اشتباهات کلامي – تحريف
مقدمه
به صورت کلي، تحريف يعني استفاده از واژه ها به طريقي که معني اي بر خلاف معني صحيح آن حاصل شود. به عنوان مثال برخي از واژه ها، مي تواند به صورت ضمني داراي مفاهيم مثبت و يا منفي در ذهن مخاطب باشد. مثلاً واژه ليبراليسم، سکولاريزم، باطن گرايي، ارتباط جنسي و ... . هنگام استفاده از اين واژه ها فرد مي تواند به گونه از آن استفاده کند که معني ديگري در ذهن مخاطب تداعي شود.
استفاده از کلمات مبهم و غير شفاف مي تواند مثالي از تحريف باشد. معني متداول اين کلمات در ميان يک بحث و معمولاً در پاسخ به ايرادها و يا مصاديق مي تواند تغيير کند. به عنوان مثال
معلم: تو نتوانستي نمره بيست بگيري زيرا سخت کوشي نکردي
شاگرد: اما من تمام وقت را صرف مطالعه کردم و شبها 5 ساعت خوابيدم
معلم: خير. اگر تو واقعاً سخت کوشي مي کردي، بايد نمره بيست مي گرفتي
در اينجا کلمه سخت کوشي داراي معني روشني نيست. از نظر معلم کسي که سخت کوشي مي کند بايد بتواند نمره بيست بگيرد. اما اين يک تحريف از سخت کوشي است زيرا از نظر معلم، سخت کوشي يعني گرفتن نمره بيست. بنابراين استدلال معلم در جمله اول را مي توان چنين نوشت: تو نتوانستي نمره بيست بگيري زيرا تو شخصي هستي که نمره بيست نگرفته است
عينيت بخشيدن
عينين بخشيدن يعني يک موضوع انتزاعي و ذهني را جسميت و قابل ديدن کردن. مثلاً يک شعار تبلغياتي شايد چنين باشد: «در خدمت رساني ما، صداقت مي جوشد». در اين مثال، صداقت که يک مفهوم انتزاعي و ذهني است به پديده اي مانند چشمه يا فوران نفت از زمين تشبيه شده است. در امور نمايشي و مهيج و يا در شعر و استعاره مي توان از عينيت بخشيدن استفاده کرد اما وقتي که قصد انتقال ساده و روشن اطلاعات باشد، از عينيت دادن بايد اجتناب شود. وقتي که ميخواهيم استدلالي مبتني بر معني و اطلاعات را ارائه دهيم نبايد از عينيت بخشيدن استفاده کرد. اگر نمي توانيم بدون عينيت بخشيدن، استدلال را بيان نمائيم، خود اين موضوع نشانه آن است که استدلال درست نيست.
استدلال هاي فلسفي و تحريف معني
بسياري از استدلال هاي بد فلسفي، اعتبار خود را از تحريف به دست مي آورند. به عنوان مثال: «هر انساني خودخواه است حتي کساني که به ديگران کمک مي کنند؛ زيرا انسان کاري را انجام مي دهد که خود مي خواهد». در اينجا چنين فرض شده است که انسان خودخواه کسي است که کاري که مطلوبش است را انجام مي دهد. اما اين يک تحريف از مفهوم خودخواهي است زيرا انسان خودخواه کاري را انجام مي دهد که تنها براي خودش منفعت دارد نه براي ديگران.
از اين رو کسي که به ديگران کمک مي کند و در اين کمک کردن به ديگران نيز منفعتي مي رسد نمي تواند مصداق درستي از خودخواهي باشد
تمرين
آيا در عبارات زير اشتباهي مي بينيد؟ به نظر شما معني اين عبارات چيست؟
- من حقيقتم
- ما قانون هستيم
منبع
No comments:
Post a Comment