ستوان کلمبو يک سريال تلويزيوني بود که در دهه هفتاد ميلادي پخش مي شد. ستوان کلمبو نام يک پليس بود که يک تکنيک در طرح پرسش (بازجويي) داشت که دو مرحله اي بود : مرحله اول عبارتست از گرفتن مخاطب به صحبت و مرحله دوم عبارتست از لغزيدن در پرسش هاي واقعي
مرحله اول : گرفتن مخاطب به صحبت
ستوان کلمبو صحبتش را با پرسش هاي معمولي و روزمره آغاز مي کرد تا آنکه طرف مقابل احساس راحتي کرده و سر صحبت را باز کند. لباس هاي مندرس و راه رفتن آرام او، بيانگر اين بود که او فردي بي آزار است. هنگامي که صحبت مي کرد، رفتار آشفته او که نشانگر ناشيگري بود، بر اين احساس بي آزار بودن صحه مي گذاشت
با اين وجود، رفتار دوستانه او در ميان رفتار پرخاشگرانه ديگر پليس هايي که اطراف او بودند، يک مهلت و فرصت خوب محسوب مي شد (همان کلک قديمي آدم بدِ و آدم خوبه). صحبت هاي ناپيوسته و غير منسجم او، باعث مي شد که مخاطبانش به راحتي در بحث هاي انحرافي که باز مي کرد شرکت کنند
مرحله دوم : لغزيدن در پرسش هاي واقعي
هنگامي که ديگران کاملاً احساس راحتي خوبي داشتند و ستوان کلمبو ارتباط خوبي با آنها گرفته بود، او با ظرافت، پرسش هايي را مطرح مي کرد که مايل بود جوابش را بداند
يکي از ترفندهايي که او به کار مي گرفت، طرح پرسش هاي غيرمستقيم بود. اگر او مي خواست بداند که آيا کسي يک ماشين قرمز رانده است شي قرمزي را بر مي داشت و از ماشين قرمزي صحبت مي کرد که قبلاً داشته است و هم رنگ آن شي قرمز بود. گفتگوي او ممکن بود شبيه به اين باشد
- اين يک ساعت زيباست. مي داني من يک ماشين درست هم رنگ اين ساعت داشتم. ماشين من يک شورولت بود
* چه جالب من هم يک شورولت دارم
- راستي؟ مال من از آن نوع مرغوبش بود
* خوب مال من مدل 56 است. سقفش هم بازشو است
- از اين ماشين ها امروز خيلي نيست
* آره من اين ماشين را از کسي در خيابان 52 خريدم
در اينجا ستوان کلمبو يک نشانه خوب يافت در حالي که مخاطبش فکر مي کرد در حال يک گپ دوستانه است
نکته آخر
نکته ديگري که ستوان کلمبو به کار مي گرفت، مهمترين پرسش را در زمان خداحافظي (که مخاطبش اصلاً حالت تدافعي نداشت) بيان مي کرد
- راستي، آيا آن ماشين که بيرون پارک شده مال پسر عمويت است؟
پرسش هاي ستوان کلمبو باعث مي شد که ديگران سپر دفاعي شان را پايين بگيرند و بدون فکر به او پاسخ دهند زيرا تصورشان اين است که ستوان کلمبو فردي دور ازموضوع و تا حدي پخمه است
آخرين عبارت (نه پرسش) ستوان کلمبو که درست قبل از ترک مخاطب بيان مي شد (بدون اينکه مخاطب فرصت واکنش نشان دهد)، باعث تنش زيادي بر مخاطب مي شد زيرا مي فهميد که در تله افتاده است
- درسته، فراموش کردم. پسرعمويت گفته بود که ماشينش را هفته پيش به تو قرض داده بود
منبع
http://changingminds.org/techniques/questioning/columbo_technique.htm
No comments:
Post a Comment