تفکر ناخودآگاه در نزد مردم دارای نام های دیگری هم هست مانند: تفکر شهودی، گواهی دل و یا ارتباط با روح هستی. برخلاف تفکر منطقی و خطی نیمه چپ مغز، این تفکر را گاهی تفکر نیمه راست یا تفکر کل نگر هم می گویند. ما در این مقاله از آن به عنوان تفکر ناخودآگاه نام می بریم. منظور از فعال شدن تفکر ناخودآگاه، دریافت ایده هایی است که بر مبنای کنارگذاشتن منطق، پرسشگری و تفکرآگاهانه است. این ایده ها راه حل نهایی را در خود دارد
چگونه می توان از این ایده ها برخوردار شد؟ هرکس از یک راهی از این ایده ها برخوردار می شود. برخی بهترین ایده هایشان را در زیر دوش دریافت کرده اند، برخی هنگام رانندگی، برخی هنگام تمرینات بدنسازی، دوچرخه سواری، حین جلسات ماساژ، درست بعد از بیدار شدن از خواب و یا دویدن. باغبانی نیز به نظر می رسد که برای رسیدن به ایده های ناخودآگاه خیلی موثر باشد. برخی از افراد خود را در حالت شبه خلسه ای قرار می دهند مانند مراقبه یا پوش دادن به موسیقی. برخی نیز در حین دیدن فیلم به ایده می رسند. ورق زدن مجلات، به خصوص آنهایی که مصور هستند، می تواند تفکر ناخودآگاه را تحریک کند
نقشه کشی ذهنی (Mind mapping) نیز در برخورداری از تفکر ناخودآگاه، خیلی موثر است. (برای آگاهی بیشتر از نقشه کشی ذهنی، اینجا را کلیک کنید) . در اینجا می توان مسئله موجود و راه حل های احتمالی را ترسیم کرد.
همچنین یک سری فعالیت های گروهی نیز برای استفاده از تفکر ناخودآگاه وجود دارد. برخی بازی هایی که بر اساس کلمات هستند از این قبیلند. در این بازی ها موضوعی که مایل هستید در آن باره به ایده برسید، را در محور توجه قرار می دهید و کلماتی که به نوعی با آن مرتبط هستند را فهرست می کنید و دلیل ارتباط را هم می گویید. همچنین می توان نقشه کشی ذهنی را به صورت گروهی انجام داد.
فعالیت دیگر برای تحریک تفکر ناخودآگاه، پرداختن به اموری است که اصلاً مرتبط با موضوع مورد نظر نیستند. مثلاً شرکت در یک کنفرانس و یا نمایشگاه هنری که اصلاً با موضوعی که مایل به دریافت ایده در آن باره هستید، ارتباطی ندارد. همچنین می توان یک کنفرانس و یا نشست های گفتگو با دوستان تشکیل داد و به بحث هایی که مورد علاقه تان است و به مسئله که برایش ایده می خواهید کسب کنید هم ارتباط ندارد، بپردازید.
در تمامی این فعالیت ها، تفکر خودآگاه را صرف موضوعی دیگر می کنید و توجه خود را از موضوع اصلی منحرف می کنید. اما واقعیت این است که تفکر ناخودآگاه بین این دو موضوع غیر مرتبط، پیوند برقرار کرده و ایده های جدید می یابد.
این فعالیت ها از آن رو موثر هستند که از فعالیت تفکر خودآگاه می کاهند. شاید این یک تناقض (پارادوکس) به نظر برسد.از یک طرف تفکر خودآگاه باید فعال باشد و ایده خوب را یافته و اجرایی سازد. از طرف دیگر برای رسیدن به ایده های خوب، تفکر خودآگاه باید منفعل بماند. اما این موضوع بیانگر تناقض نیست بلکه نشان دهنده این است که تفکر خودآگاه و تفکر ناخودآگاه مانند الاکلنگ عمل می کنند و هر دو با هم نمی توانند فعال باشند. در الاکلنگ وقتی یک انتها بالاست، انتهای دیگر باید پایین باشد . مصداق دیگر از این خاصیت، فعالیت های ریتمیک مانند نواختن طبل، رژه و یا رقص است. اگر فرد در حین فعالیت ریتمیک، بخواهد فکر کند و نسبت به کار خود دچار شک شود، تعادلش را از دست می دهد.
اینکه چگونه تفکر ناخودآگاه چنین ایده هایی تولید می کند پوشیده است اما کلید دریافت آن، رها کردن چارچوب ها و دانستگی های ذهنی است. هم چنین داشتن منطق و پرسش های غیر متعارف
فعالیت تفکر ناخودآگاه بر دو پایه استوار است: تصادفی بودن و غیرعمدی بودن. یک مثال از نوع تصادفی بودن، زمانی است که شما در حال رانندگی هستید و یک ایده ناگهان به ذهن شما می رسد. اگر آماده نباشید، سریعاً این ایده را فراموش کرده و از دست می دهید. به بیان دیگر اگر این ایده ها را یادداشت یا ضبط کنید، می توانید این گنج بالقوه را تصاحب کنید. یک مثال در مورد غیرعمدی بودن این است که هنگامی که در حال استراحت بعد از کار روزانه هستیدمی خواهید که در مورد راه حل یک مسئله، تخیل کنید. در این حالت باید ذهن را آزاد بگذارید تا به هر سو که تمایل دارد در هر حرکتی هدفمند باشد. چنانچه این تخیل به صورت منظم انجام شود، منجر به برنامه ریزی ذهنی شده و شما شروع به یافتن راه حل ها در تخیل خود خواهید کرد.
ممکن است افراد منطقی، این کارها را تمسخر کنند. اما تحقیقات اخیر در علوم شناختی، دلالت بر حالتی از ذهن دارد که مجموعه ای از عوامل غیرمرتبط را در بر می گیرد. تلاش برای تفکر ناخودآگاه مانند ارسال پیام به این عوامل غیر مرتبط است و منجر به یاری گرفتن از آنها شود
دو عمل است که استفاده از تفکر ناخودآگاه را موثرتر می سازد. اول، فراهم آوردن محیط برای کسب ایده هایی که به ذهن می رسد. مثلاً همراه داشتن قلم و کاغذ و یا وایت بورد برای نوشتن ایده هایی که به ذهن می رسد. هم چنین می توان از یک ضبط نیز استفاده کرد. دوم، کاشت قصد ها و پرسش ها در ضمیرناخودآگاه است. تمرکز بالا بر قصدها و پرسش ها ، یکی از بهترین راه ها برای کاشت این دانه ها در ضمیرناخودآگاه است. در این صورت، وقتی که فرد به این قصدها و پرسش ها توجهی هم ندارد و یا حتی در خواب است، این قصدها و پرسش ها، از امکانات ضمیرناخودآگاه برای یافتن ایده های متناسب استفاده می کنند
در خاتمه می توان فرایند استفاده از تفکرناخودآگاه در دریافت ایده ها را به ترتیب زیر بیان کرد
یک – موضوعی که در آن باره می خواهید کسب ایده کنید را مشخص سازید
دو- ذهن خود را از موضوع منحرف سازید. برای اینکار از یکی از روش هایی که در بالا به آن استفاده شده و یا روش خودتان استفاده کنید
سه- راهی برای ثبت ایده هایی که به ذهن می رسد را انتخاب کنید. این خیلی مهم است. از این رو همواره با خود یک دفترچه یاداشت یا ضبط صدا همراه داشته باشید
چهار- ایده هایی که از تفکرناخودآگاهتان می رسد را جدی بگیرید و در راستای تحقق آنها برایید حتی اگر کاملاً هم در انطباق با مسئله نباشد. گاهی یک سری ایده های میانی به ذهن می رسد و در راه انجام این ایده ها، ایده اصلی خود را آشکار می کند. اگر هم نتوانستید همه این ایده ها را اجرا کنید (که طبیعتاً نمیتوانید) اما همه ایده ها را ارزیابی کنید. این کار باعث بها دادن به تفکر ناخودآگاه شده و موجب فعال شدن آن برای تولید ایده می شود
منبع
No comments:
Post a Comment