به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Monday, March 26, 2012

نکته 226: مغز، یک اَبَر کامپیوتر


مغز شما پیچیده ترین کامپیوتر در جهان هستی است. اثبات میخواهید؟ درمورد این واقعیت که آموختن زبان مادری بین سنین 3 تا 5 سال و بدون هیچگونه آموزش رسمی رخ میدهد، چه فکر میکنید؟ کدام کامپیوتر دیگری میتواند این کار را انجام دهد
انسان یک ماشین فراگیری است! از لحظه تولد، و بقول برخی حتی قبل از آن، ما شروع به کسب تجربه و یادگیری از دنیای پیرامون خود میکنیم. در هفت سال اول زندگی، مغز مانند یک اسفنج، تمامی اطلاعات ورودی را بخود جذب میکند
بمنظور درک چگونگی کارکرد مغز، ما نیاز به شناخت ذهن "آگاه" و "ناخودآگاه" داریم. درضمن، برای ساده تر متوجه شدن، دراینجا از اصطلاحات "ذهن" و "مغز" بصورت قابل معاوضه استفاده میشود، درغیراینصورت، ما مجبور به ورود به بحث فلسفی درمورد هر واژه به معنی واقعی خود خواهیم شد. بعبارت دیگر، هیچکس اطمینانی به معنی واقعی اینها ندارد. و این برای واژههای "خودآگاه" و "ناخودآگاه" نیز صدق میکند

ذهن خودآگاه و ناخودآگاه
اگر شما ذهن ناخودآگاه خود را بعنوان هارد درایو و ذهن خودآگاه را بعنوان صفحه نمایش کامپیوتر درنظر بگیرید، آنگاه ایده خوبی برای درک تفاوتهای این دو خواهید داشت
هارد دیسک پر از اطلاعات و تاریخچه شخصی شما است. جزییات مربوط به هر رویداد قابل توجه عاطفی که در آنجا ذخیره شده اند. یک کتابخانه که استادانه طراحی شده است، یک پایگاه دادههای بسیار پیجیده و یک دی وی دی از مجموعه وارد و ذخیره شده از زندگی شما که بروی این هارد دیسک در ذهن ناخودآگاه شما وجود دارد
اما، تنها کاری که میتوانید آگاهانه انجام بدهید اینست که ببینید چه پیشآمدی در حال حاضر بروی صفحه نمایش نشان داده میشود. بعبارت دیگر، شما توانایی هدایت خودآگاهی را از یک مکان به مکان دیگر دارید، اما همه محتویات کامپیوتر را در یک زمان نمیتوانید ببینید... یا نمیخواهید ببینید! بحث درمورد یک لحظه شتابزده است
اغلب ما حتی کمترین تلاش را برای هدایت ذهن آگاه خود نمیکنیم. معمولا اجازه میدهیم که ذهن آگاه بصورت شناور از چیزی به چیز دیگر و بصورت خودکار هدایت شود... برای نمونه: هنگامی که در حال تماشای یک فیلم  یا خواندن یک کتاب خوب هستیم، اجازه میدهیم که داستان، تمام توجه وذهن آگاه ما را بخود هدایت (جلب) کند

تمرکز و ذهن آگاه
در هنگامی که راحت و آرام و خارج از هرگونه تصمیم گیری متمرکز و آگاهانه هستیم، دستخوش افکار پوچ و خیالات بیمورد میشویم... این قابل قیاس با صفحه نمایش کامپیوتر است، در هنگامی که آنرا بحال خود رها کرده ایم و کاری با آن انجام نمیدهیم. صفحه نمایش بطور خودکار بروی اسکرین سیور میرود و کار خودش را انجام میدهد
تمرکز بروی ذهن آگاه یک کارکرد خودکار نیست. برای نمونه؛ آن چیزی است که ما تصمیم به انجام آگاهانه آن داریم. ما میباید برای هدایت تمرکز ذهن آگاه خود، انرژی صرف کنیم... در اینجا تا حدودی روشن میشود که چرا پس از یک روز کاری یا تحصیلی خسته میشویم
اگر بروی چیزی که علاقه ای به آن نداریم، مجبور به تمرکز باشیم، انرژی بیشتری صرف میکنیم. درست مثل این است که در جهت شیب رو به بالا بدویم. و تمرکز بروی چیزی که مورد علاقه ما است، مانند سواری در سراشیبی است، نه تنها خسته نمیشویم، بلکه انرژی خود را با عشق و احساس، تجربه و ذخیره میکنیم
حتی هنگامی که گزینه هدفمندی را برای هدایت ذهن آگاه خود انتخاب میکنیم، مثل کار روی یک وبسایت، اقتدار کاملی بر آن نداریم. افکار سرگردان نیز تمایل به دخول و خروج از ذهن خودآگاه ما را دارند
ما توانایی هدایت ذهن خودآگاه مان را در هرکجا که مایل باشیم، داریم. این دسترسی توسط "مدیریت شبکه" بما اعطا شده است، همان ذهن ناخودآگاه ما

جستجو در پایگاه دادهها از ذهن ناخودآگاه
اگر بخواهیم روز خاصی مثل 11 سپتامبر را بخاطر بیاوریم، مغز ما، و تقریبا بلافاصله، تمامی رویدادهای قابل توجه عاطفی در آنروز پاییزی سال 2001 را، با تصاویر کامل، افکار، صداها، احساسات، ... در دسترس ما قرار خواهد داد. این یک نمونه تجربی از شدت یادآوری شبکه حافظه صریح و روشن از بانک اطلاعاتی ما است
یک نمونه دیگر؛ به زمان کودکی و دبستان خود فکر کنید، به معلم کلاس اول... تقریبا بلافاصله خاطرات معلم شما در دسترستان قرار میگیرد، نام او، چهره اش، و حتی چندین خاطره از گفتگوهای بین شما. از آخرین باری که بیاد این شخص افتادید، چه مدت زمانی میگذرد؟ درست است، شاید یک زمان بسیار طولانی. ولی با این وجود، تقریبا بلافاصله بعد از درخواست، مغز شما از پایگاه دادهها، مشخصات او را بیرون کشید
تعداد بسیار کمی از بزرگسالان معلم کلاس دوم خود را بخاطر میآورند. کلاس اول از اهمیت عاطفی بیشتری برخوردار است.  مغز ما، بعنوان پایگاه دادهها و بانک اطلاعاتی، تاثیر پذیر از مهمترین رویدادهای عاطفی ، مثبت یا منفی، است

مدیریت شبکه ذهن ناخودآگاه
ذهن ناخودآگاه توانایی انجام تعداد بسیار زیاد و باورنکردنی از کارکردها را در خود دارد. و برای این قابلیت بالا باید خدا را شکر کرد. چگونه مایلید که مجبور به تصمیم گیری باشید؟ یا اینکه با غده پانکراس خودم در هم اکنون چه باید بکنم؟ حتی باعث تصمیم گیری مستقل، بر اساس درک خود درمورد آنچه که برای شما خوب میباشد، و مسئول آنچه باید و نباید آگاهانه انجام داد، است
برای نمونه: اگر قبل از اینکه مهارت خاصی را فرابگیرید، سانحه دلخراشی برای شما اتفاق بیافتد، ذهن ناخودآگاه شما تصمیم به مقابله میگیرد و آنرا در قسمت آگاهی محبوس میکند تا اینکه خود تصمیم بگیرد که آیا شما به آن مهارت خاص دست یافته اید یا خیر. هنگامی که شما از نظر روانی  برای کنار آمدن با این مهارت پیشرفت کردید، آنگاه ذهن ناخودآگاه شما، تمامی یا بخشی از خاطرات را برای پردازش ظهور در سطح بنمایش میگذارد. به این توانایی ذهنی، بعنوان یک مکانیسم دفاعی، سرکوب میگویند
من در کارم با مردم پی برده ام زمانی که ذهن ناخودآگاهم درک کرده است که نمیخواهم چیزی را بدانم، آنرا محبوس میکند، صرفنظر از اینکه توانایی روبرو شدن با آن کار را هم داشته باشم. برای نمونه: وقتی با مشتری در جایی که "نمیتوانند بیاد بیاورند"، و مطمئن نیستند که چه پیش خواهد آمد، به بن بست میرسم. آنها اعلام میکنند  "نمیدانم"... و منهم اغلب میپرسم "آیا میخواهید که بدانید؟" و تقریبا اغلب هم جواب آنها "خیر" است
مشتریان من معمولا کنجکاو هستند و حتی گاهی مواقع بسیار سرگرم کننده است که آنها آگاهانه نمیخواهند که آگاه باشند
این نشان دهنده این است که ذهن ناخودآگاه ما میداند که در چه هنگامی نمیخواهد بداند، و خدمتگزار مومنی بشما باشد. یک تصمیم گیری مستقل که باعث جلوگیری هرآنچه که خارج از آگاهی ما است، میشود

مترجم: فرشاد سجادی
منبع

No comments: