به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Saturday, October 24, 2009

نکته 44 - گام سوم : یافتن استدلال صحیح



قلب تفکر انتقادی، توانایی در شناخت، ایجاد و ارزیابی استدلال است. برخی از افراد معنی واژه استدلال را درست درک نکرده اند. استدلال به معنی مقابله، شکایت و مخالفت نیست. در ادبیات تفکر انتقادی، استدلال به معنی آوردن یک سری دلایل برای حمایت از یک نتیجه گیری است. به بیانی دیگر: استدلال = دلایل + نتیجه گیری
مثال: به ریچارد اعتماد نکن چون او یک سیاستمدار است.
نتیجه گیری : به ریچارد اعتماد نکن
حرف ربط : چون
دلایل : او یک سیاستمدار است

در هر استدلال باید یک یا چند دلیل و یک یا چند نتیجه گیری وجود داشته باشد. متناسب با محتوی، دلیل ها شامل: قوانین، شواهد، داده، عقاید، آزمون و بررسی است. به همین ترتیب، متناسب با موضوع، نتیجه گیری شامل : ادعا، کنش، قضاوت یا نظریه ای جدید است.
گاهی استدلال ها با عباراتی همچون : از آنجایی که، زیرا، برای اینکه، به این دلیل که، همانطور که بیان گردید و ... تدوین می شود تا قسمت نتیجه گیری از قسمت دلایل جدا شود.
منطق ، استدلال را به دو قسمت استقرایی (جز به کل) و استنتاجی (کل به جز) تقسیم می کند. در حالی که تفکر انتقادی از این الزام پیروی نمی کند ، اما متفکران انتقادی باید نسبت به استقرا و استنتاج، فهم خوبی داشته باشند. اگرچه اکثر استدلال هایی که فرد در زندگی روزمره با آن روبرو می شود، استقرائی است. بر خلاف استدلال های استنتاجی، استدلال های استقرائی به صورت "صفر و یک" یا "سیاه و سفید" نیستند زیرا آنها بر اساس ضرورت و الزاما ها، نتیجه گیری نمی کنند . یک متفکر انتقادی باید بفهمد که هیچ موضوعی در یک استدلال استقرائی، حتی اگر شواهد محکمی هم در حمایت از آن وجود داشته باشد، از طریق ضرورت یا قطعیت نتیجه گیری نخواهد شد. بلکه یک استدلال استقرائی تنها درجه قطعیت یا احتمال را مطرح می کند.
مثال از استدلال استنتاجی (کل به جز) : همه انسان ها قلب (منظور سیستم خون رسانی است نه عواطف) دارند و سیاه پوستان آفریقا هم انسان هستند ، بنابراین سیاه پوستان آفریقایی نیز قلب دارند.
در این مثال "بنابراین" حرف ربط است و قسمت قبل از "بنابراین"، دلایل و قسمت بعد از "بنابر این" نتیجه گیری است. نتیجه گیری در اینجا مطلق است.
مثال از استدلال استقرائی (جز به کل): هر انسان فقیری که تا کنون دیده ام، حاضر بود برای به دست آوردن پول از کرامت انسانی اش دست بر دارد بنابراین فقر می تواند تاثیر بدی بر انسانیت داشته باشد.
در این مثال نیز "بنابراین" حرف ربط است و قسمت قبل از "بنابراین"، دلایل و قسمت بعد از "بنابر این" نتیجه گیری است. نتیجه گیری در اینجا مطلق نیست و صحبت از امکان تاثیر منفی فقر بر انسانیت شده است نه اینکه فقر همواره انسانیت را از بین می برد.
اگر نتیجه گیری به صورت مطلق باشد، کافی است که یک انسان فقیر پیدا شود که برای پول انسانیتش را زیر پا نگذارد در این صورت نتیجه گیری اشتباه خواهد بود.
استدلال هایی که توسط وکلای حقوقی که برای دفاع از موکلش در برابر یک اتهام قانونی بیان می شود مثال خوبی از استدلال های استقرائی است. این همواره ممکن است که یک استدلال استقرائی با وجود دلایل روشن، یک نتیجه گیری اشتباه داشته باشد. به عنوان مثال اگر چه هیات منصفه یک متهم را گناهکار بیابد اما همیشه این احتمال هست که متهم، جرمی را انجام نداده باشد. یک متفکر انتقادی باید یک استدلال را بر اساس درجه قطعیت ارزیابی کند نه بر اساس "سفید و سیاه" یا "درست و غلط" مطلق.

منبع:
http://www.skepdic.com/essays/haskins.pdf


No comments: