به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Friday, December 03, 2010

نکته 166- ده روش از بهترین روشها به منظور مهار قدرت سوال

" هوش فرد را با پاسخ هایش می سنجند و خردش را با پرسش هایش." نقیب محفوظ (برنده جایزه نوبل)

مغز ما سوالها را دوست دارد. سوال قدرت درگیر کردن و مجذوب کردن ما و تغییر طرز تفکر ما را دارد. سوالها دانش و بلوغ را پیش می برند و باعث تجدید خلاقیت و تفکر انتقادی می شوند. در اینجا ده روش برای پرسیدن هوشمندانه تر سوالها آورده شده است ، شما می توانید از همین امروز از آنها استفاده کنید.

یک- سوال برای حل خلاقانه مسائل

یکی از مؤثرترین روشها برای برخورد با مسائل، سوال پرسیدن درباره آن است. بهترین چیز درباره سوال کردن این است که به محض اینکه آغاز به پرسیدن می کنید، مغز شما بطور خودبخود شروع به کار کردن بر آن می کند. نه تنها مغز شروع به کار کردن بر آن می کند، بلکه وقتی که آگاه نیستید، در پس زمینه ذهنتان بر آنها کار می کند.

برای مجموعه اولیه ی بیش از پنجاه سوال نمونه، که می توانید تقریباً در هر مسئله ای بکار ببرید، تکنیک اسکمپر را امتحان کنید. تکنیک مؤثر دیگر پرسیدن سوالات با "چرا" است تا زمانی که به هسته مسئله خود برسید.

دو- سوال به منظور تغییر چشم انداز شما از مسئله

همانطور که پرسیدن سوال درباره یک مسئله مفید است، تغییر خود مسئله به یک سوال نیز سودمند است. می دانیم که تعریف کردن و بیان مناسب مسائل برای حل موثر مسائل بسیار ضروری است؛ همچنین چارچوب بندی مسائل بصورت سوالها نیز، یکی از تکنیکهایی است که مطمئناً می تواند کارایی شما را به عنوان یک حل کننده مسائل بالا ببرد.

بطور کلی عبارات، مهارت تحلیلی و منطقی مغز ما را به راه می اندازد و در خیلی از موارد، ما را برای تلاش کردن و حصول هرچه سریعتر نتایج، ترغیب می کند. از طرفی دیگر، سوالها، مهارت تفکر خلاقانه و تخیلی را به راه می اندازد و شما را ترغیب می کند که رویکردی کاوشگرانه داشته باشید؛ معمولاً این رویکرد، مجموعه کاملی از بینشهای جدید را پرورش می دهد.

برای مثال، سعی کنید که عبارتی مانند "راه های بهبود زندگی من" را به سوالهایی مانند "چه راه هایی می تواند زندگی من را بهبود دهد؟" یا "آیا شانسی برای بهبودی زندگی من در اینجا است؟" تغییر دهید و ببینید که چه احساسی در بر دارد.

سه- سوال به منظور هدایت تفکر و مباحثه

سوالها فرآیند تفکر ما را هدایت و رهبری می کند. بر حسب شرایط، ممکن است پرسیدن سوالهای "باز" یا "توسعه دهنده" مثمر ثمر باشد؛ با این سوالها، می توان ایده ها و عقاید جدید را استخراج کرد و باعث ازدیاد فرصتهای ممکن شد. به عنوان مثال، این سوالها عبارتند از " اندیشه های تو درباره این ایده چیست؟" و یا " آیا می توانی به سناریوهای معمول دیگری بیاندیشی؟" .

از طرف دیگر، در خیلی از موارد پرسیدن سوالهای "بسته" یا "محدود کننده" مفیدتر خواهد بود؛ اینگونه سوالها باعث همگرایی تمرکز و جهت دهی تفکر و رساندن بحث ها به سطح ملموس تر و عینی تر می شود. مثال برای اینگونه سوالها عبارتند از: "به چه وظایفی برای به انجام رساندن این مسئله نیاز است؟" ، "چه هزینه ای خواهد داشت؟ ".

در این ایده مخصوصاً از انواع مختلف سوالها در زمانهای مختلف استفاده می شود تا آگاهانه، فرآیند تفکر شما را به موثرترین جهت هدایت کند.

چهار- سوال برای آموزش و رهبری

معلمان و مربیان بزرگ می داند که آموختن فقط زمانی رخ می دهد که خودِ دانش آموزان بیاندیشند. سوالها ، یک راه بسیار خوب برای تهییج تفکر است و اگر ماهرانه بکار گرفته شود، بسیار بهتر از این است که تنها دانش را در ذهن شخصی، انبار کنیم.

بجای اینکه آموزگاران تنها مفاهیم و راه حلها را به دانش آموزان نشان دهند، می توانند برای برانگیزش اکتشاف مشترکانه، از سوالها استفاده کنند؛ مثلاً "اگر ما در اینجا زاویه را افزایش دهیم چه اتفاقی می افتد؟" ، یا "اگر مقاومت هوا نبود چگونه رفتاری را مشاهده می کردیم؟" و نظیر این سوالها.

همچنین، نه تنها سوالها برای معلمان موثر است بلکه می تواند در محیطهای تجاری بسیار مفید واقع شوند. مثلاً در شرکتها، رهبرها (چه رسمی و چه غیر رسمی) ، می توانند با سوال کردن، دیگران را به این وادارند که خود تفکر کنند و افتخار و مالکیت مشترک راه حلهای ایجاد شده را تقویت کنند. سوالهای معمول در اینباره عبارتند از: "چه راه حلهایی را می توانیم در اینجا ببینیم؟" یا "فکر می کنید چه کاری باید انجام دهیم؟".

پنج- سوال برای گفتگو و همدلی

سوالها فصل مشترک ارتباطات همدلانه است و انرژی بخش و زندگی بخش مکالمات است. سوالها مردم را به سهیم شدن و به اشتراک گذاشتن بینشها و عقاید دعوت می کند. اگر از سوالها بطور مناسبی استفاده کنیم، مردم احساس به حساب آمدن و شنیده شدن می کنند و در نتیجه احتمالاً در مکالمات مفید و بامعنا شرکت می کنند.

اخیراً متوجه شده ام که در حقیقت اکثر بحثها، سخنگویی های یک طرفه لحظه ای است؛ هر فردی بجای گوش دادن تنها منتظر می ماند که نوبت او برای صحبت کردن برسد. پرس و جوهای ساده مانند اینکه "چگونه می توانم کمکی کنم؟" یا "آیا حال پسرت از آخرین باری که صحبت کردیم بهتر شده است؟" ، ساده ترین راه برای نشان دادن این است که شما در حال گوش دادن هستید و صادقانه به آنچه که با شما اشتراک گذاشته می شود، توجه می کنید.

شش- سوال به منظور تفکر انتقادی

استفاده ماهرانه از تحقیق، پایه و اساس تفکر انتقادی است. این بار نیز، تنها از طریق سوال کردن، می توانیم حقیقتاً خودمان بیاندیشیم؛ بجای اینکه کورکورانه آنچه را که گفته شده درست است و یا تنها راه ممکن است، بپذیریم.

وقتی می گویم "استفاده ماهرانه از تحقیق" ، این لزوماً به معنی خیال پردازی نیست، بلکه در بیشتر مواقع به معنی بازیگوشی و "اندیشیدن کودکانه" است. متفکران انتقادی بزرگ، از پرسیدن سوالهای ظاهراً ساده شرمنده نمی شوند، اینگونه سوالها معمولاً موثرترین است، همچنین روشنفکران مغرور مستعد به چشم پوشی از این سوالها هستند.

پنج سوال معروف چه چیز، کجا، چه کس، چه موقع و چرا، به عنوان مجموعه اولیه موثری از سوالها ، شکست ناپذیر هستند. " این را کجا دیدی؟" ، "علت های آن چیست؟"، "چرا امپراطور برهنه است؟".

هفت- سوال به منظور تغییر مرکز تمرکز شما

چارچوب بندی مجدد شرایطِ خود محدود کننده بصورت سوالها، مدت زیادی است که به عنوان بهترین راه برای تغییر فوری احساس ما شناخته شده است.

فرض کنید که شما احساس بدی دارید، با این حال، این احساس شدید است که جرأت نمی کنید از خود بپرسید "من درباره چه چیزی هیجان زده هستم؟". در ابتدا، این سوال شما را آزار می دهد. با این وجود اگر صادقانه برای پاسخگویی به این سوال تلاش کنید، شما درواقع چیزی را می یابید که ارزش این را که احساس بهتری در مورد آن داشته باشید، دارد. این احساس، انکاری نیست و مرکز توجه شما را تغییر می دهد.

همچنین، عبارات تضعیف کننده مثل اینکه "این غیر ممکن است!" استرس شما را افزایش می دهد و مانع این می شود که به دنبال راه حل بگردید. تغییر این اظهار نظر به اینکه "چطور می توانم این را ممکن کنم؟" یا "چه چیز خوبی در مورد این است؟" کنترل را به شما باز می گرداند و شما را به تمرکز بر راه حل سوق می دهد.

هشت- سوال به منظور الهام، هدف گذاری و عمل

بهترین روش برای هدف گذاری این است که از خود بپرسید که "چه می شد اگر ...". این سوال به تنهایی قدرت این را دارد که تخیل ما را جهت دهد تا برای ما بصریتی بوجود آورد و سپس فرآیندهای فکری را که به واقعیت بخشیدن آن کمک می کنند، تولید کند.

تکنینکی که من برای اندیشیدن درباره اهداف "سطح بالاتر" و همچنین نقشها و میدانهای مسئولیتهای سطح بالاتر، بکار می برم، تغییر آنها بصورت سوالهاست. ممکن است عبارات، برای لیستهای انجام کار بخوبی کار کنند، اما آنها را برای تفکر درباره تصویر کلی، ملال آور و ناامیدکننده می دانم.

مثلاً فرض کنید که شما "سلامتی" را به عنوان میدان کلی که برای شما مهم است، تعریف کرده اید. یک راه برای پیگردی و ارزیابی پیشرفت شما در این میدان این است که بطور جامع درباره برچسب "سلامتی" و اعمالی که می توانید انجام دهید، بیاندیشید. حال این روش را با راه حل قوی تری که تغییر این میدان بصورت یک سوال است ، مقایسه کنید: "امروز چگونه می توانم سلامتی ام را بهبود دهم؟".

اندیشیدن به این شیوه به شما برای عمل کردن، انگیزه می دهد وشما را آماده می سازد. آیا موافق هستید که در واقع این شیوه آنقدر قوی است که عمل نکردن را برای شما دشوار می کند؟ این برای اهداف و پروژه های سطح پایین نیز صادق است؛ ممکن است بعضی ها هدف "بدست آوردن ده مشتری جدید تا آخر هفته" را هوشمندانه بدانند، اما "چه کار می توانم بکنم که یک مشتری جدید بیایبم؟" به شما بیشتر برای عمل کردن انگیزه می دهد.

نه- سوال به منظور خود اندیشی

سوالها به عنوان ابزار تفکر قدرتمندی، می توانند در رسیدگی به زندگی شما مفید باشند و به شما کمک کنند که در ارتباط با خویشتن درونی خود باشید. سوالها همراه با تکنیکهای استاندارد خوداندیشی مانند اشکال مختلف رویدادنگاری، به خوبی عمل می کنند.

یک تمرین خوب برای این، تهیه لیستی شامل صد سوالی است که برای شما در این لحظه بیشتر از همه اهمیت دارد ( این سوالها را می توان از "کلیدم را کجا گم کردم؟" تا "مأموریت من در زندگی چیست؟" مرتب کرد). این لیست را به ده یا بیست مورد کاهش دهید و به اینصورت لیست بزرگترین سوالهای خود را بسازید، می توانید گه گاه دوباره آن را بازبینی کنید تا برای پی گیری مواردی که برای شما اهمیت دارد، مجدداً با آن ارتباط برقرار کنید.

برای توسعه این تکنیک می توانید هر کدام از سوالها را انتخاب کرده و درباره آنها گزارش بنویسید وبه هر سوال یک گزارش ثبت شده ای اختصاص دهید، درست مانند تکنیک موضوعهای دو جور(Topics Du Jour technique). اینکار به شما شانس این را می دهد که بتوانید در فاصله های زمانی معین، توجه خود را بر هر سوال متمرکز کنید.

ده- سوال پرسیدن به عنوان روشی از زندگی

پرورش عادت سوال کردن، از بزرگترین نشانه های بارز اذهان رشدیافته و پیشرفته است. من معتقدم که سوال کردن، بهترین ابزار برای تهییج تفکر است و انکار سودمندی و اهمیت ترویج این عادت، کاری دشوار است.

اما چگونه می توانیم این عادت را رشد دهیم؟ جواب این سوال مانند هر چیز دیگری در زندگی، تمرین و تمرین و تمرین است! همیشه دفتر یادداشتی همراه خود داشته باشید و هر سوالی را که به ذهن شما می آید، در آن یادداشت کنید.

در مورد همه چیز سوال کنید. در ارتباط با سوالهای بی پاسخ احساس راحتی کنید. آنها را به چشم مشکلات یا دشمنی در راه یافتن پاسخها نبینید. پذیرای آنها باشید. با آنها بازی کنید. مغز شما، از شما سپاسگزار خواهد بود.


منبع

http://litemind.com/questions/


No comments: