به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Thursday, August 06, 2009

نکته 11 - روش داوینچی در مدیریت افکار




افکار ما یکی از مهمترین منابع و سرمایه های ماست. همانطور که به دنبال کنترل و مدیریت پول، زمان و امکانات خود هستیم ، باید افکارمان را نیز مدیریت کنیم. اما هر فکری که در ذهن ما می گذرد ارزشمند نیست و زمان گذاشتن برای آن نیز ممکن است بی فایده باشد. آنچه که مهم و قابل اهمیت است ، پرسش ها و ایده هایی است که در ذهنمان شکل می گیرد. چه بسا پرسش به ظاهر بی اهمیتی که در ذهن ایجاد شود و بتواند مسیر زندگی را تغییر دهد و البته برخی از پرسش ها نیز چندان قابلیت و اهیمتی ندارند.



روشی که زیر به آن پرداخته شده است روشی است که توسط داوینچی به کار گرفته شده است.
برای مدیریت پرسش ها و ایده ها لازم است که در ابتدا یادداشت شوند. در این زمینه اصلاً نباید به حافظه اطمینان داشت به خصوص حافظه کوتاه مدت که حتی شاید نتواند موضوع را برای 2 دقیقه نیز نگه دارد. وقتی ایده ها و پرسش ها یادداشت می شود دیگر فراموش نمی شود و قابلیت نگهداری را پیدا می کند.

پرسش ها و ایده ها در هر زمانی ممکن است به ذهن برسد و نمی توان شکل گیری آنها را پیش بینی کرد. چه بسا در وضعیتی باشیم که اصلاً آمادگی نوشتن آن را نداشته باشیم مثلا وقتی در حال استراحت، استحمام و یا در حال ورزش هستیم. معمولاً پرسش ها و ایده ها در حالت عدم تعادل به ذهن متبادر می شود. مثلاً وقتی فردی تازه از خواب بیدار می شود ممکن است ایده نابی به ذهنش برسد. پس یکی از بسترهای لازم برای تحقق مدیریت افکار، همراه داشتن یک دفترچه یادداشت کوچک است تا هیچ پرسش و ایده ای از قلم نیفتد.

گام دوم مدیریت افکار، اولویت بندی است. طبیعتاً همه پرسش ها و ایده ها دارای ارزش یکسان نیستند. اولویت آنها نیز به ترتیب تداعی آنها نیست. الزاماً اولین پرسش مهم ترین پرسش نیست. هم چنین الزاماً نمی توان به دنبال پاسخ همه پرسش ها بود و همه ایده ها را نیز عملی کرد. مهم ترین پرسش ها آنهایی هستند که بیشتر به پاسخ آنها نیاز داریم و یا اینکه تا پاسخ آنها را ندانیم نمی توانیم به بخشی از مسئولیت ها و یا اهداف خود برسیم. و همچنین با جریان های ذهنی ما بیشترین انسجام و هماهنگی را دارد. ممکن است صنعت گری در بازدید از یک گالری نقاشی ، یک سری پرسش های در ارتباط با هنر نقاشی به ذهنش برسد اما این پرسش ها با جریان های ذهنی اش که فعالیت صنعتی اش است، چندان هماهنگی ندارد و طبیعتاً زود نیز فراموش می شود. حتی اگر به پاسخ نیز برسد آن پاسخ را هم زود فراموش می کند.

در گام سوم باید تعداد محدودی از مهمترین پرسش ها پاسخ گفت. تعداد پرسش ها بستگی دارد به میزان توانمندی ذهن و زمانی که می توانیم صرف پاسخ آن سازیم. همانطور که تعداد برنامه هایی که می توان در یک رایانه به طور همزمان اجرا کرد بستگی دارد به ظرفیت RAM و سرعت مطلوب ما در اجرا. پیشنهاد می شود که حداکثر پرسش هایی که در یک مقطع زمانی می خواهیم بدان پاسخ دهیم، بیشتر از 5 نباشد اما به طور معمول و متداول جستجو برای یافتن 3 پرسش در یک مقطع زمانی کار معقول و میانه ای است.

برای اینکه ذهنمان را با این پرسش ها به طور زیادی درگیر سازیم لازم است پرسش ها را در طول روز در معرض دید خود قرار دهیم. مثلاً آن را روی میزی که رویش کار می کنیم بگذاریم و یا بالای مانیتور بچسبانیم. هر روز زمانی را صرف تمرکز و تفکر در مورد این پرسش ها کرده و پاسخ ها را نیز مکتوب کنیم. این فرایند را تا زمانی که با پاسخ مورد نظر رسیدیم ادامه می دهیم. سپس پرسش های دیگری را انتخاب و آنها را مورد دید قرار داده و برای یافتن پاسخ آنها تلاش می کنیم.

این روش تکیه بر دو موضوع دارد: اول تمرکز محدود و دوم استفاده از ضمیر ناخودآگاه .

تمرکز محدود: چنانچه بخواهیم فکر ما بتواند به مسئله ای نفوذ کند و پاسخ آن را بیابد ، لازم است مانند لیزر متمرکز شود. همانطور که برای رسیدن به آب لازم است زمین را به صورت منسجم تا عمق معینی بکنیم، برای یافتن پاسخ نیز لازم است به اندازه معینی بر موضوع تمرکز کنیم. البته هر چقدر تمرکز از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، زمان یافتن پاسخ کوتاه تر خواهد بود. همانطور که برای رسیدن به آب اگر یک میلیون چاله یک وجبی هم بکنیم به نتیجه نمی رسیم برای رسیدن به جواب هم با افکار غیر متمرکز و پراکنده راه به جایی نمی بریم.

استفاده از ضمیر ناخودآگاه : ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن ماست که تمامی اطلاعات و تجربیات ما در زندگی در آن وجود دارد. میزان استفاده از این اطلاعات بستگی به توانمندی حافظه دارد. وقتی که به پرسشی متمرکز می شویم و تلاش منسجمی برای یافتن آن می کنیم، موضوع در ضمیر ناخودآگاه امتداد می یابد. شاید شما هم تجربه داشته باشید که جواب پرسشی، بعد از مدتی تفکر، ناگهان به ذهنتان رسیده باشد. معمولاً وقتی جواب به ذهن می رسد که انتظارش را نداریم. این موضوع بیان گر این است که ضمیر ناخودآگاه همچون یک جستجوگر قوی اینترنتی به دنبال پاسخ بوده و به محض دریافت در اولین فرصت آن را به ضمیر خودآگاه ارسال کرده است

*************************************************************************

1 comment:

Anonymous said...

سلام
من امروز با وبلاگتون آشنا شدم. خیلی جالب و قابل استفاده هستش.
این روزشی که هم اینجا در موردش نوشتین میشه گفت که روش کایزن هستش که من در موردش کمی خوندم.
ممنون از مطالبتون