به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Sunday, May 06, 2012

نکته 236: پل عشق، چگونگی ارتباط افکار و احساسات


 تا چه حد میتوانید احساسات خود را کنترل کنید؟ آیا تاکنون فکر کرده اید که چرا یک فرد میتواند در ملاءعام و بدون نشانه ای از فشار اعصاب صحبت کند، درحالی که دیگری تحت فشار مچاله میشود. یا چرا ورزشکاران نخبه میتوانند برای تصاحب مدال طلای المپیک بر اعصاب خود مسلط باشند، درحالی که دیگران نمیتوانند؟
بنظر میرسد که حتی با تجربه کافی هم برخی افراد با احساسات خود کنار آمدن را نمی آموزند. اصل این درون نگری از مطالعه روانشناسی بحث انگیزی در سال 1973 بنام "پل سست" سرچشمه گرفته: پل عشق. تحقیقات بدین وسیله انجام پذیرفت که خانم جذابی، برای پر کردن اوراق نظر سنجی از آقایان متعددی که بدلیل عصبی بودن برای این مطالعه انتخاب شده بودند، خواست که از روی یک پل پرنوسان و خطرناک قدیمی با نرده های بسیار پایینتر از دسترسی و فرسوده و بروی رودخانه ای پرخروش با ارتفاع 60 متر، عبور کنند. بعد از انجام نظرسنجی، این خانم شماره تلفنی به آقایان شرکت کننده داد که درصورت تمایل میتوانستند نتایج مطالعات را با جزییات بیشتر دنبال کنند. کمی بعد از این، خانم جذاب محقق دیگری در وسط پلی محکم و امن و بدون نوسان بروی یک جریان کوچک آب و با ارتفاع خیلی کم، همین آزمایش را انجام داد و باز هم شرکت کنندگان مرد شماره تلفن دریافت کردند
یکی از کلیدهای آزمون این بود: چند نفر از این آقایان شرکت کننده با خانمها تماس خواهند گرفت. با خانمی که در روی پل امن ایستاده بود، تنها 2 نفر از 16 شرکت کننده تماس گرفتند، اما با خانم اولی که روی پل مرتفع خطرناک ایستاده بود، 9 نفر از 18 شرکت کننده تماس حاصل کردند.  چه چیزی درمورد پل خطرناک باعث تماسهای بیشتر شد؟ ترس تبدیل به جاذبه شد
توضیح محققان این مطالعه این بود که چگونگی برچسبی که ما بر احساسات خود میزنیم، مهم است و نه فقط خود احساسات ما به تنهایی. در این آزمایش، آقایان روی پل خطرناک، استرس و دلهره بیشتری نسبت به آقایان روی پل امن داشتند و استدلال این است که آنها این احساس فیزیکی را برای خود به جاذبه تفسیر کردند، که باعث تماسهای تلفنی بعدی شد. بنابراین ترس تبدیل به جاذبه شد
این توضیح برای این درحال حاضر بحث انگیز است، چراکه باعث مطالعات بعدی شد که بندرت توانایی تفسیر مجدد تبدیل احساسات منفی مانند ترس به احساسات مثبت مانند جاذبه را داشتند. درواقع، برخی از مطالعات نشان دادند که در شرایط ویژه این حالت امکان پذیر است. درحال که ما میتوانیم تبدیل احساسات مثبت، به احساسات مثبت متفاوت دیگر و همینطور احساسات منفی را به احساسات منفی دیگر تفسیر کنیم. و مطمئنا احساسات فیزیکی خنثی میتوانند به هر دوصورت تفسیر و تبدیل شوند. به همین دلیل است که یک فنجان قهوه قوی و اثرگذارنده میتواند به شوق و شعف و یا آزردگی و تحریک منفی عصبی منجر شود، این بستگی به چگونگی ادامه روز شما دارد
برای یک مثال بیش از اندازه محرک؛ درمورد احساس فیزیکی سواری بر روی رولرکاستر چه فکر میکنید؟  تفاوت زیادی به اینکه به طرفمان حمله شود ندارد. عرق میکنید، زانوها سست و لرزان میشوند، تپش قلب تند میشود و دل و روده هایتان بهم میریزد. اما تجربه ای است که یکنفر برای بدست آوردن آن پول پرداخت میکند و دیگری از آن دوری میجوید. البته در هر تجربه ای تفاسیر و تعاریف کاملا متفاوتی وجود دارد
برگشت به بخش اصلی: سخنرانی که برای تفسیر مجدد اعصاب خود بعنوان یک هیجان پیش بینی شده و احتمال زیاد بهتر انجام دادن کار خود تلاش میکند و آنهایی که این نشانه ها را به فرار و پنهان شدن، تفسیر میکنند. و با استفاده از همین شیوه، ورزشکاری که با کارکرد روی اضطراب خود، تلاش میکند که آنرا به جریان بهتری در مسابقه خود و در مقابل ورزشکاری که اجازه میدهد اضطرابش بر او غلبه کند، بیندازد
احساسات ما، تنها در درون ما اتفاق نمیافتند و مانند حبابهای غیر قابل کنترل از عمق به بالا نمایند. این احساسات مانند افکار آگاهانه، بستگی به چگونگی تفسیر ما از آنها، اثرگذار بروی رفتار ما هستند. احساسات، متضاد با عقلانیت نیستند. آنها بخشی از عقلانیت و پاسخهای چگونگی تفکر ما هستند. درحالی که احتمالا تحقیقات دراینمورد ناقص هستند، ولی ایده های خلاق پشت این آزمایشات ناقص نیستند: چگونگی برچسب زدن و تفسیر احساسات ما، توانایی تغییرات اساسی از تجارب را بوجود میآورند

مترجم: فرشاد سجادی
منبع:
http://www.spring.org.uk/2012/04/what-the-love-bridge-tells-us-about-how-thoughts-and-emotions-interact.php   

  

Saturday, May 05, 2012

نکته 235: چگونه میتوان یک رهبر بزرگ شد؟


آیا میخواهید که دیگران را رهبری کنید؟ خوب، دراینمورد که چه چیزهایی باعث میشود که یک رهبر بزرگ ساخته شود، نوشته ها و گفته های بسیاری وجود دارند. اینهم مختصری از آنها
اینها عواملی هستند که از نظر روانشناسی، سازنده رهبران خوب هستند
یک- قاطعیت: رهبران خوب تصمیم گیریهای مکرر دارند و به آنها معتقد هستند. در هنگامی که عدم قاطعیت وجود دارد (یا وقتی که وجود ندارد)، رهبران خوب تصمیم میگیرند و مسئولیت آنرا میپذیرند
دو- صلاحیت: رهبران میباید منابعی را برای گروه خود تهیه کنند. در دوران ماقبل تاریخ، رهبران بهترین شکارچیان قبیله خود بودند. امروزه، صلاحیت داشتن به معنای داشتن استعداد نفوذ بروی دیگران است
سه- تمامیت و یکپارچگی: رهبران قابل اعتماد، توانایی افزایش کارکرد، رضایت و تعهد پیروان خود را دارند. احترام، محصول یکپارچگی است
چهار- چشم انداز: پیش بینی چشم انداز راه و مسیر، بسیار حیاتی است، این به افراد هدف و انگیزه مشترک برای استقامت اهدا میکند. بدون یک چشم انداز، پیروان از دست داده میشوند
اگرچه، یک رهبر بزرگ (مانند آنگ سان سوچی) الزاما نباید یک مدیر خوب باشد، ولی زمینه های مشترک بسیاری وجود دارند
این چهار عامل بالا از مطالعات بروی یکهزار شرکت تجاری که بوسیله مدیران اجرایی خود متحول شده اند، بدست آمده است. این تحقیقات همچنین دو عامل دیگر که رهبران بزرگ دارا هستند را اینگونه تعریف میکند
یک- فروتنی: تاثیر گذارترین رهبران خودنمایی نمیکنند، آنها فوق العاده متواضع و فروتن هستند
دو- پشتکار و استقامت: رهبرانی که متحول کننده سازمانهای خود هستند، هرگز تسلیم نمیشوند. این بدان معنا نیست که آنها انعطاف پذیر نیستند، ولی هرگز فشار خود را بسمت پیشبرد اهدافشان متوقف نمیکنند
این ویژگیها ممکن است که کاملا ساده بنظر برسند، اما ظاهرا تعداد کمی به این مهم دست یافته اند
در مطالعات زیادی از مردم سئوال شده است که آنها درمورد رییس و کارفرمای فعلی خود چه فکر میکنند. بطور متوسط نیمی از روساء بیکفایت هستند 
مترجم: فرشاد سجادی
منبع:
http://www.spring.org.uk/2012/03/how-to-be-a-great-leader-in-under-300-words.php
  

Tuesday, May 01, 2012

نکته 234: پنج وضعیت بدنی بیدردسر که موجب پرورش تفکر خلاق میشوند


با توجه به تحقیقات جدید روانشناسی، تفکر در خارج از چهارچوبها و قالبها و نه درون آنها، شما را به معنای واقعی کلمه، خلاقتر میکند
مقادیر زیادی حالتهای مجازی در پیرامون خلاقیت به حالت معلق وجود دارند. صحبت ما درباره" تفکر خارج از قالبها و چهارچوبها" و "دو را در کنار دو" قراردادن است، دیدن هر دو طرف مشکل
ولی آیا این حالتهای مجازی میتوانند خلاقیت را، بمعنای واقعی کلمه، افزایش دهند؟ ما میدانیم که ذهن بوسیله انواع راههای جالب با بدن در ارتباط است. حال چه میشود، اگر ما این شرایط مجازی را از لحاظ جسمی به اجرا درآوریم
این سئوالی است که لونگ و همکاران در یک مطالعه جدید، بررسی و در مجله علوم روانشناسی (2012) منتشر کردند. این مطالعه به دو عدد از موضوعات مورد علاقه من (نویسنده) در این وبلاگ مربوط میشود: خلاقیت و شناخت تجسم
در پنج مطالعه که بروی روشهای افزایش خلاقیت آزمایش شده، با تغییر ساده وضعیت بدنی، افراد خلاقتر میشوند
یک- از یک دست... به دست دیگر
ایده های خلاقانه معمولا از بهم رساندن دو موضوع بظاهر نامربوط ایجاد میشوند. وقتی که ما بتوانیم درمورد یک مسئله از دو جهت تفکر کنیم، به احتمال زیاد در تلاش یافتن راهی برای ادغام آنها با یکدیگر هستیم. این همان عبارت "از یک دست... به دست دیگر" است
حال چه میشود، اگر همزمان با تلاش برای حل مسئله، بوسیله وضعیت جسمی، یک دست را بالا ببریم و با دست دیگر آنرا دنبال کنیم؟ در این حالت احتمالا یک سیگنال به ضمیر ناخودآگاه، ارسال میشود که باعث تشویق آن برای دیدن مشکل از زاویه ای دیگر امکان پذیرمیگردد
لونگ و همکاران در آزمایشات خود متوجه شدند که شرکت کنندگانی که هر دو دست را تکان میدهند به افکار و ایده های بهتری دست میابند تا کسانی که فقط یک دست خود را تکان میدهند
دو- بیرون از چهارچوب بنشینید
تفکر خارج از چهارچوب یک کلیشه، با استفاده بسیار زیاد است. با این وجود، شما میباید ایده ها را در حوزه های جدید کشف و امتحان کنید
لونگ و همکاران، در تحقیقات خود،  تعدادی از شرکت کنندگان آزمون خلاقیت را در درون چهارچوب و برخی دیگر را در بیرون و کنار قالبها نشاندند. این دستکاری ساده بطرز معجزه آسایی جواب داد. کسانی که در بیرون از قالبها نشسته بودند، ایده های خلاقانه بیشتری ارائه کردند تا کسانی که درون قالبها بودند
سه- در اطراف قدم بزنید و نه در یک مربع
اگر جواب مسئله ای را بدست نمیآورید، احتمالا در اطراف خود بقدم زدن میپردازید، اما هر کاری که میکنید، در یک مربع قدم نزنید
در تحقیقاتی لونگ و همکاران انجام دادند، اشخاصی که در اطراف خود قدم میزدند به ایده های بیشتری دست یافتند تا کسانی که در یک مربع قدم میزدند و آنهایی که اصلا قدم نمیزدند
چهار- دو و دو را در کنار هم قراردهید
همه ایده های خلاق، بطرز معجزه آسایی، از آسمان نمیرسند.  گاهی ما نیاز به کار طاقت فرسا بروی اتصالات منطقی با ایده ها و موضوعاتی داریم که با آنها روبرو هستیم. ما باید دو را در کنار دو قرار دهیم و اطمینان حاصل کنیم که جواب هفده نخواهد شد
این همان چیزی است که روانشناسان بعنوان "تفکر همگرا" میشناسند و این همان جایی است که ما، منطق، دانش و مهارتهایمان را برای حل مشکلات درخود داریم
مطالعه چهارم نشان داد که ایدههای مرتب شده از دو طرف، مشوق تفکر همگرا در فرد میگردد. شرکت کنندگانی که ایدههای خود را از دو طرف مرتب کردند، نتایج بهتری از امتحانات "تفکر همگرا" داشتند تا کسانی که فقط از یک طرف به وقت گذرانی مشغول بودند
پنج- تجسم کنید
آیا برای قدم زدن در بیرون از قالبها تنبل هستید؟ پس این آخرین مطالعه برای شماست. شرکت کنندگان مشاهده (تجسم) کردند که نماد دوم زندگی آنها، آزادانه، چه در اطراف یا در داخل مربع، قدم میزند
با توجه به کارکرد نتایج، کسانی که آزادانه در اطراف، قدم زدن نماد دوم خود را مشاهده کردند نیز به ایدههای غیر معمول بیشتری دست یافتند تا آنهایی که خود را در داخل مربع تجسم کردند
این نتیجه جالب است زیرا نشان دهنده اینست که وضعیت بدنی، آنقدر هم مهم نیست که وضعیت ذهنی برای تشویق مهم است. نتیجه اینکه؛ کسی که این وضعیت بدنی را تجسم کند، باندازه کافی به نشانه حالت خلاقتر ذهن میرسد
دراز بکشید
این نتیجه تحقیق آخر است که به نتایج قبلی پیوست میشود و بیان کننده این است که حالتهای ساده بدنی، تاثیرگذار بروی خلاقیت ما هستند
در یک پژوهش، شرکت کنندگانی که دراز کشیده بودند، مسائل را بهتر حل کردند تا آنهایی که در حالتهای ناهنجار بدنی بودند. با یک لبخند میتوان خلاقیت خود را در مقابل افکار ناراحت کننده، افزایش داد
تمام این مطالعات نشان دهنده این است که حالات بدنی ما چه بازخوردی بروی ذهن ما دارند و همچنین، حالات مجازی در چه عمقی از خودآگاهی ما ریشه دارند

مترجم: فرشاد سجادی
منبع:
http://www.spring.org.uk/2012/04/five-effortless-postures-that-foster-creative-thinking.php