به ياد سيصد و شصت روز مظلومانه زندانی شدن استاد ايليا

Monday, August 10, 2009

نکته 15 - دام های هوش


هوش از جمله عواملى است كه هم مى‏تواند نقشى مثبت و هم نقشى منفى در تفكر داشته باشد. فرد باهوش كسى است كه سريع به جواب مى‏رسد و اين به جواب رسيدن، به طور ناگهانى و بدون طى فرآيند تفكر است. هوش به شهود و الهام نزديك است و خيلى قابل كنترل نيست.
مزايا و محسنات هوش بسيار زياد است. در جاهايى كه مى‏خواهيم گزينه‏يابى كنيم و يا از ميان چند گزينه دست به انتخاب بزنيم، هوش، نقشى مثبت دارد. ولى هوش در مواردى مى‏تواند مانعى بر سر راه تفكر باشد. هوش از قواى فوقانى روح نشأت مى‏گيرد و به شهود و الهام نزديك است، لذا قابل كنترل نيست و از انرژى بالايى برخوردار است. وقتى كه هوش پا به ميان مى‏گذارد، تفكر را كم‏رنگ مى‏كند و در مواردى آن را كاملاً متوقف مى‏نمايد؛ زيرا تفكر يك حركت است، حركتى در ميدان گزينه‏هاى متعدد و انتخاب اين گزينه‏ها كه انتخاب هر گزينه، گزينه‏هاى متعدد ديگرى را ايجاد خواهد كرد. تفكر ميل به جلو رفتن دارد و آنچه برايش مهم است كيفيت حركت است. ولى هوش به دنبال جواب است.
ارتباط بين هوش وتفكر مانند ارتباط بين ماشين و راننده آن است. يك ماشين خوب ممكن است به شيوه بدي رانده شود و يك ماشين معمولي ممكن است خوب رانده شود. توان ماشين مانند هوش است. اين مهارت راننده است كه چگونه از هوش استفاده مي‌كند. بعضى از متفكران از هوش چشم‏پوشى مى‏كنند و اجازه پرورش به آن نمى‏دهند زيرا آن را مانعى براى تفكر مى‏دانند. ايشان مايلند كه به مسائل با نگاهى گسترده نظر اندازند و جوانب و مسائل حاشيه‏اى را نيز در نگاه خود داشته باشند. ولى هوش نگاهى متمركز و دقيق دارد و تنها آنچه را كه در كانون محدودش قرار گيرد مى‏بيند. از طرف ديگر هوش، رويكردى انفعالى دارد و تنها به دنبال مرتب كردن داده‏هاست و ميل به ارائه ايده‏ها و گزينه‏هاى گوناگون ندارد. در صورتى كه متفكر مايل به حركتى جلو رونده است كه در اين حركت مضمون، مفاهيم و اهداف آفريده مى‏شوند. هوش از آن رو ميل به انفعال دارد كه مى‏خواهد سخت‏ترين مسائل را بيابد همان طور كه بهترين كوهنوردان ترجيح مى‏دهند از سخت‏ترين قلل بالا بروند. يك ذهن منفعل مى‏تواند اطلاعات را بگيرد و آنها را مرتب كند و به اين وسيله سخت‏ترين مسائل را نشان دهد.
چشم‏پوشى از هوش كار درستى نيست زيرا كسى كه از هوش چشم‏پوشى مى‏كند از آن محروم مى‏شود، در صورتى كه مسائلى هستند كه تنها با هوش، آن هم در حالتى خودجوش و بدون زمينه‏سازى قبلى حل مى‏شوند... . يك متفكر بايد حداكثر استفاده را از هوش ببرد ولى در جاى خودش.
از آن طرف افراد باهوشى نيز هستند كه خود را متفكران خوبى مى‏دانند لذا به دنبال پرورش و تصحيح تفكر نيستند. براى اين دسته، هوش دامى مى‏شود تا از تفكر باز بمانند. آقای ادوارد دوبونو در کتاب تفکر جانبی، دام های هوش را به قرار زیر بر می شمارد:
1 - افراد باهوش مى‏توانند براى هر ديدگاهى يك قضيه منطقى و مستدل بسازند. هر چه جانبدارى از ديدگاهى مستدل‏تر باشد فرد فكر كننده نياز كمترى براى كاوشى حقيقى در آن وضعيت مى‏بيند. چنين شخصى در اين صورت صرفاً به خاطر توانايى جانبدارى از ديدگاهى خاص گرفتار آن مى‏شود.
2 - روانى در گفتار اغلب در مدرسه و پس از آن، با فكر كردن اشتباه مى‏شود. افراد باهوش اين را مى‏آموزند و وسوسه مى‏شوند كه يكى را به جاى ديگرى به كار ببرند.
3 - وضعيت ممتاز افراد باهوش اين عقيده را محكم مى‏كند كه او همواره محق است و هر چه مى‏گويد درست است.
4 - استفاده انتقادآميز از هوش، همواره سريع‏تر از استفاده سازنده ازآن ، به شخص رضايت مى‏دهد. اثبات اينكه ديگران اشتباه مى‏كنند، دستاوردى فورى بوده و به شما برترى مى‏بخشد. موافقت كردن، شما را بى‏خاصيت و چاپلوس جلوه مى‏دهد. بنابراين ذهن‏هاى مستعد فراوانى در اين وضعيت منفى و وسوسه‏انگيز گرفتار مى‏شوند.
5 - افراد باهوش با دريافت چند نشانه اوليه به نتيجه مى‏رسند. ذهن‏هاى كندتر باید بيشتر در انتظار باشند و ممكن است به نتيجه درست‏ترى برسند.
6 - افراد باهوش ترجيح مى‏دهند (ترغيب شده‏اند) كه به هوشمندى ارزش بيشترى بدهند تا تفكر. شايد به اين دليل كه هوشمندى قابل نمايش است و همچنين كمتر نيازمند تجربه است (به همين دليل است كه فيزيكدان‏ها ،رياضى‏دان‏ها، نبوغ خود را در سال‏هاى اوليه بروز مى‏دهند).
7- افراد تیز هوش معمولاً در حل مسائلي خوب هستند كه تمام داده‌هاي آن موجود باشد. اما از سوي ديگر، در موقعيت‌هايي كه نياز به يافتن اجزاء وجود دارد، به طور بايسته عمل نمي‌كنند

*************************************************************************

No comments: