صحيح بودن يک استدلال
يکي از جنبه هاي مطلوب استدلال اين است که نتيجه گيري از دليل، استنتاج شده باشد. به دو استدلال زير توجه کنيد:
استدلال اول : خسرو بيش از 90 سال سن دارد پس خسرو بيش از بيست سالش است
استدلال دوم : جمشيد بيش از بيست سال سن دارد پس جمشيد بيش از 90 سالش است
در استدلال اول، نتيجه گيري از دليل تبعيت مي کند اما در استدلال دوم ، نتيجه گيري از استدلال تبعيت نمي کند. در استدلال دوم با آنکه دليل درست است اما هيچ تضميني نيست که نتيجه گيري هم درست باشد مثلاً ممکن است جمشيد سي سالش باشد
همچنين گاهي بين نتيجه گيري و دليل يک رابطه منطقي برقرار است اما در حقيقت نتيجه گيري اشتباه است. به اين مثال توجه کنيد
تمام گوسفندان مي توانند پرواز کنند. هرآنچه که پرواز کند مي تواند شنا کند. بنابراين گوسفندان مي توانند شنا کنند
اگر چه هر دو دليل اين استدلال غلط است اما بين نتيجه گيري و دليل يک رابطه منطقي برقرار است. اگر واقعاً تمام گوسفندان بتوانند پرواز کنند و اگر هرآنچه که پرواز مي کند بتواند شنا کند، پس از از نظر منطق، گوسفندان بايد بتوانند شنا کنند. اما در واقعيت، نتيجه گيري محتمل نيست يعني ممکن است گوسفندي باشد که شنا گر نباشد
به اين استدلال توجه کنيد: محمود، مهري را دوست دارد. مهري، پري را دوست دارد بنابراين، محمود، پري را دوست دارد
اينکه مهري، پري را دوست داشته باشد، هيچ تضميني ايجاد نمي کند که محمود نيز پري را دوست داشته باشد و چه بسا، محمود از پري متنفر باشد. بنابراين اين استدلال معتبر نيست
همچنين يک استدلال مي تواند نامعتبر باشد حتي اگر دليل و نتيجه گيري هر دو درست باشند. به عنوان مثال : پاريس پايتخت فرانسه است بنابراين روم پايتخت ايتالياست
اين استدلال درست نيست زيرا ايتاليا مي تواند پايتختش را عوض کند و همچنان پاريس پايتخت فرانسه باشد
يک استدلال زماني صحيح است که اولاً هيچ احتمال منطقي وجود نداشته باشد که در آن دليل درست باشد اما نتيجه گيري غلط باشد. اگر تنها يک احتمال وجود داشته باشد که در آن نتيجه گيري غلط باشد، نشانه آن است که استدلال صحت ندارد. دومين شرط صحيح بودن يک استدلال اين است که درستي دليل بايد تضميني براي درستي نتيجه گيري باشد و اگر دليل نتواند چنين تضميني را ايجاد کند (مانند مثال پاريس، پايتخت فرانسه است)، بنابراين استدلال صحيح نيست.
تمرين
آيا استدلال هاي زير صحيح است؟ چرا؟
يک – يک شخصي ناخوش است. يک شخصي ناراحت است بنابراين يک شخصي هم ناخوش است و هم ناراحت
دو – اگر او مرا دوست داشته باشد، به من گل خواهد داد. او به من گل داد. بنابراين او مرا دوست دارد
سه – ديويد بکام مشهور است. ديدويد بکام يک فوتباليست است. بنابراين ديويد بکام يک فوتباليست مشهور است
چهار – اگر باران ببارد، خيابان ها خيس خواهند شد. اگر خيابان ها خيس شوند، تصادف خواهد شد. بنابراين اگر باران ببارد تصادف خواهد شد.
پنجم – وقتي داود در مشهد کشته شد، راضيه در اصفهان بود. بنابراين داود نمي تواند توسط راضيه کشته شده باشد
ششم – اگر در سياره پلاتو حيات وجود داشته باشد، بنابراين در سياره پلاتو آب هست. اما در سياره پلاتو هيچ آبي نيست. بنابراين در سياره پلاتو، آبي نيست
هفتم – هفته پيش، دو خرگوش در اتاق بودند. هيچ خرگوشي تا کنون از آن اتاق خارج نشده اند. بنابراين اکنون دو خرگوش در اتاق وجود دارد
هشتم – تمام وال ها، باله دارند. موبي باله ندارد. بنابراين موبي يک وال نيست
منبع
No comments:
Post a Comment