به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Sunday, December 12, 2010

نکته 172: ساختارشکنی خلاقیت: چهار نقشی که باید اجرا کنید تا یک خلاق تمام و کمال شوید

آیا دوست دارید یک خلاق تمام و کمال باشید؟ یعنی نه تنها ایده های چالش برانگیزی داشته باشید بلکه واقعاً چیزهای قابل توجه ای خلق کنید و به باربیاورید؟

برای اینکه فرآیند خلاقیت موثر باشد، باید چهار نقش مجزا را اجرا کرد. در هر کدام از این نقشها، لازم است که شما نقش متفاوتی را با طرز فکر و مهارتهای متفاوت، بازی کنید.

این نقشها عبارتند از: جستجوگر، هنرمند، قاضی، جنگجو.

یادبگیرید که هر کدام از این نقشها چگونه به شما کمک می کند تا خلاقیت خود را رها سازید و چگونه باید در هر کدام از مهارتهای مورد نیاز این نقشها، ماهر شوید.

یک. جستجوگر

ایده ها خود بخود از آسمان فرو نمی ریزند. برای ایده سازی، اول باید مواد خام را جمع کنید، یعنی واقعیتها، مفاهیم، تجارب، دانش و احساسات. اینها همان چیزی هستند که ایده ها از آنها ساخته می شود. برای دست یابی به این مواد خام، نیاز به نگرش مداومِ کنجکاوانه و جستجوگرایانه دارید.

جستجوگر همیشه در جستجوی چیزهای جدید است. او بی وقفه کنجکاوی می کند و هرگز خود را محدود به میدان بخصوصی از تجربه یا دانش نمی کند. ایده داشتن، یعنی اتصال دادن نقاط. از آغاز و در درجه نخست، لازم است که نقاط زیادی برای متصل کردن داشته باشید؛ در واقع، برای تشکیل ایده های جدید، نیاز به سوخت دارید.

چگونه رل جستجوگر را پرورش دهیم؟

کنجکاو و گوش به زنگ باشید. در زمینه های مختلف، سرک بکشید. مانند یک کودک باشید؛ به جهان توجه کنید و پذیرای آن باشید. لذت و خوشی را در کشف کردن بازیابید.

تا جایی که می توانید به دنبال ورودی ها بگردید. خود را به آنچه که آزمایش شده و باید درست باشد محدود نکنید. کتابهای مختلفی را بخوانید که دوست دارید و فیلمهایی را که دوست دارید ببینید. همچنین، رفتن دنبال اطلاعاتی را که "هرگز از آنها استفاده نمی شود" بی فایده ندانید. زمینه های بسیار مختلفی را از دانش، جستجو کنید.

با طیف های گوناگون مردم، صحبت کنید. سعی کنید با چشم اندازهای متفاوتی آشنا شوید. با غریبه ها صحبت کنید. خود را به پیشنهادهای متخصصانه، محدود نکنید.

دو. هنرمند

هنرمند، ایده دارد. او مواد خام را از جستجوگر می گیرد و به بدیع ترین روش، ترکیب می کند.

وقتی مردم می گویند که کسی "خلاق" است، معمولاً اشاره آنها به هنرمند است. هنرمند معمولاً ایده ها را با امتحان کردن چیزهای جدید، بدست می آورد. او با مرتب کردن مجدد چیزها، برعکس کردن و برانگیختن آنها، تخیلش را به کار می گیرد. رویکردهای مختلف را دنبال می کند و به ارتباطات غیرمنتظره، دست می یابد. هنرمند، بازیگوش است؛ توجهی نمی کند که مردم درباره اش چه می اندیشند.

چگونه رل هنرمند را پرورش دهیم؟

ایده های خود را قدرتمندانه به رخ بکشید. به محض اینکه ایده جدیدی به ذهنتان رسید، آن را بر کاغذ بنویسید؛ این کار، مغز شما را تحریک می کند که ایده های بیشتر و بیشتر تولید کند. همچنین، از ابزار تولید ایده استفاده کنید، بطور مثال لیستهای صدتایی، روش سهمیه ایده (Idea Quota) و روش اسکمپر(SCAMPER).

بازی کنید! همه ما بخوبی می دانیم که موثرترین راه برای تولید ایده، خوش گذراندن است. همیشه مسئله ها را، جدی نگیرید. خودتان را سرگرم کنید و مغزتان را تازه و آماده نگه دارید.

از تخیل خود استفاده کنید. فکر عملی بودن را کنار بگذارید و از اینکه به تخیلتان اجازه دهید که وحشیانه حرکت کند و احتمالات جدید را به تصور بکشد، نترسید. جرأت پرسیدن "چه می شد اگر" را داشته باشید و شاهد آشکار شدن واقعیتی جدید شوید.

سه. قاضی

قضاوت، تماماً در مورد "واقعی کردن" است. کار قاضی، تحلیل ایده های مخاطره آمیز هنرمند و ارزیابی این است که آیا این ایده ها، در جهان واقعی، عملی است یا نه.

قاضی، فرضیات را مورد سوال قرار می دهد؛ او مقایسه و تحلیل می کند. او بررسی می کند که چقدر ایده ها عملی است. فرقی ندارد که هنرمند چقدر ایده خود را دوست داشته باشد، چون به هر حال قاضی، به دنبال استدلالهای مخالف است و شواهد را بررسی می کند و تصمیمات دشوار، می گیرد. قاضی، با ترکیب آمیختن حس جرأت خود و ابزار تحلیلی اش، فقط اجازه ایده های عملی را می دهد.

قاضی، معمولاً نقش بدنامی است، چون مردم این نقش را خیلی زود فرا می خوانند؛ کشتن یک ایده، قبل از اینکه هنرمند بتواند با آن بازی کند، تأسف آور است اما بعضی اوقات، لازم است که این ایده، بعداً کشته شود.

چگونه رل قاضی را پرورش دهیم؟

تفکر انتقادی را پرورش دهید. فرضیات خود را، با آزمایش آنها و تحلیل و بیرون کشیدن نتایج، بررسی کنید. در تصمیم گیری، ماهر شوید.

از تله های فکری، آگاه باشید. ذهن، ما را فریب می دهد. همیشه هوشیار باشید و مراقب تعصبات، باشید. در واقع، بیش از اینکه بتوانید تصور کنید، ممکن است تفکر شما، راه اشتباهی را برود.

واقعی باشید. آیا این ایده، شما را به چیزی که می خواهید می رساند؟ آیا منابع لازم را برای به وقوع رساندن آن، دارید؟ آیا مایلید که برای وقوع آن، تلاش کنید؟ عملگرا و عینی گرا باشید.

چهار. جنگجو

به محض اینکه ایده شما آماده اجرا شود در می یابید که جهان بر این برپا نشده است که با هر ایده جدیدی که ظهور می کند، موافقت داشته باشد. ممکن است دشمنان، خارجی باشند. رقابت، وحشیانه است و ممکن است که مردم به راحتی ایده های زیبای شما را نخواهند. آنچه که سخت تر است، این است که به اندازه کافی، در درون خود، دشمن دارید؛ دشمنانی مثل مقاومت فکری، بهانه ها و ترس از شکست.

کار جنگجو این است که ایده را به بار بنشاند. برای این منظور، نه تنها نیاز به یک استراتژی و برنامه برای عملکرد خود دارید، بلکه باید ساعتها وقت بگذارید و مبارزه روزانه خود را انجام دهید.

این به معنی مولد و موثر، باقی ماندن و پرورش حالت ارتجاعی و فنری شما و شجاعت، برای غلبه بر موانع است، در حین اینکه قادر هستید که ایده های خود را به کرسی بنشانید و هر کاری را که لازم است، برای عملی کردن آن انجام دهید.

چگونه رل جنگجو را پرورش دهیم؟

بر مقاومت غلبه کنید. وقتی چیز جدیدی را خلق می کنید، ناگزیر، مقاومت به درون شما می خزد. لازم است که راه هایی را برای جلوگیری از به تعویق انداختن و مولد و موثر باقی ماندن، پیدا کنید.

شجاع باشید. برای تحقق ایده ها، لازم است از خودتردیدی ها بیرون بروید و بر ترس از شکست، غلبه کنید.

ایده هایتان را تبلیغ کنید و به کرسی بنشانید. آیا فقط شما هستید که فکر می کنید، ایده تان عالی است؟ آیا می توانید دیگران را متقاعد کنید که ارزش ایده شما را بفهمند؟ اگر نتوانید ایده هایتان را به کرسی بنشانید، خیلی فراتر نخواهند رفت.

آگاهی و زمان بندی نیز، بسیار حیاتی است.

در واقع، همه ما می دانیم که مسیر خلاقیت متوالی نیست؛ یعنی به صورت جستجوگر به هنرمند، هنرمند به قاضی و قاضی به جنگجو نیست. معمولاً چندین بازگشت به جلو و یا عقب بین نقشها وجود دارد، مثلاً ممکن است که قاضی، ایده ای را برای توسعه بیشتر به هنرمند بازگرداند، یا هنرمند، برای یک ایده معین، اطلاعات بیشتری از جستجوگر بخواهد.

این پروسه خوبی است. مسئله اصلی آگاه بودن از هر نقشی هست که در هر نقطه از زمان بازی می کنید. ما معمولاً در رل جستجوگر زیاد می مانیم. یا با آنکه هنرمند هنوز بر جادوی ایده خود کار میکند، نقش قاضی را فراخوانی می کنیم. به طرق مختلف ممکن است که زیادی برای نقشی وقت بگذاریم و یا زمان خیلی کمی به آنها اختصاص دهیم یا باعث شویم که آنها به طور غیرموثری با هم تداخل داشته باشد.

درسی که باید بگیرید، این است: اطمینان حاصل کنید که نه تنها باید مجموعه مهارتهای هر نقش را پرورش دهید، بلکه هر نقش را در زمان مناسب، بازی کنید. آگاه باشید که چه فازی از پروسه خلاقیت را طی می کنید و سعی در تکمیل چه چیزی دارید. همه نقشها، اهمیتی برابر دارند. مطممئن شوید که همه آنها با هم نقش خود را خوب بازی می کنند.

بیشتر دوست دارید بدانید؟ برای شما پیشنهادی دارم:

مفاهیم فوق، مفاهیم جدیدی نیستند. ایده چهار رل خلاقیت، از کار کلاسیک وان آوِچ (Von Oech) با عنوان "ضربه ای به سوی سر" و همچنین، "بسته ضربه خلاق"، گرفته شده است ( این بسته شامل دسته کارتهایی برای هر کدام از چهار نقش است؛ خیلی جالب است، حتماً نگاهی به آن بیاندازید.)

سالهاست که این کتاب را دارم، اما به تازگی، از اصول آن استفاده کرده ام و از مراحل پروسه خلاقیت، آگاه شده ام. افسانه ای است که می گوید خلاقیت باید وحشیانه و برنامه ریزی نشده باشد، اما به این طریق نمی توان خلاق بودن را پرورش داد. من هر روز بیشتر متقاعد می شوم که این درست نیست و هرچه بیشتر جستجو می کنم، این موضوع را بیشتر توضیح خواهم داد. در ضمن، "ضربه ای به سوی سر" و "بسته ضربه خلاق"، دو منبع واقعاً عالی هستند که آن را به افرادی که علاقه مند هستند بیش از این خلاق باشند، پیشنهاد می کنم.


مترجم : غ.س



منبع

http://litemind.com/creativity-roles/

1 comment:

ali aghdam said...

یک تشکر ویژه،ممنون