به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Tuesday, July 13, 2010

نکته 110 - درس هايي از تفکر سيستمي


يکي از مشکلاتي که در حل مسائل داريم اين است که آنها را به صورت مجزا نگاه مي کنيم در صورتيکه مسائل در ارتباط با يکديگر بوجود مي آيند. مثلاً گرايش جوانان به خلافکاري. براي حل اين مشکل، يک راه حل اوليه افزايش تعداد پليس در خيابان هاست. اما علت گرايش به خلافکاري به دليل تربيت غلط خانواده است. تربيت غلط خانواده هم ممکن است به علت مشکلات مالي و اقتصادي باشد

تفکر سيستمي به ما کمک مي کند تا بفهميم آنچه که يک مشکل مجزا به نظر مي رسد درواقع بخشي از يک شبکه مرتبط با هم است

موضوعات به هم مرتبط بر اساس حلقه هاي بازخورد عمل مي کنند. در مثال گرايش به خلافکاري، تربيت غلط خانواده و مشکلات اقتصادي از طريق حلقه هاي بازخورد بر يکديگر اثر مي گذارند. مشکلات اقتصادي منجر به افزايش تنش بر خانواده شده و اين موضوع عاملي بر بي توجهي به تربيت صحيح فرزندان است. جواني که تربيت صحيح پيدا نکرده و نيازهاي رواني اش در خانواده برآورده نشده است ممکن است براي کسب هويت، امنيت و بيان اعتراض به دسته هاي خلافکار بپيوندند. اين نوع از بازخورد که افزايش يک عامل منجر به افزايش عامل ديگر مي شود، حلقه بازخورد مثبت نام دارد

نوع ديگر بازخورد، حلقه بازخورد منفي است که اگر يک عامل افزايش يابد عامل ديگر کاهس مي يابد مانند ترموستات در يک سيستم گرم کننده. هرچقدر دماي محيط افزايش يابد، توليد حرارت کمتر مي شود

تفکر سيستمي باعث مي شود که در برخورد با يک مسئله، حلقه هاي بازخورد مثبت و منفي آن را پيدا کنيم

حلقه هاي بازخورد ممکن است داراي تاخير هم باشند يعني اينکه بازخورد سريعاً اتفاق نيافتد. به عنوان مثال وقتي بيکاري رخ دهد خانواده ها ممکن است مقداري پس انداز داشته باشند يا براي مدتي بيمه بيکاري دريافت کنند بنابراين بي توجهي به تربيت فرزندان سريعاً آغاز نمي شود. يا اينکه در يک سيستم گرمايش، ممکن است گرما افزايش يابد اما ترموستات واکنش نشان ندهد زيرا براي آن يک فاصله دماي حداقل و حداکثر تعريف شده است

مثال ديگر درمان است. هنگامي که دارويي استفاده مي شود، ممکن است نشانه هاي بيماري سريعاً از بين نرود. فهميدن اين تاخيرها مهم است زيرا در زمان تاخير نبايد اقدامي بيش از اندازه داشته باشيم؛ مثلاً در استحمام با دوش، ممکن است احساس کنيم که آب سرد است و شير آب گرم را بيشتر باز کنيم. اما با باز کردن شير آب گرم، آب دوش سريعاً گرم نمي شود بلکه مدتي طول مي کشد. در اين زمان اگر شير آب را بيش از اندازه بازکنيم تا آب سريعتر گرم شود که در نتيجه ناگهان آب گرم زيادي از دوش خارج شده و منجر به سوختن خواهد شد. در مثال دارو نيز توجه به اين تاخيرها مهم است زيرا گاهي يک دارو اثر بيماري را سريعاً از بين نمي برد و استفاده بيش از اندازه دارو براي افزايش سرعت بهبود ممکن است خطرناک باشد

تفکر سيستمي به ما کمک مي دهد تا از تاخير بين آغاز و تاثير حلقه هاي بازخورد، آگاه شويم

تلاش براي حل مسايل پيچيده بدون نگرش سيستمي، علي رغم داشتن نيت خوب، ممکن است منجر به پيامدهاي ناگوار شود. ممکن است که راه حلي در ظاهر خوب به نظر برسد اما به علت باخوردهاي منفي و تاخيرهايي که در نظر گرفته نشده است، داراي پيامدهاي منفي بدتري باشد و به اصطلاح به جاي سرمه کشيدن، چشم را کور کند

تصور کنيد که بچه اي در مدرسه خيلي بازي گوشي مي کند و نه تنها باعث آزار ديگران مي شود بلکه نمراتش هم پايين است. والدين او با نيتي خوب مي خواهند که از طريق تنبيه، کودک را مجبور کنند که دست از شيطنت بردارد و درس بخواند. ممکن است از اين طريق کودک براي مدتي دست از رفتار ناشايستش بردارد و نمراتش هم بهتر شود اما در نهايت ترس کودک از تنبيهات کمتر شده و يا راه حل هاي بدتري براي آزار پيدا خواهد کرد

موضوعاتي که داراي شبکه اي از مشکلات هستند معمولاً داراي حلقه هاي بازخوردي منفي و تاخيري متشابه اي هستند. مثال هاي فوق شامل ترموستات، جوانان خلافکار، دوش حمام و کودک بازيگوش مدرسه همگي نماينده اي از يک تيپ از سيستمها هستند. بسياري ديگر از سيستمها مانند تجارت مواد مخدر، گرسنگي در کشورهاي فقير و ارسال ايميلهاي تبليغاتي توسط ايميل علي رغم تفاوت هاي ظاهري اما از الگوهاي مشابه اي تبعيت مي کنند

متداول ترين الگوهاي سيستمي عبارتند از «محدود به رشد»، «انتقال بار» و «اهداف فرسايشي» نام دارند. به عنوان مثال اعتياد يک نمونه متداول از سيستم انتقال بار است که در آن به جاي يافتن راه حل بنيادين براي يک مشکل از يک راه سطحي براي تغيير موقت احساس توسط مواد اعتياد آور (مانند الکل يا مواد مخدر) استفاده مي شود

تفکر سيستمي از طريق الگوهاي سيستمي ، به ما کمک مي دهد تا تشابهات بين مشکلات را متوجه شويم

با تشخيص مشکلات نه به عنوان رخدادي مجزا با حتي به عنوان قسمتي از موضوعات به هم مرتبط، بلکه به عنوان يک نمونه از الگوي سيستمي خاص، مي توانيم از نگرش تفکر سيستمي که داراي کاربردهاي خوبي است استفاده کنيم. هر الگوي سيستمي داراي نقاط، موقعيت ها و يا متدهاي اهرمي است که در حل مشکلات، تاثير زيادي دارد. به عنوان مثال در الگوي سيستمي «انتقال بار»، نقطه اهرمي، تمرکز بر مشکل بنيادين است نه تکرار راه حل مقطعي

نقطه اي که در يک سيستم بيشترين اثر را دارد (مرکز ثقل) معمولاً آن جايي نيست که انتظارش را داريم. به عنوان مثال کودک بازيگوش ممکن است نسبت به تنبيه حساس باشد. در صورتي که نقطه اهرمي براي تغيير او، پذيرش و توجه به اوست. اين باعث مي شود که کودک نسبت به خود احساس بهتري پيدا کند و نياز پيدا نکند که توجه ديگران را به خود جلب کرده و در صلح و آرامش با ديگران همکاري کند و حتي نمرات بهتري نيز کسب کند. بنابراين نقطه تاثير گذار براي اين کودک پاداش است نه تنبيه

موارد ذکر شده مقدمه اي بود براي حل مسئله از طريق تفکر سيستمي. براي اطلاعات بيشتر به اين روش مي توانيد به کتاب 5 فرمان، نوشته پيتر سنگه رجوع کنيد

منبع

http://www.systemsthinker.com/interests/systemsthinking/

No comments: