به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Saturday, February 25, 2012

نکته 220 : هفت نکته برای کار کردن در سفر؛ آموخته شده از راه سخت


همانطور که نشسته، به صدای نوای باران به پنجره های فرودگاه دنور گوش میدهم، کاری بجز مقایسه فضاهای کاری ام را در چند روز گذشته نمیتوانم انجام دهم. بیاد دارم که هفته گذشته، در مکانی مطلوب مشغول تایپ بودم، ولی امروز، خیر
بجای خوابیدن در بستر گرم و نرم، در داخل ترمینال فرودگاه، بروی صندلی  چمباتمه زده ام. هوای طوفانی محلی، پرواز را تا فردا صبح به تاخیر انداخته است. بنابراین، با کار بروی این مقاله، یک ای بوک برای نهار، مقداری کار مستقل برای انجام دادن و عادت مراقبه برای حفظ تعادل، بنظر میرسد که محیط کاری، چه ایده آل باشد یا نباشد،  من باید به شرایط موجود غلبه و شروع به کار کنم
پس با خوشحالی هر چه بیشتر، تمام کارهایی را که در" تعطیلات دوست دارم انجام بدهم" را کنار میگذارم و باید مشغول به کار شوم. آیا واقعا در حرکت و سفر میتوان کار کرد؟ آیا در شرایط افتضاح میتوان تمرکز کرد؟ بدون رختخواب؟ بی خوابی؟ ولی مهم نیست
در حالی که در پایان تعطیلات هستم، یک راهبرد برای چک کردن ایمیلها، فیسبوک و توییتر و انجام برخی از کارهایم خلق میکنم. مطمئناً بخش نیمه اول تعطیلات برای کار کردن راحتتر بود و در همان زمان نشستن در تراس و بیرون هم، کارها را میتوانستم انجام دهم. اما ثابت شد که در نیمه دوم تعطیلات اینکار کمی چالش برانگیزتر است. بطور غیرمنتظره ای، خوابیدن بروی زمین در مکانهای پیش بینی نشده، به لطف همسفرم، و سفرهای کاری بدون مطالعه با قطار و اتصالات بد پرواز، این هفته را به یک زندگی نامناسب از لحاظ بهره وری، تبدیل کرد. اما به لطف این تجربیات، آموختم که چگونه در سفر کارهایم را هم انجام دهم. قطعا نه به همان مقدار که در شرایط راحت میتوان انجام داد ولی در حال پیشرفت هستم
در اینجا برخی از روشهای انجام کار، حتی در زمانی که در منزل نیستید، در تعطیلات یا فقط در راه سفر کاری هستید، توضیح داده میشوند
یک- تنها و تنها درمورد ملزومات نگران باشید: اگر شما چیزی شبیه به من باشید، شدیدا درمورد توانایی انجام کارها در زمان معین، زیاده روی میکنید. اگر از دفتر کار خود دور هستید، تنها بروی مهمترین وظایف خود تمرکز و مابقی را برای زمان برگشت خود به دفتر تنظیم کنید. ور رفتن در توییتر و فیسبوک و غرق شدن در آنها را برای زمانی که وقت بیشتری دارید، بگذارید. شما تنها زمان برای انجام کارهای مهم خود دارید. هیچکس نمیداند که اتصال اینترنت تا چه مدتی طول خواهد کشید و یا برنامه میزبان شما چه خواهد بود؟ درهر صورت، زمان شما محدود است و شما باید از آن حداکثر بهره را ببرید
دو- زمان کار را برنامه ریزی و بر آن تکیه کنید: امکان ندارد که شما بتوانید از گذشت زمان برای انجام کارهای بیشتر جلوگیری کنید، اما میتوانید روی زمان بندی تکیه کنید. در زمان مسافرت و تعطیلات، بسیاری از متغیرها از کنترل ما خارج هستند. هنگامی که زمان کارها برنامه ریزی میشوند، دیگر جای نگرانی نیست
متاسفانه، اگر شما هم مثل من در تعطیلات باشید، بدین معنا است که برنامه ریزیها، در صبح زود و یا در اواخر شب که شما وقت بیشترکنترل شده ای دارید، باید انجام شوند
سه- همواره ابزار کار خود را همراه داشته باشید: اگر یک وبلاگ نویس هستید، لپ تاپ خود را در همه جا همراهتان ببرید. مهم نیست که برای انجام کارهایتان از چه ابزاری استفاده میکنید، سعی کنید که آنها را همیشه همراه خود داشته باشید. هیچکس نمیداند که زمان فراغت برای انجام کار در چه لحظه ای بوجود میآید
کتابخوانها به این امر مشهورند و یک کتاب جیبی را همیشه بهمراه دارند، بطوری که هرگاه فرصت شود، چند صفحه ای از آن را میخوانند
توجه: این مهم است که توجه همیشگی به همراه داشتن ابزار را نداشته باشید. اگر این باعث نگرانی شما میشود، بهتر است که ابزار خود را همراه نبرید. هرچه بیشتر درمورد کارهایتان نگران باشید، احتمالا، بیشتر هم به سراغ آنها میروید. معنای تعطیلات، استراحت است. تنهازمانی که این استراحت معنا پیدا کرد، از ابزار کار استفاده کنید
چهار- در لحظات اضافی خلاق باشید: همه میتوانند اینکار را انجام دهند. شما باید لحظات و امکان استفاده از آنها را کنترل کنید. آیا نیاز است که این ایمیل را به اتمام برسانید؟ از آنجایی که کارهای مهم برای همه مشترک نیست، هیچکس نمیتواند قضاوت کند. اما فکر میکنم که پرداختن به کارهای کوچک بدور از دفتر کار، تا حدودی جبران عقب افتادگیها را بکند
پنج- انتظار بدترینها را داشته باشید: فکر نمیکنم که نیازی به تکرار بیان قوانین مورفی باشد. نگران نباشید. مورفی همسفر خوبی است
امروز خوش شانس بودم که لپ تاپم، با کابل شارژ آن، همراهم بود. فکر کنید چه مقدار زمان را بیهوده از دست میدادم اگر آنرا همراه به چمدانها به بار تحویل داده بودم. بنابراین، حدس میزنم که یکی از برنامه ریزیها برای جلوگیری بدترینها، همراه داشتن ابزار کار باشد
شش- درمورد راه حلهای آفلاین فکر کنید: در حالی که بنظر میرسد بیشتر نقاط جهان از ارتباط اینترنت بدون سیم (وی فی) استفاده میکنند، هنوز هم بسیاری از مکانها وجود دارند که از این امکان برخوردار نیستند. از روی خوش اقبالی شماخواهد بود، اگر در جایی که در تعطیلات هستید، مجهز به این سیستم باشد. بنابراین، از زمان جلوتر حرکت کنید و کارهای دانلود، چک کردن ایمیل مشتریان، یا نسخه پشتیبانی اینترنت بدون سیم را از قبل تهیه و پیش بینی کنید. باعث خوشحالیتان خواهد شد اگر این کارها را از قبل انجام دهید و از زمان جلوتر باشید
هفت- بخودتان فشار نیاورید: ما اغلب، در هنگام دوری از دفتر کار، در زمان محدود، بخودمان فشار میآوریم که کارهای بیشتری را بتوانیم انجام دهیم. گاهی اوقات به یک استراحت ناب نیازمندیم
اگر در تعطیلات بسر میبرید، بخودتان فشار نیاورید. درواقع، در هنگام تعطیلات، اگر بیش از حد، درمورد انجام کارها استرس داشته باشید، احتمالا در درجه اول نباید به تعطیلات میرفتید. از لحظات خود لذت نخواهید برد، چراکه همواره در حال کار کردن هستید و استرس خواهید داشت چون کار نمیکنید
در همه چیز تعادل را رعایت کنید

مترجم: فرشاد سجادی

منبع

Saturday, February 18, 2012

نکته 219: پانزده نکته اضافی برای تمرکز مغز


برایان کازلو میگوید: "اگر شما ذهن، بدن و روح خود را پرورش دهید، وقت خود را گسترش داده اید. یک دیدگاه جدید بدست میآورید که بشما اجازه خواهد داد که کارهای خیلی بیشتری را انجام دهید." ساده است. مغز مرکز همه کارها، احساسات، افکار، و چگونگی تمامی نکات دقیق و ظریف که در ارتباط با دیگران دارید، است. نه تنها ابررایانه ای است که زندگی پیچیده شما را اجرا میکند، بلکه عضو شکننده ای است که خانه روح شما نیز هست. پس بنابراین، بسیار مهم است که مغز خود را متمرکز نگهداریم
با مشغولیت به فعالیتهای مناسب، میتوانید حافظه، توانایی حل مسائل، مهارت و خلاقیت خود را افزایش دهید. در اینجا برخی نکات اضافی درمورد چگونگی نگهداری مغز در شرایط خوب ومتمرکز توضیح داده میشود
یک- تفکر ممنوع: هرروز 20 تا 30 دقیقه به هیچ چیز فکر نکنید. نخوابید، بلکه باید مراقبه کنید. به آرامی بنشینید، ورودیهای حسی را کاهش دهید، و تلاش کنید که بروی چیزی آرام مانند یک صحنه یا یک رنگ آرام، تمرکز کنید. (درابتدا فکر نکردن به چیزی راحتتر است.) مطالعاتی در دانشگاه کنتاکی نشان میدهد گروهی از دانشجویان بعد از سی دقیقه مراقبه نسبت به گروهی دیگر که بعد از ظهر به همان مدت خوابیده بودند، نمرات بهتری داشتند
دو- به خیابان بروید: بند کفشهایتان را  ببندید و حرکت کنید. تحقیقاتی در دانشگاه ایلینوی، امریکا، نشان میدهد که تمرینات بدنی، حجم مغز را افزایش میدهد. در این مطالعات افراد به دو گروه مختلف تقسیم شدند. یک گروه، افرادی که تمرینات بدنی هفته ای سه روز و روزی یکساعت در بیرون،  و گروه دیگر، افرادی که فقط تمرینات سبک و در داخل منزل، انجام میدادند. افرادی که تمرینات بیرون از خانه را انجام میدادند، حجم مغز آنها و ماده سفید (ماده ای که ارتباط بین سلولهای عصبی را تشکیل میدهد)  افزایش یافته بود
سه- بهم بریزید: از گذشته های دور، ورزش یک کمک به طول عمر و قدرت مغز بشمار میرفته است. اما برای اینکه در هشتاد سالگی نیروی شما تمام نشود، روال تمرین بدنی خود را تغییر دهید. تلاش در تغییر حرکات منظم خود کنید و  این باعث میشود که مغز شما هم هماهنگی بیشتری بیابد، چراکه بارها و بارها یک حرکت را تکرار نمیکنید
چهار- کتاب بخوانید: از ادبیات کلاسیک، کتابهای علمی تخیلی و یا کتابهای توسعه شخصی و خودشناسی انتخاب و مغز خود را تقویت کنید. قبل از رفتن به تعطیلات و پرواز بعدی یک رمان انتخاب کنید. در بالاترین امتیازات مغزی، گریزگرایی و فرار از واقعیات زندگی روزمره، کتابخوانی میتواند بسیار آرامش بخش باشد. خواندن، کمک به تمرین مهارتهای شناختی و افزایش لغت شناسی میکند. بطور منظم کتاب بخوانید و از اطلاعاتی که جذب میکنید، اطلاعاتی که از شما یک سخنور بهتر میسازند، شگفت زده خواهید شد
پنج- یک فنجان مهارت و چیرگی: زیاده روی در نوشیدن قهوه، گیجی و گنگی به همراه دارد. پژوهشگران اتریشی با اندازه گیرهایی از مغز دریافتند که حافظه کوتاه مدت و تمرکز پس از نوشیدن 100 میلیگرم کافئین توسعه و بهبود پیدا میکند. اما پس از گذشت تنها چهل دقیقه، این توسعه و بهبود پرارزش!، به سطح قبلی و حتی کمتر باز میگردد
شش- در مناظره شرکت کنید: یک بحث پرجنب و جوش سرحالتان میاورد. البته تا زمانی که از پرت شدن به مرحله بی منطقی و دعوا جلوگیری شود، شما میتوانید از بحث با دوستان یا همکارانتان و در رد و بدل کردن جوانب مثبت و منفی یک مسئله، لذت فراوان ببرید. بازی با مغز باعث تحریک و جریان یافتن خون و تقویت ارتباط سیناپس ها (محل تماس اعصاب) بین سلولهای عصبی در مغز میگردد. از این طریق، شما تمرین مهارت در سرعت تفکر، منطق و خلاقیت خود میکنید و همچنین، ارائه نظریه های قانع کننده لحظه ای و آنی بشما کمک میکند که روابط شخصی و حرفه ای خود را گسترش دهید
هفت- کنترل یک "مغز باکس 360" را در دست بگیرید: باور کردنی نیست ولی، به اعتقاد متخصصان دانشگاه روچستر نیویورک، بعضی از بازیهای ویدئویی برای سلامت شما خوب هستند. مهارت گسترش بینایی شما تقویت میشود و 85% هم از کسانی که بازی نمیکنند، سریعتر تصمیم میگیرید. بازیکنان کامپیوتری توانایی خواندن یک روزنامه، شناسایی یک صحنه و انتخاب ویژگی یک شکل را، سریعا، و در فاصله کشتن دو موجود بد فضایی انجام میدهند
هشت- مشترک شدن در خبرنامه روزانه: بیشترین استفاده را از وبگردی خود بکنید. فرقی نمیکند که واژه "روز" یا "نقل قول روز" یا "امروز در تاریخ" باشد، اطلاعات روزانه را دریافت و به هارد درایو (دیسک سخت) در مغز خود اضافه کنید. با تحریکات ذهنی، مهارت درک مطلب خود را بالا ببرید. دانش اضافی، شما را سخنورتر و باهوشتر نشان میدهد
نه- ادویجات زردرنگ: یک وعده غذای زردرنگ برای پاک کردن گرفتاریهای ذهنی بسیار خوب است. دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا کشف کرده اند که کورکامین (ماده زردرنگ موجود در ادویه کاری و زردچوبه) توانایی جلوگیری از سرعت کاهش حافظه را دارد. همچنین مصرف مقدار کم از این ادویجات، از ابتلاء به بیماری آلزایمر جلوگیری میکند، حداقل روی موشهای آزمایشگاهی چنین نشان داده شده است. ادویجات زردرنگ بالاترین مقدار کورکامین را دارند
ده- یک چوب بیلیارد بدست بگیرید و بازی کنید: با یک چوب بیلیارد توپهای روی میز را نشانه بگیرید و بروی استراتژی خود تمرکز کنید. بازیکنان بیلیارد باید تمرکز آنی و فوری داشته باشند و موانعی را که باعث حواس پرتی میشوند، نادیده بگیرند و حرکات بعدی خود را برنامه ریزی کنند. برنامه ریزی استراتژک باعث شفافیت ذهنی میگردد و تمرکز آنی باعث تیز هوشی مغز میشود. علاوه براینها، این بازی زاویه ها، اقتضاء میکند که بازیکنان فیزیکی فکر کنند، چیزی خیلی از ما بندرت در زندگی روزمره انجام میدهیم. این راه بسیار هوشیارانه ای برای وقت گذراندن است
یازده- نوازندگی یک آلت موسیقی را بیاموزید: یک مطالعه علمی در دانشگاه استانفورد، برای اولین بار نشان داد که آموزش تمرینات موسیقی باعث بهبود فرآیند مغز برای بیان کلام میگردد. پس گیتار قدیمی خود را از انباری بیرون بکشید، برای آموختن پیانو نامنویسی کنید و یا یک ترومپت یا کلارینت قرض بگیرید. آموختن چگونگی ساخت موسیقی، باعث تحریک قوه خلاقه میشود. خواندن موسیقی تحریک ذهنی را فراهم میکند. نواختن یک آلت موسیقی نیازمند قدرت فراخوانی و تمرکز بروی حفظ سرعت حرکات است
دوازده- بورون (عنصر شیمیایی غیر فلزی): غذاهای چرب آماده باعث افزایش چربی سلولهای خاکستری میشوند. به گزارش بنیاد تغذیه بریتانیا، میوه های خشک کم چرب مانند خرما، منبع خوبی برای مغز و سرشار از بورون هستند. مصرف روزانه 200 گرم میوه باعث میشود که شما نمرات بمراتب بالاتری نسبت به همکلاسیهایی که کمتر کشمش میخورند، بیاورید
سیزده- تنفس و بازی در هوای تازه بیرون شهر: به بیرون از شهر فرار کنید و چند ساعتی از هوای تازه و دیدن پرندگان و طبیعت لذت ببرید. بازی کنید، این برای مغز خوب است. پیاده روی در هوای تازه راه بسیار خوبی برای آرامش مغز و استراحت است. پیاده روی و بازی کردن در هوای تازه باعث شادابی، رشد مهارت تصمیم گیری، برنامه ریزی و تحریکات ذهنی میشود وهمچنین شامل حرکات منظم بدنی است
چهارده- استرس کمتر با یوگا: یوگا بیشتر از چند تمرین ورزشی است و احتمالا شگفت زده میشوید اگر بدانید که چه مقدار طاقت فرسا است. تمرینات یوگا فراتر از خواسته های فیزیکی بدن شما، به شما عرضه میکند و دارای کیفیت بالای آرامش است. یوگا به شما میآموزد که چگونه عضلات و تنفس خود را کنترل کنید و قسمت نگران خود را بدور بریزید تا ذهنتان از استرس خالی شود
پانزده- مدلهای میناتوری بسازید: بیاد میآورید که کودک بودید و مدلهای کوچک ماشین و هواپیما میساختید؟ با خلق مدلهای میناتوری دوباره آنرا در خود بازسازی کنید. این یک راه بسیار عالی برای فعال کردن و نگهداری مغز در شرایط خوب کاری است. دنباله روی از این نوشته های بالا، قدرت تمرکز شما را افزایش خواهد داد و درضمن، تمرکز بروی کاری که به آن مشغول هستید، نیز بسیار آرامبخش خواهد بود
بیاد داشته باشید، برای حفظ قوای ذهنی خود مقدار زیادی فرصت به تحریکات ذهنی بخود بدهید و ذهن خود را همواره فعال نگهدارید. از این طریق از تولیدات درو شده مغز خود، بخوبی استفاده خواهید کرد


مترجم: فرشاد سجادی

منبع:



  

Sunday, February 12, 2012

نکته 218- ده نکته برای حل بهتر مسائل


جای تعجب نیست که حل مسائل و مشکلات، بخش بسیار بزرگی از موفقیت در تجارت برای مدیران تجاری است. برخی از مدیران تجاری در مدیریت مسائل، شکوفا میشوند و برخی دیگر هم تغییر زیادی نمیکنند. اما چه عاملی باعث موفقتر شدن یک مدیر نسبت به دیگری میشود؟ اتخاذ تکنیکهای خاص، مشاوران بهتر و یا کارمندان وظیفه شناس تر؟ در واقع، ترکیبی از همه اینها، با تکیه بسیار قوی بروی تمرکز. توانایی تمرکز بروی مسائل و هر آنچه که بدنبال دارند، و نه چیزی بیشتر یا کمتر. مسائلی که تنها نیاز به راه حل از طریق تفکر عینی و واقع بینانه دارند. در اینجا ده نکته که بسیاری از مدیران تجاری بمنظور حل مسائل استفاده میکنند، معرفی میشوند
یک- باور داشتن: "مشکل روند است و نه افراد." 85% از خدمات، کیفیت و مشکلات بهره وری مستقیما به طراحی و مدیریت فرآیند تجارت مربوط است. مدیران خوب میدانند که چگونگی نگاه به تغییر روال مهمتر از تغییر افراد برای پیشرفت است
دو- گوش دادن: به افرادی که برای شما، با شما و یا حتی علیه شما کار میکنند. مدیران خوب میدانند که دیدگاههای چندگانه به مسائل و مشکلات وجود دارند. آنها تلاش میکنند که به تمامی آنها دقیقا گوش فرا دهند و آنها را بخوبی درک و سپس بهترین ها را انتخاب کنند
سه- بکارگیری قانون 20 / 80 (قانون پاراتو): این قانون همان توانایی کاربردی را که برای فروش دارد برای حل مسائل هم دارا است. برای نمونه: "20% تلاش برای فروش، تولید 80% فروش میکند." مدیران تجاری کارآمد همواره این سئوال را از خود میپرسند: "چه چیزی واقعا در اینجا مهم است، در کجا باید وقت برای حل این مشکل گذاشته شود؟"ء
چهار- استفاده از اطلاعات: مدیران تجاری به قدرت نظرات و اطلاعات روایتی این و آن کاملا آگاه هستند. آنها همچنین، پذیرای هرگونه تلاش برای حمایت از هرگونه پیشنهاد و اطلاعات هرچه بیشتر هستند. آنها میدانند که تصمیمات درست و خوب بر پایه و اساس اطلاعات صحیح میباشند
پنج- تولید ایده از طریق دیگران: مدیران تجاری بهترین نتایج را از افرادی که با آنها کار میکنند، بدست میآورند. آنها میدانند که ایده های بزرگ از کسانی که انجام دهنده کار هستند، مثل فروشندگان و مشاوران قابل اعتماد بدست میآیند. مدیران خوب همواره بدنبال راه حلهای متعدد و فرصتهای مناسب برای حل مشکلات هستند
شش- درک مشتری: به اندازه کافی گفته شده!ء
هفت- برنامه ریزی و هشت- اجرای برنامه ریزی: این دو در کنار هم، به ویژه برای حل مشکلات پیجیده قرار دارند. حل مشکلات نیاز به نظم همراه با روش خوب دارد. البته که موشک درست کردن نیست ولی حل مسائل پیچیده نیاز به مقدار مشخصی از علم مدیریت دارد، که میتوان بسادگی با بکارگیری یک حس مشترک با برنامه ای دنباله دار، مشکل را حل کرد. برای نمونه: 1- تعریف مشکل 2- تجزیه و تحلیل مشکل 3- گسترش جایگزینی 4- انتخاب و برنامه ریزی یک راه حل 5- اجرای راه حل 6- بررسی و تنظیم. البته مواقعی وجود دارند که حل مشکلات و اساس تصمیم گیریها به جرات و شجاعت انسان بستگی دارد، که در زمان خود باید انجام پذیرند. اما خودتان را گول نزنید، زمانی که امکان پذیر است، باید از فرآیند راه حلهای واقعی و عینی مشکلات استفاده شود
نه- تمرکز به روی نتایج: مدیریتهای موفق، علائم را از مشکلات بسرعت تشخیص میدهند و روی عقاید در مقابل واقعیات و یا روش در مقابل اصل، متوقف نمیشوند. آنها علل ریشه ای مشکلات را جستجو میکنند و بدنبال نتایج جامع و راه حلهای کوتاه و بلند مدت هستند
ده- درک تغییر: مدیران موفق تجاری میفهمند که برای حل مشکلات، یک فرد یا یک جایی، و یا به هر شکلی باید تغییر کرد- کم یا زیاد- ولی باید تغییر داد. پیامدهای این واقعیت ساده بسیار مهم هستند، چون اهمیت تغییرات را میدانند. برای اکثریت هم دشوار است. لذا اجرای یک راه حل، نیاز کمک به افراد از طریق تغییرات است و شما باید آماده برای ارائه این کمک باشید
این فهرست راهنما قطعا کامل نیست. بااینحال، با استفاده از تنها چند نکته در زمان و مکان مناسب، توانایی حل مسائل شما  بصورت قابل توجه ای بهبود خواهد یافت  

مترجم: فرشاد سجادی
منبع:

Monday, February 06, 2012

نکته 217 - قدرت روشنگری


اچ. ال. هانت، مردی که یک کشاورز پنبه ورشکسته در سالهای 30 میلادی و یک میلیاردر در سالهای 70 بود، در یک مصاحبه تلویزیونی در جواب سئوالی که او چه توصیه ای میتواند به دیگران برای دستیابی به موفقیتهای مالی بدهد، گفت: تنها دو چیز مورد نیاز است. اول اینکه شما باید تصمیم بگیرید که دقیقا چه چیزی را میخواهید بدست آورید؛ اغلب مردم در طول زندگی خود هرگز این موضوع را نمیدانند.  دوم اینکه چه قیمتی برای برای بدست آوردن آن چیز حاضرید بپردازید و چگونگی آن



 اهداف روشن ضروری هستند
اهداف روشن و واقعی برای موفقیت در تجارت ضروری هستند، و این درمورد بنای ساخت سابقه کار هم صدق میکند. اگر وقت برای روشن کردن آنچه که واقعا تلاش برای بدست آوردنش میکنید، نگذارید، پس برای همیشه محکوم به وقت گذاشتن برای رسیدن به اهداف کسانی هستید که وقت برای روشنگری اهداف خود گذاشته اند. درصورت عدم وجود یک مسیر روشن در زندگی، یا بدون هدف پرسه خواهید زد و یا وارد کار یا حرفه ای که به آن علاقه ندارید، میشوید. احتمالا پولی بدست میاورید و حتی کارهای جالبی هم میکنید ولی در پایان، شبیه آن چیزی نخواهد بود که شما با یک تصمیم آگاهانه میتوانستید بدست بیاورید و نهایتا با احساس اینکه در جایی از راه، چرخش اشتباه داشتید تنها خواهید ماند. آیا تا به امروز نگاهی به کار و حرفه خود انداخته اید؟ آیا با خود اندیشیده اید که اصلا چه شد که در آنجا هستید؟
اگر تعیین اهداف، چنین با اهمیت است پس چرا تعداد معدودی از افراد برای روشن کردن اهداف خود زمان میگذارند؟ بخشی از آن بخاطر عدم دانش درمورد چگونگی تعیین اهداف روشن است. حتی پس از سالها تجربه آموزش در مدارس و دانشگاهها، هیچگاه آموزش درسی درمورد تعیین هدف وجود نداشته است. عدم درک اهمیت فوق العاده زیاد در ایجاد تعیین هدف نیز بسیار رایج است. اما آنها که واقعا میدانند چه میخواهند، به نسبت بالایی بروی دیگران هم تاثیر میگذارند
یک مانع عمومی ایجاد تعیین هدف، ترس از اشتباه است. یکبار تدی روزولت گفت: "در هر لحظه تصمیم گیری، بهترین کاری که میتوانید انجام دهید، کار درست است و بهترین کار بعدی، یک اشتباه است و بدترین کاری که میتوانید انجام دهید، این است که هیچکاری نکنید." تعیین هر هدفی بهتر از این است که بدون هدف و مسیری روشن، شناور باشید. بهترین راه تضمین اجتناب از شکست، تصمیم گیری روشن و متعهدانه است. اگر ندانید که هدفتان چیست، هر روزتان یک اشتباه خواهد بود. شما احتمالا وقت بسیار زیادی از زمان خود را صرف رسیدن افراد دیگر به اهدافشان میکنید. رستوران غذای آماده (فست فود) نزدیکتان، تبلیغات تلویزیونی،... و برای همین سهامداران اینگونه تجارتها از مشتری بودن دائمی شما بسیار خرسند هستند. اگر تصمیم نگرفته اید که واقعا چه میخواهید، پس تصمیم گرفته اید که آینده خود را بدست هوی و هوس های دیگران بسپارید، و این همیشه یک اشتباه است. با راست نگهداشتن قامت و بدست گرفتن زمام امور خود و تصمیم گیری اینکه بکجا میخواهید برسید، یک حس فوق العاده از کنترل، که بیشتر مردم هرگز آنرا تجربه نکرده اند، بدست میاورید
بسیاری از افراد می پندارند که این قدرت را دارند، چونکه مسیر راه را میدانند، پس هدف هم دارند، اما اینچنین نیست و صرفا یک توهم پیشرفت است."درآمد بیشتر داشتن" و یا "پایه ریزی یک تجارت" اهداف نیستند. یک هدف، ویژه است، بطور روشن تعریف شده، حالتی قابل اندازه گیری است. یک نمونه از تفاوت بین مسیر راه و هدف، تفاوت مسیر شمالشرقی قطب نما و نوک برج ایفل در پاریس است. یکی صرفا جهت و دیگری یک مکان مشخص است

تعریف اهداف در شرایط دوگانه
یکی از جنبه های مهم اهدف این است که آنها باید در شرایط دوگانه تعریف شوند. در هر نقطه از زمان ، اگر از شما بپرسم که آیا به هدف خود رسیده اید؟ شما باید توانایی یک جواب قاطع "بلی" یا "خیر" را به من داشته باشید،  گزینه هایی مانند "احتمالا"، "شاید" ، "ممکن است" وجود ندارند. شما نمیتوانید با اطمینان مطلق بگویید که به نتیجه "درآمد بیشتر"رسیده اید، ولی میتوانید پاسخ قاطع دوگانه که آیا در حال حاضر در بالای برج ایفل ایستاده اید، یا خیر را بدهید.یک نمونه از هدف تجاری روشن این خواهد بود که درآمدتان، در ماه اپریل سال جاری حدود 5000 دلار است. این چیزی است که شما در پایان ماه میتوانید محاسبه کنید، در نتیجه میتوانید یک جواب قاطع به آن بدهید که آیا به این هدف رسیده اید، یا خیر. شما به منظور تشکیل یک هدف در ذهن خود به این سطح از روشنگری نیاز دارید که بروی آن متمرکز و در جهتش بسرعت حرکت کنید

دقیق و موشکاف باشید
در هنگام تعیین اهداف، تا حد ممکن، دقیق و موشکاف باشید. اعداد خاص به تاریخها و زمانها بدهید، اطمینان حاصل کنید که هر یک از اهدافتان، حتی درصورت عدم دستیابی به آنها، قابل اندازه گیری هستند. اهداف خود را بگونه ای تعریف کنید که گویا میدانید چه اتفاقی خواهد افتاد. گفته شده که بهترین راه پیش بینی آینده، خلق آن است

اقدام به نوشتن اهداف خود کنید
اهداف باید در شکل جملات مثبت، زمان حال و تصدیق شخصی نوشته شوند. هدفی که نوشته نمیشود، تنها یک تخیل است. اهداف را برای آنچه میخواهید تعیین کنید، نه برای آنچه که نمیخواهید. ذهن ناخودآگاه شما میتواند بروی اهداف روشن و تعریف شده قفل کند، البته فقط  درصورتی که این اهداف در حالات مثبت تعریف شده باشند. اگر شما فقط بروی آنچه که نمیخواهید تمرکز کنید، احتمالا همان را که در تلاش اجتناب از آن هستید، بدست خواهید آورد. اهداف را بگونه ای بنویسید که گویا آنها را بدست آورده اید. بجای گفتن "امسال سی هزار دلار درآمد خواهم داشت" بگویید "امسال سی هزار دلار درآمدم است". اگر جملات اهداف شما زمان آینده باشند، این پیام را به ذهن ناخودآگاه خود منتقل میکنید که همواره این پیام برای آینده خواهد ماند، وآینده همواره کمی دورتر از درک ما است. در هنگام تعیین اهداف، از بکارگیری کلمات "احتمالا"، "شاید"، "ایکاش"، "ممکن است" خودداری کنید. چنین کلماتی، توانایی واقعی شمارا برای آنچه که بدنبالش هستید، مشکوک میسازند. و در پایان اهداف خود را شخصی کنید. برای دیگران نمیتوانید اهداف تعیین کنید، برای نمونه، بجای عبارت "ناشر تا پایان امسال کتاب مرا منتشر میکند" از جمله "قرارداد چاپ نشر و خرده فروشی در امریکای شمالی را تا پایان امسال امضاء میکنم و حداقل پنجاه هزار دلار درآمدم است" استفاده کنید

ماهیت و خاصیت اهداف را بنویسید
حال اگر نیاز به تنظیم اهداف ذهنی مانند افزایش سطح انضباط شخصی خود داشته باشید، چه باید بکنید؟ چگونه اینچنین اهدافی را در شرایط دوگانه میتوان تعیین کرد؟ برای حل این مشکل، من از یک مقیاس درجه بندی از 1 تا 10 استفاده میکنم. برای نمونه، اگر میخواهید که انضباط شخصی خود را بالاتر ببرید، به وضعیت انضباطی فعلی خود چه شماره ای بین 1 تا 10 میدهید؟ سپس یک هدف با شماره و تاریخ مشخص تعیین کنید. این بشما اجازه میدهد که پیشرفت خود را اندازه گیری کنید و بدانید با چه درجه ای از اطمینان هدف خود را بدست میآورید

تعیین هدف یک فعالیت است
تنظیم اهداف روشن یک عمل غیرفعال نیست. بخودی خود انجام نمیگیرد. شما باید یک عمل مستقیم آگاهانه بمنظور اجرای آن انجام دهید. همه چیز محاسبه میشود و هیچ چیزی خنثی نیست. شما یا بسوی اهداف خود حرکت میکنید و یا درحال دور شدن از آنها هستید. اگر هیچ کاری انجام ندهید یا بروشنی عمل نکنید، به احتمال قریب به یقین، قربانی "بی هدفی" خواهید شدو به عبارتی دیگر، شما بدون اینکه بدانید وقت خود را روی اهداف دیگران صرف میکنید. مشتاقانه درحال کار برای جیب صاحبخانه، شرکتهای بزرگ تجاری، شرکتهای تبلیغاتی، سهامداران و غیره هستید. هر روزی که وقتتان را بدون حس روشنگری صرف کنید، یک قدم به عقب برداشته اید.اگر باغ خود را بدون هرگونه فعالیت رها کنید، علفهای هرز بطور خودکار، رشد خواهند کرد. علفهای هرز نیازی به آبیاری و کود ندارند. آنها به تنهایی و بدون حضور باغبان هوشیار رشد میکنند. به همین ترتیب، در غیاب آگاهی و عمل هوشیارانه هم، کار و زندگی شما خودبخود پر از علف هرز خواهد شد. نیازی به انجام هیچ کاری در این زمینه نیست. و در انتها هنگامی که شما بطورجدی به اطراف خود نگرستید که واقعا بدانید به کجا میروید، اولین کار بیرون کشیدن این علفهای هرز خواهد بود
خواندن این مقاله برای شما هیچ  کاری انجام نمیدهد مگراینکه، درمورد خود وارد مرحله عمل شوید. بهترین تفکرات هم، متاسفانه، هیچ نتیجه ای ندارند. درواقع، شما هیچ مزدی برای افکار خود دریافت نمیکنید. میتوانید خلاقانه ترین ایده های جهان را داشته باشید، ولی ایده ها خودشان به تنهایی کاملا بی ارزش هستند. شما تنها هنگامی نتیجه بدست میاورید که اقدام به عمل کنید. نتایج به تنهایی از ایده ها بدست نمیایند. بمنظور بدست آوردن هرگونه نتیجه ملموس، باید بروی یک ایده کار کرد، باید بروی آن عمل کرد. باید با آن ارتباط برقرار کرد. باید آنرا ساخت. آنرا به اجرا درآورد. و آنرا به واقعیت تبدیل کرد

روشنگری یک انتخاب است
اگر با بی توجهی درحال ساختن سابقه کاری خود هستید، یا هر روز صبح از خواب بیدار میشوید که ببینید چه پیش میآید، پس کاملا مهم است که زمانی را برای تصمیم گیری و نوشتن آنچه که واقعا میخواهید بگذارید. تا چه مقدار از نردبان ترقی میخواهید بالا بروید؟ فقط زمانی فرا میرسد که تشخیص خواهید داد که این نردبان ترقی شما روی یک ساختمان اشتباه تکیه کرده است. تنها یک نقطه در آینده را انتخاب کنید، فرقی نمیکند، شش ماه دیگر یا پنج سال دیگر، و چند ساعتی زمان صرف روشنگری آنچه از جایی که در آنزمان میخواهید برسید، بکنید. افرادی را میشناسم که مطمئن نیستند که به کجا میخواهند برسند، پس از نوشتن هر چیزی درمورد گزینه های خود هم خودداری میکنند. اگر شما بدنبال نگرش و نتیجه گیری منطقی رفتار خود هستید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر شما همواره گزینه های خود راباز نگذارید و هرگز تعهدات محکمی به آنها نداشته باشید، هیچگاه به ترویج و گسترش تجارت، ازدواج، تشکیل خانواده، نقل مکان و غیره نخواهید رسید، مگراینکه، شخص دیگری، آن تصمیمات را برای شما اتخاذ کند
دوستی داشتم که همینطور بود، کسی که برای زندگی خودش هنوز تصمیمی نگرفته بود. او کنترل زندگی خود را، بدون اینکه خودش متوجه باشد، بدست دیگران سپرده بود. فقط بخاطر اینکه از ترس تصمیم اشتباه، حاضر نبود زمانی را صرف توصیف نگرش زندگی خودش بکند. زندگی او بوسیله دیگران اداره میشد، کسانی که اهداف خود را به او تلقین میکردند و او هم با کوتاهی درمورد خودش، آنها را قبول میکرد. از خود بپرسید که آیا در همان شرایط  قرار دارید؟ آیا  یکی از دوستانتان شما را مجبور به تغییر چیزهایی در پیرامون شما، مثل سابقه کارتان، وضعیت زندگیتان، ارتباطاتتان، و غیره، میکند؟ آیا او مطمئن است که این تغییرات برای شما کاملا درست است؟ آیا هیچیک از همکاران شما میآیند که برنامه هفتگی شما را اساسا تغییر دهند، بدون اینکه شما هرگز آگاهانه تصمیم به چنین تغییراتی که شامل اهدافتان نیز میگردد، بگیرید؟ همه ما بنوعی از چنین مشکلاتی که خود ما در اثر تعیین نکردن روشن اهدافمان بدست آورده ایم، رنج میبریم. یک تفاوت عمده میان شناخت و عمل روی فرصتهای واقعی ، و خارج شدن از مسیر، بدلیل نبود تصمیم آگاهانه است
انتظار چیزی که الهام بخش شما باشد و امید به اینکه بدون دلیل نتیجه ای کامل برای شما ایجاد شود، یک خواب و خیال است. تصمیم گیری روشن، بدون فعالیت کردن، اتفاق نمیافتد. درواقع، شما میباید عملا برای اجرای آن زمان صرف کنید. اگر شما اهداف روشنی ندارید و نمیدانید که چه میخواهید، پس بنشینید و فعالانه تصمیم بگیرید که چه میخواهید. حس دانستن اینکه چه میخواهید، در یک شکل الهام الهی از آسمان برای شما نمیرسد. روشنگری یک انتخاب است، نه یک اتفاق یا هدیه! روشنگری برای شما بدون دلیل بوجود نمیآید، باید بسمت آن حرکت کنید. تعیین نکردن اهداف، همان تصمیم،  برده بودن برای اهداف دیگران است

اهداف روشن، تصمیم گیری در زمان حاضز را تشدید میکند
واقعیت شما دقیقا با نگرش شما منطبق نیست، ولی مهم نیست. نکته در اینجاست که به نگرش خود اجازه تصمیم گیری روشن در جهت حرکت به سمت اهداف خود را بدهید. هنگامی که یک هواپیمای مسافربری از نقطه ای به نقطه دیگر میرود، نود درصد از زمان را در مسیر دقیق خود طی نمیکند، بنابراین، با اندازه گیریهای مداوم و پی در پی، مسیر تصحیح میگردد. تعیین اهداف هم به همین شیوه است. یک لیست روشن از اهداف خود تهیه کنید، نه تنها بدلیل اینکه بدانید در پایان  کار کجا خواهید بود، بلکه بدلیل اینکه با اطمینان کامل در تصمیم گیری نسبت به آنچه که امروز نیاز است، انجام دهید. هنگامی که کسی برای کاری که یک "فرصت طلایی" بشمار میرود، با شما تماس بگیرد، آنگاه خواهید دانست که این واقعا یک فرصت طلایی یا یک اتلاف وقت است. دیدگاه بلندمدت، دیدگاههای کوتاه مدت را تقویت میکند
همانطور که بسمت اهداف خود حرکت میکنید، دانش جدیدی را در طول مسیر بدست میآورید، و میباید برنامه های خود را در حال پیشرفتن، منطبق کنید. حتی میتوانید در طول مسیر، نگرش خود را نیز تغییر دهید، و تصمیم بگیرید که این دقیقا چیزی نیست که میخواهید. هر هدفی داشتن، بسیار بهتر از هیچ هدفی نداشتن است
یکبار شخصی بمن گفت که باید در پایان هر روز روی تقویم، روی آن روز را خط بکشم و با صدای بلند اعلام کنم که "روز دیگری از زندگی گذشت و هرگز برنمیگردد."  برای خودتان این را امتحان کنید، و مشاهده خواهید کرد که چگونه تمرکز شما تقویت میشود. وقتی روز شما با حس به اینکه اگر این روز تکرار میشد، آیا همان کارهای مشابه را انجام میدادید یا کارهای دیگری میکردید، را به پایان برسانید، یک حس قدردانی خوب بوجود میاید و بشما کمک میکند که تمرکز بیشتری بروی آنچه که واقعا مهم است را بدست آورید. وقتی روزی را با احساس تاسف یا از دست دادن به پایان میرسانید، این آگاهی را بدست میآورید که با روز بعد رویکرد متفاوتی داشته باشید
در همان روز اول بعد از برقراری تعیین اهداف روشن، تفاوت قابل مقایسه ای را در زندگی خود مشاهده خواهید کرد. حتی اگر چند تلاش اولیه شما کامل نباشند. شما توانایی سرعت بالاتر تصمیم گیری را بدست خواهید آورد، چرا که چگونگی حرکت در جهت یا مخالف جهت اهداف خود را خواهید دید. والت دیسنی در آستانه مرگ خود، در حضور خبرنگاران، چشم انداز خود را برای دنیای دیسنی ، که هنوز شش سال به تکمیل آن مانده بود، به اشتراک گذاشت. هنگامی که دنیای دیسنی باز شد، خبرنگاری به برادر والت دیسنی (روی دیسنی) گفت: "خیلی حیف شد که والت زنده نیست که این را ببیند." و روی در جواب گفت: "والت اینرا قبلا  دیده بود. برای همین هم ما اکنون میتوانیم اینرا ببینیم." اهداف روشن به شما اجازه دسترسی به قسمت نیمه اول فرمول اچ. ال. هانت را میدهند. بوسیله تصمیم گیری دقیق آنچه که میخواهید انجام دهید، به نوشتن آن اقدام کنید، و روزانه آنرا بررسی کنید، دراینصورت است که شما با قدرت تمرکز، اهداف خود را به واقعیت تبدیل میکنید   

مترجم: فرشاد سجادی
   
منبع: