به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Friday, September 11, 2009

نکته 38 - اصول تفکر خلاق - قسمت اول




برخی از محققان چک لیستی مفیدی از عوامل موثر بر تفکر خلاق را ارائه داده اند. اما آنچه مهم است یافتن اصولی است که در زیر این عوامل نهفته است. اصول تفکر خلاق، قوانین پذیرفته شده ای هستند که نحوه تفکر و رفتار ما را راهبرد می کنند. به محض اینکه این اصول را درک کنیم، می توانیم از این دانش برای افزایش مهارت های تفکر خلاق خود استفاده کنیم.
اصول تفکر خلاق شبیه تابلوهایی هستند که در طول یک راه قرار گرفته و پیشرفت ما را به سوی مقصد ممکن می سازد، اما این تابلوها (اصول تفکر خلاق) مقصد ما نیست. آنچه رخ می دهد مجموعه ای از تابلوها (اصول تفکر خلاق) است که بر خلاقیت ما اثرگذار است. ما این اصول را به دو دسته تقسیم می کنیم : اصول "ایده زا" و اصول "عادت زدا". وقتی این اصول را درک کنیم و از آنها به صورت موثری استفاده کنیم، ما در راه افزایش مهارت های تفکر خلاق قرار گرفته ایم.

اصول ایده زا:
افراد، چه خلاق باشند یا نه، هنگامی که ایده ای را تولید می کنند از یکی از چهار اصل زیر استفاده کرده اند:
الف- پیش قدمی و انعطاف پذیری و ب- پذیرش ایده بدون در نظر گرفتن منبع آن ج- رسیدن به ایده برای حل مسئله جاری د- تلاش برای ایده جدید به علت قابل قبول نبودن ایده های موجود

الف – پیش قدمی و انعطاف پذیری به معنی رسیدن به ایده خارج از اطلاعات موجود است. این همچنین توانایی هدایت دیگران به سوی ایده های راهبردی علی رغم موقعیت متفاوتشان است. پیش قدمی و انعطاف پذیری اگر چه، الزاماً به معنی تغییر نیست اما فهم عمیق تر از چرایی کاری است که انجام می دهیم.

ب- آمادگی ما را برای افزایش دریافت ایده زیاد می کند. آمادگی شامل تعهد به افزایش اطلاعات از طریق مطالعه، شنیدن، گفتگو و در میان گذاشتن اطلاعات است، جدای از اینکه آیا این اطلاعات مسئله جاری ما را حل می کند یا نه، پذیرش اینکه اگر آن اطلاعات مسئله ما را حل نکند، احتمالاً می تواند مسئله دیگری را حل کند. سه تکنیکی که ما را برای دریافت ایده های جدید آماده می کند عبارتند از :
1) صحنه آرایی
- شناخت عادت ها و تلاش برای غلبه کردن بر آنها
- شک به مفروضات
- تعیین صورت مسئله و نوشتن آن به چند شکل مختلف
- شناخت کلماتی که ایده ها را از بین می برد
- انجام رفتار خلاقانه
- کاهش ریسک
- جستجو برای یافتن بیش از یک جواب به مسائل
2) عزم
یک ایده در اثر تفکر آگاهانه، متمرکز و شدید ایجاد می شود. شما باید نسبت به فهم برخی واقعیات، حل مسئله، تحقق یک هدف یا درک دقیق آنچه بدان می اندیشید، متعهد باشید. تعهد شما این است که برای کارهای روزمره ایده ها و نگرش های جدید بیابید. وظیفه شما این است که چالش ایجاد کنید. ایده های خلاقانه اغلب از تغییر 180 درجه در مواضع محکم، ایجاد می شود.
3) اشباع
تحقیق کنید، تحقیق کنید و تحقیق کنید. ذهن خود را از داده های گوناگون اشباع سازید. این کاری سخت و طاقت فرساست. تحقیق موشکافانه اساس تفکر خلاق است. تجربیات بخشی از تحقیقات است. برای دریافت ایده ها با کسانی گفتگو کنید که سال ها در موضوع تحقیق کرده اند. آنها می توانند بیشترین اطلاعات مرتبط را بدهند.
نگرش توماس ادیسون نسبت به مسائل، مثال خوبی از غرقه سازی است. او گفت " من بیشتر شبیه یک اسفنج هستم تا یک مخترع". هنگامی که او می خواست موضوعی را کشف کند، ابتدا او تحقیق می کرد که محققان دیگر در مورد موضوع چه گفته اند. سپس او از تجارب و مطالعات دیگران، اطلاعات جمع آوری می کرد. این تنها نقطه آغاز او برای برخورد با مسائل بود.

ج- تولید به معنی ایجاد ایده است. به ظاهر این کار به اندازه آمادگی، کار نمی برد اما نیاز به یک تلاش صبورانه دارد. تولید ایده شامل اجازه دادن به ذهن برای کشف جهت های جدید، درگیر کردن ذهن ناخودآگاه، شنیدن نجواهای اشراقی، گفتن "آها" که راه حلی را برای مسئله بیان می کند و دیدن راه حل هاست.
1) تفکر واگرا، مفهومی کلیدی در تولید ایده است که به ذهن اجازه می دهد در بیرون از چارچوب های خود تحمیلی پرسه بزند. کنجکاوی خود را درگیر کنید و به نتایج جدید برسید. اطلاعات خود را دنبال کنید و ببینید که چه چیزهایی کشف می کنید.
2) ضمیر ناخودآگاه انباری است که تمام آنچه که در تمام عمر یادگرفته ایم و تجربه کرده ایم را در خود نگه می دارد. به طریق شگفت انگیزی، ضمیر ناخودآگاه برای تولید ایده یا مفاهیم جدید از مفاهیم موجود استفاده می کند. ضمیر ناخودآگاه، جدای از حواس ما مشغول فعالیت است. وقتی به موضوعات دیگر توجه داریم، ممکن است ضمیر ناخودآگاه جواب برخی از سوالات ما را بدهد. رمز استفاده از ضمیر ناخودآگاه در توجه مضاعف به یک موضوع و سپس رها کردن آن است. در این زمان به دیگر کارهای خود مشغول شوید و از مسئله فاصله بگیرید و اجازه دهید ضمیر ناخودآگاه به آن مشغول باشد.
3) اشراق ناشی از بینش خلاقانه است که از ضمیر ناخودآگاه در طی پرداختن به یک مسئله حاصل می شود. راه های خاصی وجود دارد که به وسیله آن می توانید جرقه های اشراقی را افزایش دهید. انتظاری خاموش داشته باشید. درهای ذهن تان را باز بگذارید. ایمان داشته باشید که ایده ای که بدان نیاز دارید به سوی شما خواهد آمد. ایده های را سریع رد نکنید و یا برخورد تبعیض گرایانه نداشته باشید. موانع نقد را کنار بگذارید. آزادانه ایده های تان را دنبال کنید. به محض اینکه ایده ای به ذهنتان رسید آن را یادداشت کنید. بسیاری از ایده ها برای همیشه از بین می رود برای اینکه مردم به حافظه خود اعتمادی بیش از حد دارند؛ همانطور که ضرب المثلی چینی می گوید قوی ترین حافظه ها از یادداشتی کم رنگ ، ضعیف تر است.
4) تصور در تولید ایده از اشکال، فرم ها و یا مدل ها مفید است. تصور شامل دو قدم است : ابتدا دیدن تصویر ایده است. دوم راهبرد تخیل است. تصور از چیزی شروع می شود که شما آن را دیده اید. سپس می توانید آن را به یک ایده خلاقانه تبدیل کنید. با تمرین، می توانید تصاویر ذهنی تان را راهبرد کنید.

د- اعتبارسنجی زمانی است که شما اعتبار یک ایده جدید را بررسی می کنید که آیا مناسب هست یا نه. هر ایده ای نیاز به اعتبار سنجی دارد. این موضوع نیاز به تفکر همگرا دارد. تفکر همگرا ما را به سوی دانش، تصمیم گیری و ارزیابی سوق می دهد؛ آزمون ایده ها و انجام آزمایش ها.

اعتبار سنجی شامل ثابت کردن و تایید کردن ایده هاست. بدیهی است اعتبارسنجی باید در انتهای فرایند تفکر خلاق باشد زیرا قضاوت کردن و رد کردن در مرحله آماده سازی و یا تولید می تواند منجر به قطع جریان خلاقیت گردد. کسانی که جریان خلاق را در ذهنشان قطع می کنند، می گویند "من نمی توانم"، "من موفق نخواهم شد" یا "این غیرممکن است".

هنگام ارزیابی ایده ها متوجه می شوید که چه احتمالاتی پیش روی شماست. ایده هایی که به آن توجهی نداشتید یا حتی به آن خندیدید، ممکن است ایده ای را برای حل یک مسئله تداعی کند. ایده ای که در ابتدا غیر عملی به نظر می رسد ممکن است راهی برای حل یک مسئله باز کند.
شما ایده های خامی را خواهید یافت که اگر پرداخت شود، کاربردی خواهد شد و یا ایده های وحشی را خواهید یافت که اگر اهلی شود می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در این مرحله برخی از ایده ها کنار گذاشته خواهد شد اما بقیه ارزشمند خواهند بود.



منبع
http://www.waybuilder.net/sweethaven/Humanities/CriticalThinking/CritThink01.asp?uNum=1&iNum=0102
ادامه دارد

Wednesday, September 09, 2009

نکته 37 - فرآیند استدلال کردن



ا
1- قصد یا هدف
ناتوانی در بیان اینکه چرا باید کاری را انجام داد و یا به هدفی رسید، یکی از علت های اختلاف ها، آشفتگی ها و متقاعد نشدن ها است. همچنین ناتوانی در بیان چرایی یک موضوع، ممکن است فهم ما را از آنچه که انجام داده ایم را نیز کم کند. از این رو ما باید برای روشن کردن آنچه که می خواهیم انجام دهیم زمان بگذاریم. فرایند استدلال کردن ما را کمک می دهد تا چرایی کارها را بررسی کنیم.
در فرایند استدلال کردن باید:
- قصد و وضعیت نهایی خود را به صورت شفاف و واضحی معلوم کنیم.
- مطمئن شویم که قصد ما واقع بینانه و مهم است
- تفاوت بین قصد خود و سایر قصدهای مرتبط را بشناسیم
- به صورت دوره ای بررسی کنیم که آیا در راه قصدمان حرکت می کنیم یا نه

2- طرح سوال در مورد موضوع یا مسئله ای که باید حل شود
هنگامی که می خواهیم موضوعی را متوجه شویم، باید در مورد آن موضوع، سوال هایی را طرح کنیم. تنها راه برای فهم یک موضوع این است که جنبه هایی که آن موضوع را در برگرفته است را تعیین کنیم. ما تنها در صورتی می توانیم به فهم یک موضوع برسیم که سوال های درستی در آن باره بپرسیم.
فرایند استدلال کردن، تلاشی است برای تعیین جنبه های یک موضوع و طرح سوال های درست. بنابراین:
- برای روشن کردن جنبه های موضوع زمان بگذارید
- تعیین کنید که آیا موضوع فردی است، سازمانی یا راهبردی
- موضوع را به چند موضوع کوچکتر تقسیم کنید
- در باره موضوع طرح سوال کنید
- سوال ها را به چند روش طرح کنید تا معنی و حوزه جواب، شفاف شود

3- زاویه نگاه
هنگامی که برای موضوعی دلیل می آوریم، این دلیل بر مبنای یک زاویه نگاه است. زاویه نگاه یعنی اینکه فرد از چه منظری به موضوع نظر دارد. زاویه نگاه بیان گر شخصیت، آگاهی و تجارب هر کس است. ما باید تجربیات و آگاهی خود را برای دیگران مطرح کنیم تا آنها بتوانند از زاویه نگاه ما مطلع شوند. هم چنین درخواست از دیگران برای بیان زاویه نگاهشان ما را در تحلیل و تعیین ابعاد پنهانی فرضیات کمک می دهد.
از آنجایی که فرایند استدلال کردن از زاویه نگاه شروع می شود ما باید:
- زاویه نگاه خود را معلوم کنیم
- زاویه نگاه دیگران را جستجو کنیم
- نقاط قوت و ضعف هر زاویه نگاه را معلوم کنیم
- تلاش کنیم به صورت علمی، زوایای نگاه را بررسی کنیم

4- داده
هنگامی که دلیل می آوریم، شواهد و مدارکی هست که بر اساس آن می خواهیم یک موقعیت را پشتیبانی یا رد کنیم. این شواهد را "داده" می نامیم. داده به اطلاعات، واقعیت، مشاهدات و تجاربی اطلاق می شود که ممکن است یک موقعیت یا نظریه را پشتیبانی یا رد کند. برای مثال، فرض کنید شما موظف هستید که گزارشی در مورد اثرگذارترین تکنولوژی های 50 سال گذشته تهیه کنید. شما باید معلوم کنید که به چه اطلاعاتی نیاز دارید سپس آن را جمع آوری کرده ، آنها را تحلیل کنید تا ارتباط های تقویت کننده و تضعیف کننده را تعیین کرده، نشان دهید که چگونه این داده ها موقعیت های گوناگون را تقویت یا تضعیف می کند و در نهایت نیز نتیجه گیری تان را بیان کنید.
اگر داده های ما برای پشتیبانی از یک موقعیت کافی نباشد، ما به مشکل بر می خوریم.
از آنجایی که پایه استدلال کردن بر داده ها قرارگرفته است، ما باید:
- تعیین کنیم که به چه داده هایی نیاز داریم
- اطلاعاتی که در موافقت یا مخالفت با دلایل ماست را شناسایی کنیم
- مطمئن شویم که تمام داده های دقیق، شفاف و مرتبط با سوال درباره موضوع است
- شواهد را کنار هم بچینید تا به صورت واضحی معلوم کنید کدامشان با هم موافق یا مخالف هستند.
- ادعاهای خود را محدود به اطلاعات تایید کننده کنید
5- مفاهیم یا عقاید
استدلال کردن برای مفاهیم و عقاید به کار می رود نه برای دیگر موارد. این مفاهیم و عقاید شامل نظریه ها، قواعد، اصول بدیهی و قوانین است. هر خطایی در این مفاهیم و عقایدی که به عنوان پایه استدلال محسوب می شوند، رخ دهد منجر به ریشه گرفتن پاره ای از مسایل می شود.
از آنجایی که مفاهیم و عقاید، استدلال ما را شکل می دهد، ما باید:
- مفاهیم کلیدی را معلوم کرده و آنها را به صورت واضحی توضیح دهیم
- مفاهیم جایگزین و یا معانی مکمل برای مفاهیم را در نظر داشته باشیم
- مطمئن باشیم که از مفاهیم با دقت استفاده می کنیم

6- فرضیات و پیش فرض ها
استدلال کردن باید از جایی آغاز شود و شما باید مفروضاتی داشته باشید. مفروضات و پیش فرض ها چیزهایی هستند که ما آنها را بدون بررسی می پذیریم؛ آنها بخشی از زندگی هستند. مفروضات و پیش فرض ها برای انجام هر کاری ضروری است. ما باید به روشنی معلوم کنیم آیا فرضیات و پیش فرض های که ما در نظر گرفته ایم ضروری است یا نه؛ سپس موارد غیر ضروری را کنار بگذارید. موارد زیر در شناخت موارد ضروری کمک می کند:
- اگر با تغییر فرضیات و پیش فرض ها، جواب و یا نتیجه گیری تغییر می کند، پس آنها ضروری هستند.
- اگر با تغییر فرضیات و پیش فرض ها، جواب و یا نتیجه گیری تغییر نکند، پس آنها ضروری نیستند.

از آنجایی که فرضیات ما بر استلال های ما تاثیر می گذارد، ما باید:
- به صورت واضحی فرضیات خود را معلوم کنیم و اعتبار آنها را معلوم کنیم
- سازگاری فرضیات خود را معلوم کنیم
- هنگامی که فرضیات قادر به حل مسئله نباشد، مجدداً سوال های اصلی مرتبط با موضوع را بررسی کنیم

7- استنتاج هایی که منجر به نتیجه می شود
استلال کردن با چنین گام هایی امتداد می یابد: "به دلیل اینکه ..... چنین است، بنابراین ...... چنان باید باشد" یا "از آنجایی که ... بنابراین .....". مستندات و شواهد، لایه زیرین یک استنتاج یا نتیجه گیری محسوب می شوند. ممکن است استنادات و شواهد منجر به چند نتیجه گیری شوند. بنابراین استنتاج، یک نتیجه گیری اولیه است که داده ها را به نتیجه مرتبط می کند. اگر در استنتاج کردن، خطایی رخ دهد، نتیجه گیری نیز شامل خطاهایی خواهد بود.
استنتاج ها، تفاسیر اولیه ای هستند که برای رسیدن به نتیجه و معنی دادن به داده ها از آن استفاده می کنیم.

8- اثرات و پیامدها
در هر مقطعی که فرایند استدلال کردن را متوقف می کنیم، همواره اثرات و پیامدهایی وجود خواهد داشت. ما باید بپرسیم آیا اثرات اعمال و پیامدهای آن را معلوم کرده ایم. افراد عملگرا در طراحی و اجرا، قوی هستند اما کمتر کسی می پرسد : "وقتی به نتیجه رسیدیم چه کار باید انجام دهیم؟" یا "پیامدهای بلند مدت تصمیم ما چیست؟" اثرات هر تصمیم ممکن است پیامدهای پیش بینی نشده مثبت یا منفی بر افراد، عملکردها و استراتژی ها داشته باشد.
استدلال کردن منجر به آن چیزی می شود که اثرات و پیامدهایی داشته باشد
- اثرات و پیامدهای احتمالی تمام برنامه ها و اعمال را معلوم کنید
- برای هر عمل، پیامدهای مثبت یا منفی را معلوم کنید
- پیامدهای غیر طبیعی و پیش بینی نشده هر عمل را معلوم کنید
- اثرات و پیامدها را از نقطه نظرهای گوناگون بررسی کنید

برگرفته از سایت آموزش تفکر انتقادی
http://www.waybuilder.net/sweethaven/Humanities/CriticalThinking/CritThink01.asp?uNum=1&iNum=0101

Friday, September 04, 2009

نکته 36 - وجوه تفکر انتقادی - قسمت آخر



ا
30- آزمایش یا ارزیابی فرضیات
ما
اگر تمام المان هایی که بر اساس آن یک دلیل و یا رفتار تشریح گشته را داشته باشیم، در موقعیت بهتری برای ارزیابی دلایل یا رفتارها قرار می گیریم . مبنای دلایل و رفتارهای ما اعتقاداتمان هستند از اینرو ما اغلب در مورد پیش فرضیات خود نا آگاهیم و تنها با شناخت آنها می توانیم آنها را ارزیابی کنیم.
متفکران انتقادی علاقه زیادی به حقیقت و پذیرش قوی ترین دلیل دارند بنابراین آنها مایل هستند تا فرضیات غلط را شناخته و آن را رد کنند. آنها می دانند که هرکسی ممکن است فرضیات غلطی را بسازد. بنابراین آنها مایل هستند که فرضیات را زیر سوال ببرند تا درستی آن برایشان ثابت شود. هم چنین به فرضیات جایگزین هم توجه دارند.
آنها مبنای پذیرش و یا رد فرضیات را آزمون دقیق آنها می گذارند. آنها عقاید غیردقیق را معلق نگه می دارند. متفکران انتقادی فرضیات خودشان را ارزیابی می کنند و به راحتی فرضیات دیگران را نمی پذیرند حتی اگر از طرف کسانی باشد که آنها را به خوبی می شناسند.
31- تماییز قایل شدن بین واقعیت های مرتبط با واقعیت های نامرتبط
برای انتقادی اندیشیدن، ما باید بدانیم بین واقعیت هایی که با موضوع مرتبط نیستند و آنهایی که مرتبط هستند چه تفاوت هایی وجود دارد. متفکران انتقادی توجه شان را بر واقعیت های مرتبط متمرکز می کنند و اجازه نمی دهند که واقعیت های غیر مرتبط توجه آنها را در نتیجه گیری به خود جلب کند. جدای از آنکه واقعیت مرتبط واضح و روشن هست یا نه، آن نیز باید به چالش گرفته شود. علاوه بر این تنها واقعیات هستند که می تواند نسبت به یک موضوع، مرتبط یا غیرمرتبط باشد. در صورتی که اطلاعات مرتبط با یک مسئله ممکن است با مسئله دیگر مرتبط باشد.

32- ایجاد استنتاج، پیش بینی و تفاسیر معقول
تفکر انتقادی مستلزم توانایی رسیدن به نتایج روشن مبتنی بر واقعیت و اطلاعات است. متفکران انتقادی بین مشاهدات و نتایج خود، تمایز قائل هستند. آنها نگاه به پشت واقعیت ها دارند تا ببینند که کدام واقعیت هایی به صورت غیر مستقیم اثرگذار است.
آنها همچنین مواردی که فقط مورد حدس است را از مواردی که قابل استنتاج است تمییز قایل می شوند. متفکران انتقادی نسبت به علایقشان به استنتاجی که تایید کننده خودگرایی و یا گروه گرایی شان باشد واقفند بنابراین اگر آنها در موضوعی که نسبت بدان دینفع هستند، استنتاجی داشته باشند، با دقت آن را ارزیابی می کنند. به خاطر بسپارید که هر تفسیری بر مبنای استنتاج است و ما هر وضعیتی که در آن باشیم را تفسیر می کنیم.

33- ارائه دلیل و شواهد ارزیابی شده و واقعیت های اظهار شده
متفکران انتقادی می توانند دلایلشان را جدای از آزمون و ارزیابی ارائه دهند. آنها می دانند که نتیجه گیری شان بر اساس کدام مدرک است. آنها می دانند که دلیل ناشناخته و نامشخص، قابلیت نقد شدن را ندارد. آنها مشکلی ندارند اگر به ایشان گفته شود دلایل خود را ارائه دهید.
آنها می توانند در مورد شواهد مرتبط با موضوع یا مرتبط با نتیجه به روشنی بحث کنند. هرآنچه که به عنوان شواهد اراده می شود نباید مورد پذیرش قرار گیرد. شواهد و واقعیت ها باید با دقت آزمون و ارزیابی شوند. شواهد ممکن است کامل یا ناکامل، قابل قبول، غیرقابل قبول و یا اشتباه باشند.
34- شناخت تضادها
برای متفکران انتقادی ، ثبات در اندیشه و کردار از مطلوبیت بسیار بالایی برخوردار است. آنها تلاش دارند تا تضادها را از عقایدشان حذف کنند و نسبت به تضاد در دیگران هوشیار باشند. به عنوان یک متفکر بالقوه، آنها تلاش دارند موارد مشابه را به صورتی مشابه قضاوت کنند.
شاید مشکل ترین شکل ثبات در عمل آن چیزی است که بین گفتار و رفتار رخ می دهد. مهم ترین مشکل بشر این است که نسبت به خود اهیمت بیشتری را به کار می گیرد تا نسبت به دیگران. کودکان نسبت به این موضوع حساسیت بیشری دارند. (چرا نمی توانم آنچه را داشته باشم که آنها دارند؟).
متفکران انتقادی می توانند دقیقاً مشخص کنند تضادها در چیست و آن را در خود مشاهده کرده و بین عقاید متضاد و سازگار تمایز قایل شوند؛ بنابراین بر نقطه نظرهای متضاد تمرکز دارند.

35- کشف پیامدها
متفکران انتقادی می توانند پیامد کارهایشان را مشخص کنند. آنها می دانند که پذیرفتن یک موضوع به معنی پذیرفتن پیامدهای آن هم هست. هنگام در نظر داشتن عقیده ای در مورد یک عمل یا یک سیاست، متفرکان انتقادی پیامدهای آن عقیده را نیز بررسی می کنند.




منبع :
انجمن تفکر انتقادی
http://www.criticalthinking.org/resources/k12/TRK12-strategy-list.cfm#s5

Wednesday, September 02, 2009

نکته 35 - چک لیست تفکر علمی






تفکر علمی از جمله روش هایی است که ما را از پیش داوری، توهم زدگی و تعصبات به دور نگه می دارد. این روش تفکر مبتنی بر شواهد و آزمایش است از این رو متفکر بر اساس مشاهداتش به استنتاج می رسد نه بر اساس گفتگوی درونی و یک سیر منطقی ذهنی. از این رو
نیاز و خلاء این روش تفکری در این دوران بسیار قابل لمس است







1- تمام ادله های علمی هدفمند هستند
- برای تعیین دقیق هدف زمان بگذارید
- هدف خود را از دیگر اهداف موجود تمییز دهید
- به صورت دوره ای کنترل کنید که در راستای هدف خود عمل می کنید
- اهداف واقع بینانه علمی انتخاب کنید

پرسش راهبردی:
چه کاری را می خواهم انجام دهم؟ هدف و قصد اصلی من چیست؟

2- تمام ادله های علمی تلاشی برای یافتن پاسخ به پرسش علمی و یا حل مسئله ای علمی است.
- برای تعیین دقیق پرسش مرتبط با موضوع زمان بگذارید
- پرسش را به چند صورت مطرح کنید تا معنی و حوزه آن شفاف گردد
- پرسش را به چند پرسش کوچک تر تقسیم کنید
- معلوم کنید که جواب پرسش ساده و صریح است یا نیاز به طرح فرضیه و یافتن محتمل ترین فرضیه دارد یا اینکه یک نگرش و زاویه نگاه است.

پرسش راهبردی:
سوال های من کدام است؟ به دنبال حل چه مسائلی هستم؟

3- تمام ادله های علمی مبتنی بر فرضیات هستند
- به صورت مشخص فرضیات خود را معلوم کرده و تعیین کنید که کدام یک از آنها مناسب است.
- در نظر بگیرید چگونه فرضیات شما شکل دهنده نقطه نظر شماست.

پرسش های راهبردی:
مجاز به استفاده از چه فرضیاتی هستم؟ چه فرضیاتی مرا به سوی نتیجه رهنمون می سازد؟

4- تمام ادله های علمی بر اساس چند زاویه نگاه انجام می شود
- نقطه نگاه خود را مشخص کنید. مطمئن شوید که این نقطه نظر علمی است.
- دیگر نقطه نظرهای علمی را یافته و نقاط قوت و ضعف آنها را مشخص کنید

پرسش های راهبردی:
از کدام نقطه نگاه دارم به موضوع نگاه می کنم؟ آیا نقطه نگاه دیگری هست که باید به آن توجه کنم؟

5- تمام ادله های علمی مبتنی بر داده، اطلاعات و شواهد علمی است
- ادعای خود را محدود به حوزه هایی کنید که توسط اطلاعات علمی پشتیبانی می شود
- به دنبال اطلاعاتی باشید که در مخالفت موقعیت شماست و همچنین اطلاعات مربوط به دیگر نظریه ها را هم جستجو کنید
- اطمینان حاصل کنید که تمام اطلاعات واضح، دقیق و مرتبط با پرسش شما در موضوع است
- اطمینان حاصل کنید که شما اطلاعات کافی کسب کرده اید

پرسش های راهبردی:
برای نتیجه گیری کردن از چه اطلاعاتی استفاده می کنم؟ برای یافتن پاسخ به چه اطلاعاتی نیازمندم؟

6- تمام ادله های علمی از طریق مفاهیم و تئوری های علمی شکل گرفته و تشریح می شود.
- مفاهیم کلیدی علمی را معلوم کرده و آن را به صورت شفافی بیان نمایید
- مفاهیم و تعاریف مکمل علمی را هم در نظر داشته باشید
- اطمینان حاصل کنید که شما مفاهیم و تئوری های علمی را با دقت و توجه به کار می گیرید

پرسش های راهبردی:
مفاهیم، نظریه و اصول اصلی در اینباره کدام است؟ آیا می توانم نظریه مرتبط را توضیح دهم؟

7- تمام دلایل علمی شامل استنتاج و تفسیر از طریق نتیجه گیری و معنی دادن به اطلاعات علمی است
- تنها بر اساس آنچه که داده ها بدان اذعان دارند استنتاج کنید
- استنتاج ها را بر اساس سازگاری آنها با یکدیگر بررسی کنید
- فرضیاتی که شما را به سمت نتیجه گیری سوق می دهد را معلوم کنید

پرسش های راهبردی:
چگونه می توانم به این استنتاج برسم؟ آیا راه دیگری برای تفسیر اطلاعات وجود دارد؟

8- تمام ادله های علمی منجر به دلالت و پیامد است
- پیامدهایی که از دلایل و داده های شما حاصل می شود را ردیابی کنید
- پیامدهای مثبت و منفی را جستجو کنید
- تمامی پیامدهای ممکن را دریابید

پرسش های راهبردی:
اطلاعاتی که گردآوری کرده ام دلالت بر چه چیزی دارد؟ دلیل استنتاج من چیست؟


منبع
www.criticalthinking.org/files/ScientificThinking-DC.pdf