به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Sunday, October 18, 2009

نکته 40- استانداردهایی برای استدلال انتقادی و تفکر خلاق



استانداردها به ما کمک می کند تا کیفیت استدلال و تفکر خود را در هر موضوعی تعیین کنیم. استانداردی که در زیر می آید به شما کمک خواهد کرد تا مراحل تفکر و استدلال خود را ارزیابی کنید. البته این ها استاندارد جدیدی نیست و ممکن است شما آن را در شرایط گوناگون مورد استفاده قرار داده باشید. در زیر این استانداردها نظم بخشی شده و با ارائه سوال های راهبردی تلاش شده که استفاده از آن ساده تر گردد:
1- شفافیت: شفافیت به این معناست که ما اندیشه های خود را به صورت روشن و واضحی بیان نماییم. برای مثال، آیا ما قصد خود را بیان کرده ایم و آن برای همگان روشن است. شفافیت باعث می شود که ما ارتباط، عمق، اهمیت و دقت ایده ها، توصیه ها و یا تصمیم های خود را بتوانیم ارزیابی کنیم.
- آیا می توانی ایده ات را به شکل دیگری توضیح دهی؟
- آیا می توانی جزئیات بیشتری را در این باره بیان کنی؟
- آیا می توانی مثالی بزنی یا تصویر روشن تری از ایده ات بیان کنی؟

2- صحت: صحت توصیف کننده آن است که چقدر محصول یا تصمیم ما از استانداردها و یا واقعیت، تبعیت می کند. از طرف دیگر ، عبارت "صحیح است" بیانگر آن است که هیچ خطا، اشتباه یا تحریفی صورت نگرفته است. هنگامی که تلاش داریم که صحیح عمل کنیم یعنی اینکه سعی داریم تا بر اساس یک استاندارد یا واقعیتی عمل کنیم. سوالاتی که باعث می شود صحت خود را بالا ببریم عبارتند از:
- چه مدرکی برای تایید عبارت وجود دارد؟
- چگونه می توانیم اعتبار مدرک را کنترل کنیم؟
- چگونه می توانیم صحت عبارت را بررسی یا آزمون کنیم؟

3- دقت: دقت بیانگر کیفیت صحت است. وقتی می گوییم که دقت یک ماشین حساب ، 6 رقم اعشار است یعنی اعداد اعشاری (مانند عدد پی) را تا 6 رقم اعشار در محاسبات منظور می کند. در هر صورت جواب صحیح است اما میزان صحت ، یعنی دقت.
- آیا می توانی مشخصات بیشتری را بگویی؟
- آیا می توانی جزئیات بیشتری را بگویی؟
- آیا می توانی تمرکزت روی موضوع را بیشتر کنی؟

4- ارتباط: ارتباط بیانگر این است که بین موضوع و داده های مربوط به آن یک پیوستگی وجود دارد. ما باید این پیوستگی و شدت آن را معلوم کنیم. سوال هایی که باعث پیدا کردن پیوستگی می شود عبارتند از:
- بین موضوع مورد بحث و مسئله، چه ارتباطی وجود دارد؟
- این چگونه به مسئله ارتباط پیدا می کند؟
- این چگونه بر مسئله اثر می گذارد؟
- این مطلب چگونه به موضوع مورد بحث کمک می کند؟

5- عمق: عمق بر خلاف دانش سطحی، در جستجوی فهم پیچیدگی های موضوع مورد بررسی است. برای ارزیابی عمق، این سوال ها را بپرسید:
- پیچیدگی های این مسئله چیست؟
- چگونه فهم این پیچیدگی ها فهم مسئله را بیشتر می کند؟
- چگونه جواب شما، بیان گر پیچیدگی های این مسئله است؟

6- جامعیت: ما ممکن است تمامی موارد با لا را برآورده کنیم اما ممکن است مطالب دیگری هم باشند که بر مسئله تاثیرگذارند. ما باید این سوال ها را از خود بپرسیم:
- چه نکات دیگری هست که بر مسئله تاثیر می گذارد؟
- چگونه می توانیم به این مسئله از زاویه دیگری نگاه کنیم؟
- یک محافطه کار، آزادی خواه و یا مخالف چگونه به این موضوع نگاه می کنند؟
- از نگاه دشمن (یا رقیب) این موضوع چگونه به نظر می رسد؟

7- اهمیت: یکی دانستن اهمیت و جامعیت خطرناک است. ممکن است چیزی با مسئله مرتبط باشد اما مهم نباشد. از این رو نباید موضوع بی اهمیت را بی ارتباط دانست. برای پیدا کردن جنبه های پراهمیت ، سوال های زیر می تواند موثر باشد:
- آیا این مهم ترین مسئله ای است که باید به آن توجه شود؟
- آیا این موضوع یا ایده ای مرکزی است؟
- کدام یک از وقایع زیر بیشترین اهمیت را دارد؟
- کدام موضوع بیشترین اثر را بر مسئله دارد؟

8- منطق: منطق به ارتباط بین ایده ها اشاره دارد. این شامل نظمی است که بین ایده های متنوع ایجاد می کنیم و اینکه چگونه این ایده ها از همدیگر حمایت می کنند. منطق شامل شرایطی عقلانی است که منجر به آن می شود که حادثه رخ دهد یا ندهد. منطق شامل فرض هایی است که منجر به انضباط در موضوعات آکادمیک، تجاری ، ارتشی و ... می شود. اصول منطق از دو الگو تبعیت می کند: دلایل استقرایی (از جز به کل رسیدن) و دلایل استنتاجی (از کل به جز رسیدن).
در روش استقرایی ما داده ها را برای اثبات یک فرضیه جمع آوری می کنیم یا از طریق مشاهده موارد جزئی ، پی به یک قانون کلی می رسیم. چنین پیش بینی هایی معمولاً نیاز به اصولی دارد که بدون اثبات آن را بپذیریم. اگر چه منطق استقرایی ما را قادر می سازد که استدلالی انتقادی داشته باشیم اما باید به خاطر بسپاریم که بیشتر قوانین علمی ممکن است با داده های جدیدی که می رسد تغییر یابد. به عنوان مثال مردم تصور می کردند که زمین تخت است تا زمانی که شواهد اثبات کردند که چنین نیست.
روش استنتاجی از یک کلیت حرکت می کند تا به یک جز خاص برسد. از این رو باید از جایی شروع کند که مخاطب قبول دارد؛ بنابراین در اینجا نیز باید متوجه خطاهایی باشیم که ممکن است رخ دهد. در روش استنتاجی ، نتیجه وقتی صحیح است که هم مقدمه صحیح باشد و هم روش حرکت از کل به جز.

منبع
http://www.waybuilder.net/sweethaven/Humanities/CriticalThinking/CritThink01.asp?uNum=1&iNum=0103

No comments: