به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Tuesday, November 23, 2010

نکته 165: قالب بندی مشکلات

یک کشیش جوان از اسقف پرسید: من میتوانم در موقع دعا سیگار بکشم؟ پاسخ قاطعانه اسقف "نه"بود. بعد ها، وقتی‌ که کشیش جوان یک کشیش بزرگتر را دید که در حال دعا کردن سیگار هم میکشد به او گفت: شما در حال دعا کردن نباید سیگار بکشید، من از اسقف پرسیدم. کشیش بزرگتر جواب داد: عجیب است، چون من هم از اسقف پرسیدم که: آیا می‌توانم در هنگام سیگار کشیدن دعا کنم؟ و او گفت که ایرادی ندارد؛ شما در هر حالتی می توانید دعا کنید


همانطور که این جوک نشان میدهد، جهت نگاه به یک مسئله، حل مشکل را تحت تاثیر قرار میدهد. دیدن یک مشکل از زوایای مختلف به تفسیر‌های گوناگون منجر میشود. اگر مشکلات را از جهات مختلف بررسی کنیم و آنها را قالب بندی صحیح کنیم به راه حل و تصمیم بهتری میرسیم
: با قالب بندی صحیح مشکلات، به تله‌های فکری کمتری سقوط می‌کنیم. برای مثال
فرض کنیم که دولت برای جلوگیری از شیوع یک بیماری ویژه که انتظار میرود ۶۰۰ نفر را بکشد باید برنامه ریزی کند. دو برنامه برای پیشگیری از این بیماری پیشنهاد میشود و شما باید یکی‌ را انتخاب کنید
برنامه ۱: ۲۰۰ نفر زنده میمانند
برنامه ۲: به احتمال یک سوم همه ۶۰۰ نفر زنده میمانند و به احتمال دو سوم همه می‌میرند
انتخاب خود را یادشت کنید
حال فرض کنید که بجای دو برنامه بالا، دو برنامه دیگر به شما داده میشود
برنامه ۳: ۴۰۰ نفر خواهند مرد
برنامه ۴: احتمال یک سوم است که هیچ کس نمیرد و دو سوم که همه بمیرند
کدامیک از برنامه‌های بالا را انتخاب می‌کنید؟ اکثریت برنامه های ۱ و ۴ را انتخاب میکنند
این سوالی‌ بود که در یک آزمایش معروف توسط تورسکی و کاهنمن طرح شد (که به گرفتن جایزه نوبل به کاهنمن ختم شد) ۷۲% از شرکت کنندگان گزینه ۱ را به ۲ و ۷۸% از شرکت کنندگان گزینه ۴ به ۳ را ترجیح دادند
نظر شما را نمیدانم ولی‌ من از این نتایج شگفت زده شدم، چرا؟
در صورتی‌ که برنامه‌های ۱ و ۳ شبیه به همند و برنامه‌های ۲ و ۴ هم همینطور. آنها دقیقا یکی‌ هستند. همان تعداد نفرات زنده و یا می‌میرند، و نتیجه یکی‌ است ، اما آنها از جهت مختلف ارائه (قالب بندی) شده‌اند
اگر انتخاب کنندگان با ثبات بودند انتظار میرفت که جوابهای ۱ و ۳ و یا ۲ و ۴ بطور مساوی انتخاب کنند، اما تغییر در جمله بندی کافی‌ بود که مردم عقیده خود را بیشتر روی گزینه ۱ و ۴ تغییر دهند. بسیاری از مردم بی‌ ثبات انتخاب میکنند، و این نشانه قدرت قالب بندی است
مهم نیست که ما چقدر "عاقلانه" فکر می‌کنیم، احساسات و حالات روحی، نقش عمده‌ای در تصمیمات ما دارند. بسیاری از مواقع احساسات و حالات روحی انسان را از دیدین واقعی گزینه صحیح باز می‌دارد. در یک مشکل ترس از ریسک وجود ندارد بلکه ترس از دست دادن وجود دارد
آیا به حال شنیده اید که مردم مخالف خطر هستند؟ خوب، تجربه‌ای که ما در بالاتر داشتیم، نشان دهنده اینست که این جمله کاملا هم صحیح نیست. در هنگامی که برنامه‌ها ارائه داده شد، شرکت کنندگان برنامه‌های بی‌ خطر را ترجیح دادند (برنامه ۱) اما وقتی‌ که برنامه‌های خطرناک ارائه شد، شرکت کنندگان رای به ریسک دادند (برنامه ۴). اگر مردم ریسک کردن را دوست نداشته باشند راه امن را انتخاب میکنند. مردم تمایل به ریسک دارند اما فقط زمانی‌ که خسارت جبران ناپذیر باشد. در اینجا معلوم میشود که "تلفات"بسیار قویتر از "دستاورد" است
احساسات منفی‌ در زمان "باخت" قویتر از احساسات مثبت در زمان "برد" هستند (بر اساس برخی‌ مطالعات، حدود ۲ برابر). یعنی‌ ما وقتی‌ ۱۰۰۰ $ میبازیم خیلی بیشتر ناراحتیم تا وقتیکه ۱۰۰۰$ میبریم خوشحال باشیم. نجات دادن ۲۰۰ نفر خوب است اما نه برای اجتناب از دست دادن ۶۰۰ نفر

ابزار قالب بندی
اگر قالب بندی یک چنین تأثیری در تصمیمات و راه حل‌های ما دارند پس راه صحیح قالب بندی چیست؟
چگونه میتوانیم خود را از شر تعصبات مان حفظ کنیم؟ بفرمائید این هم چهار راه حل
یک- سعی‌ در داشتن دیدگاه‌های متفاوت. هرگز قالب‌های اولیه را بدون تفکر قبول نکنید حتی اگر توسط خود شما یا دیگری تنظیم شده باشند، سعی‌ کنید که به دنبال دیدگاه‌های مختلف و تفکرات متفاوت باشید
از آنجا که مسائل را همانگونه درک می‌کنیم که بما نشان داده میشوند، پس مهم است که بیاموزیم که از جهات مختلف به آنها نگاه کنیم
دو- نظرات بیطرف و همه جانبه بیابیم. برای جلوگیری از تعصبات و قرار گرفتن در حالت ویژه برد یا باخت، مشکل را بی‌طرفانه نگاه کنید، بطوری که ترکیبی‌ از دیدگاه‌های مثبت و منفی‌ باشد. بگونه‌ای که در حد امکان از زوایای مختلف، چند مجهوله و چند جانبه باشد. در مثل برنامه بیماری می‌توان اینگونه بیان کرد
برنامه ۱: ۲۰۰ زنده، ۴۰۰ مرده
برنامه ۲: یک سوم احتمال از ۶۰۰ نفر همه زنده بمانند و کسی‌ نمیرد ، دو سوم همه بمیرند و کسی‌ زنده نماند
صرف نظر از گزینه انتخابی، شما میتوانید آنها را از یک نگاه متعادل تر بنگرید
سه- وضعیت را به هم بزنید. نگاهی‌ به مشکل بیاندازید و آنرا به هم بزنید و احساس خود را ببینید. برای مثل اگر می‌خواهید ۱۰۰۰ $ درامد داشته باشید، تصور کنید که آنرا دارید و حال می‌خواهید که از دست بدهید. و مثل همین اگر می‌خواهید ۱۰۰۰$ از دست بدهید، تصور کنید که ۱۰۰۰$ عقبید و حال می‌خواهید بدست بیاورید. احساسات خود را در حالت‌های مختلف مقایسه کنید. اگر شما متوجه عدم تقارن قوی بین احساسات خود در شرایط متفاوت هستید این یک علامت قوی است که شما متاثر از قالب بندی سوال شدید
چهار- خودتان را از مشکل مجزا کنید. مواظب واکنش‌های بیمورد باشید. بسیار مهم است که همیشه آگاه از نقش احساسات خود در موقع تصمیم‌گیری باشید. به هر حال ما انسانها احساسات و عواطف داریم اما نباید اجازه دهیم که بینایی ما را محدود کنند. برای جدا کردن منطق از احساس در مشکلات با خود، مشکل را جدا کنیم و تصور کنیم که موقعیت برای شخص دیگری است که ما نمیشناسیم


مترجم : فرشاد سجادی


منبع

No comments: