يک ضرب المثل قديمي مي گويد: «اگر تنها ابزار شما چکش باشد، همه چيز برايتان شبيه ميخ مي شود». اين موضوع براي زبان کاربرد دارد. اگر زبان ما خطي و ايستا باشد، ما همه چيز در جهان را خطي و ايستا مي بينيم. خطي کردن موضوعات پيچيده، پويا و چرخه اي ، شايد باعث سادگي آن شود اما فهم را دچار انحراف مي کند. ساده کردن نادرست امور مانند اين است که پاي تان را روي ترمز بگذاريد و انتظار داشته باشيد که سرعت شما افزايش يابد
نمودارهاي حلقه هاي علي (علت و معلولي)، زباني است که منجر به فهم بهتر ما از جهان پويا و به هم مرتبط مي شود. اين زبان روابط بين متغييرها و نشانه ها را مشخص مي سازد. با اتصال چندين حلقه به يکديگر، مي توان داستان کامل يک مسئله يا موضوع را بيان کرد. در پست بعدي مثال هايي درباره ايجاد اين نمودارها بيان مي شود. در زير مواردي که چگونگي ترسيم اين نمودار بيان شده است
انتخاب موضوع
نمودار حلقه هاي علي، به تنهايي کامل نيستند، بلکه يک جزئي از فهم و ارتباط بهتر و بينش عميق تر نسبت به موضوعات پيچيده هستند. بدون انتخاب موضوعي که مايل به فهم بهتر آن هستيد، ترسيم نمودار حلقه هاي علي، بيفايده است. به عنوان مثال موضوع «تاثير دستاوردهاي تکنولوژيکي بر استراتژي بازارمحور» نسبت به موضوع «فرايند برنامه ريزي استراتژيک»، داراي قابليت بهتري براي فهم توسط نمودار حلقه هاي علي دارد زيرا ابعاد و حدود آن مشخص تر است
افق زماني
براي فهم پويايي يک سيستم، داشتن افق زماني کمک موثري است. افق زماني لازم براي فهم اثرگذاري يک استراتژي، ممکن است چند سال باشد اما افق زماني براي فهم يک برنامه تبليغاتي ممکن است چند ماه باشد. اگرچه، زمان به تنهايي يک عامل علي نيست. بعد از يک باران سنگين، سطح آب يک رودخانه به صورت منظم افزايش مي يابد اما نمي توان اين موضوع را به گذر زمان نسبت داد. بايد مشخص شود که عامل ايجاد کننده تغيير چيست. به عنوان مثال در توليد، هزينه هاي توليد در مرور زمان کاهش مي يابد اما نبايد بين زمان و هزينه يک ارتباط علي ايجاد شود. در عوض فرايند بهبود و اثرات منحني يادگيري، مانند نيروهاي علي هستند
نمودار تغيير در گذر زمان
تعيين و ترسيم رفتار يک متغيير کليدي در گذر زمان، اولين گام مهم براي فهم و تبيين يک سيستم است. ترسيم رفتار در آينده يعني ريسک کردن؛ ريسک خطا کردن. در واقع، هرگونه گمانه زني درباره آينده ممکن است اشتباه باشد اما بيان آن باعث مي شود که مفروضات مان را محک بزنيم و تناقضاتي که در غيراينصورت آشکار نمي شدند را پيدا کنيم. به عنوان مثال، ترسيم رشد توليد به واسطه آموزش، منجر به طرح اين سوال مي شود : اگر آموزش منجر به افزايش توليد نمي شود، منجر به چه خواهد شد؟ همچنين در نمودار تغيير رفتار در گذر زمان ، متغييرهاي اصلي مانند بودجه آموزشي و ميزان توليد بايد لحاظ شود. نمودار بايد دربرگيرنده ساختاري که رفتار را نشان مي دهد باشد
مرزبندي
از کجا متوجه مي شويد که نبايد چيزي به نمودار خود اضافه کنيد؟ اگر هوشياري تان کم شود، ممکن است بيش از حد لازم موارد مرتبط را به نمودار اضافه کنيد. به ياد داشته باشيد که کل سيستم را نمي خواهيد ترسيم کنيد و تنها يک بخش (مهم) کافي است. وقتي که در مورد اضافه کردن موردي شک داريد، بپرسيد «اگر اين متغيير، اندازه اش دو برابر شود، آيا تاثير مهمي بر موضوع خواهد داشت؟» اگر جوابتان منفي بود، مي توانيد آن مورد را حذف کنيد
اندازه جزئي کردن
نمودار تا چه حد بايد جزئيات داشته باشد؟ پاسخ اين پرسش هم بايد توسط موضوع مشخص شود. افق زماني هم مي تواند مشخص کند که متغييرها تا چه اندازه جزئي شوند. اگر افق زماني به صورت هفتگي بود (مثلاً براي نوسانات خط توليد)، متغييرهايي که در دوره هاي زماني سالانه تغيير مي کنند (مانند احداث يک ساختمان جديد) را مي توان ثابت در نظر گرفت. همچنين متغيير ها را نبايد به عنوان يک رخداد (مانند خرابي يک پمپ) در نظر گرفت ، بلکه بايد نشانگر الگوي يک رفتار باشد مانند خرابي پمپ ها در کارخانه
تاخيرهاي مهم
مطمئن شويد که همه مواردي که داراي تاخير هستند را مشخص کرده ايد. فعاليت هاي با تاخير مانند ترموستات هستند که يک حد بالايي و يک حد پاييني دارند و در بين اين دو حد وقتي دما افزايش يا کاهش مي يابد، ترموستات عمل نمي کند. اما عمل نکردن ترموستات به معني ثابت بودن دما نيست
منبع
No comments:
Post a Comment