه وقتی‌ که بخواهیم آینده خودمان را پیش بینی‌ کنیم. بنابرین، فرایند انجام پیش بینی‌ عواقب و شرایط آینده را دست کم نگیرید. تا حد امکان واقع بین بمانید و از هر وسیله برای ترسیم آینده بخوبی استفاده کنید. با اشخاص با تجربه در این زمینه صحبت کنید و تا حد امکان از آنها اطلاعات جمع آوری کنید، همچنین، تنها به تصور یک انتخاب قناعت نکنید بلکه خود را در آینده آن انتخاب تصور کنید. چگونگی‌ احساس خود را از هر انتخاب ارزیابی کنید. آیا این همان چیزی است که می‌خواهید؟

راه حل‌ها و نتایج

اگر شما تا این مرحله هنوز راه حلی نیافتید شاید به این دلیل است که تصمیم‌گیری در این مورد واقعاً مشکل است همچنین بدین معنا است که اهداف متناقضی وجود دارند که در اینجا شما نیاز به راه حل‌های مشکلتری دارید. احتمالا همانگونه که انتظار داشتید این کار ساده‌ای نیست. انتخاب بین اهداف نامربوط مثل مقایسه کردن بین سیب و پرتغال است و بغیر از آن، بستگی به تعداد اهداف شما نیز دارد، احتمالا بیشتر شبیه به مقایسه سیب و پرتقال با شستن یک فیل با پودر لباسشویی است! بنابر این قبل از هر چیز دیگری زمان ان رسیده که اهداف خود را دوباره بررسی کنید. راهی‌ برای ساده کردن آنها بر اساس اطلاعات بیشتر بیابید.و اگر هنوز به راه حل مناسب نرسیدید به رویکرد سیستماتیک ارزیابی ذهن خود نیاز دارید. من تاکنون چندین روش مختلف را دیده‌ا‌م ولی‌ بهترین آنها "روش معاوضه زوجی" است که در کتاب "گزینه‌های هوشمند" آمده است.

http://www.amazon.com/exec/obidos/ASIN/0767908864/phaedrus0b

من این روش را دو بار تجربه کرده‌ام و آنرا بسیار جالب یافتم، که فراتر از محدوده این متن است. اما ایده اصلی‌ اینستکه عواقب را جفت و زوجی بررسی کنید و آنها را به تعداد کوچکتر و ساده تبدیل کنید

کلام نهایی‌

این فرایند بنظر می‌رسد که کار زیادی باشد در صورتی‌ که اگر شما چند بار اینکار را انجام دهید خواهید دید که با برداشتن چند گام و مرحله، نتیجه مطلوب را بدست خواهید آورد. ویژگی جالب این روش اینست که هر یک از پنج مرحله کمک به روشن شدن مراحل دیگر می‌کند. مثلا وقتی‌ که عواقب را بررسی می‌کنید به اهداف جدیدتری میرسید یا با نگاه کردن به راه حل‌ها احتمالا به تعریف دوباره مشکل خود میرسید و این بدن معناست که شما اغلب بین مراحل به جلو و عقب می‌روید. با خواندن کتاب "گزینه‌های هوشمند" شما به کشف عناصر بیشتری در تجزیه و تحلیل تصمیمات بسیار حاد نائل میشوید. بنابرین در انتها این کتاب را که مملو از مثالهای عملی‌ و بسیار ساده برای خواندن است و برای هر کس که علاقه‌مند به برداشتن گامهای پیشرفت در زندگی‌ خود است، توصیه می‌کنم. ارزش خواندن را دارد


ترجمه و برداشت: فرشاد سجادی


منبع

http://litemind.com/decision-making/