به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Tuesday, October 20, 2009

نکته 41- چگونه یک متفکر انتقادی شویم؟ - مقدمه


برای تفکر انتقادی تعاریف زیادی وجود دارد. از منظر عملگرایی، تفکر انتقادی را می توان به این صورت تعریف کرد:
فرایندی که از طریق آن ما هوش و دانش خود را برای رسیدن به بالاترین جایگاه عقلانی و مناسب در موضوعات به کار می گیریم. همچنین تفکر انتقادی تلاش دارد تا موانع موجود بر سر راه تفکر عقلانی را شناسایی و بر آنها فائق آید.

درک ارزشمندی و نیاز به تفکر انتقادی هنوز همگانی نشده است. تفکر انتقادی معمولاً روشی سرد، فاقد تصویر و بدتر از همه، خسته کننده شناخته می شود. به آنها که می گویند: " ایمان داشته باشد و اجازه بده که احساست تو را به سوی حقیقت راهنمایی کند" این مقاله شاید گیرایی نداشته باشد. اما برای آنهایی که اهمیت تفکر انتقادی را درک کرده اند ، این مقاله و پیوست هایی که در منبع اصلی وجود دارد، می تواند به عنوان یک مرجع به کار آید. اگر کسی باهوش است یا از دانش بالایی برخوردار است، به این معنا نیست که توان تفکر انتقادی دارد. نبوغ سرشار ممکن است منجر به عقایدی غیرعقلانی و یا اعتقاداتی بی اساس گردد. تفکر انتقادی در مورد این است که چگونه ما از هوش و دانش خود برای رسیدن به اهداف و دیدگاه های عقلانی استفاده می کنیم. عقیده و اعتقاداتی که بر اساس تفکر انتقادی استوار گشته اند نسبت به آنهایی که بر اساس فرایندی غیر عقلانی شکل گرفته اند، دارای پایه و اساس محکم تری هستند. به علاوه، متفکران انتقادی نسبت به کسانی که فاقد آن هستند معمولاً برای تصمیم گیری و حل مسئله مجهزترند.
تفکر انتقادی از تفکر منطقی یا تحلیلی برتر است. می توانیم تفکر انتقادی را تفکری عقلانی و یا هدف گرا نیز معنی کنیم. اینجا یک تفاوت مهمی وجود دارد. منطق و تحلیل ، اساساً مفاهیمی فلسفی یا ریاضی هستند درحالی که تفکر عقلانی و هدف گرایی دارای مفاهیم وسیع تری است که زمینه های فلسفه و جامعه شناسی را نیز شامل می شود.
برای تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی باید 5 گام را طی کرد:
گام اول : پذیرش نگرش متفکران انتقادی
گام دوم : شناخت موانع تفکر انتقادی و پرهیز از آن
گام سوم : یافتن استدلال صحیح و توان تشریح آن
گام چهارم : ارزیابی منابع اطلاعاتی
گام پنجم : ارزیابی استدلال ها

اما قبل از اینکه وارد هر کدام از این گام ها شویم لازم است بدانیم که تفکر انتقادی چه نیست:
تفکر انتقادی ، تفکر بدبینانه نیست که با یک پیش داروی به دنبال یافتن خطاها باشد بلکه فرایندی طبیعی و غیر متعصبانه برای ارزیابی ادعاها و عقاید دیگران و یا خود است.
تفکر انتقادی تهدیدی بر شخصیت افراد نیست. ممکن است هدف گرایی افراد را افزایش دهد اما هویت آنان را تغییر نخواهد داد.
تفکر انتقادی یک عقیده نیست. تفکر انتقادی می تواند اعتبار عقاید را ارزیابی کند اما خودش یک عقیده نیست بلکه یک فرایند است.
تفکر انتقادی احساسات و یا تفکر عاطفی را سرکوب یا جابجا نمی کند. عواطف به زندگی معنی و مطلوبیت داده و باعث می شوند قصد ها را بهتر احساس کرد. تفکر انتقادی نمی تواند این نقش را ایفا کند. بلکه تصمیم های عاطفی (مانند تصمیم به ازدواج یا داشتن فرزند) باید در بخشی از فرایند تفکر انتقادی قرار گیرد.
تفکر انتقادی هرآنچه را که بر اساس علم باشد را به صورت کور نمی پذیرد. به عنوان مثال فرهنگ ما شامل ادعاهای علمی نادرستی است که برای فروش بسیاری از محصولات از مواد خوراکی تا مواد دارویی به کار گرفته می شود.
البته این مهم است که متوجه باشیم استدلال هایی که مبتنی بر تفکر انتقادی هستند الزاماً متقاعد کننده ترین ها نیستند. شاید متقاعد کننده ترین استدلال ها آنهایی باشند که بر اساس نیازهای عاطفی یا انسانی طراحی شده اند تا آنهایی که در راستای اهداف هستند. به همین دلیل است که استدلال های سیاستمداران، اصحاب رسانه و بازاریاب ها معمولاً به عنوان متقاعد کننده ترین استدلال ها از طرف مردم پذیرفته می شود در صورتی که آنها تعمداً فاقد تفکر انتقادی هستند.

ادامه دارد
منبع:
http://www.skepdic.com/essays/haskins.pdf

No comments: