به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Sunday, September 12, 2010

نکته 146 - روش تحلیل فرضیات رقیب


این يك روش هشت مرحله‌اي است كه ريشه در مفاهيم پايه روانشناسي شناختي، تحليل تصميم‌گيري و روش علمي دارد. اين روش به طور شگفت‌انگيزي موثر و از نظر علمي اثبات شده است و به تحليل‌گران كمك مي‌نمايد كه از چالش‌هاي شايع بپرهيزند. همچنين در شرايطي كه خصوصاً موضوعات مناقشه برانگيز مطرح است و تحليل‌گران در برابر گروه‌هاي بازرسي مي‌خواهند توضيح دهند كه چگونه از ميان گزينه‌هاي متعدد به تصميم گيري خاصي رسيده‌اند اين روش به خاطر جامع بودن، بسيار مناسب است.

تحليل فرضيات رقيب مستلزم آن است كه يك تحليل‌گر به روشني تمام گزينه‌هاي منطقي را مشخص نموده و آنها را به رقابت با يكديگر به نفع تحليل‌گر وادارد نه اينكه توجيه‌پذير بودن آنها را تك تك ارزيابي نمايد.

روشي كه اكثر تحليل‌گران در پيش مي‌گيرند آن است كه گزینه ای را که گمان مي‌برند محتمل‌ترين پاسخ است انتخاب نموده سپس به اطلاعات موجود مي‌نگرند كه آيا اين پاسخ را تائيد مي‌كند يا خير. اگر شواهد مويد آن باشد تحليل‌گران به خود مي‌بالند. (در تبيين: من از اول،همه را مي‌دانستم!) و قدمي جلوتر نمي‌روند. اگر شواهد، فرضيه آنان را تاييد نكند در آن صورت، شواهد مزبور را به عنوان گمراه كننده طرد مي‌كنند يا فرضيه ديگري ساخته و مجدداً مراحل مشابهي را طي مي‌نمايند. تحليل‌گرانِ تصميم‌گيري اين را يك راهبرد رضايت‌بخش مي‌نامند. رضايت بخش يعني انتخاب اولين راه حلي كه به نظر رضايت‌بخش مي‌رسد به جاي اينكه تمام حالات ممكن براي يافتن بهترين راه حل بررسي گردد. ممكن است كه راه حل هاي ظاهراً رضايت‌بخش متعددي وجود داشته باشد اما فقط يك بهترين راه حل وجود دارد.

مراحل تحليل فرضيات رقيب عبارتند از :

مرحله 1: مشخص کردن فرضیات

فرضيات ممكن را مشخص نماييد. از تحليل‌گران مختلف با ديدگاه‌هاي گوناگون براي طرح تمام احتمالات استفاده كنيد. مطالعات روان‌شناختي حاكي از آن است افراد عملاً در توليد فرضيات ضعيف هستند و قبل از آنكه حداكثر فرضيات ممكن را مشخص كنند شروع به ارزيابي مي‌كنند.

براي مشخص كردن تمام فرضيات، مي‌توان تحليل‌گران با ديدگاه‌هاي گوناگون را دور هم جمع كرد تا به تبادل نظر گروهي بپردازند. در اين صورت، تجسم‌سازي افزایش می یابد و ممكن است احتمالاتي مطرح شود كه به ذهن هیچ كدامشان به تنهايي نرسد.

ضروري است كه ميان فرضيات غير معتبر و فرضيات اثبات نشده، تفاوت قائل شويد. فرضيه اثبات نشده فرضيه‌اي است كه شواهدي به نفع درستي آن وجود ندارد ولي فرضيه‌ غير معتبر، فرضيه اي است كه شواهدي به نفع غلط بودن آن موجود است. بايد در جستجوي شواهدي باشيد كه فرضيات را بي‌اعتبار كند. مردود ساختن زودرس فرضيات اثبات نشده تحليل بعدي را دچار سوگيري مي‌سازد . زيرا در آن صورت شخص به دنبال شواهدي مي‌رود كه ممكن است آنها را تاييد كند. تا زماني كه فرضيات اثبات نشده از اعتبار ساقط نشده باشند همچنانباید آنها را مطرح نگه داشت.


تعداد فرضياتي كه در اين مرحله لازم است توليد شود بستگي به ماهيت مسئله دارد. هر چقدر كه عدم قطعيت بيشتر باشد تعداد گزينه‌ها نيز بيشتر خواهد شد ولي چنانچه تعداد فرضيات بيش از عدد 7 باشد كار تحليل سخت خواهد شد. در اين صورت توصيه مي‌شود كه براي تحليل مقدماتي، اين فرضيات را دسته‌بندي نماييد.


مرحله 2 :تهیه لیست دلایل موافق و مخالف فرضیه

ليستي از دلايل و شواهد مهمي تهيه كنيد كه موافق يا مخالف هر فرضيه است. اين فهرست به تمام عواملی اشاره دارد كه بر قضاوت شما درباره فرضيات تاثير می گذارد. خود را به شواهد ملموس در گزارش‌ها يا شنيده‌ها محدود نكنيد. مي توانيد استنباطات منطق خود را نيز در مورد اهداف فرايندها يا عملكرد افراد بنويسيد.

اين مفروضات ممكن است پيش فرض‌هاي محكمي را در اين باره فراهم آورد كه كدام فرضيه، محتمل‌ترين است. چنين مفروضاتي غالباً قضاوت نهايي شما را هدايت مي‌كند. بنابراين اهميت دارد كه آنها را در فهرست شواهد بگنجانيد.

نخست از شواهد عمومي كه براي تمام فرضيات به كار مي‌رود ليستي فراهم آوريد . سپس هر فرضيه‌اي را به طور مجزا در نظر گرفته ليستي از عوامل موافق و مخالف آن را تهيه كنيد. در مورد هر فرضيه‌اي از خود اين سوال را بپرسيد : اگر اين فرضيه صحيح باشدانتظار ديدن يا نديدن چه چيزي را بايد داشت ؟ اگر شواهد دیده نمی شود دليلش چيست؟ آيا اتفاق نيفتاده يا به طور طبيعي قابل مشاهده نيست يا در حال مخفي شدن است ؟


مرحله 3: تهیه ماتریس

ماتريسي تهيه كنيد كه فرضيات در محور افقي و شواهد در محور عمودي آن قرار گيرد. اين مرحله احتمالاً مهم‌ترين مرحله در فرايند تحليل است‌. زيرا خلاصه‌اي از تمام اجزاي مهم مسئله تحليلي در اختيار شما قرار مي‌گيرد.

سپس تحليل نماييد كه چگونه هر جزئي از شواهد به هر فرضيه ارتباط پيدا مي‌كند. يعني به هر فرضيه به صورت جداگانه پرداخته مي‌شود كه مشخص شود تا چه ميزان شواهد مزبور، از آن فرضيه حمايت مي‌كند. در اين جا مشخص كنيد كه هر كدام از شواهد با هر يك از فرضيات انطباق دارد، غير منطبق است يا نامربوط است. براي اين كار مي توانيد از علائم + ،- و ؟ استفاده كنيد.

در بعضي موارد لازم است كه با استفاده از محاسبات آماري به جاي به كارگيري ساده علامت مثبت يا منفي، اين روش را اصلاح کنید يا مشخص گردد كه شواهد به چه صورت به هر يك از فرضيات ارتباط مي‌يابد. بدين منظور سؤال زير را براي هر خانه ماتريس بپرسيد: اگر اين فرض درست باشد احتمال اينكه من چنين شواهدي را ببينم چقدر است؟ساختار ماتريس به شما كمك مي‌كند كه قابليت تشخيص هر يك از اجزاء و شواهد را بسنجيد. قابليت تشخيص را مي‌توان به وسيله يك مثال پزشكي ترسيم نمود. ممكن است وجود درجه حرارت بالا برای یک پزشک مانند یک راهنما عمل کند و از ارزش زيادي برخوردار باشد اما در تعيين نوع بيماري ارزش چندانی ندارد. از آنجا كه درجه حرارت بالا با فرضيات متعددي همخواني دارد از اين نظر كه نوع بيماري(فرضيه) را مشخص سازد داراي ارزش محدودي است. شواهد، زماني تشخيصي به حساب مي‌آيد در مورد احتمال نسبي فرضيات مختلف تاثير بگذارد. اگر جزيي از شواهد با تمام فرضيات همخواني داشته باشد در آن صورت فاقد ارزش تشخيص است.


مرحله 4 : اصلاح ماتریس

ماتريس را اصلاح كنيد. فرضيات را مجدداً مرور نموده شواهد و دلايلي را كه ارزش تشخيصي ندارند حذف كنيد .

جمله‌بندي دقيق فرضيات براي نتيجه‌گيري از تحليل، بسيار حياتي است. تا اينجا شما مشاهده كرده ايد كه چگونه شواهد در برابر هر فرضيه جلوه مي‌كند و اغلب بهتر است كه فرضيات را مجددا بررسي کرد و واژگان آنها را اصلاح نمود. آيا فرضياتي وجود دارند كه لازم باشد به آنها چيزهايي افزود؟ يا تمايزات ظريفي براي به حساب آوردن تمام گزينه هاي با اهميت موجود است؟ اگر شواهد وجود ندارد يا ناچيز است تا ميان دو فرضيه فرق بگذارد كمك نمايد آيا بايد آنها را يكي نمود؟



همچنين شواهد را مجددا مرور كنيد. آيا عواملدیگری بر تفكر شما در اين مورد كه كداميك از فرضيات محتمل‌ترين است تاثير ميگذارد؟ اگر چنين است آنها را اضافه نماييد. از ماتريس شواهد، مفروضاتي را كه بي‌اهميت به نظر مي‌رسند يا ارزش تشخيصي ندارند حذف نمايند. اين موارد را به عنوان سوابق اطلاعاتي كه قبلاً مورد توجه قرار گرفته‌اند در ليستی جداگانه نگهداري كنيد.


مرحله 5 : بی اعتبار سازی فرضیات

در مورد احتمال نسبي هر يك از فرضيات، قضاوتي مقدماتي داشته باشيد و سعي كنيد كه به جاي اثبات فرضيات آنها را بي‌اعتبار سازيد.در مرحله 3، در محور افقي عمل كرديد بدين ترتيب كه بر يك جز از شواهد يا دليل واحد و بررسي نحوه ارتباط آن با هر فرضيه تمركز نموديد . اكنون با نگاه به هر فرضيه در كليت آن در محور عمودي عمل نماييد. ساختار ماتريس، نمايي از تمام شواهدي كه به نفع يا ضرر تمام فرضيات وجود دارد بدست مي دهد به نحوي كه شما مي‌توانيد تمام فرضيات را با هم بررسي نموده و آنها را در جهت مورد نظر خويش با يكديگر به رقابت وادار سازيد.

در ارزيابي احتمال نسبي فرضيات مختلف با جستجوي آن دسته از شواهد يا استنباطات منطقي شروع نماييد كه شما را قادر سازد تا فرضيات را بي اعتبار سازيد يا حداقل مشخص سازد كه آنها غير محتمل هستند. رویکرد اساسي روش علمي آن است كه با مردود شمردن يا حذف فرضيات، پيشروي نمود و در حالي كه به طور موقت فقط آن دسته از فرضياتي پذيرفته نشوند كه قابل رد شدن نباشند .

واضح است كه روش علمي نمي‌تواند به همين صورت در مورد قضاوت الهام وار به كار رود اما اصل تلاش براي باطل ساختن فرضيات به جاي تاكيد آنها سود بخش است. چنانکه گفته شد؛ هر چه قدرهم كه اطلاعات با يك فرضيه مشخص همخواني داشته باشد كسي نمي تواند ثابت كند كه آن فرضيه صحيح است زيرا همان اطلاعات ممكن است با فرضيات ديگر نيز همخواني داشته باشد. از طرف ديگر يك جزء واحد از شواهد كه با فرضيه‌اي ناهمخواني دارد ممكن است براي باطل ساختن آن فرضيه كافي باشد. افراد مايل هستند كه بر تاييد فرضياتي متمركز شوند كه آنها را از قبل صحيح مي‌دانند و اغلب اعتبار بيشتري به اطلاعاتي مي‌دهند كه چنين فرضيه‌اي را تاييد مي‌كند و اطلاعات مخالف آن را جدي نمي‌گيرند. اين كار غلط است و ما بايد بر عكس عمل نماييم .

در بررسي ماتريس به علائم منها يا علائم ديگري كه استفاده نموده‌ايد توجه نماييد. اين علائم نشان مي‌دهد كه جزئي ازشواهد ممكن است با فرضيه‌اي ناهمخوان باشد. فرضيه‌اي كه داراي حداقل علامت منها باشد احتمالاً صحيح‌ترين است. فرضيه‌اي كه داراي حداكثر علامت منها باشد احتمالا غلط است. اين واقعيت كه فرضيه‌اي با شواهد ناهمخوان باشد قطعا اساس محكمي براي باطل ساختن آن است. علائم مثبت به نشانه همخواني شواهد با يك فرضيه اهميت بسيار كمتري دارند. زيرا فرضيه‌اي كه داراي بيشترين علامت مثبت باشد لزوما محتمل ترين نيست . مي توان فهرست بلندي از شواهدي تهيه نمود كه تقريباً با هر فرضيه منطقي همخواني داشته باشد. از همه مهمتر يافتن شواهدي است كه به وضوح با يك فرضيه منطقي نا همخوان باشد.

با اين وجود اين رتبه‌بندي ابتدايي با احتساب تعداد علائم منها صرفاً يك رتبه‌بندي خام است زيرا بعضي از شواهد به وضوح مهم تر بوده و درجات ناهمخواني را نمي‌توان با علائمي چون مثبت يا منها نشان داد. با در نظر گرفتن مجدد ماهيت دقيق ارتباط ميان شواهد و فرضيات قادر خواهيد بود كه قضاوت نماييد تا چه ميزان بايد به آن اعتبار بخشيد.

تحليلگراني كه از اين روند پيروي مي‌كنند غالباً در مي يابند كه قضاوتهاي آنان عملا مبتني بر عوامل بسيار معدودي است نه اينكه وابسته به حجم زيادي از اطلاعات باشد كه به تصور آنها بر ديدگاه آنان تاثير دارد . ماتريس نبايد نتيجه را به شما تحميل كند. در عوض بايد به درستي قضاوت شما را در مورد آنچه مهم است منعكس نمايد. همچنين نشان دهد كه چگونه اين عوامل مهم به احتمال وقوع هر يك از فرضيات ارتباط مي‌يابد. اين شما و نه ماتريس هستيد كه بايد تصميم گيري نماييد.

ماتريس صرفاً كمكي براي تفكر و تحليل است تا كليه ارتباطات احتمالي ميان شواهد و فرضيات در نظر گرفته شوند و نيز مواردي را كه بر قضاوت شما موثر اند مشخص سازد.

هنگامي كه ماتريس دلالت كند كه يك فرضيه مشخص، محتمل يا غير محتمل است ممكن است شما مخالف باشيد. اين بدان دليل است كه تعدادي از عواملي را كه تاثير زيادي بر تفكر شما دارند حذف نموده‌ايد. در اينجا بايد باز گرديد و آنها را جايگزين سازيد تا نشانگر بهترين قضاوت شما باشند. اگر تبعيت از اين فرايند شما را وا مي‌دارد كه چيزهايي را در نظر بگيريد كه در غير


اين صورت مورد غفلت قرار مي گيرد يا شما را مجاب مي‌سازد كه در مورد تخمين اوليه‌تان نسبت به احتمالات نسبي فرضيات تجديد نظر كنيد. در اين صورت فرايند مزبور نقش سودمندي بازي كرده است. در پايان كار، ماتريس خلاصه ضبط شده‌اي از تفكر شما و مسيري را كه به آن نتيجه منتهي شده را بدست مي‌دهد.

اين فرايند شما را وادار مي‌سازد كه زمان تحليل بيشتري را مصروف آن چيزي نماييد كه فرضيات غير محتمل‌تر مي‌دانستيد. اين موضوع مطلوب است. فرضياتي كه بنظر غير محتمل‌تر مي‌رسند معمولاً نيازمند زمينه‌سازي اند و بنابراين به كار بيشتري احتياج دارند. آنچه كه از ابتدا به عنوان محتمل‌ترين فرضيه تصور مي‌نموديد غالبا متكي بر تداوم تفكر قبلي خود شماست . يك مزيت تحليل فرضيات رقيب، آن است كه شما را مجبور مي‌كند تا تمام گزينه‌ها را با ديدي منصفانه‌تر نگاه كنيد.


مرحله 6: بررسی نتایج تحلیل

اين نكته را تحليل نماييد كه با توجه به بعضي از شواهد حياتي نتيجه‌گيري شما تا چه ميزاني حساس است. اگر شواهد، غلط يا فريبنده بود يا در معرض تفسيرهاي متعدد قرار گرفت در نظر آوريد كه تبعات تحليل شما چه خواهد بود.

در مرحله 3 شواهد و دلايلي را مشخص ساختيد كه بيش از بقيه قابليت تشخيصي دارند و در مرحله 5 از اين يافته‌ها براي قضاوت‌هاي اوليه در مورد اين فرضيات استفاده نمودید. حال به عقب برگرديد و مفروضات با شواهد تعيين كننده خود را مورد سؤال قرار دهيد كه آیا واقعاً سرنوشت تحليل، شما را به يك جهت خاص هدايت مي‌كند؟ آيا مفروضات سؤال برانگيزي وجود دارند كه زيربناي فهم و تفسير شماست ؟

آيا تفاسير و توضيحات ديگري وجود دارند؟ آيا ممكن است شواهد، ناقص و بنابراين گمراه كننده باشند ؟

اگر هر گونه نگراني درباره افكار و اغفال وجود داشته باشد اينجا محل مناسبي است كه بدان احتمال پرداخت. به منابع شواهد كليدي خويش بنگريد.

زماني كه تحليل غلط از آب درآيد غالباً بدان دليل است كه مفروضات كليدي با چالش مواجه نگرديده و به عنوان غير معتبر به اثبات رسيده است . بهتر است كه تحليل‌گران مفروضات خويش را معين نموده و سپس آنها را مورد سؤال قرار دهند. اما گفتن آن بسيار آسان تر از انجام دادنش است. مسئله اين است كه مشخص شود كدام مفروضات شايسته سؤال كردن است. يكي از مزاياي روش ACHآن است كه به شما مي گويد چه چيزي را بايد مجدداً بررسي نمود.

در مرحله 6 ممكن است به اين نتيجه برسيد كه براي قضاوت‌هاي كليدي به بررسي بيشتر نياز داريد . براي مثال ممكن است مناسب باشد كه به عقب بازگشت و به جاي اعتماد و تفسير، شخص ديگري مطالب منبع خبر اصلي را بررسي کند. در نگارش گزارش خود مطلوب آن است كه مفروضات اساسي تفسير خويش را مشخص نماييد و توجه كنيد كه نتيجه گيري شما به اعتبار چنين مفروضاتي بستگي دارد .


مرحله 7 : گزارش نتایج

نتايج را گزارش دهيد. احتمال نسبي تمام فرضيات (نه صرفاً محتمل‌ترين آنها) را مورد بحث قرار دهيد .

اگر گزارش شما قرار است كه به عنوان مبنايي براي تصميم‌گيري به كار رود براي شخص تصميم گيرنده مفيد خواهد بود كه احتمال نسبي تمام گزينه‌هاي ممكن را بداند. قضاوت‌هاي تحليلي هرگز قطعي نيستند و همواره احتمال زيادي براي غلط بودن آنها وجود دارد . تصميم گيرندگان بايد بر اساس مجموعه كاملي از گزينه‌هاي محتمل (نه صرفاً محتمل‌ترين گزينه) تصميم‌گيري نمايند. چنانچه يكي از گزينه‌ها كه كمتر محتمل است، درست از كار در آيد ممكن است بتوانيم كه براي آن نوعی مقابله به مثل پيش‌بيني نماييم .

اگر شما بگوييد كه يك فرضيه احتمالاً صحيح است ممكن است به معناي آن باشد كه از 55 تا 85 درصد شانس وجود دارد كه اتفاقات آتي، درستي آن را به اثبات برسانند. اين بدان معناست كه 15 تا 45 درصد، احتمال وجود دارد كه تصميم متكي به قضاوت شما، بر مفروضات ناصحيح استوار باشد و غلط از كار درآيد. زماني كه به اهميت حذف فرضيات به جاي تاييد آنها پي‌برده شد واضح مي‌گردد كه هر استدلال مكتوبي كه به نفع قضاوت خاصي باشد ناقص است مگر آنكه از قضاوت‌هاي ديگر نيز بحث گردد و دليل كنار گذاشتن آنها نيز ذكر شود. حداقل در گذشته چنين كاري به ندرت صورت مي‌گرفت.


گزارش‌هاي روايت گونه كه قالب هنري برجسته‌اي براي ارائه قضاوت‌هاي اطلاعاتي است به ارزيابي مقايسه‌اي فرضيات رقيب نمي‌پردازد. درنظرگرفتن گزينه‌هاي مختلف به حجم گزارش مي‌افزايد و از سوي بسياري از تحليل‌گران به عنوان انحراف از ارائه دلايل مجاب كننده براي آن قضاوت خاص تلقي مي‌گردد. تحليل‌گران ممكن است واهمه داشته باشند كه خواننده، يكي از گزينه‌هاي فاقد اعتبار را مورد توجه قرار دهد. با اين وجود بحث از فرضيه جايگزين، بخش مهمي از هر گزارش اطلاعاتي است و مي‌توان و بايد راه‌هاي به كارگيري آن را پيدا نمود.


مرحله 8 : تعیین مقاطع کلیدی

مقاطع كليدي براي مشاهده خويش را در آينده مشخص كنيد تا در صورتي كه حوادث، سير غير منتظره‌اي در پيش گرفتند بتوان به سرعت آنها را پیدا کرد.

نتيجه‌گيري‌هاي تحليلي نبايد همواره قطعي تلقي شوند. شرايط ممكن است تغيير كند يا ثابت بماند اما شما اطلاعات جديدي كسب كنيد كه برداشتتان را عوض كند. اين نكته همواره مفيد است كه قبل از هر چيز مشخص نمود چه مسائلي را بايد دنبال كرد يا نسبت به آنها هشيار بود. اين امر براي مشتريان اطلاعات كه وضعيت را به طور مداوم دنبال مي‌كنند مفيد است. از قبل مشخص نمودن اينكه چه چيزي شما را وادار مي‌سازد كه نظر خويش را تغيير دهيد، ممكن است کاررا براي شما دشوارتر سازد كه چنين رخدادهايي را به نحوي توجيه نماييد كه واقعاً نيازمند تغيير در قضاوت شما نباشد.


منبع

http://prothinka-src.org/Persian/Books/Analitic_thinking-A5-86-03-15.pdf

No comments: