به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا
Friday, December 23, 2011
نکته 212: روشهای دستیابی به یادگیری بهتر
نکته 211 : چگونگی یادگیری هر موضوعی
Wednesday, December 14, 2011
نکته 210: راهنمای کوتاه برای یادگیری سریعتر و بهتر

من (نویسنده) وقت زیادی را صرف تفکر در مورد چگونگی یادگیری سریعتر میکنم. بزرگترین دلیل برای اینکار اهمیت آن است. دانش بسیار زیادی در خارج از محدوده ما قرار دارد که پاسخ بسیاری از بزرگترین مشکلات ما در آنها است، ولی اگر این دانش را درک نکنیم؛ غیر قابل استفاده و بدرد نخور است. افرادی که توانایی ابهام زدایی از مطالب مشکل و سخت و ایده های بزرگ را دارند، درآمد بیشتر و زندگی بهتری دارند، همچنین تاثیر بیشتری بر جهان میگذارند. یادگیری بسیار مهم است
دلیل دوم و مسلما خودخواهانه تر، اینست که بیشتر درآمد من در حال حاضر کار با دانشجویانی است که از طریق برنامه های من، استراتژی یادگیری بهتر را می آموزند. در عوض من هم زمینه اجرای آزمایش ایده های خود را بدست میآورم که ببینم چه چیزهایی کارآیی دارند و چه چیزهایی فاقد کارآیی هستند. معامله بدی نیست
امروز علاقمندم که برخی چیزهایی که کارآیی دارند را با شما درمیان بگذارم. فرقی هم نمیکند که شما یک دانشجوی پرتلاش برای بهترین شدن در مشکلترین دروس باشید یا فقط فردی باشید که علاقمند به بهتر یادگیری است، امیدوارم که برای شما کارآیی داشته باشد
این مقاله نسبتا طولانی به سه بخش تقسیم میشود تا کمی راحتتر شود. هر بخش مجزا از بخش دیگر است
یک) چگونگی یادگیری سریعتر - اصول یادگیری بهتر
دو) چگونگی یادگیری هر موضوعی - قوانین ساده برای چیرگی بر موضوعات مشکل
سه) ترفندهای یادگیری بهتر - روشهای ویژه برای یادگیری سریعتر
از ساده ترین جایی که میتوان شروع کرد اینجاست: باهوشها مطالب را حفظ نمیکنند و در عین حال عجیب است، بویژه؛ اگر شما بیشتر اوقات تحصیل خود را صرف ساعتهای بی پایان حفظ مطالب درسی کرده باشید. درضمن بنظر میرسد که باهوشها تمام پاسخها را حاضر و آماده نزد خود دارند. چطور میشود که آنها اطلاعات و مطالب را حفظ نمیکنند؟ چکار دیگری هست که آنها میتوانند انجام دهند؟ پاسخ من ساده است: افراد باهوش نیازی به حفظ کردن مطالب ندارند زیراکه آنها ایده ها را بهم ارتباط میدهند
انسان در حفظ کردن مطالب، ضعیف است. با یک نگاه به کامپیوتر این نگرش تایید میشود. من ماهها صرف حفظ کردن جدول ضرب در دوران ابتدایی تحصیلم بودم. کامپیوتر این کار را در کمتر از یک ثانیه انجام میدهد. در حالی که انسان در تشکیل الگوها و اتصالات و ارتباطات واقعا خوب است. ابررایانه ها توانایی محاسبات با نرخ میلیون در هر ثانیه را دارند ولی همین ابررایانه ها در تشخیص اشیایی که یک کودک سه ساله هم آنها را براحتی میشناسد، مشکل دارند. زیرا که ما توانایی تشخیص الگوها واتصالات و ارتباطات را به مراتب بیشتر و موثرتر از به حافظه سپردن اطلاعات داریم. چرا از همین ویژگی برای یادگیری استفاده نکنیم؟
یادگیری بوسیله ارتباطات
بنظر میرسد که یادگیری توسط ارتباطات نه تنها سریعتر، بلکه راه بهتری برای آموزش است. دو دانشجو را در نظر بگیرید که تلاش میکنند حساب دیفرانسیل و انتگرال را یاد بگیرند. یکی از این دانشجویان با پشتکار تمام، قوانین تمایز و دیفرانسیل و همچنین قوانین زنجیره ای و قدرتی را حفظ میکند و میداند که با لگاریتم و شارحان چه کند... او ساعتها وقت تمرین میکند که این قوانین را به مغز خود تزریق کند
دانشجوی دیگر رویکردی متفاوت دارد و بهیچوجه سعی در حفظ کردن این قوانین نمیکند. بجای آن، در زندگی روزمره خود از تمثیلها ی مربوط به حساب دیفرانسیل و انتگرال استفاده میکند. با مثالهای ساده شروع میکند؛ مانند: سرعت سنج و کیلومتر شمار روی اتومبیل، ولی وقتی که با مسائل پیچیده تر در حساب دیفرانسیل و انتگرال مواجه میشود، سعی میکند که آنها را ساده کند تا از طریق آنچه که فرمولها میگویند، راه حلها را بیابد
حال بعد از اینها، فکر میکنید که کدام دانشجو حساب دیفرانسیل و انتگرال را بهتر فهمیده است؟ دانشجوی اولی احتمالا در امتحانات اولیه که احتیاجی به خلاقیت نیست، نمرات خوبی میاورد. ولی در واقع او حساب دیفرانسیل و انتگرال را نفهمیده است. او فقط مجموعه ای از قوانین را حفظ کرده است. یک کامپیوتر میتواند براحتی جایگزین او شود
دانشجوی دوم احتمالا نیاز به زمان بیشتری برای تمرین دارد که سریعتر جوابها را بیابد. اما حدس من این است که او حساب دیفرانسیل و انتگرال را بخوبی درک کرده است و اگر در آینده در زندگی خود با مشکلات جدیدی مواجه شود، بجای استفاده از راه حلهای بیفایده، به احتمال زیاد از راه حلهای حساب دیفرانسیل و انتگرال استفاده خواهد کرد که در سالهای گذشته آموخته است
من عمدا از ریاضیات برای مثال استفاده کردم چون معمولا ایراد میگیرند که چرا مثالهای مشکل از علوم سخت تر میزنم. گویا که مسائل مهندسی و فیزیک تنها با حفظ کردن حل میشوند و تفکر خلاق فقط برای علوم آسانتر است! واقعیت اینستکه؛ یادگیری از طریق ارتباطات باعث میشود که یادگیری، تقریبا، هر موضوعی مفهوم سادهتری بیابد. هر بار که فکر میکنم موضوعی را نمیتوان بوسیله کلی نگری فرا گرفت، توسط خواننده ای که ادعا میکند از این طریق به او کمک شده که قانون، تاریخ و یا حتی ورزش کشتی را فرابگیرد، تصحیح میشوم
چگونگی شناخت ارتباط بین ایده ها
اساس روش ارتباط ایده ها چیزی است که روزانه همه بطور خودکار انجام میدهیم. مانند خلاقیت. با این حال، تماشا گر بودن ساده و انجام دادن آن مشکل است. ممکن است که توانایی یافتن مثالهایی در گذشته درمورد یادگیری از طریق کلی نگری را داشته باشیم ولی این رویکرد برای موضوعات آینده کمی سختتر است
برش ذهنی آنچه که باعث میشود برخی افراد بدون زحمت و بصورت موفقیت آمیزی یادبگیرند، شروع خوبی برای بدست آوردن سرنخ این موضوع است. بنظر من این فرآیند بصورت زیر است
یک- سردرگمی
دو- نشانه های(بینش) اولیه
سه- گسترش بینش ها
چهار-پالایش(اصلاح) ارتباطات
پنج- تکرار
مرحله اول- سردرگمی: هرگاه در حال یادگیری مطلب دشواری هستید، اولین مرحله همیشه سردرگمی و گیجی است. متاسفانه از همین جاست که اغلب مردم فکر میکنند بهترین راه همان حفظ کردن مطلب است. در واقع این سردرگمی و گیجی، گامی بجلو است. هنگامی که گیج هستید، مغز بطور خودکار بدنبال جستجوی الگو است. بدترین کاری که میتوان انجام داد؛ پذیرش این است که مطلبی یرای یادگیری غیرممکن است و یا اینکه قبول کرد هیچ الگویی وجود ندارد و درنتیجه نیاز به حفظ کردن است. میتوانم بشما بگویم که هر چند گاه یکبار از دانشجویان ایمیلی دریافت میکنم درباره اینکه آنها احتیاج به حفظ کردن مطالب بسیاری دارند، حتی هنگامی که موضوعی یک الگوی آشکار دارد که باعث میشود که یادگیری کلی نگر راحتتر شود. هدف در این مرحله باید جستجوی یافتن سرنخ برای بینش یا نشانه های اولیه باشد
مرحله دوم- نشانه های (بینش) اولیه: متاسفانه فکر نمیکنم که تنها با یک روش به نشانه های اولیه برسیم. بارها و بارها سعی خودم را کرده ام که دانه های اولیه را درک کنم و هربار هم شکست خورده ام. تنها روشی که کارآیی لازم را دارد "بیرون ریزی و بنمایش درآوردن آنچه که در درون شماست"، می باشد. خود را با بالاترین کیفیتهایی که میتوانید بیرون بریزید و توضیح دهید تا زمانیکه چیزی باعث یک کلیک در مغز شما شود. خوشبختانه باوجود اینترنت، برای بیشتر این مطالب، این نمیتواند زیاد هم مشکل باشد. بدست نیاوردن بینش های اولیه معمولا نشانه احمق بودن شما نیست، بلکه نشانگر این است که شما سعی خود را نکرده اید. هنگامی که شما باندازه کافی این احساس را داشتید که تا حدودی موضوع را درک کرده اید، میتوانید به سرعت شروع به ساخت بینش های خود کنید. مانند دانه های ریز برف که در ابتدا چیزی نیست ولی بمحض جمع شدن، بسرعت همه جا را میپوشانند
مرحله سوم- گسترش بینش: اینجاست که بیشترین مباحث وارد میشوند. به محض اینکه شما یک درک کلی از مطلب گرفتید، میتوانید بوسیله شباهتها، تصورات، استعاره ها، ساده کردن ها به ایجاد و خلق یک ایده مبادرت کنید و آنرا بسنجید و بر آن فایق آیید. بنظر من مشکل عمومی اکثر مردم در بیشتر موارد این نیست که به نشانه های اولیه دست نمیآبند، بلکه موفق بساخت گسترش قابل ملاحظه این نشانه ها و بینش های اولیه نیستند. اگر شما نشانه های اولیه را گسترش ندهید، آنها براحتی فراموش و در زمان لازم، غیرقابل استفاده میشوند
مرحله چهارم: پالایش (اصلاح) ارتباطات: موشکافی یک روند در میان هوشمندان است. (شاید هم موشکافی باعث شود که مردم باهوش بنظر برسند!) فکر میکنم که بخشی بدین دلیل است که افراد هوشمند هم در ایجاد ارتباطات و هم در حذف آنها، در جایی که کارآیی ندارند، خوب هستند. باهوشان تمام امکانات و احتمالات یک بحث را میبینند و در عین حال توانایی ضداستدلال ومخالفت را هم دارند
در این مرحله که بطور گسترده بعنوان تفکر انتقادی به آن اشاره شده است، اساسا رل مدافع شیطانی برای ایده های شما را بازی میکند، بدین معنی که شباهتهای خود را زیر سوال ببرید و از خودتان بپرسید این شباهتها در کجا به موضوع مرتبط نیستند؟ این روند اتصال و تخریب چیزی است که من در هنگام نوشتن یک مقاله در تمام وقت اجرا میکنم. با یک ایده کلی شروع میکنم، پیامدهای بزرگ را بررسی و سپس تلاش میکنم که از خود بپرسم نقاط نظر من در کجا محدود و یا نقض میشوند. موشکافی بدون دانش، تنها جهل و نادانی است، با این حال، در ابتدا بمنظور اصلاح ارتباطات به آن نیاز است. وقتی که شما به یک ایده که از آن راضی هستید، برسید، آماده رفتن به مرحله بعدی شده اید
مرحله پنجم- تکرار: یادگیری به دور یک حلقه حرکت میکند نه روی یک خط. شما همواره به مراحل سردرگمی، بینش و گسترش و پالایش بازمیگردید تا اینکه ایده ها را عمیقتر یادبگیرید
اگر شما هم مثل من باشید، فکر میکنید که جبر در فهم حساب کمک بیشتری میکند. هنگامی که گسترش وسیعتری یافتید، هسته و مرکز اساس و پایه خود را در حیطه آزمایش و تقویت قرار میدهید. این ایده مرحله آخر است که اگر شما فراتر روید، نظریات اولیه بیشتر و بیشتر آشکار میشوند
یادگیری سریعتر بمعنی یادگیری با ارتباطات است
بسیاری از تاکتیکهای من در بخش سوم این مقاله، راهنمای رئوس ابزار پذیرش به شروع این فرآیند است که بطور خودکار زمانی که اکثر مردم چیزی را عمیقا یادبگیرند، اتفاق میافتد
بنابراین، یادگیری سریعتر یک جادو برای انجام کاری خارق العاده نیست، بلکه این روند نشاندهنده یادگیری در حین انجام کار و تلاش به تکرار در اکثر مواقع است. و بیشتر، اجتناب از خطر حفظ کردن برای دانشجویانی که تحت فشار امتحانات استاندارد و معمولی ، بدون ایجاد یک درک عمیق، هستند. در بخش بعدی، من از اصول اولیه یادگیری سریعتر برای پوشش دادن به یک رویکرد هوشمند برای مقابله با موضوعات مشکل صحبت خواهم کرد
مترجم: فرشاد سجادی
منبع
http://www.scotthyoung.com/blog/2011/01/11/learn-faster-and-better/
ادامه دارد
Wednesday, December 07, 2011
نکته 209: طوفان ذهنی معکوس

رویکردی متفاوت به طوفان ذهنی
طوفان ذهنی واژگون به شما کمک میکند که با استفاده از ترکیب تکنیکهای متفاوت، طوفان ذهنی را واژگون سازید تا مشکلات خود را حل کنید. بوسیله ترکیب این تکنیکها شما میتوانید خلاقیت خود را با استفاده از طوفان ذهنی گسترش دهید
استفاده از این روش با یکی از این دو سئوال "معکوس" آغاز میشود
بجای پرسیدن اینکه: "چگونه میتوانم مشکل را حل و یا از بوجود آمدنش جلوگیری کنم؟" بپرسید: "چگونه باعث بوجود آوردن مشکل بشوم؟" و اینکه بجای پرسیدن: "چگونه میتوانم به نتایج دستیابم؟" بپرسید: چگونه میتوانم به نتیجه نرسم؟
چگونگی استفاده از ابزار
یک- شناسایی روشن مشکل یا چالش و نوشتن آن بروی کاغذ
دو- مشکل یا چالش را با پرسش معکوس سازید: "چگونه میتوانم باعث بوجود آمدن مشکل باشم؟" یا "چگونه میتوان به نتیجه نرسید؟
سه- محصول معکوس کردن مشکل در طوفان ذهنی، تولید ایده راه حل واژگون است. اینگونه برخورد اجازه میدهد که ایده ها آزادانه به جریان بیافتند. در این مرحله هیچ چیزی را محدود و مردود نکنید
چهار- هنگام جریان طوفان ذهنی همه ایده ها برای رسیدن به راه حل، معکوس و واژگون است و حال زمان آنست که این ایده ها را تبدیل به راه حل برای مشکل یا چالش اصلی کنید
پنج- ایده ها را ارزیابی کنید. آیا راه حل نیرومند و متناسبی میبینید؟
مثال: "لوسیانا" مدیر یک درمانگاه بوده و وظیفه او بهبود و رضایت بیشتر بیماران است. ابتکارات مختلفی برای بهبود در کار شده ولی شک و تردید اعضای گروه پزشکی و کادر مدیریت باعث بوجود آمدن یک جلسه دیگر برای رسیدگی به موضوعات شده است. اعضا با "اضافه کار" و "بهترین تلاش و بیشترین سعی" هم به نتیجه دلخواه نرسیده و صحبت از "اتلاف وقت" است. بنابراین لوسیانا تصمیم میگیرد که تکنیک راه حلهای خلاقانه ای که یادگرفته است را بکار گیرد. او امیدوار است که بکار گیری این تکنیک برای اعضاء گروه جالب و باعث پیدایش راههای جدید شود. شاید که راه حلهای بهتر از "ایده های خوب" پیدا شود که تاکنون کسی به عقلش هم نرسیده
قبل از شروع جلسه و برای آماده سازی گروه، لوسیانا بدقت فکر میکند و مسائل را روی کاغذ مینویسد: "چگونه رضایت بیماران را بیشتر کنیم؟" سپس او این مشکل را واژگون میپرسد: "چگونه میتوان بیماران را بیشتر ناراضی کرد؟" از هم اکنون او شروع به دیدن زوایای جدید برای پیدایش نتایج شگفت انگیز میکند
درجلسه، همه گروه درگیر یک طوفان ذهنی معکوس سازنده و جالب شدند. هرکدام طرحی جالب از تجربه کاری خود با بیماران و تجارب شخصی خود بعنوان بیمار و مشتری در درمانگاه خود ارائه کردند. لوسیانا کمک کرد که ایده ها بصورت آزادانه جاری شوند و اطمینان داد که هیچگونه قضاوتی درمورد، حتی بی ربطترین، پیشنهادات نخواهد شد
در اینجا چند عدد از این ایده های معکوس را مشاهده میکنید: طرح قرار ملاقاتهای دو جانبه - حذف صندلیهای سالن انتظار - معطلی بیماران در پشت تلفن و فراموش کردن آنها - انتظار بیماران در پارکینگ درمانگاه - بحث درمورد بیماری افراد در ملا عام
در پایان جلسه طوفان ذهنی معکوس یک لیست بلند بالا ار راه حلهای واژگون بدست آمد. حال زمان آنست که که با نگاه به تک تک آنها یک راه حل نیرومند بدست آید. نتایج خوب در این جلسه کاملا آشکار بود
بعنوان مثال: البته که بیماران را در پارکینگ درمانگاه رها نمیکنیم - هیچوقت اینکار را نمیکنیم. اما درمورد اینکه اغلب صبحها بیماران زودتر در بیرون منتظر باز شدن دربهای ورودی به درمانگاه هستند، چه باید کرد؟ بله، یک مشکل آزار دهنده برای بیمارانی که صبح زود قرار ملاقات دارند. بنابراین بهتر است که ده دقیقه زودتر دربهای ورودی درمانگاه باز شوند که مردم در بیرون منتظر نمانند، و از فردا اینکار را میکنیم. در همان زمان هم تعدادی از کارمندان در داخل درمانگاه مشغول بکار هستند. و همینطور باقی مشکلات... جلسه طوفان فکری واژگون باعث پیدایش دهها ایده جدید برای پیاده سازی سریع در دستور کار درمانگاه شد
لوسیانا به این نتیجه رسید که نگاه معکوس به مسائل، هم روشنگری و هم سرگرمی است. شگفت انگیز اینجاست که این جلسه کمک کرد که درمانگاه و کادر پزشکی آن بجای کار بیشتر، دوستانه تر با بیماران برخورد کنند
نکات کلیدی: طوفان ذهنی معکوس یک تکنیک خلاقانه خوب برای حل مسائل است و میتواند منجر رسیدن به راه حلهای قوی شود. مطمئن باشید که پیروی از قوانین اساسی طوفان ذهنی ، باعث کشف و رسیدن به راه حلهای کامل میشود
مترجم: فرشاد سجادی
منبع
http://www.mindtools.com/pages/article/newCT_96.htm
Thursday, December 01, 2011
نکته 208: IQمشکل ضریب هوشی یا

به تازگی با دوستی صحبت میکردم که میگفت: در شرکت فن آوریی که یکی از پرآوزه ترین نامهای تجاری در دنیا نیز است کار میکند. این شرکت از نمرات آزمونهای ضریب هوشی یا عناصر کاربردی آن بعنوان یک اصل پر اهمیت برای استخدام کارمندان جدید خود استفاده میکند، حتی اگر این نمرات مربوط به سالهای گذشته این افراد باشند. در واقع این شرکت در تلاش است که اطمینان حاصل شود که کارکنانش در زمره باهوشترین افراد در پیرامون خود هستند
اما آیا باهوشترین ها در هر شغلی بهترینها هستند؟ لزوما خیر. برای نمونه دو نفر از دوستانم را مثال میزنم که یکی ازآنها موفقترینها در کلاسهای دوران دبیرستان بود که بعدها مدیر و موسس یک شرکت کابل سازی شد که پس از فروش شرکتش خود را بازنشسته کرد. و دوست دیگرم، یک شاگرد معمولی بود که از دوران کلاسهای کالج او را میشناسم. او در دو آزمون ضریب هوش بهترین و بالاترین حد نصاب نمرات را بدست آورد و در سه امتحان دیگر نیز بهترین نمرات را آورد. او اکنون برای خودش بعنوان کارشناس سیستمهای کامپیوترهای خانگی کار میکند
اگر ضریب هوشی یک پیشبینی موفقیت در جهان بود، انتظار سابقه کارهای معکوس برای این دو دوست من میرفت. پس این یک مشکل است. هنگامی که چگونگی انجام یک وظیفه پیش می آید، توجه به ضریب هوش یک سراب گول زننده است. ضریب هوش به هیچ وجه نشاندهنده توانایی یک فرد در انجام وظایف، کنترل نفس، همکاری و همدردی نیست، چه رسد به شناسایی اخلاقی او
آزمونهای ضریب هوش پیش بینی خوبی برای چگونگی انجام آزمونهای مشابه است. بعنوان نمونه در کاربردهای تحصیلی، اینگونه آزمونها، پیشبینی خوبی برای نوع کار افراد در آینده نیز هست، یعنی تقریبا میتوانند ظرفیت شناختی یک فرد را در مورد اینکه او یک منشی و فروشنده یا فیزیکدان و ستاره شناس خواهد شد، نشان دهد
ولی در هنگامی که فرد دارای یک شغل است، تواناییهای دیگر او اهمیت بیشتری از چگونگی انجام یک آزمون هوش دارند دانشجویان و افراد در مدخل ورود بازار کار فکر میکنند که: با نتیجه بالاتر در آزمونهای هوش احتمال بیشتر برای شغل بهتر خواهند داشت ولی بمرور زمان و بصورت تصاعدی در سابقه کاری خود ضعیف خواهند شد
در اینجا خلاصه ای از داده هایی که کم اهمیتی ای تست هوش را بعنوان یک پیشبینی ضعیف برای کارکرد شغلی معرفی کرده اند را ملاحظه میکنید، یک راز کثیف که دهها سال است در روانشناسی (اریکسون و همکاران، 1993) بخوبی شناخته شده است. رابطه ضریب هوش با کارکرد استثنایی افراد در بسیاری ازمشاغل نسبتا ضعیف است. در حوزه شغلی دانشمندان، پزشکان، مهندسین و ... ارتباط بین اندازه توانایی و موفقیتهای شغلی تنها حدود دو دهم (0.2) است ودر حوزه حسابداری فقط با دگرگونی 4% همراه است (بیرد، 1985). بطور کلی پیشبینی موفقیتهای شغلی از طریق هوش آزمایی، با موفقیتهای بسیار زیادی همرا نبوده است. بررسی بیش از یکصد پروژه تحقیقاتی (گهیزیلی، 1966) نشانده این بوده است که میانگین اندازه گیری ارتباط بین موفقیت در کار و نمرات آزمون هوش و استعداد فقط نوزده صدم (0.19) است
آزمونهای هوشی میتوانند میانگین کارکرد را بلافاصله بعد از آموزش، سه دهم (0.3) پیش بینی کنند، اما ارتباط بین کارکرد بعد از آموزش و کارکرد نهایی در وظایف و مشاغل تنها دو دهم (0.2) است
بررسی گزارشات بعدی، برآورد اعداد متشابه ای بود. هنگامی که غلط گیریها برای عدم اطمینان از اندازه گیری های کارکرد این محدوده، از طیف وسیعی از این نمونه ها آغاز شده بود، هانتر اند هانتر در 1984، متوجه ظهور تنها توانایی شناختی که یک پیش بینی کننده مفید با همبستگی تعدیل شده با میانگین نیم (0.5) در کارکردهای شغلی اولیه شدند. با این حال، بررسیهای اخیر (هولین، هنری و نون، 1990) نشاندهنده این است که با افزایش تجربه در کار، پیش بینی اعتبارات توانایی آزمونها برای کاهش کارکرد در طول زمان با ارتباط میانگین شش دهم (0.6) است. این بدین معنی است که توانایی آزمونها میتوانند کارکرد اولیه شغلی را پیشبینی کنند در حالی که برای کارکرد نهایی پیشبینی ضعیفی را دارند
پس چه چیزی میتواند پیش بینی کند که افراد در چه زمینه شغلی ای خوب هستند؟ اندازه گیری صلاحیتهای ویژه که در یک کار متوسط، توانایی تشخیص نخبگان را از اشخاص متوسط داشته باشد
"مدلسازی شایستگی" عنوان روشی برای تشخیص شایستگی افراد در مشاغل داده شده است. این روش در طی دهها سال از طرف شرکتهای طراز اول جهان مورد استفاده قرار گرفته است که توانایی شناسایی و کارکرد فوق العاده ای دارد. این روش، به تفصیل در اسپنسر اند اسپنسر (1993) بما میگوید که برای نمونه ؛ در حوزه بخش فن آوری، و بطور کلی این شش نکته مهم و شایسته بهترین قدرت پیشبینی کارکرد در نخبگان است
یک- راهبرد مداوم بطرف بهبود کارکرد: شایستگان و نخبگان چگونگی انجام کارهای خود را ارزیابی و اندازه گیری میکنند و برای یافتن راه به نتایج بهتر به جستجو، تعیین اهداف (هر چند چالش برانگیز) و نوآوری میپردازند
دو- شایستگان و نخبگان قابل برخورد و پیچیده هستند: میتوانند استدلالات قانع کننده بر اساس واقعیات و دلایل محکم ارائه دهند و همچنین، میدانند که چگونه برای مخاطبین خود سخنوری کنند. نگران اعتبار، آبرو و شهرت نیک خود و سازمان متبوع خود هستند
سه- تفکر عقلانی (فرایافتی): اینان در شناسایی، پردازش و حل مشکلات اساسی استاد هستند. توانایی تشخیص اقدامات کلیدی برای ایجاد بهبودی در کار و همچنین توانایی یافتن نقاط مهم برای ایجاد ارتباطات ضروری را دارا هستند
چهار- تجزیه و تحلیل: شایستگان و نخبگان موانع و مشکلات را پیش بینی میکنند و همواره در حل مسائل پیروز هستند. جزییات و پیامدهای درون یک سیستم را می بینند و نتایج منطقی بدست میآورند
پنج- ابتکار: در مقابله با مشکلات پایدار و مستحکم هستند و راه حل مشکلات و چالشها را، قبل از اینکه از ایشان خواسته شود، بانجام میرسانند
شش- اعتماد به نفس: به داوری خود اعتماد دارند و در جستجوی چالشها هستند و هنگامی که استقلال دارند، بهترین اقدامات را انجام میدهند
در این لیست نمرات آزمونهای ضریب هوشی وجود ندارد. یک نمره ضریب هوش در مورد توانایی های ویژه فردی، با توجه به شناخت برای تاثیرگذاری، چیزی به شما ارائه نمیدهد
برای حصول اطمینان، سطح بالایی از شناخت استعداد برای ورود به بخش فن آوری –هرچند نه لزوما در هر کاری- تا حدودی لازم است. برتری در پستهای مدیریتی و رهبری، بستگی به شدت تواناییهای هوشی - احساسی دارد
مدخل ورود و نگهداری یک شغل برای همه؛ داشتن شایستگیهایی مانند ضریب هوش است. با این حال، صاحبان صنایع و کارفرمایان برای استخدام و ترویج مشاغل هوشمند؛ ورای تشخیص شایستگی و شناسایی تواناییهای برجسته شاغلین و کارآزمونان نگاه میکنند
مترجم: فرشاد سجادی
منبع
Sunday, November 27, 2011
نکته 207: نگرش ژرف به دانش تجزیه و تحلیل

تجزیه و تحلیل فقط یک دانش نیست، بلکه یک هنر نیز محسوب میشود. سازمانهایی که از ابزارهای این هنر ظریف استفاده میکنند، متوجه لذت افزایش درآمدها وکاهش هزینه های خود هستند. اجازه بدهید که اول یک مرور بروی دانش تجزیه و تحلیل داشته باشیم. این رویکرد علمی شامل چهار گام کلیدی زیر است
یک- نگریستن و معنا دادن به یک مشکل تجاری: نگرش یا کارکرد، متشکل از دریافت دانش و یا ضبط داده ها با استفاده از ابزار علمی است. در اینجا این اصطلاح را همچنین میتوان به هرگونه اطلاعات جمع آوری شده نیز تعریف کرد
تجزیه و تحلیل با پیروی از پدیده و راه اندازی یک مشکل تجاری شروع میشود و نیازمند درک واقعیت هایی است که به آنها دسترسی دارید و سپس ترسیم و نتیجه گیری از آن برای شناسایی مشکلی که باید حل شود. برای نمونه: یک شرکت تولیدی با مشکل کاهش سود روبرو است. با نگاه به ترازنامه، متوجه کاهش درآمدها میشویم، درحالی که هزینه ها ثابت باقی مانده اند. از طریق این دو واقعیت میتوانیم یک مشکل ساده تجاری را شناسایی کنیم. این شرکت برای رسیدن به سود پیشین خود میباید هزینه ها را کاهش و درآمدها را افزایش دهد
دو- گمانه (فرضیه): گمانه یک توضیح پیشنهادی برای قابلیت مشاهده یک پدیده است که معمولا اشاره به امتحان کردن حل مشکلات میکند - اغلب "حدس حساب شده" نیز نامیده میشود، زیرا که یک راه حل پیشنهادی بر اساس شواهد ارائه میدهد. پژوهشگران ممکن است که تعدادی از فرضیات و گمانه ها را قبل از حل مشکل آزمایش یا رد کنند. با توجه به مورد نمونه شرکت تولیدی ذکر شده در بالا، امکان دو گمانه تجاری موجود است
الف) افزایش درآمد: برای افزایش درآمد، شرکت ممکن است که به راههای مختلف زیر فکر کند
- تمرکز بازاریابی: افزایش بودجه بازاریابی، توانایی فروش و در نتیجه افزایش در آمد را بدنبال خواهد داشت
- تمرکز قیمت: کاهش قیمت تولیدات، قابلیت رقابت را بالاتر میبرد و در نتیجه فروش افزایش میابد که همچنین امکان کاهش دستمزد واحد فروش نیز میرود
ب) کاهش هزینه ها: همراه با کاهش هزینه ها، شرکت جایگزینهای مختلفی دارد
- کاهش هزینه عملیات: با کاهش هزینه عملیات تولید (کارکنان، برق، ...) هزینه را میتوان کاهش داد
- کاهش بودجه بازاریابی: با کاهش بوجه بازاریابی در هزینه ها صرفه جویی میکنیم
همانگونه که مشهود است، افزایش سود را میتوان از هر دو روش افزایش و کاهش بودجه بازاریابی بدست آورد. پیامدهای متعددی از هر اقدام بدست میایند که از نتایج بدوی فراتر هستند و تماما نیاز به ارزیابی دارند. عنصر کلیدی در مرحله گمانه سازی این است که شما میباید یک مجموعه منحصر بفرد و کلی از فرضیات جامع داشته باشید. این بدان معنی است که میباید در مورد تمام مجموعه های احتمالی، قابلیت تفکرمربوط به وضعیت ویژه هر گمانه را داشته باشیم و اطمینان حاصل کنیم که با یکدیگر نه تنها تداخل ندارند، بلکه کامل میشوند
سه- آزمایش: این یک گام علمی در داوری بین مدلهای رقیب و یا گمانه ها است. آزمایشات همچنین بمنظور رد یا قبول گمانه ها و تئوریهای موجود مورد استفاده قرار میگیرند. یک آزمایش میتواند از روشهای علمی برای رسیدن پاسخ به سئوالات و یا بررسی مشکلات سودمند باشد. در ابتدا، مشاهده و نگرش پایه ریزی میشود و سپس سئوالات مطرح میشوند و یا مشکلات بروز میکنند. در مرحله بعدی، گمانه ها شکل میگیرند و آزمایشات انجام میشوند که نحوه استفاده از گمانه ها را امتحان کنند. نتایج تجزیه و تحلیل میشوند و شکل میگیرند و در بعضی موارد هم یک تئوری جدید خلق میشود و در انتها نتایج بدست آمده از راه های تجاری ابلاغ و اجرا میشوند
یک آزمایش خوب معمولا آزمون یک گمانه است. بااینحال، یک آزمایش ممکن است آزمون یک پرسش و یا نتایج قبلی باشد. دلیل اساسی برای دنبال کردن این فرآیند اینست که اطمینان حاصل کنیم که نتایج و مشاهدات در شرایط یکسان قابل تکرار هستند. اجازه دهید که بحث را با راه اندازی یک آزمایش برای نمونه بالا ادامه دهیم که ببینیم آیا افزایش بودجه بازاریابی درآمد این شرکت تولیدی را تحت تاثیر قرار میدهد؟ در این آزمایش، برنامه های تجاری موجود را گروه 1 و برنامه های افزوده شده تجاری را گروه 2 مینامیم. در پایان، نگرش زمانی (فرضا 2 یا 3 ماه) درآمد گروههای 1 و 2 را اندازه گیری واختلاف نتایج را متوجه میشویم. تا زمانی که گروهها به یک اندازه آمار معنی دار و با اهمیت دارند، ما باید توانایی تکرار این نتایج را داشته باشیم
چهار- یادگیری: یادگیری در کسب دانش جدید، رفتارها،مهارتها، ارزشها، ترجیحات و فهم بما کمک میکند و ممکن است که شامل ترکیب کردن اطلاعات متفاوت نیز باشد
در ادامه، شرکت تولیدی نمونه ما، فرض کنیم که گروه 2 بمراتب بهتر از 1 کارکرد داشته و فرض کنیم که همزمان با افزایش بازاریابی ما، رقبای ما بازاریابی خود را کاهش داده اند، همانگونه که هدف گروه 2 بوده است. اکنون این پرسش پدید میاید که آیا سود افزوده ای که حاصل شده، محصول افزایش بازاریابی ما است یا اینکه رقبای ما بازار خود را کاهش داده اند؟ همگون سازی تمامی اطلاعات و امکانات برای رسیدن به یک تصمیم درست، بسیار مهم است. میتوان اینگونه گفت: در حالیکه دانشمندان از روش ذکر شده بالا برای مدت طولانی استفاده میکنند، تجارت بتازگی از این روش بهرهبرداری میکند. این امر مستلزم یک تعهد قوی و یک رویکرد سیستماتیک برای ایجاد و خلق یک امتحان و یادگیری از محیط پیرامون و از مکانی که مدام در حال امتحان دادن و فراگیری در آن هستیم، است
و در حال متحول شدن به ایجاد افزایش سود برای یک شرکت تولیدی
مترجم: فرشاد سجادی
منبع و برداشت
Friday, November 18, 2011
نکته 206: تعادل بین انگیزه و خلاقیت

خلاقیت برای خلاقیت! این چیزی است که سالهاست با آن درگیر هستم, و نه فقط برای تمایل بلکه برای اینکه نیازمند آن هستیم. احتمالا بدلایل زیر بدنبال خلاقیت هستیم: گناه, مشغله, نیازهای مالی, برنامه های روزمره زندگی, ...و غیره
همه ما بنوعی مجبور به پرداخت صورتحسابها و سایر مسئولیتهای مالی خود هستیم. کسانی که برای خلاقیت زندگی میکنند مجبور به تلاش بیشتری هستند, چرا که: آنها, بسرعت نیازمند یافتن ایده هایی با پایه های منسجم هستند که این خود مشکل ساز خواهد بود. در اینجا یک سئوال مطرح میشود: انگیزه ما چیست؟...ء
- چه چیزی باعث میشود که پرانگیزه باشیم؟ ما برای رسیدن هر چه ساده تر به اهداف و ایده های خود به داشتن انگیزه خلاقیت نیازمندیم. ولی اگر به خلاقیت در زمانی محدود و تعیین شده نیاز باشد, چه میکنیم؟ این واقعا مشکل است که برای انجام تعهدات و وظایفی که میباید سروقت به اتمام برسانیم, پرانگیزه و باانرژی باقی بمانیم
در مورد اهمیت بررسی سالانه قبلا صحبت شده است و در آنجا, تا در حدامکان, زمان صرف بازتاب کارهای انجام داده, شده است. این کمک میکند که چگونگی حل مشکلات سال گذشته را بیاد آوریم
خودمن (نویسنده) در حال بررسی شش ماه گذشته کارهای انجام شده ام, بودم و باز هم زمان برای اینکار صرف کردم و همین نگاه مجدد, مرا بشدت پرانگیزه کرد. بررسی سالانه همچنین کمک به برنامه ریزیهای بعدی را میدهد و یادآور بازتاب نقش بزرگی برای خلاقیت, در آن هنگام که نیاز است, میشود
این مانند عوض کردن پوشک یک نوزاد است. (یکی از وظایفی که کسی هم تمایلی به انجام آن ندارد) ولی شما برای همیشه مجبور به انجام آن نیستید. و آنگونه که شنیده ام, لذت فرزند داشتن بسیار بیشتر از چیزهایی مانند تعوض پوشک کثیف او است
این نقش (تصویر) بزرگ به ما کمک میکند که جزئیات کوچکتر را با انگیزه بیشتر انجام دهیم. این جزئیات همان تکه های کوچکی از یک پازل بسیار بزرگتر هستند
پس چکار میکنید که هر روز پرانگیزه بمانید؟ آیا دیدن این نقش (تصویر) بزرگ باندازه کافی محرک نیست؟ این فقط منم که در حال فکر کردن با صدای بلند هستم و دوست دارم که تفکر با صدای بلند شما را هم بشنوم
مترجم: فرشاد سجادی
منبع
Saturday, November 12, 2011
نکته 205: راههای شکست

آیا تمایل به شکست خوردن دارید؟ فقط کافی است که این سه مرحله را هر روز تکرار کنید
ویرا روبین (ستاره شناس) میگوید: توانایی استقامت نداشتم! قادر به توقف نبودم! حتی نمیتوانستم رهایش کنم! خیلی مهم بود که شکست، هرگز حتی به حوزه احتمالات هم وارد نشد. هرگز مطمئن نبودم و واقعا اطمینان نداشتم که یکروز بعنوان یک ستاره شناس واقعی کار کنم
یک نقل قول عالی از ویرا روبین که میخواست ستاره شناس شود، درست هنگامی که چنین جاه طلبیهایی برای یک زن جایز نبود. او تلاش کرد که در برنامه فارغ التحصیلی ستاره شناسی پرنستون نام نویسی کند، ولی اجازه ندادند. مدرسه ای دیگر بنام کارنل پیدا کرد و زیر نظر بهترین مغزهای فیزیک زمان خود به تحصیل مشغول شد. در حال حاضر در سن هشتاد و یک سالگی هنوز هم مشغول تدریس است. او نویسنده 114 مقاله پژوهشی است و هنوز هم مینویسد و این شماره در حال افزایش است
چرا بعضی افراد مانند دکتر روبین، مایلند هر کاری برای رسیدن به هدفشان بکنند؟ ولی بسیاری دیگر در اولین فشار و سختی مسیر خود را با بیتفاوتی تغییر میدهند؟
اگر بدانید که شکست میخورید چه میکنید؟ این سئوالی است که مشاوران و سخنرانان انگیزه ساز اغلب میپرسند. خود من (نویسنده) سئوالی که دوست توییتری من، تیم برانسون، که یک مربی و مشاور زندگی است، از مشتریان خود میپرسد را ترجیح میدهم. سئوال او این است: اگر بدانید که حتما و قطعا موفق میشوید چه میکنید؟ با این سئوال همه چیز در ذهن زیر و رو میشود. اینطور نیست؟ فرض موفقیت حتمی بجای حتی اجتناب از شکست. زیرا همانگونه که همه میدانیم : بدون بدست آوردن موفقیت و پیروزی هم میتوان از شکست خوردن اجتناب کرد
پس آنچه که مانع انجام کارهایی را که میخواهید بکنید چیست؟ ترس؟ عدم اطمینان از چگونگی شروع؟ تنبلیهای همیشگی؟ همه ما اینها را تجربه کرده ایم و اطمینان میدهم که هیچکدام از اینها بهانه ای برای یک انسان پرانگیزه نیستند. اگر شما به همان نقطه ای که دکتر روبین رسید و گفت: "قبول شکست، هرگز حتی به حوزه احتمالات هم وارد نشد" برسید، امکان شکست را پشت سر گذاشته اید. و فقط زمان، برای رسیدن به موفقیت و پیروزی لازم است
سه عامل شکست عبارتند از:ء
یک- ترس: شواهد نشان میدهد افرادی که با ترس شروع میکنند بدلیل حس نیاز به آن است. پند و اندرزهای مثبت هم، نه تنها نتیجه ای ندارد بلکه اوضاع را بدتر هم میکند. از آنجایی که این فقط یک مطالعه است و چیزی را ثابت نمیکند، اما نشاندهنده اینستکه وضعیت فقط سیاه و سفید نیست. ترس از اینکه "اگر من شکست بخورم، مردم چه خواهند گفت" واقعا فلج کننده است. اینگونه ترس را نمیتوان با چند جمله "من باندازه کافی اینکار را بلدم" یا "باندازه کافی باهوشم" یا "مردم دوستم دارند" جبران کرد
حال چگونه میتوان بر ترس پیروز شد؟ بوسیله حرکت در درون خود ترس. آمبروس ردمون میگوید: " شجاعت نشاندهنده این نیست که ترس وجود ندارد، بلکه نکته این است که چیزهایی مهمتر از ترسیدن هم وجود دارند." هیچگونه سخن و گفتار سحر انگیز و جادویی یا یک راه میانبر برای عبور از ترس وجود ندارد. ترس همواره با انسان همراه است. این جمله تکراری معمولی "گام اول سختترین مرحله است" را ممکن است شنیده باشید. در واقع درست هم است. ممکن است اینرا باور نداشته باشید ولی هرچه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. احتمالا به تندی و سادگی هم انجام نمیشود. ممکن است که ترس خود را، بجای مبارزه با آن، تقویت کنید، ولی فقط باید تمایل یافتن آن شجاعت درون خود را، بویژه در گام اول، داشته باشید
دو- چگونگی شروع: این یکی هم دشوار است. تا هنگامی که کاری را انجام نداده اید، آشکار است که در آن تجربه ای هم ندارید. بنابراین هنگامی که دیگران بشما میگویند: "شروع کن" و یا "از یک جایی شروع کن، اینقدر فکر کردن نداره!" ولی آندسته از مردم که بیش از حد تمایل به تفکر تحلیلی دارند، فکر میکنند که "بله، اما چگونه؟"
پس چه میتوان کرد؟ چگونه میتوان بر آن پیروز شد؟ حدس من اینست که ( ناشی از تجربه شخصی خودم، نه صحبت با افراد دیگر یا هیچ پژوهش علمی ای) برخی افراد تمایلی به شروع کار ندارند زیرا که هدفشان بیش از حد بزرگ است. هدف بزرگ مانند راه اندازی یک کسب و کار، شامل بسیاری از ارتباطات در مراحل مختلف است که بسیاری از افراد، مدت کمی پس از شروع سرخورده میشوند و دست از آنکار میکشند. این روش غلبه بر مشکل نیست
بعنوان یک هدف بزرگ به آن نگاه نکنید. به مراحل تدریجی آن فکر کنید. بجای اینکه به خودتان بگویید که "امروز روزخوبی برای شروع کار است" بگویید: "امروز روزی خوبی است که یک ساعتی بنشینم و به منافع و نقشه های ذهنی و مهارتهای خودم فکر کنم. آنچه را که واقعا دوست دارم و بلدم پیدا کنم." گامی بسیار مهم و در عین حال امن
من به این مسئله مانند عبور از یک مسیر گدازه های گداخته مینگرم. اکثر مردم نمیخواهند که به انتهای این مسیر گدازه های گداخته خیره شوند. بیشتر متوجه جای پای خود هستند که مطمئن شوند گام بعدی در جایی قرار میگیرد که نسوزند. به مرحله بعدی نگاه کنید، نه به انتهای کار، در نتیجه آنچنان هم دلهره آور نخواهد بود
سه- تنبلی: همینهم که هست بد نیست! واقعا نمیدانم در این مورد چه بگویم؟! البته میتوانم در تناقض با آنچه تا بحال نوشته ام، بگویم: "فقط انجامش بده!" اما این کمی ریاکارانه و مبتذل بنظر خواهد رسید
مطمئناً این را شنیده اید که کسی را مجبور به کاری نمیتوان کرد تا خودش نخواهد. تنبلی هم همینطور است. انسان حرکت نخواهد کرد، مگراینکه ترس از شکست آنچنان زیاد شود که مجبور به حرکت شود
شما مسئول و پاسخگوی احساسات خودتان هستید. برای " احساس تنبلی" کاری نمیتوانید بکنید، اما توانایی کمک به " حرکت کردن" را دارید. من هنوز هم در موقع نوشتن یا چمن زدن تنبلی میکنم. بیشتر مایلم که تلویزیون نگاه کنم یا با همسرم به یک بازی ویدئویی مشغول شوم. تنها تفاوت بین زمان حال و سال گذشته اینست که دیگر اجازه نمیدهم احساساتم بر من پیروز شوند
بنابراین اینها بهترین چیزهایی هستند که باعث شکست شما میشوند. در مورد شما نمیدانم ولی من با اینها روزی چندین بار برخورد دارم. همگی اینها محصول شرایط و جزییات هستند. اگر اجازه دهید که شرایط و جزییات کنترل پاسخها و مسئولیت شما را بدست آوردند، هرگز بر آنها پیروز نخواهید شد. با این حال، اگر حاضر به قربانی شدن برای شرایط و جزییات نیستید، باید به نقطه ای برسید که شکست جایی نداشته باشد، آنگاه شرایط و جزییات فقط مسائلی زودگذر خواهند بود. شرایط، جزییات و احساسات را زیر کنترل خود بگیرید و اجازه ندهید که انها شما را به کنترل درآورند
مترجم: فرشاد سجادی
منبع:
http://lifedev.net/2009/07/want-to-fail-just-repeat-these-3-phrases-daily/