ا
6- غلبه بر ترس متفکر بودن
برای مستقل اندیشیدن، شخص باید به ایده ها، عقاید و نگرش های عوام گرایانه اش را کنار بگذارد. برای اینکه متوجه شویم کدام یک از عقاید ما عوام گرایانه است، نباید آنچه را که آموخته ام را به صورت غیرانتقادی و انفعالی بپذیریم. توجه کنیم که در بعضی از ایده های خطرناک یا خنده دار حقیقتی نهفته است اما بعضی افکاری که مورد پذیرش جامعه هست، نادرست می باشد. از این رو باید صادقانه عقایدی که به آن عمیقاً پای بند هستیم را مورد سوال قرار دهیم. این موضوع سخت و گاهی ترسناک است، هم چنین مجازات عدم تبعیت از عرف نیز سخت است. انتخاب با شماست.
7- صداقت متفکرانه
متفکران انتقادی حمایت از دیگران را تمرین می کنند و صادقانه اختلاف هایی که با دیگران دارند را می پذیرند. در افکار و اعمال گرفتار روزمرگی نمی شوند. آنها متعهدند که آنچه که می خواهند و آنچه که هستند را با هم ببینند. اغلب مردم بر اساس اینکه ذهنیت مثبت یا منفی داشته باشند، نسبت به کاربرد تفکر روشمند واکنش نشان می دهند. در عوض، وقتی مردم ما را دوست دارند، ما جنبه های مثبت آنها را بزرگ می کنیم و وقتی که از ما بدشان می آید، می خواهیم از جنبه های مثبت آنها بکاهیم.
8- توانمندی در پیگیری متفکرانه
یک متفکر انتقادی شدن کار ساده ای نیست. این نیاز به زمان و تلاش دارد. تفکر انتقادی بازگشتی و انعکاسی است. یعنی اینکه او به عقب بر می گردد تا یک مسئله را مجدداً در نظر گرفته و آنالیز کند. متفکران انتقادی تمایل دارند نگرش متفکرانه را علی رغم مشکلات، موانع و ناامیدی ها دنبال کنند.
آنها نیاز به مبارزه با آشفتگی و سوال های پاسخ نیافته در طول زمان را یافته اند زیرا می خواهند بر اساس فهم و درک عمیق تری عمل نمایند. آنها می دانند که تغییرات مهم نیاز به صبر و تلاش بسیار دارد. موضوعات مهم اغلب به تفکر بسیار، تحقیق و مبارزه نیاز دارد. رسیدن به یک نگرش جدید، فرایندی زمان بر است. در صورتی که مردم معمولاً حوصله ندارند.
مردم به ندرت مسائل را به صورت شفاف تعریف می کنند. معمولاً آنها تصوری مبهم دارند و مسائل را از هم تفکیک نمی کنند. وقتی مردم یک مسئله یا موقعیت را نمی فهمند، واکنش و راه حل های آنها معمولاً ترکیبی از مسئله اصلی است.
9- اطمینان به دلایل
یک فرد منطقی قدرت دلیل و ارزش نظم در تفکر را می داند. تقریباً تمامی پیشرفت هایی که در علم و دانش انسانی حاصل شده است، این قدرت را تایید می کند.
برای افزایش اعتقاد به دلیل، باید مردم را تشویق کرد که خودشان از طریق فرایند تفکری به نتیجه برسند. با زور و اجبار نمی توان ذهنیت دیگران را تغییر داد. از طریق تشویق و راهبرد صحیح می توان تفکر روشمند را در مردم افزایش داد. مردم را باید تشویق کرد که با دلیل هم دیگر را متقاعد کنند. البته موانع بسیاری در این باره وجود دارد چون طبیعت جامعه و انسان چیز دیگری است.
برای ساختن دموکراسی نیاز است که استدلال گرایی در جامعه رواج پیدا کند در غیر اینصورت افکار تحت تاثیر رسانه های ارتباط جمعی قرار می گیرد یا اینکه تعصبات، سنت ها و احساسات خام بر اذهان عمومی غلبه پیدا می کند.
این اعتقاد به استدلال گرایی، یک اعتقاد کور نباید باشد بلکه از طریق آزمون های روزانه و فعالیت های آکادمیک باید کنترل شود. البته استدلال گرایی راه نبوغ را نمی بندد بلکه زمینه را برای تفاوت غایل شدن بین نبوغ و تعصب را فراهم می آورد. هنگامی که ما ریشه اعتقاداتمان را دانستیم، ذهنمان را برای شنیدن دیگر نظرات و دلایل باز می گذاریم و از این طریق می توانیم افکار متعصبانه خود را کنار بگذاریم.
10- پرهیز از کل نگری و ساده سازی
طبیعی است که برای حل مسائل و درک تجارب باید آنها را ساده کرد. همه چنین می کنند. اگرچه متفکران غیرانتقادی نیز اغلب مسائلشان را ساده کرده و در نتیجه نمی توانند از عهده آن برآیند.
آنچه که باید به عنوان پیچیده، پرجزئیات، چند بعدی و یا ظریف شناخته شود، به عنوان موضوعی ساده، اصلی، شفاف و آشکار دیده می شود. به عنوان مثال متداول است که همه یک گروه به عنوان خوب یا بد شناخته شوند، کارها تماماً خوب و یا بد تلقی شود، یک فاکتور به عنوان عامل تمام مشکلات معرفی شود.
متفکران انتقادی نیز تلاش دارند تا الگوها و جواب های ساده ای را برای مسائلشان پیدا کنند اما نه به واسطه توصیف غلط یا تغییر شکل دادن مسئله. از منظر تفکر انتقادی، بین ساده سازی مفید با ساده سازی گمراه کننده، تفاوت معنی داری هست.
متفکران انتقادی عمومیت دادن را مورد مداقه قرار می دهند، برای یافتن استثنائات احتمالی دست به تحقیق می زنند و از مطالب معتبر استفاده می کنند. متفکران انتقادی تنها شفاف نیستند بلکه دقیق نیز هستند. یکی از تمایلات افراد خودگرا این است که دنیا را سیاه و سفید یا درست وغلط می بینند. متفکران انتقادی نسبت به مسائلشان حساس هستند.
متفکران انتقادی اعتقاداتشان را طبقه بندی می کنند. برخی از این طبقه بندی ها عبارتند از: شک دارم، نمی دانم، به ندرت، گاهی، احتمالاً، معمولاً، اغلب و مواردی از این قبیل
6- غلبه بر ترس متفکر بودن
برای مستقل اندیشیدن، شخص باید به ایده ها، عقاید و نگرش های عوام گرایانه اش را کنار بگذارد. برای اینکه متوجه شویم کدام یک از عقاید ما عوام گرایانه است، نباید آنچه را که آموخته ام را به صورت غیرانتقادی و انفعالی بپذیریم. توجه کنیم که در بعضی از ایده های خطرناک یا خنده دار حقیقتی نهفته است اما بعضی افکاری که مورد پذیرش جامعه هست، نادرست می باشد. از این رو باید صادقانه عقایدی که به آن عمیقاً پای بند هستیم را مورد سوال قرار دهیم. این موضوع سخت و گاهی ترسناک است، هم چنین مجازات عدم تبعیت از عرف نیز سخت است. انتخاب با شماست.
7- صداقت متفکرانه
متفکران انتقادی حمایت از دیگران را تمرین می کنند و صادقانه اختلاف هایی که با دیگران دارند را می پذیرند. در افکار و اعمال گرفتار روزمرگی نمی شوند. آنها متعهدند که آنچه که می خواهند و آنچه که هستند را با هم ببینند. اغلب مردم بر اساس اینکه ذهنیت مثبت یا منفی داشته باشند، نسبت به کاربرد تفکر روشمند واکنش نشان می دهند. در عوض، وقتی مردم ما را دوست دارند، ما جنبه های مثبت آنها را بزرگ می کنیم و وقتی که از ما بدشان می آید، می خواهیم از جنبه های مثبت آنها بکاهیم.
8- توانمندی در پیگیری متفکرانه
یک متفکر انتقادی شدن کار ساده ای نیست. این نیاز به زمان و تلاش دارد. تفکر انتقادی بازگشتی و انعکاسی است. یعنی اینکه او به عقب بر می گردد تا یک مسئله را مجدداً در نظر گرفته و آنالیز کند. متفکران انتقادی تمایل دارند نگرش متفکرانه را علی رغم مشکلات، موانع و ناامیدی ها دنبال کنند.
آنها نیاز به مبارزه با آشفتگی و سوال های پاسخ نیافته در طول زمان را یافته اند زیرا می خواهند بر اساس فهم و درک عمیق تری عمل نمایند. آنها می دانند که تغییرات مهم نیاز به صبر و تلاش بسیار دارد. موضوعات مهم اغلب به تفکر بسیار، تحقیق و مبارزه نیاز دارد. رسیدن به یک نگرش جدید، فرایندی زمان بر است. در صورتی که مردم معمولاً حوصله ندارند.
مردم به ندرت مسائل را به صورت شفاف تعریف می کنند. معمولاً آنها تصوری مبهم دارند و مسائل را از هم تفکیک نمی کنند. وقتی مردم یک مسئله یا موقعیت را نمی فهمند، واکنش و راه حل های آنها معمولاً ترکیبی از مسئله اصلی است.
9- اطمینان به دلایل
یک فرد منطقی قدرت دلیل و ارزش نظم در تفکر را می داند. تقریباً تمامی پیشرفت هایی که در علم و دانش انسانی حاصل شده است، این قدرت را تایید می کند.
برای افزایش اعتقاد به دلیل، باید مردم را تشویق کرد که خودشان از طریق فرایند تفکری به نتیجه برسند. با زور و اجبار نمی توان ذهنیت دیگران را تغییر داد. از طریق تشویق و راهبرد صحیح می توان تفکر روشمند را در مردم افزایش داد. مردم را باید تشویق کرد که با دلیل هم دیگر را متقاعد کنند. البته موانع بسیاری در این باره وجود دارد چون طبیعت جامعه و انسان چیز دیگری است.
برای ساختن دموکراسی نیاز است که استدلال گرایی در جامعه رواج پیدا کند در غیر اینصورت افکار تحت تاثیر رسانه های ارتباط جمعی قرار می گیرد یا اینکه تعصبات، سنت ها و احساسات خام بر اذهان عمومی غلبه پیدا می کند.
این اعتقاد به استدلال گرایی، یک اعتقاد کور نباید باشد بلکه از طریق آزمون های روزانه و فعالیت های آکادمیک باید کنترل شود. البته استدلال گرایی راه نبوغ را نمی بندد بلکه زمینه را برای تفاوت غایل شدن بین نبوغ و تعصب را فراهم می آورد. هنگامی که ما ریشه اعتقاداتمان را دانستیم، ذهنمان را برای شنیدن دیگر نظرات و دلایل باز می گذاریم و از این طریق می توانیم افکار متعصبانه خود را کنار بگذاریم.
10- پرهیز از کل نگری و ساده سازی
طبیعی است که برای حل مسائل و درک تجارب باید آنها را ساده کرد. همه چنین می کنند. اگرچه متفکران غیرانتقادی نیز اغلب مسائلشان را ساده کرده و در نتیجه نمی توانند از عهده آن برآیند.
آنچه که باید به عنوان پیچیده، پرجزئیات، چند بعدی و یا ظریف شناخته شود، به عنوان موضوعی ساده، اصلی، شفاف و آشکار دیده می شود. به عنوان مثال متداول است که همه یک گروه به عنوان خوب یا بد شناخته شوند، کارها تماماً خوب و یا بد تلقی شود، یک فاکتور به عنوان عامل تمام مشکلات معرفی شود.
متفکران انتقادی نیز تلاش دارند تا الگوها و جواب های ساده ای را برای مسائلشان پیدا کنند اما نه به واسطه توصیف غلط یا تغییر شکل دادن مسئله. از منظر تفکر انتقادی، بین ساده سازی مفید با ساده سازی گمراه کننده، تفاوت معنی داری هست.
متفکران انتقادی عمومیت دادن را مورد مداقه قرار می دهند، برای یافتن استثنائات احتمالی دست به تحقیق می زنند و از مطالب معتبر استفاده می کنند. متفکران انتقادی تنها شفاف نیستند بلکه دقیق نیز هستند. یکی از تمایلات افراد خودگرا این است که دنیا را سیاه و سفید یا درست وغلط می بینند. متفکران انتقادی نسبت به مسائلشان حساس هستند.
متفکران انتقادی اعتقاداتشان را طبقه بندی می کنند. برخی از این طبقه بندی ها عبارتند از: شک دارم، نمی دانم، به ندرت، گاهی، احتمالاً، معمولاً، اغلب و مواردی از این قبیل
No comments:
Post a Comment