به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Wednesday, September 09, 2009

نکته 37 - فرآیند استدلال کردن



ا
1- قصد یا هدف
ناتوانی در بیان اینکه چرا باید کاری را انجام داد و یا به هدفی رسید، یکی از علت های اختلاف ها، آشفتگی ها و متقاعد نشدن ها است. همچنین ناتوانی در بیان چرایی یک موضوع، ممکن است فهم ما را از آنچه که انجام داده ایم را نیز کم کند. از این رو ما باید برای روشن کردن آنچه که می خواهیم انجام دهیم زمان بگذاریم. فرایند استدلال کردن ما را کمک می دهد تا چرایی کارها را بررسی کنیم.
در فرایند استدلال کردن باید:
- قصد و وضعیت نهایی خود را به صورت شفاف و واضحی معلوم کنیم.
- مطمئن شویم که قصد ما واقع بینانه و مهم است
- تفاوت بین قصد خود و سایر قصدهای مرتبط را بشناسیم
- به صورت دوره ای بررسی کنیم که آیا در راه قصدمان حرکت می کنیم یا نه

2- طرح سوال در مورد موضوع یا مسئله ای که باید حل شود
هنگامی که می خواهیم موضوعی را متوجه شویم، باید در مورد آن موضوع، سوال هایی را طرح کنیم. تنها راه برای فهم یک موضوع این است که جنبه هایی که آن موضوع را در برگرفته است را تعیین کنیم. ما تنها در صورتی می توانیم به فهم یک موضوع برسیم که سوال های درستی در آن باره بپرسیم.
فرایند استدلال کردن، تلاشی است برای تعیین جنبه های یک موضوع و طرح سوال های درست. بنابراین:
- برای روشن کردن جنبه های موضوع زمان بگذارید
- تعیین کنید که آیا موضوع فردی است، سازمانی یا راهبردی
- موضوع را به چند موضوع کوچکتر تقسیم کنید
- در باره موضوع طرح سوال کنید
- سوال ها را به چند روش طرح کنید تا معنی و حوزه جواب، شفاف شود

3- زاویه نگاه
هنگامی که برای موضوعی دلیل می آوریم، این دلیل بر مبنای یک زاویه نگاه است. زاویه نگاه یعنی اینکه فرد از چه منظری به موضوع نظر دارد. زاویه نگاه بیان گر شخصیت، آگاهی و تجارب هر کس است. ما باید تجربیات و آگاهی خود را برای دیگران مطرح کنیم تا آنها بتوانند از زاویه نگاه ما مطلع شوند. هم چنین درخواست از دیگران برای بیان زاویه نگاهشان ما را در تحلیل و تعیین ابعاد پنهانی فرضیات کمک می دهد.
از آنجایی که فرایند استدلال کردن از زاویه نگاه شروع می شود ما باید:
- زاویه نگاه خود را معلوم کنیم
- زاویه نگاه دیگران را جستجو کنیم
- نقاط قوت و ضعف هر زاویه نگاه را معلوم کنیم
- تلاش کنیم به صورت علمی، زوایای نگاه را بررسی کنیم

4- داده
هنگامی که دلیل می آوریم، شواهد و مدارکی هست که بر اساس آن می خواهیم یک موقعیت را پشتیبانی یا رد کنیم. این شواهد را "داده" می نامیم. داده به اطلاعات، واقعیت، مشاهدات و تجاربی اطلاق می شود که ممکن است یک موقعیت یا نظریه را پشتیبانی یا رد کند. برای مثال، فرض کنید شما موظف هستید که گزارشی در مورد اثرگذارترین تکنولوژی های 50 سال گذشته تهیه کنید. شما باید معلوم کنید که به چه اطلاعاتی نیاز دارید سپس آن را جمع آوری کرده ، آنها را تحلیل کنید تا ارتباط های تقویت کننده و تضعیف کننده را تعیین کرده، نشان دهید که چگونه این داده ها موقعیت های گوناگون را تقویت یا تضعیف می کند و در نهایت نیز نتیجه گیری تان را بیان کنید.
اگر داده های ما برای پشتیبانی از یک موقعیت کافی نباشد، ما به مشکل بر می خوریم.
از آنجایی که پایه استدلال کردن بر داده ها قرارگرفته است، ما باید:
- تعیین کنیم که به چه داده هایی نیاز داریم
- اطلاعاتی که در موافقت یا مخالفت با دلایل ماست را شناسایی کنیم
- مطمئن شویم که تمام داده های دقیق، شفاف و مرتبط با سوال درباره موضوع است
- شواهد را کنار هم بچینید تا به صورت واضحی معلوم کنید کدامشان با هم موافق یا مخالف هستند.
- ادعاهای خود را محدود به اطلاعات تایید کننده کنید
5- مفاهیم یا عقاید
استدلال کردن برای مفاهیم و عقاید به کار می رود نه برای دیگر موارد. این مفاهیم و عقاید شامل نظریه ها، قواعد، اصول بدیهی و قوانین است. هر خطایی در این مفاهیم و عقایدی که به عنوان پایه استدلال محسوب می شوند، رخ دهد منجر به ریشه گرفتن پاره ای از مسایل می شود.
از آنجایی که مفاهیم و عقاید، استدلال ما را شکل می دهد، ما باید:
- مفاهیم کلیدی را معلوم کرده و آنها را به صورت واضحی توضیح دهیم
- مفاهیم جایگزین و یا معانی مکمل برای مفاهیم را در نظر داشته باشیم
- مطمئن باشیم که از مفاهیم با دقت استفاده می کنیم

6- فرضیات و پیش فرض ها
استدلال کردن باید از جایی آغاز شود و شما باید مفروضاتی داشته باشید. مفروضات و پیش فرض ها چیزهایی هستند که ما آنها را بدون بررسی می پذیریم؛ آنها بخشی از زندگی هستند. مفروضات و پیش فرض ها برای انجام هر کاری ضروری است. ما باید به روشنی معلوم کنیم آیا فرضیات و پیش فرض های که ما در نظر گرفته ایم ضروری است یا نه؛ سپس موارد غیر ضروری را کنار بگذارید. موارد زیر در شناخت موارد ضروری کمک می کند:
- اگر با تغییر فرضیات و پیش فرض ها، جواب و یا نتیجه گیری تغییر می کند، پس آنها ضروری هستند.
- اگر با تغییر فرضیات و پیش فرض ها، جواب و یا نتیجه گیری تغییر نکند، پس آنها ضروری نیستند.

از آنجایی که فرضیات ما بر استلال های ما تاثیر می گذارد، ما باید:
- به صورت واضحی فرضیات خود را معلوم کنیم و اعتبار آنها را معلوم کنیم
- سازگاری فرضیات خود را معلوم کنیم
- هنگامی که فرضیات قادر به حل مسئله نباشد، مجدداً سوال های اصلی مرتبط با موضوع را بررسی کنیم

7- استنتاج هایی که منجر به نتیجه می شود
استلال کردن با چنین گام هایی امتداد می یابد: "به دلیل اینکه ..... چنین است، بنابراین ...... چنان باید باشد" یا "از آنجایی که ... بنابراین .....". مستندات و شواهد، لایه زیرین یک استنتاج یا نتیجه گیری محسوب می شوند. ممکن است استنادات و شواهد منجر به چند نتیجه گیری شوند. بنابراین استنتاج، یک نتیجه گیری اولیه است که داده ها را به نتیجه مرتبط می کند. اگر در استنتاج کردن، خطایی رخ دهد، نتیجه گیری نیز شامل خطاهایی خواهد بود.
استنتاج ها، تفاسیر اولیه ای هستند که برای رسیدن به نتیجه و معنی دادن به داده ها از آن استفاده می کنیم.

8- اثرات و پیامدها
در هر مقطعی که فرایند استدلال کردن را متوقف می کنیم، همواره اثرات و پیامدهایی وجود خواهد داشت. ما باید بپرسیم آیا اثرات اعمال و پیامدهای آن را معلوم کرده ایم. افراد عملگرا در طراحی و اجرا، قوی هستند اما کمتر کسی می پرسد : "وقتی به نتیجه رسیدیم چه کار باید انجام دهیم؟" یا "پیامدهای بلند مدت تصمیم ما چیست؟" اثرات هر تصمیم ممکن است پیامدهای پیش بینی نشده مثبت یا منفی بر افراد، عملکردها و استراتژی ها داشته باشد.
استدلال کردن منجر به آن چیزی می شود که اثرات و پیامدهایی داشته باشد
- اثرات و پیامدهای احتمالی تمام برنامه ها و اعمال را معلوم کنید
- برای هر عمل، پیامدهای مثبت یا منفی را معلوم کنید
- پیامدهای غیر طبیعی و پیش بینی نشده هر عمل را معلوم کنید
- اثرات و پیامدها را از نقطه نظرهای گوناگون بررسی کنید

برگرفته از سایت آموزش تفکر انتقادی
http://www.waybuilder.net/sweethaven/Humanities/CriticalThinking/CritThink01.asp?uNum=1&iNum=0101

No comments: