به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Thursday, September 30, 2010

نکته 152 - نقاط قوت و ضعف متفکران تصویری



نقاط قوت

کامیابی در پیچیدگی ها

جامع اندیشی

توانایی بالا در استدلال انتزاعی

علاقه شدید به پازل های مشکل

اشتیاق به حافظه بصری

خیال پردازی خلاق

داشتن درک متفاوتی از طنز

رویا پردازی در بیداری – زندگی مملو از فانتزی

بهتر در تحلیل های ریاضی تا محاسبات عددی

بهتر در درک مطلب تا رمزگشایی

معمولاً بهتر در فیزیک تا شیمی

مسحور در کامپیوتر به خصوص گرافیک کامپیوتری (در آقایان)

مشتاق در دیدن تلویزیون

علاقه زیاد به موسیقی


نقاط ضعف

توانایی ضعیف در حافظه شنیداری، ناتوانی در حفظ یک دستورالعمل سه مرحله ای

مشکل در به خاطر سپاری واقعیت ها

ضعیف در حفظ کردن جدول ضرب

معمولاً کارهای ساده را مشکل می یابند

ضعیف در حساب، به خصوص جدول زمانبندی

دشواری در یادگیری آواز و صداها

معمولاً مشکل در تلفظ مگر اینکه قابل تجسم باشد

مشکل در یادگیری واقعیت های ریاضی

اجرای ضعیف در آزمون های زمان دار

پریشانی و بی توجهی در کلاس و جلسات

نامنظم، فراموشی جزئیات

متنفر از تمرین و تکرار

مشکل در کارهای نوشتنی

ارائه ناقص و درهم و برهم پروژه ها و تکالیف

دستخط ناخوانا

ضربتی کار، تمایل به اجرا و سپس فکر کردن


منبع

http://www.giftedservices.com.au/visualthinking.html

Friday, September 24, 2010

نکته 151 - قدرت تفکر تصویری



برخی متفکران از واژه ها استفاده می کنند و برخی متفکران از تصاویر. تفکر واژه ای فرایندی مرحله به مرحله و منطقی است. در تفکر واژه ای، فرایند حل مسئله از یک جزء یا یک قسمت آغاز می شود. متفکران انتقادی برای بیان یک مسئله ، ترجیح می دهند که درباره آن توضیح دهند.

تفکر تصویری کل نگر است. متفکران تصویری در برخورد با یک مسئله در ابتدا ابهام زیادی دارند اما ناگهان به صورت ناگهانی شروع به فهم آن می کنند. به همین جهت، متفکران تصویری برای فهم اطلاعات ، نیاز به زمان بیشتری دارند اما فهم نهایی آنها بیشتر از متفکران واژه ای است

متفکران تصویری خود بر دو گونه اند: متفکرانی که ترجیح می دهند به صورت تصویری بیاندیشند و متفکرانی که فقط می توانند تصویری بیاندیشند زیرا در تفکر واژه ای خیلی ضعیف هستند. علت این موضوع معمولاً مشکلی است که در دوران کودکی برای شنوایی آنها ایجاد شده است

تفکر تصویری سریع و قدرتمند است زیرا اطلاعات در یک زمان و با یک نگاه تحلیل می شود اما تفکر واژه ای سرعت کمتری دارد زیرا هر واژه باید به صورت مجزا تحلیل شده و تا زمانی که تمام جمله شنیده نشود نمی توان معنی آن را فهمید.

متفکران تصویری می توانند کلیت یک موضوع را به صورت دقیق تری درک کنند. تفکر تصویری توام با نوآوری، الهام و تفکر واگراست. این موارد عناصر پایه برای تفکر خلاق هستند

متفکران تصویری در موارد زیر، قوی عمل می کنند

  • استفاده از تصاویر
  • موقعیت شناسی در رانندگی و یا کوهنوردی و یا یافتن یک مکان بدون دانستن مسیر
  • درک ایده کلی در یک لحظه و تقسیم آن به ایده های کوچکتر
  • کار با موضوعات پیچیده
  • کنار هم گذاشتن مجموعه ای از ایده های جدا از هم
  • مفاهیم انتزاعی ریاضی
  • گفتار تصویری
  • کار با کامپیوتر
  • به کارگیری الهام
  • حل مسئله خلاقانه
  • حافظه در مورد مکان ها، حوادث و مردم
  • هندسه، فیزیک و جغرافی
  • استفاده از استعاره ها و تصاویر کلامی
  • تفکر سه بعدی
  • دیدن الگوها
  • تجسم ریتم، ملودی و هارمونی


تمرین هایی برای افزایش توانمندی در تفکر تصویری

  • هرجا که ممکن است، کارها را به صورت تصویری انجام دهید
  • افزایش توانایی در تجسم مثلاً دیدن تصاویر در ذهن و یا تغییر تصاویر در ذهن
  • استفاده از ابزارهای گرافیکی در هنگام مطالعه
  • استفاده از نقشه کشی ذهنی (mind mapping) برای نگهداری ایده ها کنار هم و یافتن ارتباط بین آنها
  • تنظیم اولویت ها با بزرگ کشیدن موارد مهم در نقشه کشی ذهنی
  • استفاده از جدول زمانبندی در برنامه ریزی ها
  • تعیین ضرب العجل های میانی در پروژه های بزرگ
  • در ابتدا دیدن تصویر کلی، سپس رفتن سراغ جزئیات
  • دیدن همه کارها قبل از انجام تک تک آنها
  • طوفان ذهنی برای تولید ایده های متعدد
  • طبقه بندی اطلاعات
  • بعد از نوشتن پیام دیگران، یکبار متن نوشته شده را برای آنها بخوانید
  • از دیگران بخواهید که آنچه مورد نیاز است را یادداشت کنند، مثلاً یک ایمیل برای تایید بزنند
  • درخواست زمان برای گرفتن تصمیم های مهم
  • استفاده از وایت برد در جلسات
  • کشیدن تصاویر در هنگام گوش دادن
  • تایپ کردن به جای نوشتن با قلم و کاغذ
  • بلند خواندن گزارش ها و تکالیف برای فهم اینکه آیا طرز نوشتن و جمله بندی، حسی ایجاد می کند
  • ضبط جلسات، سخنرانی ها و آموزش ها و دیدن مجدد آنها
  • ایجاد عادت که کلید، موبایل، کیف پول و مواردی از این قبیل را در منزل یا محل کار یا اتومبیل، در جای مشخصی بگذارید
  • خواندن صفحه فهرست کتب قبل مطالعه صفحات داخلی (گرفتن تصویر کلی)
  • استفاده از نوارهای تجسم خلاق برای تمدد اعصاب و کاهش هیجان
  • یادگیری شنیدن صدای خود . برای این منظور هنگامی که تنها هستید بلند صحبت کنید
  • درست انجام دادن کارها و جایزه دادن به خود بابت آن


منبع

Thursday, September 23, 2010

نکته 150 - تفکر تصویری: قسمت دوم



تفکر تصویری درباره استفاده از تصاویر در حل مسایل، بررسی موضوعات پیچیده و ارتباطات بهتر است. برای بهبود توانمندی در تفکر تصویری، نیاز نیست که یک هنرمند باشید.

تفکر تصویری، راهی برای مدیریت افکار و ارتباط بهتر با دیگران است. با تفکر تصویری می توانید از مرز واژه ها و ارقام فراتر روید و دنیای غیرخطی تصاویر، نقشه ها، شبکه، علامت ها و نمودارها را بهتر درک کنید. المان های دنیای تصاویر می تواند وضعیت های پیچیده را ساده و قابل فهم کند
بسیاری از پیام هایی که در یک ارتباط به طرف مقابلمان می رسانیم، از چهره و دست هایمان منتقل می شود. از این رو هرکس یک صدای تصویری منحصر به فرد دارد. این صدای خود را کشف کنید زیرا رفتار و گفتار شما را معنی بیشتری می دهد باعث جلب توجه به شما می شود.

تصاویر اتفاقی نیز می تواند الهام بخش باشد. داوینچی عادت داشت با نگاه به ترک های دیوار، الهام بگیرد. نگاه به تصاویر اتفاقی می تواند باعث خلاقیت شود.

برای شروع تفکر تصویری، باید از ترسیم ساده اشکال شروع کرد. این درس خوبی است برای درست دیدن. برای این منظور ، لازم است که یک مداد و یک دفتر نقاشی همراه داشته باشید. همین طور تلاش کنید تا ایده های خود را به تصویر بکشید. این تصویر می تواند از چند خط ساده هم تشکیل شود و نیاز به یک طرح هنری کلاسیک نیست.


منبع

http://www.squidoo.com/communicationnation

Saturday, September 18, 2010

نکته 149 - تفکر تصویری


در میان 5 حس، دیدن از همه مهم تر است. اثبات این ادعا بسیار ساده است. اگر قرار باشد از بین چشم و گوش یکی را انتخاب کنید، کدان را انتخاب می کردید؟ از بین چشم و زبان، کدام را؟ از بین چشم و بینی ، کدام را؟ تشخیص لمس سطوح برایتان مهم تر است یا دیدن آن؟

با آنکه بینایی مهم تراین حس است اما بسیاری از انسان ها نمی توانند به صورت تصویری بیاندیشند. وقتی ذهن بر اساس تصور خودش می اندیشد، چشم ها مقصر نیستند. تفاوت هنر و طراحی نیز همین است که طراحی بر اساس واقعیت است اما هنر الزاماً بر اساس واقعیت نیست.

"یک تصویر با ارزش تر از هزار کلمه است" بیان گر این است که یک تصویر می تواند یک داستان پیچیده را بهتر بیان کند یا اینکه یک تصویر می تواند بیشتر از کلمات تاثیر گذار باشد

برای تفکر تصویری به این 4 مولفه نیاز است: تشبیه (استعاره)، مدل، نقشه ذهنی (mindmap) و بیانیه (مانیفست)


برای تفکر تصویری، گام های زیر را دنبال کنید

یک – مانند کودکان دنیا را ببینید. از این رو مشاهده کنید و تفاوت ها را بیابید. هرآنچه را نمی دانید بپرسید، حتی اگر پرسش هایتان احمقانه باشد. کنجاو باشید و از اکتشافات خود لذت ببرید

دو- از طریق ترسیم اشکال و نمودارها (همانند نقشه کشی ذهنی) ، افکار خود را به خاطر بسپارید.

سه – آنالیز کنید. گمی به عقب بردارید و آنچه را که کشیده اید را به تصویر بکشید

چهار – ترکیب کنید. نتیجه تحلیل را گرفته و پس از جدا کردن آنچه که بی ارزش است، به ترکیب جدید برسید

پنجم- آنچه که به دست آمده را ببینید و سپس انجامش دهید

ششم- عینیت ببخشید. با ایجاد مدل و طرح های ماکت، نتیجه تفکر خود را قابل دیدن نمایید


چک لیست تفکر تصویری به قرار زیر است

یک- سریعاً توجه مردم را جلب نمایید

دو- یادگیری را سریعتر و موثرتر نمایید

سه- اجازه بدهید تا دیگران مطابق روش خود بیاندیشند

چهار- موضوعات را به صورت داستانی و گرافیکی بیان نمایید


منبع

http://darmano.typepad.com/logic_emotion/visual-thinking-synthesis.html


Friday, September 17, 2010

نکته 148 - معایب تفکر تحلیلی و راه های برطرف کردن آن


برخلاف آنچه که تصور می شود، تفکر تحلیلی می تواند مانعی در پرورش و رشد فردی باشد. پیتر دراکر، یکی از بزرگترین متفکران مدیریت نوین، مشاهده کرد که مدیران جوان در انجام وظایف خود متوقف می شوند زیرا نمی توانند از یک موقعیت، تصویری کلی در یک نگاه داشته باشندزیرا وقتی ذهن مملو از تحلیل شده باشد، از دیدن برخی از جزئیات ناتوان می ماند

وقتی ذهن دائم در حال تحلیل باشد، به واسطه ارزش ها، قضاوت ها و تجربیات، تحریف می شود. وقتی که ذهن درگیر تحلیل اطلاعات می شود، از دیدن، شنیدن و حس کردن واقعیتی که به صورت وضوح در مقابلش است، ناتوان می شود. یک ذهن تعلیم نیافته نمی تواند تغییرات در صدا، فشرده شدن ماهیچه های صورت، تنش در شانه ها و تغییرات نامحسوس در چشم ها را ببیند. ما معمولاً صدای افراد را می شنویم بدون آنکه معنی واقعی آن را درک کنیم. تحلیل بسیار می تواند منجر به مانعی در حساسیت ادراکی شود.

اگر چه این هم درست نیست که تصور شود مهارت های تحلیل اطلاعات بیهوده است. تفکر تحلیلی برای واشکافی و حل مسائل پیچیده، مهارتی ضروری است. اما باید از این مهارت به عنوان یک ابزار استفاده کرد نه اینکه برده آن شد. از این رو شناخت محدودیت های تفکر تحلیلی لازم است.

در هر شغل و موقعیتی که باشید موفقیت شما بستگی به این دارد که در موقعیت های بحرانی بتوانید اطلاعات کلیدی و ایده های اصلی را بیابید. موفقیت شما وقتی حاصل می شود که در کنار تفکر تحلیلی ، این سه توانمندی را هم داشته باشید: هوش، خلاقیت و تخیل

هوش باعث می شود که بتوانیم از محیط، مستقیماً به ایده و یا راه حل برسیم

خلاقیت باعث می شود به ایده هایی در خارج از چارچوب ذهنی و دانش خود برسیم

تخیل باعث می شود که از ضمیرناخودآگاه خود به ایده برسیم


همه این توانمندی ها دارای قابلیت ها و نقاط ضعف خود هستند و با تمرین باید نحوه و زمان استفاده از هر کدام را یافت


منبع

http://www.articlesbase.com/self-help-articles/your-analytical-training-can-become-barriers-to-personal-growth-and-development-496930.html

Thursday, September 16, 2010

نکته 147 - چگونه می توان تفکر ناخودآگاه را فعال کرد؟


تفکر ناخودآگاه در نزد مردم دارای نام های دیگری هم هست مانند: تفکر شهودی، گواهی دل و یا ارتباط با روح هستی. برخلاف تفکر منطقی و خطی نیمه چپ مغز، این تفکر را گاهی تفکر نیمه راست یا تفکر کل نگر هم می گویند. ما در این مقاله از آن به عنوان تفکر ناخودآگاه نام می بریم. منظور از فعال شدن تفکر ناخودآگاه، دریافت ایده هایی است که بر مبنای کنارگذاشتن منطق، پرسشگری و تفکرآگاهانه است. این ایده ها راه حل نهایی را در خود دارد

چگونه می توان از این ایده ها برخوردار شد؟ هرکس از یک راهی از این ایده ها برخوردار می شود. برخی بهترین ایده هایشان را در زیر دوش دریافت کرده اند، برخی هنگام رانندگی، برخی هنگام تمرینات بدنسازی، دوچرخه سواری، حین جلسات ماساژ، درست بعد از بیدار شدن از خواب و یا دویدن. باغبانی نیز به نظر می رسد که برای رسیدن به ایده های ناخودآگاه خیلی موثر باشد. برخی از افراد خود را در حالت شبه خلسه ای قرار می دهند مانند مراقبه یا پوش دادن به موسیقی. برخی نیز در حین دیدن فیلم به ایده می رسند. ورق زدن مجلات، به خصوص آنهایی که مصور هستند، می تواند تفکر ناخودآگاه را تحریک کند

نقشه کشی ذهنی (Mind mapping) نیز در برخورداری از تفکر ناخودآگاه، خیلی موثر است. (برای آگاهی بیشتر از نقشه کشی ذهنی، اینجا را کلیک کنید) . در اینجا می توان مسئله موجود و راه حل های احتمالی را ترسیم کرد.

همچنین یک سری فعالیت های گروهی نیز برای استفاده از تفکر ناخودآگاه وجود دارد. برخی بازی هایی که بر اساس کلمات هستند از این قبیلند. در این بازی ها موضوعی که مایل هستید در آن باره به ایده برسید، را در محور توجه قرار می دهید و کلماتی که به نوعی با آن مرتبط هستند را فهرست می کنید و دلیل ارتباط را هم می گویید. همچنین می توان نقشه کشی ذهنی را به صورت گروهی انجام داد.

فعالیت دیگر برای تحریک تفکر ناخودآگاه، پرداختن به اموری است که اصلاً مرتبط با موضوع مورد نظر نیستند. مثلاً شرکت در یک کنفرانس و یا نمایشگاه هنری که اصلاً با موضوعی که مایل به دریافت ایده در آن باره هستید، ارتباطی ندارد. همچنین می توان یک کنفرانس و یا نشست های گفتگو با دوستان تشکیل داد و به بحث هایی که مورد علاقه تان است و به مسئله که برایش ایده می خواهید کسب کنید هم ارتباط ندارد، بپردازید.

در تمامی این فعالیت ها، تفکر خودآگاه را صرف موضوعی دیگر می کنید و توجه خود را از موضوع اصلی منحرف می کنید. اما واقعیت این است که تفکر ناخودآگاه بین این دو موضوع غیر مرتبط، پیوند برقرار کرده و ایده های جدید می یابد.

این فعالیت ها از آن رو موثر هستند که از فعالیت تفکر خودآگاه می کاهند. شاید این یک تناقض (پارادوکس) به نظر برسد.از یک طرف تفکر خودآگاه باید فعال باشد و ایده خوب را یافته و اجرایی سازد. از طرف دیگر برای رسیدن به ایده های خوب، تفکر خودآگاه باید منفعل بماند. اما این موضوع بیانگر تناقض نیست بلکه نشان دهنده این است که تفکر خودآگاه و تفکر ناخودآگاه مانند الاکلنگ عمل می کنند و هر دو با هم نمی توانند فعال باشند. در الاکلنگ وقتی یک انتها بالاست، انتهای دیگر باید پایین باشد . مصداق دیگر از این خاصیت، فعالیت های ریتمیک مانند نواختن طبل، رژه و یا رقص است. اگر فرد در حین فعالیت ریتمیک، بخواهد فکر کند و نسبت به کار خود دچار شک شود، تعادلش را از دست می دهد.

اینکه چگونه تفکر ناخودآگاه چنین ایده هایی تولید می کند پوشیده است اما کلید دریافت آن، رها کردن چارچوب ها و دانستگی های ذهنی است. هم چنین داشتن منطق و پرسش های غیر متعارف

فعالیت تفکر ناخودآگاه بر دو پایه استوار است: تصادفی بودن و غیرعمدی بودن. یک مثال از نوع تصادفی بودن، زمانی است که شما در حال رانندگی هستید و یک ایده ناگهان به ذهن شما می رسد. اگر آماده نباشید، سریعاً این ایده را فراموش کرده و از دست می دهید. به بیان دیگر اگر این ایده ها را یادداشت یا ضبط کنید، می توانید این گنج بالقوه را تصاحب کنید. یک مثال در مورد غیرعمدی بودن این است که هنگامی که در حال استراحت بعد از کار روزانه هستیدمی خواهید که در مورد راه حل یک مسئله، تخیل کنید. در این حالت باید ذهن را آزاد بگذارید تا به هر سو که تمایل دارد در هر حرکتی هدفمند باشد. چنانچه این تخیل به صورت منظم انجام شود، منجر به برنامه ریزی ذهنی شده و شما شروع به یافتن راه حل ها در تخیل خود خواهید کرد.

ممکن است افراد منطقی، این کارها را تمسخر کنند. اما تحقیقات اخیر در علوم شناختی، دلالت بر حالتی از ذهن دارد که مجموعه ای از عوامل غیرمرتبط را در بر می گیرد. تلاش برای تفکر ناخودآگاه مانند ارسال پیام به این عوامل غیر مرتبط است و منجر به یاری گرفتن از آنها شود

دو عمل است که استفاده از تفکر ناخودآگاه را موثرتر می سازد. اول، فراهم آوردن محیط برای کسب ایده هایی که به ذهن می رسد. مثلاً همراه داشتن قلم و کاغذ و یا وایت بورد برای نوشتن ایده هایی که به ذهن می رسد. هم چنین می توان از یک ضبط نیز استفاده کرد. دوم، کاشت قصد ها و پرسش ها در ضمیرناخودآگاه است. تمرکز بالا بر قصدها و پرسش ها ، یکی از بهترین راه ها برای کاشت این دانه ها در ضمیرناخودآگاه است. در این صورت، وقتی که فرد به این قصدها و پرسش ها توجهی هم ندارد و یا حتی در خواب است، این قصدها و پرسش ها، از امکانات ضمیرناخودآگاه برای یافتن ایده های متناسب استفاده می کنند


در خاتمه می توان فرایند استفاده از تفکرناخودآگاه در دریافت ایده ها را به ترتیب زیر بیان کرد

یک – موضوعی که در آن باره می خواهید کسب ایده کنید را مشخص سازید

دو- ذهن خود را از موضوع منحرف سازید. برای اینکار از یکی از روش هایی که در بالا به آن استفاده شده و یا روش خودتان استفاده کنید

سه- راهی برای ثبت ایده هایی که به ذهن می رسد را انتخاب کنید. این خیلی مهم است. از این رو همواره با خود یک دفترچه یاداشت یا ضبط صدا همراه داشته باشید

چهار- ایده هایی که از تفکرناخودآگاهتان می رسد را جدی بگیرید و در راستای تحقق آنها برایید حتی اگر کاملاً هم در انطباق با مسئله نباشد. گاهی یک سری ایده های میانی به ذهن می رسد و در راه انجام این ایده ها، ایده اصلی خود را آشکار می کند. اگر هم نتوانستید همه این ایده ها را اجرا کنید (که طبیعتاً نمیتوانید) اما همه ایده ها را ارزیابی کنید. این کار باعث بها دادن به تفکر ناخودآگاه شده و موجب فعال شدن آن برای تولید ایده می شود


منبع

http://www.articlesbase.com/self-improvement-articles/part-2-of-2-with-thinking-about-thinking-2605458.html

Sunday, September 12, 2010

نکته 146 - روش تحلیل فرضیات رقیب


این يك روش هشت مرحله‌اي است كه ريشه در مفاهيم پايه روانشناسي شناختي، تحليل تصميم‌گيري و روش علمي دارد. اين روش به طور شگفت‌انگيزي موثر و از نظر علمي اثبات شده است و به تحليل‌گران كمك مي‌نمايد كه از چالش‌هاي شايع بپرهيزند. همچنين در شرايطي كه خصوصاً موضوعات مناقشه برانگيز مطرح است و تحليل‌گران در برابر گروه‌هاي بازرسي مي‌خواهند توضيح دهند كه چگونه از ميان گزينه‌هاي متعدد به تصميم گيري خاصي رسيده‌اند اين روش به خاطر جامع بودن، بسيار مناسب است.

تحليل فرضيات رقيب مستلزم آن است كه يك تحليل‌گر به روشني تمام گزينه‌هاي منطقي را مشخص نموده و آنها را به رقابت با يكديگر به نفع تحليل‌گر وادارد نه اينكه توجيه‌پذير بودن آنها را تك تك ارزيابي نمايد.

روشي كه اكثر تحليل‌گران در پيش مي‌گيرند آن است كه گزینه ای را که گمان مي‌برند محتمل‌ترين پاسخ است انتخاب نموده سپس به اطلاعات موجود مي‌نگرند كه آيا اين پاسخ را تائيد مي‌كند يا خير. اگر شواهد مويد آن باشد تحليل‌گران به خود مي‌بالند. (در تبيين: من از اول،همه را مي‌دانستم!) و قدمي جلوتر نمي‌روند. اگر شواهد، فرضيه آنان را تاييد نكند در آن صورت، شواهد مزبور را به عنوان گمراه كننده طرد مي‌كنند يا فرضيه ديگري ساخته و مجدداً مراحل مشابهي را طي مي‌نمايند. تحليل‌گرانِ تصميم‌گيري اين را يك راهبرد رضايت‌بخش مي‌نامند. رضايت بخش يعني انتخاب اولين راه حلي كه به نظر رضايت‌بخش مي‌رسد به جاي اينكه تمام حالات ممكن براي يافتن بهترين راه حل بررسي گردد. ممكن است كه راه حل هاي ظاهراً رضايت‌بخش متعددي وجود داشته باشد اما فقط يك بهترين راه حل وجود دارد.

مراحل تحليل فرضيات رقيب عبارتند از :

مرحله 1: مشخص کردن فرضیات

فرضيات ممكن را مشخص نماييد. از تحليل‌گران مختلف با ديدگاه‌هاي گوناگون براي طرح تمام احتمالات استفاده كنيد. مطالعات روان‌شناختي حاكي از آن است افراد عملاً در توليد فرضيات ضعيف هستند و قبل از آنكه حداكثر فرضيات ممكن را مشخص كنند شروع به ارزيابي مي‌كنند.

براي مشخص كردن تمام فرضيات، مي‌توان تحليل‌گران با ديدگاه‌هاي گوناگون را دور هم جمع كرد تا به تبادل نظر گروهي بپردازند. در اين صورت، تجسم‌سازي افزایش می یابد و ممكن است احتمالاتي مطرح شود كه به ذهن هیچ كدامشان به تنهايي نرسد.

ضروري است كه ميان فرضيات غير معتبر و فرضيات اثبات نشده، تفاوت قائل شويد. فرضيه اثبات نشده فرضيه‌اي است كه شواهدي به نفع درستي آن وجود ندارد ولي فرضيه‌ غير معتبر، فرضيه اي است كه شواهدي به نفع غلط بودن آن موجود است. بايد در جستجوي شواهدي باشيد كه فرضيات را بي‌اعتبار كند. مردود ساختن زودرس فرضيات اثبات نشده تحليل بعدي را دچار سوگيري مي‌سازد . زيرا در آن صورت شخص به دنبال شواهدي مي‌رود كه ممكن است آنها را تاييد كند. تا زماني كه فرضيات اثبات نشده از اعتبار ساقط نشده باشند همچنانباید آنها را مطرح نگه داشت.


تعداد فرضياتي كه در اين مرحله لازم است توليد شود بستگي به ماهيت مسئله دارد. هر چقدر كه عدم قطعيت بيشتر باشد تعداد گزينه‌ها نيز بيشتر خواهد شد ولي چنانچه تعداد فرضيات بيش از عدد 7 باشد كار تحليل سخت خواهد شد. در اين صورت توصيه مي‌شود كه براي تحليل مقدماتي، اين فرضيات را دسته‌بندي نماييد.


مرحله 2 :تهیه لیست دلایل موافق و مخالف فرضیه

ليستي از دلايل و شواهد مهمي تهيه كنيد كه موافق يا مخالف هر فرضيه است. اين فهرست به تمام عواملی اشاره دارد كه بر قضاوت شما درباره فرضيات تاثير می گذارد. خود را به شواهد ملموس در گزارش‌ها يا شنيده‌ها محدود نكنيد. مي توانيد استنباطات منطق خود را نيز در مورد اهداف فرايندها يا عملكرد افراد بنويسيد.

اين مفروضات ممكن است پيش فرض‌هاي محكمي را در اين باره فراهم آورد كه كدام فرضيه، محتمل‌ترين است. چنين مفروضاتي غالباً قضاوت نهايي شما را هدايت مي‌كند. بنابراين اهميت دارد كه آنها را در فهرست شواهد بگنجانيد.

نخست از شواهد عمومي كه براي تمام فرضيات به كار مي‌رود ليستي فراهم آوريد . سپس هر فرضيه‌اي را به طور مجزا در نظر گرفته ليستي از عوامل موافق و مخالف آن را تهيه كنيد. در مورد هر فرضيه‌اي از خود اين سوال را بپرسيد : اگر اين فرضيه صحيح باشدانتظار ديدن يا نديدن چه چيزي را بايد داشت ؟ اگر شواهد دیده نمی شود دليلش چيست؟ آيا اتفاق نيفتاده يا به طور طبيعي قابل مشاهده نيست يا در حال مخفي شدن است ؟


مرحله 3: تهیه ماتریس

ماتريسي تهيه كنيد كه فرضيات در محور افقي و شواهد در محور عمودي آن قرار گيرد. اين مرحله احتمالاً مهم‌ترين مرحله در فرايند تحليل است‌. زيرا خلاصه‌اي از تمام اجزاي مهم مسئله تحليلي در اختيار شما قرار مي‌گيرد.

سپس تحليل نماييد كه چگونه هر جزئي از شواهد به هر فرضيه ارتباط پيدا مي‌كند. يعني به هر فرضيه به صورت جداگانه پرداخته مي‌شود كه مشخص شود تا چه ميزان شواهد مزبور، از آن فرضيه حمايت مي‌كند. در اين جا مشخص كنيد كه هر كدام از شواهد با هر يك از فرضيات انطباق دارد، غير منطبق است يا نامربوط است. براي اين كار مي توانيد از علائم + ،- و ؟ استفاده كنيد.

در بعضي موارد لازم است كه با استفاده از محاسبات آماري به جاي به كارگيري ساده علامت مثبت يا منفي، اين روش را اصلاح کنید يا مشخص گردد كه شواهد به چه صورت به هر يك از فرضيات ارتباط مي‌يابد. بدين منظور سؤال زير را براي هر خانه ماتريس بپرسيد: اگر اين فرض درست باشد احتمال اينكه من چنين شواهدي را ببينم چقدر است؟ساختار ماتريس به شما كمك مي‌كند كه قابليت تشخيص هر يك از اجزاء و شواهد را بسنجيد. قابليت تشخيص را مي‌توان به وسيله يك مثال پزشكي ترسيم نمود. ممكن است وجود درجه حرارت بالا برای یک پزشک مانند یک راهنما عمل کند و از ارزش زيادي برخوردار باشد اما در تعيين نوع بيماري ارزش چندانی ندارد. از آنجا كه درجه حرارت بالا با فرضيات متعددي همخواني دارد از اين نظر كه نوع بيماري(فرضيه) را مشخص سازد داراي ارزش محدودي است. شواهد، زماني تشخيصي به حساب مي‌آيد در مورد احتمال نسبي فرضيات مختلف تاثير بگذارد. اگر جزيي از شواهد با تمام فرضيات همخواني داشته باشد در آن صورت فاقد ارزش تشخيص است.


مرحله 4 : اصلاح ماتریس

ماتريس را اصلاح كنيد. فرضيات را مجدداً مرور نموده شواهد و دلايلي را كه ارزش تشخيصي ندارند حذف كنيد .

جمله‌بندي دقيق فرضيات براي نتيجه‌گيري از تحليل، بسيار حياتي است. تا اينجا شما مشاهده كرده ايد كه چگونه شواهد در برابر هر فرضيه جلوه مي‌كند و اغلب بهتر است كه فرضيات را مجددا بررسي کرد و واژگان آنها را اصلاح نمود. آيا فرضياتي وجود دارند كه لازم باشد به آنها چيزهايي افزود؟ يا تمايزات ظريفي براي به حساب آوردن تمام گزينه هاي با اهميت موجود است؟ اگر شواهد وجود ندارد يا ناچيز است تا ميان دو فرضيه فرق بگذارد كمك نمايد آيا بايد آنها را يكي نمود؟



همچنين شواهد را مجددا مرور كنيد. آيا عواملدیگری بر تفكر شما در اين مورد كه كداميك از فرضيات محتمل‌ترين است تاثير ميگذارد؟ اگر چنين است آنها را اضافه نماييد. از ماتريس شواهد، مفروضاتي را كه بي‌اهميت به نظر مي‌رسند يا ارزش تشخيصي ندارند حذف نمايند. اين موارد را به عنوان سوابق اطلاعاتي كه قبلاً مورد توجه قرار گرفته‌اند در ليستی جداگانه نگهداري كنيد.


مرحله 5 : بی اعتبار سازی فرضیات

در مورد احتمال نسبي هر يك از فرضيات، قضاوتي مقدماتي داشته باشيد و سعي كنيد كه به جاي اثبات فرضيات آنها را بي‌اعتبار سازيد.در مرحله 3، در محور افقي عمل كرديد بدين ترتيب كه بر يك جز از شواهد يا دليل واحد و بررسي نحوه ارتباط آن با هر فرضيه تمركز نموديد . اكنون با نگاه به هر فرضيه در كليت آن در محور عمودي عمل نماييد. ساختار ماتريس، نمايي از تمام شواهدي كه به نفع يا ضرر تمام فرضيات وجود دارد بدست مي دهد به نحوي كه شما مي‌توانيد تمام فرضيات را با هم بررسي نموده و آنها را در جهت مورد نظر خويش با يكديگر به رقابت وادار سازيد.

در ارزيابي احتمال نسبي فرضيات مختلف با جستجوي آن دسته از شواهد يا استنباطات منطقي شروع نماييد كه شما را قادر سازد تا فرضيات را بي اعتبار سازيد يا حداقل مشخص سازد كه آنها غير محتمل هستند. رویکرد اساسي روش علمي آن است كه با مردود شمردن يا حذف فرضيات، پيشروي نمود و در حالي كه به طور موقت فقط آن دسته از فرضياتي پذيرفته نشوند كه قابل رد شدن نباشند .

واضح است كه روش علمي نمي‌تواند به همين صورت در مورد قضاوت الهام وار به كار رود اما اصل تلاش براي باطل ساختن فرضيات به جاي تاكيد آنها سود بخش است. چنانکه گفته شد؛ هر چه قدرهم كه اطلاعات با يك فرضيه مشخص همخواني داشته باشد كسي نمي تواند ثابت كند كه آن فرضيه صحيح است زيرا همان اطلاعات ممكن است با فرضيات ديگر نيز همخواني داشته باشد. از طرف ديگر يك جزء واحد از شواهد كه با فرضيه‌اي ناهمخواني دارد ممكن است براي باطل ساختن آن فرضيه كافي باشد. افراد مايل هستند كه بر تاييد فرضياتي متمركز شوند كه آنها را از قبل صحيح مي‌دانند و اغلب اعتبار بيشتري به اطلاعاتي مي‌دهند كه چنين فرضيه‌اي را تاييد مي‌كند و اطلاعات مخالف آن را جدي نمي‌گيرند. اين كار غلط است و ما بايد بر عكس عمل نماييم .

در بررسي ماتريس به علائم منها يا علائم ديگري كه استفاده نموده‌ايد توجه نماييد. اين علائم نشان مي‌دهد كه جزئي ازشواهد ممكن است با فرضيه‌اي ناهمخوان باشد. فرضيه‌اي كه داراي حداقل علامت منها باشد احتمالاً صحيح‌ترين است. فرضيه‌اي كه داراي حداكثر علامت منها باشد احتمالا غلط است. اين واقعيت كه فرضيه‌اي با شواهد ناهمخوان باشد قطعا اساس محكمي براي باطل ساختن آن است. علائم مثبت به نشانه همخواني شواهد با يك فرضيه اهميت بسيار كمتري دارند. زيرا فرضيه‌اي كه داراي بيشترين علامت مثبت باشد لزوما محتمل ترين نيست . مي توان فهرست بلندي از شواهدي تهيه نمود كه تقريباً با هر فرضيه منطقي همخواني داشته باشد. از همه مهمتر يافتن شواهدي است كه به وضوح با يك فرضيه منطقي نا همخوان باشد.

با اين وجود اين رتبه‌بندي ابتدايي با احتساب تعداد علائم منها صرفاً يك رتبه‌بندي خام است زيرا بعضي از شواهد به وضوح مهم تر بوده و درجات ناهمخواني را نمي‌توان با علائمي چون مثبت يا منها نشان داد. با در نظر گرفتن مجدد ماهيت دقيق ارتباط ميان شواهد و فرضيات قادر خواهيد بود كه قضاوت نماييد تا چه ميزان بايد به آن اعتبار بخشيد.

تحليلگراني كه از اين روند پيروي مي‌كنند غالباً در مي يابند كه قضاوتهاي آنان عملا مبتني بر عوامل بسيار معدودي است نه اينكه وابسته به حجم زيادي از اطلاعات باشد كه به تصور آنها بر ديدگاه آنان تاثير دارد . ماتريس نبايد نتيجه را به شما تحميل كند. در عوض بايد به درستي قضاوت شما را در مورد آنچه مهم است منعكس نمايد. همچنين نشان دهد كه چگونه اين عوامل مهم به احتمال وقوع هر يك از فرضيات ارتباط مي‌يابد. اين شما و نه ماتريس هستيد كه بايد تصميم گيري نماييد.

ماتريس صرفاً كمكي براي تفكر و تحليل است تا كليه ارتباطات احتمالي ميان شواهد و فرضيات در نظر گرفته شوند و نيز مواردي را كه بر قضاوت شما موثر اند مشخص سازد.

هنگامي كه ماتريس دلالت كند كه يك فرضيه مشخص، محتمل يا غير محتمل است ممكن است شما مخالف باشيد. اين بدان دليل است كه تعدادي از عواملي را كه تاثير زيادي بر تفكر شما دارند حذف نموده‌ايد. در اينجا بايد باز گرديد و آنها را جايگزين سازيد تا نشانگر بهترين قضاوت شما باشند. اگر تبعيت از اين فرايند شما را وا مي‌دارد كه چيزهايي را در نظر بگيريد كه در غير


اين صورت مورد غفلت قرار مي گيرد يا شما را مجاب مي‌سازد كه در مورد تخمين اوليه‌تان نسبت به احتمالات نسبي فرضيات تجديد نظر كنيد. در اين صورت فرايند مزبور نقش سودمندي بازي كرده است. در پايان كار، ماتريس خلاصه ضبط شده‌اي از تفكر شما و مسيري را كه به آن نتيجه منتهي شده را بدست مي‌دهد.

اين فرايند شما را وادار مي‌سازد كه زمان تحليل بيشتري را مصروف آن چيزي نماييد كه فرضيات غير محتمل‌تر مي‌دانستيد. اين موضوع مطلوب است. فرضياتي كه بنظر غير محتمل‌تر مي‌رسند معمولاً نيازمند زمينه‌سازي اند و بنابراين به كار بيشتري احتياج دارند. آنچه كه از ابتدا به عنوان محتمل‌ترين فرضيه تصور مي‌نموديد غالبا متكي بر تداوم تفكر قبلي خود شماست . يك مزيت تحليل فرضيات رقيب، آن است كه شما را مجبور مي‌كند تا تمام گزينه‌ها را با ديدي منصفانه‌تر نگاه كنيد.


مرحله 6: بررسی نتایج تحلیل

اين نكته را تحليل نماييد كه با توجه به بعضي از شواهد حياتي نتيجه‌گيري شما تا چه ميزاني حساس است. اگر شواهد، غلط يا فريبنده بود يا در معرض تفسيرهاي متعدد قرار گرفت در نظر آوريد كه تبعات تحليل شما چه خواهد بود.

در مرحله 3 شواهد و دلايلي را مشخص ساختيد كه بيش از بقيه قابليت تشخيصي دارند و در مرحله 5 از اين يافته‌ها براي قضاوت‌هاي اوليه در مورد اين فرضيات استفاده نمودید. حال به عقب برگرديد و مفروضات با شواهد تعيين كننده خود را مورد سؤال قرار دهيد كه آیا واقعاً سرنوشت تحليل، شما را به يك جهت خاص هدايت مي‌كند؟ آيا مفروضات سؤال برانگيزي وجود دارند كه زيربناي فهم و تفسير شماست ؟

آيا تفاسير و توضيحات ديگري وجود دارند؟ آيا ممكن است شواهد، ناقص و بنابراين گمراه كننده باشند ؟

اگر هر گونه نگراني درباره افكار و اغفال وجود داشته باشد اينجا محل مناسبي است كه بدان احتمال پرداخت. به منابع شواهد كليدي خويش بنگريد.

زماني كه تحليل غلط از آب درآيد غالباً بدان دليل است كه مفروضات كليدي با چالش مواجه نگرديده و به عنوان غير معتبر به اثبات رسيده است . بهتر است كه تحليل‌گران مفروضات خويش را معين نموده و سپس آنها را مورد سؤال قرار دهند. اما گفتن آن بسيار آسان تر از انجام دادنش است. مسئله اين است كه مشخص شود كدام مفروضات شايسته سؤال كردن است. يكي از مزاياي روش ACHآن است كه به شما مي گويد چه چيزي را بايد مجدداً بررسي نمود.

در مرحله 6 ممكن است به اين نتيجه برسيد كه براي قضاوت‌هاي كليدي به بررسي بيشتر نياز داريد . براي مثال ممكن است مناسب باشد كه به عقب بازگشت و به جاي اعتماد و تفسير، شخص ديگري مطالب منبع خبر اصلي را بررسي کند. در نگارش گزارش خود مطلوب آن است كه مفروضات اساسي تفسير خويش را مشخص نماييد و توجه كنيد كه نتيجه گيري شما به اعتبار چنين مفروضاتي بستگي دارد .


مرحله 7 : گزارش نتایج

نتايج را گزارش دهيد. احتمال نسبي تمام فرضيات (نه صرفاً محتمل‌ترين آنها) را مورد بحث قرار دهيد .

اگر گزارش شما قرار است كه به عنوان مبنايي براي تصميم‌گيري به كار رود براي شخص تصميم گيرنده مفيد خواهد بود كه احتمال نسبي تمام گزينه‌هاي ممكن را بداند. قضاوت‌هاي تحليلي هرگز قطعي نيستند و همواره احتمال زيادي براي غلط بودن آنها وجود دارد . تصميم گيرندگان بايد بر اساس مجموعه كاملي از گزينه‌هاي محتمل (نه صرفاً محتمل‌ترين گزينه) تصميم‌گيري نمايند. چنانچه يكي از گزينه‌ها كه كمتر محتمل است، درست از كار در آيد ممكن است بتوانيم كه براي آن نوعی مقابله به مثل پيش‌بيني نماييم .

اگر شما بگوييد كه يك فرضيه احتمالاً صحيح است ممكن است به معناي آن باشد كه از 55 تا 85 درصد شانس وجود دارد كه اتفاقات آتي، درستي آن را به اثبات برسانند. اين بدان معناست كه 15 تا 45 درصد، احتمال وجود دارد كه تصميم متكي به قضاوت شما، بر مفروضات ناصحيح استوار باشد و غلط از كار درآيد. زماني كه به اهميت حذف فرضيات به جاي تاييد آنها پي‌برده شد واضح مي‌گردد كه هر استدلال مكتوبي كه به نفع قضاوت خاصي باشد ناقص است مگر آنكه از قضاوت‌هاي ديگر نيز بحث گردد و دليل كنار گذاشتن آنها نيز ذكر شود. حداقل در گذشته چنين كاري به ندرت صورت مي‌گرفت.


گزارش‌هاي روايت گونه كه قالب هنري برجسته‌اي براي ارائه قضاوت‌هاي اطلاعاتي است به ارزيابي مقايسه‌اي فرضيات رقيب نمي‌پردازد. درنظرگرفتن گزينه‌هاي مختلف به حجم گزارش مي‌افزايد و از سوي بسياري از تحليل‌گران به عنوان انحراف از ارائه دلايل مجاب كننده براي آن قضاوت خاص تلقي مي‌گردد. تحليل‌گران ممكن است واهمه داشته باشند كه خواننده، يكي از گزينه‌هاي فاقد اعتبار را مورد توجه قرار دهد. با اين وجود بحث از فرضيه جايگزين، بخش مهمي از هر گزارش اطلاعاتي است و مي‌توان و بايد راه‌هاي به كارگيري آن را پيدا نمود.


مرحله 8 : تعیین مقاطع کلیدی

مقاطع كليدي براي مشاهده خويش را در آينده مشخص كنيد تا در صورتي كه حوادث، سير غير منتظره‌اي در پيش گرفتند بتوان به سرعت آنها را پیدا کرد.

نتيجه‌گيري‌هاي تحليلي نبايد همواره قطعي تلقي شوند. شرايط ممكن است تغيير كند يا ثابت بماند اما شما اطلاعات جديدي كسب كنيد كه برداشتتان را عوض كند. اين نكته همواره مفيد است كه قبل از هر چيز مشخص نمود چه مسائلي را بايد دنبال كرد يا نسبت به آنها هشيار بود. اين امر براي مشتريان اطلاعات كه وضعيت را به طور مداوم دنبال مي‌كنند مفيد است. از قبل مشخص نمودن اينكه چه چيزي شما را وادار مي‌سازد كه نظر خويش را تغيير دهيد، ممكن است کاررا براي شما دشوارتر سازد كه چنين رخدادهايي را به نحوي توجيه نماييد كه واقعاً نيازمند تغيير در قضاوت شما نباشد.


منبع

http://prothinka-src.org/Persian/Books/Analitic_thinking-A5-86-03-15.pdf

Saturday, September 11, 2010

نکته 145 - تحلیل هدف


هدف گذاری، کار پیچیده ای نیست و هرکس می تواند مجموعه اهدافی را برای خود تنظیم نماید. اما عمده مردم در تحقق اهداف خود شکست می خورند و تقصیر این شکست را هم به پای شرایط یا همراهی نکردن دیگران می نویسند. در صورتی که اولین و چه بسا مهم ترین عامل عدم تحقق یک هدف، اجرایی نبودن آن است. به قول دکتر گیفورد، استاد رهبری دانشگاه اندروز، هدف باید مانند یک کیک در بشقاب باشد نه یک کیک در آسمان

در اینجا مجموعه پرسش هایی که به شما در تحلیل هدف انتخابی تان کمک می کند، ذکر شده است

درباره این هدف چه احساسی دارید؟ چرا انجام این هدف برای شما مهم است؟ بین وضعیت حال با وضعیت مطلوب ، چه تفاوت هایی وجود دارد؟ بر این اساس اهداف خود را امتیازبندی و طبقه بندی کنید

آیا در نظر دارید که مسئله ای را حل کنید؟ مسئله خود را تشریح کنید . چه اطلاعات، مهارت ها، و یا دیگر کارهای ، می تواند این مسئله را حل کند؟

چه کسی یا چه چیزی باعث بوجود آمدن مسئله شده است؟ نشانه های مسئله را تحلیل کنید

تحلیل نیاز: چرا عملکرد، از آنچه که باید باشد متفاوت است؟ چه انتظاری از عملکرد افراد می رود؟ آیا آموزش لازم را دیده اند؟ اگر آنها می دانند که چه انتظاری از آنها می رود، چرا آن را انجام نمی دهند؟ برای اینکه مقاومت های آنها را بردارید و آنها را تشویق کنید که تغییرات مورد نیاز را اعمال کنند، چه گام هایی باید بردارید؟ آیا به صورتی ملموس و قابل فهم به آنها گفته اید که چه انتظاری از آنها دارید؟ آیا برای آنها آموزش های لازم را فراهم کرده اید؟ آیا برای آنها شرایط لازم برای یادگیری را فراهم کرده اید؟ آیا به آنها اجازه خطا کردن را می دهید و با آنها انعطاف لازم را روا می دارید؟ برای کاهش نگرانی ها و ترس های آنها چه اقداماتی را کرده اید؟

شما از مسایل چه تاثیراتی را می پذیرید؟ دقیق باشید. به صورت عینی راه هایی که مسایل بر شما اثر می گذارد را فهرست کنید

مشکلات از چه زمان آغاز شد؟ آیا این یک مشکل مستمر است؟ آیا مشکل در زمان خاصی بدتر می شود؟

تحلیل وظیفه – رفتارها و اقدام هایی که می تواند منجر به حل مسئله شود را توصیف کنید. چه تغییراتی می تواند منجر به حل مسئله شود؟ در مورد گزینه های گوناگون برای حل مسئله فکر کنید

برای حل مسئله تا کنون چه اقداماتی انجام شده است؟ نتیجه این اقدامات چه بوده است؟ آیا این اقدامات باید ادامه یابد یا اقدامات جدیدی مورد نیاز است؟ چه اقداماتی؟

تا چه تاریخی مشکلات باید حل شود؟ این فرایند تا چه زمان طول می کشد؟

پیامدها- آیا حل این مسائل منجر به شکل گیری مسائل جدیدی می شود؟ آیا تدابیر ایمنی یا دیگر تدابیر، لازم است اعمال شود؟

اگر مسایل حل نشود، چه تاثیری بر شما می گذارد؟

اجزاء اهداف شما چیست؟ چه رفتارهای قابل مشاهده ای، تجسم اهداف شماست؟

مخاطبان خود را بشناسید و نگرش آنها را نسبت به اهداف خود مشخص کنید. آنها چه اعتراضاتی را ممکن است نسبت به اهداف شما داشته باشند؟ چگونه آنها را متقاعد می کنید تا از اهداف شما حمایت کنند ؟

آزمایش تورنسل : اگر شما عملکرد یا رفتاری با همان مشخصاتی که در عبارت هدف خود ذکر کرده اید را مشاهده کنید، آیا موافق خواهید بود که هدفتان تحقق یافته است؟

بله : تبریک! شما توانستید به هدف خود برسید

نه : شما نتوانسته اید به هدف خود نایل آید. هدف خود را بازنگری کرده و اقدامات اصلاحی لازم را مشخص کنید


منبع

http://www.mdpme.com/GOAL.HTM

Wednesday, September 08, 2010

نکته 144 - مجموعه برنامه های کاربردی : برنامه بازاریابی


یک بازاریابی موفق، از دل یک برنامه موفق بازاریابی نمو پیدا می کند. در این کار تا آنجا که می توانید متبحر شوید و به تناسب نیاز این مهارت را بهبود بخشید. شرایط کسب و کار می تواند سریعاً تغییر کند چون بازار تکامل می یابد، تکنولوژی های جدید پا به عرصه می گذارد و یا مشتری ها برخی از محصولات را کنار می گذارند. برنامه شما می تواند به عنوان یک نقشه راه قابل اعتماد، مورد استفاده واقع شود حتی اگر عوامل منحرف کننده نیز بر سر راه نمایان شود.

گام اول – محصول خود را ارزیابی کنید که آیا قابلیت بازاریابی دارد یا نه. چه چیزی در آن منحصر به فرد است؟ آیا مشتریان خود را می شناسید؟ آیا مطمئن هستید که محصول شما می تواند نیازهای مشتریان را برآورده کند؟

گام دوم – در نظر داشته باشید که یک برنامه بازاریابی باید یک استراتژی شفاف و دقیق را ایجاد نماید. این استراژی شامل بودجه تخصیص یافته، همچنین مشتری های آینده و نحوه ارتباط با آنها است. ساعت هایی که صرف تدوین این برنامه می کنید، باعث می شود که در آینده وقتتان صرف دوباره کاری ها و سعی و خطا نشود

گام سوم – اطلاعات پایه را گردآوری کنید. این اطلاعات شامل اطلاعات مالی، گزارش های فروش، محصولات فعلی ، لیستی از اهداف بازاریابی و اطلاعاتی در مورد مشتری ها و رقبا است. مشتری های فعلی خود را حفظ کنید و برای مشتری هایی که می خواهید جذبشان کنید، تحقیقات بازاریابی انجام دهید

گام چهارم – اهداف کلی خود را با دقت هرچه ممکن توصیف کنید. اهداف عینی و قابل اندازه گیری تدوین کنید.

گام پنجم - بودجه مورد نیاز خود را مشخص کنید. کارهای بزرگ را به کارهای کوچکتر و مشخص تقسیم کنید

تا بتوانید بودجه آن را معلوم کنید. بودجه باید بر اساس درصد معقولی از فروش باشد

گام ششم- منابع لازم را تخصیص دهید. مشخص کنید که کدام کارها می تواند برون سپاری شود، مثلاً طراحی وب سایت، ارسال نامه ها و یا برپایی نمایشگاه ها

گام هفتم - برای آنکه برنامه خود را به خوبی تشریح کنید، جداول و نمودارهای گویا ترسیم کنید

گام هشتم – یک نتیجه گیری داشته باشید که دارای خطوط راهنمای اصلی باشد از جمله اینکه زمان پیش بینی شده برای تحقق اهداف، مشتریان جدید و هزینه های لازم. بعد از شروع اجرای برنامه، جلساتی را بگذارید و پیشرفت خود را ارزیابی کنید

گام نهم- یک بازنگری اجرایی بنویسید. این بازنگری اجرایی باید به صورت خلاصه باشد. به صورت خلاصه و تیتروار، نقاط اصلی برنامه خود را وضع کنید. ارقام اصلی مالی را هم در این خلاصه لحاظ کنید. این خلاصه را در یک صفحه محدود کنید


منبع

Tuesday, September 07, 2010

نکته 143 - مجموعه برنامه های کاربردی : برنامه راه اندازی یک کسب و کار ساده


گام اول – یک دفترچه کوچک تهیه کنید و روی جلد آن نام کسب و کار، آدرس و تلفن خود را بنویسید. هر برنامه را در یک صفحه تازه شروع کنید و بالای آن هم تاریخ بزنید. هر بار که برنامه را تغییر یا بهبود می دهید، در یک صفحه تازه نوشته و تاریخ بازنگری را هم مشخص کنید

گام دوم – اولین کار، تهیه برنامه بازاریابی است که در آن باید روش بازاریابی خود را معلوم کرده و بازار مورد نظر و رقبا را مشخص کنید

گام سوم – سپس برنامه مدیریت کسب و کار خود را بنویسید. جزئیات تجربیاتی که بر آن اساس می خواهید کسب و کار را شروع کنید و همچنین نقاط قوت و ضعف و برنامه ای برای جذب و استخدام کارمندان را معلوم کنید

گام چهارم – در اینجا برنامه مالی خود را معلوم کنید. این برنامه شامل، سرمایه اولیه، هزینه های راه اندازی و هزینه های جاری است. برنامه مالی همچنین باید شامل اهداف مالی، قیمت گذاری خدمات یا کالاها و نوع سیستم حسابداری مورد استفاده باشد

گام پنجم – خلاصه ای از اقداماتی که در کسب و کار خود انجام می دهید را بنویسید. این شامل عبارت ماموریت، تاریخ آغاز به کار، نام سهامداران و سمت آنها و خدمات یا کالاهایی است که می فروشید. همچنین شرحی از کسب و کار خود را معلوم کنید. جزئیات کسب و کار خود را مشخص کنید . مجوزهایی که باید بگیرید را معلوم کنید تا کسب و کارتان غیرقانونی نباشد. همچنین دلایلی که بیانگر سودآور بودن کسب و کارتان است را هم مشخص نمایید. همچنین بازار هدف خود را مشخص کنید؛ اینکه کالا و خدمات شما چه خلا ها و نیازهایی را پر می کند

گام ششم – برنامه خود را بازبینی کنید یا از یک فرد متخصص بخواهید آن را بازبینی کند تا مطمئن شوید که اشتباهی در آن رخ نداده است


منبع

http://www.ehow.com/how_2365037_write-simple-business-plan.html

Monday, September 06, 2010

نکته 142 - مجموعه برنامه های کاربردی : برنامه جمع آوری کمک های مردمی


جمع آوری کمک های مردمی، موقعیتی برنده – برنده است. مردم دوست دارند که در فعالیتهایی مشارکت کنند که منجر به کمک به دیگران می شود . برای جمع آوری کمک های مردمی، راه های زیادی وجود دارد. دریافت کمک های مالی نیاز به سازماندهی دقیقی دارد. اما اگر برنامه روشنی در این زمینه وجود داشته باشد، مبالغ سرازیر خواهند شد

گام اول – علت را مشخص کنید. اهداف خود را معلوم کنید و مشخص کنید چه کسانی ممکن است به شما کمک کنند. به عنوان مثال اگر می خواهید برای بیماران سرطانی، کمک مالی جمع کنید، دقیقاً معلوم کنید که مثلاً این مبلغ را برای فلان موسسه تحقیقاتی در مورد سرطان می خواهید یا برای خانواده هایی که قربانی سرطان شده اند

گام دوم – خود را به یک سازمان ملی یا محلی ، قلاب بزنید. این باعث می شود که هم از اعتبار آنها استفاده کنید و هم اینکه از تجربیات ، اطلاعات و امکانات آنها برخوردار شوید

گام سوم – در مورد نوع جمع آوری تصمیم گیری کنید. مثلاً ارسال نامه آسان تر از راه اندازی یک کنسرت موسیقی است. می توان برنامه هایی مانند فروش صنایع دستی و فروش غذا هم استفاده کرد. یا اینکه برنامه هایی با ابعاد بزرگ مانند مزایده نقاشی های ارزشمند و یا راه پیمایی بزرگ ایجاد کرد

گام چهارم – تاریخی را مشخص کنید. این تاریخ را به گونه ای مشخص کنید که زمان کافی برای فراهم آوردن مقدمات داشته باشید. متوجه باشید که با تعطیلات ملی یا مذهبی تداخل نداشته باشد. می توانید تاریخ را یکی از روزهای مهم در سال انتخاب کنید. به عنوان مثال هم زمان با روز مادر یا یکی از اعیاد

گام پنجم- کمک بگیرید. از افراد داوطلب درخواست کمک کنید و از ارتباطات، تجربیات و زمینه های کاری آنها استفاده کنید. با ایجاد یک تشکیلات و تقسیم کار به واحد ها و زیرواحدها (با توجه به اندازه فعالیت) تسلط خود را در اداره امور بالا ببرید. جلسات منظم دوره ای برگزار کنید و از پیشرفت کار مطلع شوید

گام ششم- فردی را به عنوان سخنگو انتخاب کنید. برای این کار فردی مناسب است که دارای تجربه بالا ، خوشنام و نگرشی بیزنسی داشته باشد

گام هفتم – برنامه مالی داشته باشید. در این برنامه هزینه ها را به حداقل برسانید تا بتوانید بیشترین منفعت را کسب کنید. هزینه های اجرایی شامل رفت و آمد، تبلیغات، پذیرایی و غیره را در نظر بگیرید. اگر نوع جمع آوری کمک های مالی، برگزاری کنسرت یا نمایشگاه است، قیمت بلیط را با توجه به هزینه ها تعیین کنید

گام هشتم- مکان مناسبی را انتخاب کنید. این مکان می تواند یک سالن نمایش، سخنرانی، گالری هنری، رستوران، مدرسه ، مسجد یا کلیسا باشد. مکان را در اسرع وقت انتخاب کنید و تقاضا کنید که حداقل هزینه را از شما دریافت کنند. قوانینی که مربوط به اخذ مجوز است را نیز بررسی کنید. همچنین مواردی که مربوط ایمنی مکان می شود را هم کنترل کنید

گام نهم- دعوت نامه تهیه کنید. در این دعوت نامه ، نام افراد افتخاری و اعضا کمیته ها باید ذکر شود. توضیحی در مورد موضوعی که برای آن قصد دریافت کمک مالی دارید هم ذکر شود؛ همچنین نام حامیان و اهدا کنندگان. از خبرنگاران نیز دعوت کنید تا در برنامه شما شرکت نمایند

گام دهم- اکنون زمان برداشت دانه های پولی ای است که کاشته اید. با احترام درخواست اهدا پول کنید. به هر اهدا کننده نامه ای بدهید که شامل اطلاعاتی باشد در مورد محل مصرف پول یا هدیه ای که اهدا کرده است


منبع

http://www.ehow.com/how_135538_fund-raising-event.html