به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Friday, April 29, 2011

نکته 187 - زیاد فکر نکنید


چرا موقع امتحان دادن بیشتر مردم به ما میگویند به اولین جوابی که به مساله میدهید اطمینان کنید؟

چرا اسم بعضی از افرادی که الان سر زبان شماست موقع دوش گرفتن یا قبل خواب به یاد میاورید ؟

چرا بعضی از بهترین ایده ها ی خلاقانه موقع دوش گرفتن به سر ما میزند ؟

چرا بعضی از مردم توصیه میکنند، موقع جدول حل کردن اگر روی یک کلمه گیر کردید ان را برای مدتی کنار بگذارید ؟

و ، چرا بعد یک مدت کوتاه که دوباره شروع به حل کردن جدول میکنید کلمه به طور ناخودآگاه به ذهنتان میاید ؟

جواب تمام سوالات بالا این است که جواب موقعی به ذهن میاید که ما به آن فکر نکنیم و یا اینکه جلوی فکر کردن را بگیریم

سرخط کاملتر این موضوع باید اینطور باشد "جلوی فکر کردن را بگیرید و بفهمید" یا حتی بهتر : "با کلتون فکر نکنید با روحتون بفهمید" !ء

وقتی شما خدا را قسمتی از خود بدانید - قسمتی از روح خود ( چیزی که هندو ها به ان اتما میگویند ) - و شما بدونید که خدا دانشی نامحدود دارد - یا اگر اینطور ترجیح میدهید، دانش نامحدود متعلق به کائنات است - این دانش همینطور در وجود شما هم هست .در زمان هایی که در حال دوش گرفتن هستید یا قبل خواب یا حتی موقع رانندگی، شما با روح خود میفهمید . شما آگاهانه فکر نمیکنید و مغز شما از کار افتاده . استاد بزرگ یوگا آقای اسوامی شیواناندا به سادگی و عمیق به این مساله اشاره میکند به طوری که میگوید : بدون فکر کردن بفهمید

خوب چرا فکر کردن و فهمیدن اینقدر متفاوتند ؟

اول اینکه فکر کردن با مغز چیز بدی نیست. ما در زندگی روزانه به طور مداوم از مغزمان به عنوان تفکر تحلیلی، حفظ کردن نام افراد تاریخ ها ، به یاد آوردن مبلغ حقوق، حل مشکلات اساسی و اینکه مالیات ها رو پرداخت کنیم - اوووه ! - استفاده میکنیم . روح ما از طرف دیگر جواب هایی را به ما میدهد که ممکن است ما در مغز خود آن ها را حفظ نکرده باشیم . مهم نیست چقدر فکر کردیم که بتونیم نقاط روی کاغذ را به همدیگر وصل کنیم . روح راه حل را طوری به ما خواهد داد که ما حتی هرگز فکر آن را نمیتوانیم با مغزمان بکنیم. روح به ما ایده های خلاقانه خواهد داد چیزی که ما به آن میگوییم "بیرون جعبه فکر کردن" [یا تفکر خارج از چارچوب] . همیشه دری باز به سمت دانش نامحدود خدا وجود دارد که واقعا در وجود و روح ماست . روح به جای اشاره میکند که ما جواب را بگیریم در صورتی که مغز ما جلوی آن را با زیاد فکر کردن میگیرد

دوم اینکه شما باید بدونید که فهمیدن با روح یک لحظه و فکر کردن با مغز زمان بر است . تصور کنید مغز شما مثل یک رایانه عمل میکند که شما یک سوال میپرسید و آن شروع به پردازش میکند - یک سری تحلیل - و به شما پاسخ میدهد. مهم نیست چقدر این رایانه سریع باشد باید دانست همیشه زمانی بین پرسیدن سوال و جواب گرفتن سپری میشود . در این زمان تنها یک لحظه مهم است شاید کمتر از یک میلیونیوم ثانیه ناخودآگاه تخریب شده و آب گل آلود شده به اشکال مختلف مثل شک ، حدس دوم و غرور بروز میکند . بعضی از مردم از این فرایند تعبیر به فلج تحلیلی میکنند اما این تعابیر توضیح نمیدهند چرا این فرایند اتفاق میافت

روح ما همیشه اجازه دسترسی به دانش بینهایت کائنات را دارد. وقتی ما به عنوان یک نوزاد به دنیای فیزیکی برمیگردیم ، روح ما تمام آن اطلاعات را داراست و مغز ما به طور مجازی خالی است به جز اطلاعات غریزی برای بقا. در این حال میتوان توانایی های معنوی و شگفت آور کودک را حتی اگر خیلی بچه باشد را توضیح داد. اینجا فهم زیاد و تفکر کم حاکم است . مغز ما همچنان که ما رشد میکنیم شروع به جذب کردن اطلاعات میکند و از هر نوع دانش تجربه ارزش های جامعه و عقاید تعصب آمیز پر میشود. همچنان که مغز ما با این جور چیزها پر شد ناخودآگاه هم رشد میکند . به تدریج ناخودآگاه ما را به مرحله تفکر میبرد، اغلب تفکر مخرب و ما به جهاتی کشانده میشویم که نتوانیم به صدای روح خود گوش فرا دهیم

من الان بیشتر از ۲۰ سال است که برنامه نویس و طراح سیستم هستم و میدونم که بهترین طراحی ها و یا راه حل خیلی از مشکلات وقتی به ذهنم آمده که در حمام و زیر دوش بودم یا موقعی که سر کار ۱۵ دقیقه با یک توپ بازی میکردم

در بسیاری اوقات، خیلی از بزرگترین هنرمندان نقش قدرتمند فهمیدن را در جریان خلاقیت فهمیدند . به روش های مختلفی میتوان این موضوع را اسم گذاری کرد ، صدای درونی، گوش دادن به خدا ، دریافت وحی ، که در نهایت چکیده ی همه اینها همان گوش دادن/ فهمیدن روح است

وقتی با کالسکه سفر میکنم یا بعد صرف یک غذای ساده قدم میزنم یا شب هایی که نمیتونم بخوابم ؛ فرست مناسب است برای سرازیر شدن جریان بهترین ایده ها - وولفگنگ امادیوس موزارت .ء

گیتاریست بزرگ ، پات مارتینو ، یک بار در یکی از اجراهای موزیکش گفت : سعی کنید هر چیزی که میتونید رو یاد بگیرید و بعد فراموشش کنید . پات با این جمله میخواهد بگوید فکر کردن با مغزتان را متوقف کنید . بزرگترین بدیهیات یک لحظه، از روح شما نشات میگیرند

وقتی همه چیز جریان دارد وقتی واقعا مشکلی وجود ندارد و همه چیز حل شده است شما در واقع با روحتان میفهمید . کائنات جواب و راه حل ها را برای شما آماده کرده شما نمیتوانید به آنها دست بزنید جواب ها در جای خود هستند شما فقط آنها را میفهمید . وقتی شما این موضوع را با دقت شناسایی کنید میتوانید در هر قسمت از زندگیتان اجرا کنید . بیشتر و بیشتر اتفاق خواهد افتاد و شما بیشتر در موردش خواهید دونست. شاهد این خواهید بود که چطور اتفاق می افتد . هیچ ترسی نخواهید داشت چون میدونید تمام جواب ها در طرف دیگر شماست

در این تلاش های روحی خواستار چیزی باشد که قبلا هرگز انجام ندادید. شما با خطرات رشد میکنید و نگران اشتباهات ، نتیجه و یا اینکه بقیه چه فکری میکنند نباشید .

کاری که ما میخواهیم انجام بدیم اینکه ایده ی شناخت فکری را از حالت فکری به تجربی برگردونیم . گوش دادن به درون خود یا اعتقاد داشتن به اینکه شما همه چیز رو درون خود دارید برای اکثر مردم حالتی از ترس را القا خواهد کرد . ناخودآگاه ما و فکر کردن، شک و حدس دوم و غیره ... همه درون ما هستند . اما ما فهمیدیم نگاه به بیرون برای رسیدن به جواب ساده تر است

خوب اینجا یک تمرین کوچک ترتیب داده شده که راه درست را به شما نشان خواهد داد . این تمرین سعی داره به شما کمک کنه که وضیت راحتی در برابر دسترسی به دانش نامحدود کائنات داشته باشد . در طول زمان خودتون خواهید فهمید که همه چیز درون شماست . وقتی سوال یا مشکلی دارید، تصور کنید که سوال روی یک تکه کاغذ مربعی پوستی در حال نوشته شدن است .سوال را در ذهن خود مطرح کنید . ۴ گوشه کاغذ را ببینید که تا میشوند و به وسط میایند. در وسط مهرو موم شده و حالا تصور کنید که کاغذ مهرو موم شده را برای کائنات و جهان میفرستید مثل چیزی که در هوا شناور است. خوب کافیه حالا میتونید فراموشش کنید . بگذارید از ذهنتون دور بشه که اصلا در موردش فکر نکنید. اغلب خیلی سریع جواب به شکلی به سمت شما میاید . جواب ممکن است یک لحظه به ذهن خطور کند ، یا با شروع یک آهنگ بفهمیدش یا اینکه یک نفر چیزی بگه . دنبالش نگردید که بیاد ولی وقتی بیاد شما با خودتون میگید "اووه" . دنبال یک حدس دوم یا شک توش نباشید . باهاش برید و از کائنات و جهان تشکر کنید به قول معروف شکرگزار باشید . این مساله رو تمرین کنید هر چند بار زیاد ، شما به جایی میرسید که لازم نیست تصور کنید و مساله تو سرتون نقش خواهد بست و جواب را در خودتان خواهید یافت

در واقع شما نیازی به من یا به کس دیگری ندارید که به شما در انجام این روند کمک کند . استاد خودتان باشید. فقط بدونید که شما الان در حال انجامش هستید ، پس کمتر فکر کنید و بیشتر بفهمید


ترجمه : محسن دلسوز


منبع

http://www.articlesbase.com/religion-articles/stop-thinking-so-much-341888.html