آیا تمایل به شکست خوردن دارید؟ فقط کافی است که این سه مرحله را هر روز تکرار کنید
ویرا روبین (ستاره شناس) میگوید: توانایی استقامت نداشتم! قادر به توقف نبودم! حتی نمیتوانستم رهایش کنم! خیلی مهم بود که شکست، هرگز حتی به حوزه احتمالات هم وارد نشد. هرگز مطمئن نبودم و واقعا اطمینان نداشتم که یکروز بعنوان یک ستاره شناس واقعی کار کنم
یک نقل قول عالی از ویرا روبین که میخواست ستاره شناس شود، درست هنگامی که چنین جاه طلبیهایی برای یک زن جایز نبود. او تلاش کرد که در برنامه فارغ التحصیلی ستاره شناسی پرنستون نام نویسی کند، ولی اجازه ندادند. مدرسه ای دیگر بنام کارنل پیدا کرد و زیر نظر بهترین مغزهای فیزیک زمان خود به تحصیل مشغول شد. در حال حاضر در سن هشتاد و یک سالگی هنوز هم مشغول تدریس است. او نویسنده 114 مقاله پژوهشی است و هنوز هم مینویسد و این شماره در حال افزایش است
چرا بعضی افراد مانند دکتر روبین، مایلند هر کاری برای رسیدن به هدفشان بکنند؟ ولی بسیاری دیگر در اولین فشار و سختی مسیر خود را با بیتفاوتی تغییر میدهند؟
اگر بدانید که شکست میخورید چه میکنید؟ این سئوالی است که مشاوران و سخنرانان انگیزه ساز اغلب میپرسند. خود من (نویسنده) سئوالی که دوست توییتری من، تیم برانسون، که یک مربی و مشاور زندگی است، از مشتریان خود میپرسد را ترجیح میدهم. سئوال او این است: اگر بدانید که حتما و قطعا موفق میشوید چه میکنید؟ با این سئوال همه چیز در ذهن زیر و رو میشود. اینطور نیست؟ فرض موفقیت حتمی بجای حتی اجتناب از شکست. زیرا همانگونه که همه میدانیم : بدون بدست آوردن موفقیت و پیروزی هم میتوان از شکست خوردن اجتناب کرد
پس آنچه که مانع انجام کارهایی را که میخواهید بکنید چیست؟ ترس؟ عدم اطمینان از چگونگی شروع؟ تنبلیهای همیشگی؟ همه ما اینها را تجربه کرده ایم و اطمینان میدهم که هیچکدام از اینها بهانه ای برای یک انسان پرانگیزه نیستند. اگر شما به همان نقطه ای که دکتر روبین رسید و گفت: "قبول شکست، هرگز حتی به حوزه احتمالات هم وارد نشد" برسید، امکان شکست را پشت سر گذاشته اید. و فقط زمان، برای رسیدن به موفقیت و پیروزی لازم است
سه عامل شکست عبارتند از:ء
یک- ترس: شواهد نشان میدهد افرادی که با ترس شروع میکنند بدلیل حس نیاز به آن است. پند و اندرزهای مثبت هم، نه تنها نتیجه ای ندارد بلکه اوضاع را بدتر هم میکند. از آنجایی که این فقط یک مطالعه است و چیزی را ثابت نمیکند، اما نشاندهنده اینستکه وضعیت فقط سیاه و سفید نیست. ترس از اینکه "اگر من شکست بخورم، مردم چه خواهند گفت" واقعا فلج کننده است. اینگونه ترس را نمیتوان با چند جمله "من باندازه کافی اینکار را بلدم" یا "باندازه کافی باهوشم" یا "مردم دوستم دارند" جبران کرد
حال چگونه میتوان بر ترس پیروز شد؟ بوسیله حرکت در درون خود ترس. آمبروس ردمون میگوید: " شجاعت نشاندهنده این نیست که ترس وجود ندارد، بلکه نکته این است که چیزهایی مهمتر از ترسیدن هم وجود دارند." هیچگونه سخن و گفتار سحر انگیز و جادویی یا یک راه میانبر برای عبور از ترس وجود ندارد. ترس همواره با انسان همراه است. این جمله تکراری معمولی "گام اول سختترین مرحله است" را ممکن است شنیده باشید. در واقع درست هم است. ممکن است اینرا باور نداشته باشید ولی هرچه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. احتمالا به تندی و سادگی هم انجام نمیشود. ممکن است که ترس خود را، بجای مبارزه با آن، تقویت کنید، ولی فقط باید تمایل یافتن آن شجاعت درون خود را، بویژه در گام اول، داشته باشید
دو- چگونگی شروع: این یکی هم دشوار است. تا هنگامی که کاری را انجام نداده اید، آشکار است که در آن تجربه ای هم ندارید. بنابراین هنگامی که دیگران بشما میگویند: "شروع کن" و یا "از یک جایی شروع کن، اینقدر فکر کردن نداره!" ولی آندسته از مردم که بیش از حد تمایل به تفکر تحلیلی دارند، فکر میکنند که "بله، اما چگونه؟"
پس چه میتوان کرد؟ چگونه میتوان بر آن پیروز شد؟ حدس من اینست که ( ناشی از تجربه شخصی خودم، نه صحبت با افراد دیگر یا هیچ پژوهش علمی ای) برخی افراد تمایلی به شروع کار ندارند زیرا که هدفشان بیش از حد بزرگ است. هدف بزرگ مانند راه اندازی یک کسب و کار، شامل بسیاری از ارتباطات در مراحل مختلف است که بسیاری از افراد، مدت کمی پس از شروع سرخورده میشوند و دست از آنکار میکشند. این روش غلبه بر مشکل نیست
بعنوان یک هدف بزرگ به آن نگاه نکنید. به مراحل تدریجی آن فکر کنید. بجای اینکه به خودتان بگویید که "امروز روزخوبی برای شروع کار است" بگویید: "امروز روزی خوبی است که یک ساعتی بنشینم و به منافع و نقشه های ذهنی و مهارتهای خودم فکر کنم. آنچه را که واقعا دوست دارم و بلدم پیدا کنم." گامی بسیار مهم و در عین حال امن
من به این مسئله مانند عبور از یک مسیر گدازه های گداخته مینگرم. اکثر مردم نمیخواهند که به انتهای این مسیر گدازه های گداخته خیره شوند. بیشتر متوجه جای پای خود هستند که مطمئن شوند گام بعدی در جایی قرار میگیرد که نسوزند. به مرحله بعدی نگاه کنید، نه به انتهای کار، در نتیجه آنچنان هم دلهره آور نخواهد بود
سه- تنبلی: همینهم که هست بد نیست! واقعا نمیدانم در این مورد چه بگویم؟! البته میتوانم در تناقض با آنچه تا بحال نوشته ام، بگویم: "فقط انجامش بده!" اما این کمی ریاکارانه و مبتذل بنظر خواهد رسید
مطمئناً این را شنیده اید که کسی را مجبور به کاری نمیتوان کرد تا خودش نخواهد. تنبلی هم همینطور است. انسان حرکت نخواهد کرد، مگراینکه ترس از شکست آنچنان زیاد شود که مجبور به حرکت شود
شما مسئول و پاسخگوی احساسات خودتان هستید. برای " احساس تنبلی" کاری نمیتوانید بکنید، اما توانایی کمک به " حرکت کردن" را دارید. من هنوز هم در موقع نوشتن یا چمن زدن تنبلی میکنم. بیشتر مایلم که تلویزیون نگاه کنم یا با همسرم به یک بازی ویدئویی مشغول شوم. تنها تفاوت بین زمان حال و سال گذشته اینست که دیگر اجازه نمیدهم احساساتم بر من پیروز شوند
بنابراین اینها بهترین چیزهایی هستند که باعث شکست شما میشوند. در مورد شما نمیدانم ولی من با اینها روزی چندین بار برخورد دارم. همگی اینها محصول شرایط و جزییات هستند. اگر اجازه دهید که شرایط و جزییات کنترل پاسخها و مسئولیت شما را بدست آوردند، هرگز بر آنها پیروز نخواهید شد. با این حال، اگر حاضر به قربانی شدن برای شرایط و جزییات نیستید، باید به نقطه ای برسید که شکست جایی نداشته باشد، آنگاه شرایط و جزییات فقط مسائلی زودگذر خواهند بود. شرایط، جزییات و احساسات را زیر کنترل خود بگیرید و اجازه ندهید که انها شما را به کنترل درآورند
مترجم: فرشاد سجادی
منبع:
http://lifedev.net/2009/07/want-to-fail-just-repeat-these-3-phrases-daily/
No comments:
Post a Comment