به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Monday, December 28, 2009

نکته 54- تفکر استراتژیک چیست؟




به عنوان یک برداشت کلی، تفکر استراتژیک عبارتست از تحلیل فرصت ها و مشکلات با نگاهی وسیع و فهم تاثیر بالقوه ای که اعمال و اقدام ها میتواند بر یکدیگر داشته باشد. متفکران استراتژیک آنچه که می تواند باشد را به تصویر می کشند و نگاهی کل نگر به چالش ها و موضوعات روزمره دارند


شما به عنوان کسی که هدفی دارد، دائم با شرایط پیچیده، مسایل مشکل و تصمیم های چالش برانگیز روبرو هستید. هرچه هدف شما بزرگتر، مسایلتان هم بزرگتر خواهد بود. شما باید با اطلاعاتی که دارید به بهترین شکل ممکن، این موقعیت ها را اداره کنید. در یک دنیای ایده ال، شما به همه اطلاعاتی که برای راهبرد این مسایل دارید دسترتسی دارید. اما در واقع که شما اطلاعات محدودی برای انجام کارهایتان دارید. همچنین با توجه به موقعیت و جایگاه اجتماعی تان، دید شما هم محدود است و نمی توانید از تمام جنبه ها به مسائل نگاه کنید.


تفکر استراتژیک به شما کمک می کند که به این محدودیت ها فایق آئید. هنگامی که شما به صورت استراتژیک می اندیشید، شما نگاه تان را از کارهای روزمره بلند کرده و حوزه توجه تان را از آنچه که به آن مشغول هستید فراتر برده و آن را افزایش می دهید. در این حالت شما در مورد نحوه انجام امور و کارها به طرح سوالات راهبردی تر دست می زنید و فرضیات را به چالش می گیرید. شما اطلاعات پیچیده و بعضاً مبهم را گردآوری کرده و آن را تحلیل می کنید. و این بینش حاصل شده را برای انتخاب درست و صحیح پاره ای از اقدامات، مورد استفاده قرار می دهید.


علاوه بر این، شما تمام این کارها را انجام می دهید در حالی که یک چشم به ایجاد نتایج بهتر و استفاده موثر تر از فرصت ها دارید.


در تفکر استراتژیک مهم است که نگاه شما بلند مدت باشد. یعنی آنچه که می خواهید در آینده برای تان رخ دهد را از اکنون تعیین کرده باشید. این موضوع می طلبد که همواره به رو جلو نگاه کرده و برای خود اهدافی را معین کنید. افراد از همان ابتدا راهشان، اهداف بلند مدت خود را تعیین می کنند


منبع


http://ww3.harvardbusiness.org/corporate/demos/hmm10/strategic_thinking/what_is_strategic_thinking.html

Saturday, December 26, 2009

نکته 53 - یادگیری از طریق پرسش گری


یادگیری از طریق پرسش گری، درباره به خاطر سپردن واقعیت ها نیست بلکه فرموله کردن پرسش ها و رسیدن به یک نگرش صحیح به پرسش ها و مسایل است. این فرایند یادگیری از آنجایی که در تلاش برای یافتن پرسش های صحیح است منجر به عمیق تر شدن فهم از مسایل می شود. بر این اساس ، یادگیری از طریق انجام کار و درگیر شدن در کار می شود.

هدف اصلی این روش ، تغییر در فهم است. یادگیری از طریق پرسش گری، پایه اجتماعی دارد زیرا در این روش یادگیری از طریق کارگروهی است که یادگیرنده در تعامل با دیگر افراد تیم، منابع را شناسایی کرده و نتایجش را در اختیار دیگران می گذارد. بنابراین در این فرایند، یادگیری از طریق تقسیم کار، گفتگو و ادامه دادن کار یکدیگر ایجاد می شود.


الگوی یادگیری از طریق پرسش گری

برای این روش یادگیری، روش های زیادی ارائه شده است. مدلی که در اینجا ارائه می شود یک چرخه است. در این چرخه ایده ها و مفاهیم جدید در تیم یادگیرندگان ایجاد شده و بین آنان پخش می شود. در این مدل، یادگیرندگان تشویق می شوند تا بر اساس اطلاعاتی که جمع آوری کرده اند، طرح سوال کنند و جواب سوال هایشان را بیابند و به این ترتیب به سمت تولید ایده ها و مفاهیم جدید سوق داده می شوند. این فعالیت اغلب با جمع بندی پاسخ ها پایان می یابد. یادگیری از طریق پرسش گری، اغلب به عنوان یک چرخه یا مارپیچ توصیف می شود، که از این گام ها تشکیل شده است: طرح سوال، جمع آوری اطلاعات، ایجاد جواب، بحث، و انعکاس نتایج.

طرح سوال

در این مرحله، یادگیرندگان با تمرکز بر موضوع یا مسئله و جنبه های گوناگون آن، پرسش هایی که ناشی از ابهاماتش درباره موضوع وجود دارد را مطرح می کنند. سوال ها باید چند بار مرور و بازنویسی شود تا کاملاً شفاف و روش شده و بتوانند به خوبی تداعی کننده ابهام و یا آن چیزی باشند که پرسشگر درصدد یافتنش است. مرز روشنی در این گام نیست. تا زمانی که ذهن یادگیرندگان قادر به طرح سوال باشد باید به این مرحله ادامه داد.

بعد از اینکه پرسش ها معلوم شد، بهتر است که طبقه بندی شوند و پرسش های هم سنخ کنار هم قرار گیرند. مثلاً پرسش هایی که درباره چگونگی، چرایی، افراد، گذشته، کاربردها و ... است از یکدیگر تفکیک شود.

جمع آوری اطلاعات

پرسش به صورت طبیعی ذهن پرسش گر را تحریک می کند تا برای یافتن پاسخ بکوشد و او را سوق می دهد تا از طریق جستجو یا کنار هم گذاشتن اطلاعت موجود به اطلاعات جدید دست یابد. از این رو یادگیرنده یا تیم یادگیرندگان اطلاعات را جمع آوری می کنند، دست به مطالعه می زنند، منابع را پیدا می کنند، آزمایش می کنند، مشاهده می کنند، مصاحبه می کنند و هر آنچه که برای یافتن اطلاعات جدید یا سرنخی که آنها را به اطلاعت جدید برساند را انجام می دهند. آنها در این مرحله نیز می توانند طرح سوال کرده یا سوال هایشان را پالایش و بازنویسی کنند.

ایجاد جواب

بعد از اینکه اطلاعات جمع آوری شد باید آنها را ترکیب کرد. از این رو یادگیرنده باید ارتباط بین اطلاعات را بیابد. توانایی در ترکیب مفاهیم نقطه آغاز رسیدن به دانش های جدید است. یادگیرنده در این مرحله ممکن است یادگیرنده به اندیشه های جدید، ایده های نوین و نظریه هایی که تا کنون به ذهنش نرسیده، دست یابد. در این مرحله تمام این اطلاعات باید ثبت و گزارش شود.


بحث

در این مرحله، یادگیرندگان عقاید و ایده هایشان را با یکدیگر در میان می گذارند و از یکدیگر در مورد تجارب و برسی هایشان سوال می پرسند. به اشتراک گذاشتن دانش یک مرحله عمومی از ایجاد دانش است و آنها تلاش می کنند تا نتیجه بررسی های یکدیگر را بفهمند. مقایسه یادداشت ها، بحث درباره نتیجه گیری ها و به اشتراک گذاشتن تجارب مثال هایی از این مرحله است.

انعکاس نتایج

این گام شامل بازنگری و نگاه به عقب است: بازنگری سوال اولیه، مسیر طی شده و نتیجه حاصل شده. یادگیرنده با نگاه به عقب ممکن است به تصمیم های جدید نیز برسد: آیا نتیجه ای حاصل شد؟ آیا پرسش جدیدی به وجود آمد؟ چه چیزی را اکنون می توان پرسید؟ و سوال هایی از این قبیل


ادامه کار

وقتی اولین دور چرخه تمام شد، یادگیرندگان دوباره به گام طرح پرسش می رسند. آنها می توانند دو انتخاب داشته باشند: 1- طرح سوال : یادگیرنده با طرح سوال های جدید یا ترکیب بندی سوال های قبلی، یک دور جدید را آغاز کند. 2- پاسخ دهی: یاگیرنده به این چرخه پایان داده و گزارشی تنظیم کند شامل پرسش های اولیه، طبقه بندی سوال ها و پرسش های جدیدی که حین چرخه تولید شده است. ایجاد یک پاسخ ترکیبی همواره راه حلی بهتر است حتی اگر این پاسخ بیانگر کلیت چرخه طی شده نباشد.
نتایج این مدل آن است که توسط هر یادگیرنده ای و در مورد بسیاری از مسایل قابل انجام است.


منبع

Thursday, December 10, 2009

نکته 52- استدلال های غلط در مناظره - قسمت ششم


ا
19- استدلال شیب لغزنده
استدلال شیب لغزنده، همواره خطا نیست. استدلال شیب لغزنده بیان می کند که پذیرش یک خط مشی یا انجام یک عمل منجر به پذیرش یک سری از خط مشی ها و انجام یک سری از اقدامات است بدون اینکه با خط مشی یا عمل اولیه ارتباط مستقیمی داشته باشد. به عنوان مثال: "اگر ماری جوانا را بپذیریم به ناچار باید هروئین، ال اس دی و کراک را هم بپذیریم." در اینجا هیچ دلیلی ذکر نشده که چرا قانونی اعلام کردن یکی منجر به پذیرش بقیه هم می شود. مثلاً چرا این استدلال درباره تنباکو صادق نیست و تنباکو همچنان قانونی است.
پارامترهای متعددی است که باعث می شود استدلال شیب لغزنده، معتبر باشد. تمام آنچه که باید انجام شود این است که دلیل اینکه چرا پذیرش یکی منجر به پذیرش بقیه می شود باید بیان شود. به عنوان مثال می توان دلیل آورد که قانونی کردن ماری جوانا توجه مردم را به استفاده از داروهای روان گردان، زیاد می کند و این عده خواهان سهل گیری در مورد دیگر مواد روان گردان خواهند شد.
یک آلترناتیو برای استفاده از استدلال شیب لغزنده، پیدا کردن اصول مورد تایید رقیب است که منجر به تایید دیگر اصول می شود و اگر آن اصول مورد قبول نیست می توان آنها را به چالش کشید.
به جای این اگر رقیب، قانونی کردن ماری جوانا را با این بیان استدلال کرد که "هرکس باید بتواند با بدن خود هرکاری که خواست انجام دهد" شما می توانید بگویید "به فرض که این صحبت درستی باشد اما قانونی کردن ماری جوانا منجر به حمایت از قانونی کردن دیگر موارد مخدر می شود و ما با دیگر مواد مخدر مخالفیم"

20- استدلال مترسک
در این استدلال با حالت نهایی یا کاریکاتوری یک استدلال مخالفت می شود نه با خود آن استدلال در حالت واقعی. به عنوان مثال، در استدلال " آقای جونز فکر می کند نظام سرمایه داری خوب است زیرا هرکس هرچقدر که بخواهد می تواند پول کسب کند. اما این کاملاً اشتباه است زیرا برخی از مردم فقط از طریق ارث، سرمایه دار می شوند." می توان گفت که درواقع آقای جونز استدلالی درباره کسب درآمد نداشت بلکه او گفت که نظام سرمایه داری مردم را تشویق به کار و پس انداز می کند.
واقعیت این است که برخی از استدلال ها برای اینکه برخی از خط مشی ها غلط است مستقیماً آن خط مشی را نشانه نمی گیرد.

21- استدلالی "تو نیز مانند من هستی"
این استدلال غلط شامل دفاع از یک موضوع غلط با این دلیل است که رقیب نیز همان اشتباه را در کارش دارد. در صورتی که یک کار خطا، بی ارزش است جدای از آنکه چند نفر آن را انجام داده اند . حاصل جمع یک میلیارد صفر، برابر صفر است. به عنوان مثال " آنها ما را محکوم می کنند که استدلال مان اشتباه است درصورتیکه خودشان بارها به همین صورت استدلال کرده اند"
در کل استدلال "تو نیز مانند من هستی" راه خوبی است برای اینکه مطمئن شد که داور بر اساس فاکتورهایی که بین دو رقیب متمایز است تصمیم می گیرد.


منبع:
http://www.csun.edu/~dgw61315/fallacies.html#Introduction

Sunday, December 06, 2009

نکته 51- استدلال های غلط در مناظره- قسمت پنجم


ا
15- استدلال ارزش گرایی
این استدلال سعی دارد یک نتیجه ارزشی را از یک عبارت مبتنی بر واقعیت استخراج کند. به عنوان مثال عبارت: "این دارو شما را از مرگ نجات می دهد" مستقیماً شما را به این سمت می برد که "شما باید این دارو را استفاده کنید". اما این استدلال بی اعتبار است زیرا عبارت اول بر مبنای یک واقعیت است اما عبارت دوم برمبنای یک ارزش. برای رسیدن به نتیجه استفاده از دارو، شما حداقل باید یک عبارت ارزشی بیاورید مثلاً :"شما باید به هر روش ممکن از زندگی خود محافظت کنید".
این استدلال به این علت بی اعتبار است که هرآنچه که عبارات مبتنی بر واقعیت ذکر کنید، نمی تواند موید یک نتیجه گیری ارزشی باشد. اگر شما خواهان رسیدن به نتیجه ارزشی هستید در فرضیات خود باید از عباراتی که دارای بار ارزشی هستند، استفاده کنید.

16- خطای عدم تبعیت
این یک خطای ساده و متداول است که در آن نتیجه گیری در راستا و تبعیت از فرضیه اولیه نیست. به عنوان مثال: "رانندگی در حال مستی، کار نادرستی است بنابراین ما باید اقدام موثری علیه آن انجام دهیم". در این استدلال یک گام میانی حذف شده است زیرا بیان نشده که رانندگی در حال مستی در عمل اتفاق می افتد یا نه. اگر در جامعه ای رانندگانی که در حال مستی پشت فرمان می نشینند در اقلیت و نادر باشند، چه اقدام موثری لازم است که علیه آن انجام شود؟
مناظرات معمولاً سرشار از خطای عدم تبعیت هستند. بخشی از این موضوع، نتیجه آن است که زمان جلسات مناظره محدود است و بخشی نیز به خاطر استراتژی مناظره کننده است. بنابراین با دیدن این خطا، سریعاً آن را اعلام نکنید. بهترین زمان برای آشکار کردن این خطا زمانی است که رقیب شما زنجیره ای از استدلال های که هرکدام به دیگری ختم می شود را بیان می کند (مثلاً الف به ب منجری می شود و ب به پ منجر می شود و ...) بدون آن که حلقه های این زنجیر کاملاً در راستا و تبعیت از هم باشند. در این حالت خطای عدم تبعیت را بیان نمایید.

17- استدلال "رخداد پیاپی نشانه ارتباط علت و معمولی است"
این استدلال غلط ناشی از آن است که بیان شود الف دلیل ب است زیرا الف قبل از ب رخ داده است. به عنوان مثال: "اکثر کسانی که به زنان تجاوز می کنند، در سنین نوجوانی فیلم های مستهجن می دیده اند. بنابراین، فیلم های مستهجن باعث خشونت علیه زنان می شود." نتیجه گیری بی اعتبار است زیرا دو پدیده با یکدیگر مرتبط هستند اما الزاماً یکی دلیل دیگری نیست. اغلب این دو پدیده به یک علت سومی مرتبط هستند. در مثال فوق این احتمال هست که برخی از علل روان شناسی مانند ناکامی جنسی، علت خشونت جنسی و علاقه به تماشای فیلم های مستهجن باشد که در این حالت دیدن فیلم های مستهجن علت واقعی خشونت جنسی نیست.

18- انحراف ذهن
این استدلال یعنی بیان یک سری اطلاعات غیر مرتبط برای انحراف اذهان از موضوع اصلی. برای مثال در جواب به ادعای رقیب که بیان می کند: "رفاه طلبی منجر به افزایش جرم می شود" می گویید "مردم فقیر بدون کمک ما چگونه می توانند از زندگی حداقل برخوردار باشند؟" این سوال به خودی خود درست است اما برای رد نظر رقیب در مورد رفاه طلبی، این سوال اعتبار ندارد.
اگرچه این خطا نیست که بیان شود منفعت طلبی برخی از مردم منجر به بالا رفتن خط فقر در جامعه می شود. در مثال فوق، توجه به تهیه سرپناه برای مردم بی بضاعت، دلیل بی توجهی به آمار جرم و جنایت نیست اما کسی می تواند به حق ادعا کند که میزان افزایش هر چه بیشتر جنایت، دلیل آن است که باید به فقر بیشتر توجه شود. این نقطه نظر مناظره کننده است که در این حالت خطا نیست.
واژه انحراف ذهن، گاهی به عنوان یک تاکتیک انحرافی استفاده می شود مانند بیان استدلال های غیر مهم که باعث می شود رقیب زمانش را صرف آن کرده و از موضوع مهم دیگری غافل شود. این تکنیک انحراف ذهن، مهارتی است که هر مناظره کننده ای باید با آن آشنا باشد.



ادامه دارد

منبع:
http://www.csun.edu/~dgw61315/fallacies.html#Introduction