به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Friday, November 06, 2009

نکته 46- چگونه یک متفکر انتقادی شویم؟ گام پنجم: ارزیابی استدلال




آخرین گام در تفکر انتقادی که همانا ارزیابی انتقاد باشد، خود دارای سه زیر گام است که آیا : 1- فرضیه ها موجه است؟ 2- آیا دلایل کافی و معتبر هستند؟ 3- اطلاعات مرتبط حذف شده اند؟ این سه گام در زیر تشریح شده است.


فرضیات: وجود فرضیات برای استدلال هایی که باید صحت آن اثبات شود ضروری است. مثالی که قبلاً زدیم را دوباره مورد استفاده قرار می دهیم: به ریچارد اعتماد نکن چون او یک سیاستمدار است. فرضیه ای که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته این است که سیاستمداران قابل اعتماد نیستند. اولین گام ارزیابی یک استدلال این است که آیا بر مبنای یک فرضیه است و آیا آن فرضیات موجه است یا نه؟
یک فرضیه موجه دارای یکی از ویژگی زیر است؟
1- عرفاً صحیح باشد
2- بدون آنکه نیاز به استدلال دیگری باشد به عنوان درست پذیرفته شود
فرضیه ای که هیچکدام از شرایط فوق را نداشته باشد، فرضیه ای ناموجه است.
بر مبنای اولین معیار، یک متفکر انتقادی باید برای دانستن آنچه عرفاً درست است، مستقلاً دست به تحقیق بزند. اگر متفکر انتقادی علی رقم چنین تحقیقی نتوانست تعیین کند که چه چیزی عرفاً درست است، نمی تواند حکم کند که فرضیه ناموجه است. بر مبنای دومین معیار، یک متفکر انتقادی، برای ارزیابی درست بودن یک فرضیه از این سه فاکتور استفاده می کند:
1- دانش و تجربه ای که خودش دارد 2- منابع اطلاعاتی مورد استفاده برای فرضیه 3- نوع ادعایی که در آن باره وجود دارد.
اگر یک استدلال دارای فرضیه ناموجه ای باشد و اگر این فرضیه، شرطی لازم برای اعتبار نتیجه استدلال باشد، متفکر انتقادی باید در باره اعتبار تمام استدلال پرسش به عمل آورد. تمام موانع ذکر شده در جدول موجود در منبع اینترنتی به خصوص جدول 3 و 4 ، زمینه های بسیاری از فرضیات ناموجه را ذکر کرده اند.
دلایل: دومین گام در ارزیابی یک استدلال، ارزیابی کافی بودن و مرتبط بودن دلایل (یا شواهد) است که در حمایت از صحت نتیجه آن استدلال ذکر شده است. بهتر است که مرتبط بودن دلایل را به عنوان کیفیت دلایل و کافی بودن آن را به عنوان کمیت استدلال در نظر بگیریم. یک استدلال خوب باید هم از کیفیت و هم از کمیت مناسب برخوردار باشد.
این ساده تر است (البته نه همواره) که دلایل مرتبط انتخاب شود (به عنوان مثال داشتن ارتباط منطقی یا موضوعی) تا اینکه تعیین شود که آیا دلایل کافی هستند یا نه (به عنوان مثال برای معتبر کردن استدلال کافی باشد). بنابراین چگونه کافی بودن دلایلی که در حمایت از نتیجه یک استدلال آمده است را ارزیابی کرد؟ واژه شک عقلانی که در یک دادگاه قضایی به کار می رود می تواند به عنوان یک راهنما مورد استفاده واقع شود. اما چگونه می توان شک عقلانی را تعیین کرد؟ متاسفانه جواب ساده ای در این ارتباط وجود ندارد اما معیارهای در این باره وجود دارد. نخست اینکه ، نگرش یک متفکر انتقادی (که در گام اول گفته شد) و آگاهی از موانع بر سر راه تفکر انتقادی (که در گام دوم گفته شد) مهم و قابل توجه است. دوم اینکه، از خود سوال کنید این استدلال برای چه قصد یا نتیجه ای ساخته شده است. همین موضوع گاهی، کافی بودن دلایل را تعیین می کند. سوم اینکه، در مورد آخرین استانداردهایی که درباره موضوع وجود دارد مطلع باشید؛ به عنوان مثال شما نمی توانید کافی بودن دلایل یک ادعای علمی را ارزیابی کنید، مگر اینکه در مورد آن موضوع، دانش داشته و روش ارزیابی ادعاهای مشابه را بدانید. آخر اینکه، کافی بودن دلایل باید به اندازه نسبت قدرتی باشد که نتیجه استدلال به آن اذعان دارد. بنابراین، دلایلی که برای اعتبار یک نتیجه گیری محکم (مثلاً تام حتماً تابلو نقاشی را خریده است) کافی نیست ، می تواند برای یک نتیجه گیری ضعیف (مثلاً تام احتمالاً تابلو نقاشی را خریده است) کافی باشد.
هنگام ارزیابی چندین شواهد، چه آنهایی که موافق و چه آنهایی که مخالف هستند، چگونه می توان آنها را وزن دهی کرد؟ مجدداً قانون سریع و محکمی در این باره وجود ندارد. هر چقدر که منبع یک دلیل (بر اساس گام چهار) معتبر تر باشد، وزن آن بیشتر خواهد بود. به علاوه، باید به دلایلی که از جهت ارتباط با موضوع، بهتر هستند باید وزن بیشتری داده شود. در غیر اینصورت می توان، دلایل را هم وزن در نظر گرفت.
از قلم افتادگی: یک استدلال معتبر آن است که تمام دلایل مرتبط را داشته باشد نه اینکه دارای دلایلی باشد که از موضوع حمایت می کنند. استدلال هایی که فاقد دلایل مرتبط باشند، ممکن است از آنچه هستند، قوی تر به نظر برسند. بنابراین آخرین گام در ارزیابی یک استدلال این است که آیا دلایل معتبر و مرتبط در حمایت از آن وجود دارد یا خیر. گاهی این موضوع به صورت غیرعمدی یا از روی ناآگاهی رخ می دهد اما اغلب به صورت عمدی اتفاق می افتد. از آنجایی که معمولاً نمی توان با استدلال کننده ملاقات کرد و از آنها خواست که از موارد قلم افتاده را ذکر کند، بهترین راه برای یک متفکر انتقادی این است که استدلال های مخالف در آن موضوع را پیدا کند تا موارد از قلم افتاده آشکار شود. نادر هستند استدلال کننده هایی که استدلال های مخالف را جستجو کرده و آن را با دقت مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. البته یک متفکر انتقادی هنگام ارائه استدلال خودش باید این مطلب را مد نظر قرار دهد.
چک لیست استدلال:
بعد از فهمیدن پنج گامی که در بالا به آن اشاره شد، هنگام ارزیابی یک استدلال می توانید از این چک لیست نیز استفاده کنید:
1- آیا موارد مبهم، گیج کننده یا دشواری وجود دارد که مانع فهم من از استدلال شود؟
2- آیا ممکن است که استدلال، خود مصداقی از یک مانع (بر اساس جدول 1 موجود در منبع اینترنتی) باشد؟
3- آیا از گویش احساسی یا اغوا کننده در استدلال استفاده شده است؟ (برای اطلاعات بیشتر به جدول 2 موجود در منبع اینترنتی رجوع کنید)
4- آیا دلایل و فرضیات مرتبط را از اطلاعات جانبی، مثال ها و اطلاعات غیر مرتبط جدا کرده ام؟
5- آیا فرضیات موجه و فرضیات ناموجه را تعیین کرده ام؟
6- آیا می توانم دلایل به کار رفته در استدلال را لیست کنم؟
7- آیا می توانم اهمیت، کیفیت، ارتباط و کافی بودن دلایلی که برای حمایت از نتیجه به کار رفته است را مشخص کنم؟
8- آیا به اطلاعات بیشتر برای یک ارزیابی عقلانی (به علت قلم افتادگی یا دیگر موارد) نیاز دارم؟


منبع:
http://www.skepdic.com/essays/haskins.pdf


No comments: